ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 33


واقعا نمی دونستم چه عکس العملی نشون بدم . درون من غوغایی برپا بود . داشتم رو ابرها پرواز می کردم . آهوی ناز خودمو می تونستم عروس خودم حسابش کنم . نباید خوشحالی خودمو بهش نشون می دادم . باید روش منت میذاشتم .. خیلی بیشتر از اونچه موقع سکس به خودم فشار می آوردم که آبمو خالی نکنم به خودم فشار آوردم که جلوی لبخند خودمو بگیرم و هی دهنمو دایره وارمی گردوندم تا لبخندم مشخص نشه . وقتی که برخودم مسلط شدم تازه فهمیدم که این کار من یعنی پاره کردن پرده آهو چقدرمی تونه خطرناک باشه . اگه شوهر کوس خلش یهو عقلش بیاد سر جاش .. اگه مادربزرگ وبقیه بفهمن ؟/؟ نه تنها اعتبار من به خطر میفته ومنو از وکالت مجوزدادن میندازن بلکه ممکنه عضویت منو هم لغوکنن . نباید کاری کنم که آهو متوجه شه که من از این موضوع هراس دارم ولی به ریسکش می ارزه . من دارم به یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم می رسم -آهو جون کسی که ازاین موضوع یعنی دختر بودنت چیزی نمی دونه ؟/؟ مامان بابا و داداش وبقیه .. -نه هیشکی -این واسم خیلی مسئولیت داره -می دونم مطمئن باش من این خوبی ومحبت تورو هیچوقت فراموش نمی کنم . تا آخرعمرمم هر وقت تو بخوای وهرجایی که بگی خودمو در اختیارت میذارم . خیلی راحت میشه سر این چینی بی غیرت کلاه گذاشت . -نمی دونم از دست تو چیکار کنم دختر! همیشه مایه دردسری . -ببینم آریا تو که از این دردسرا دوست داشتی . -فقط حواست باشه آهو اگه ازجریان دختر بودنت کسی چیزی بدونه دوتایی مون باید خیر این محفل خونوادگی رو بخوریم . فقط باید یه کاری کنیم که اثری از خون باقی نمونه این پری جون خیلی زرنگه . رفتم طرف در ورودی سالن امتحان . از شانس بد یا خوب یه در دو در هم نداشت . کدومشونو باید قفل می کردم ؟/؟ بعضی هاشون هم که کلید رو تنشون نبود . -ببینم آریا مادر بزرگ یهو دیدی وسط کار اومد سر کشی میگی چیکار کنیم ؟/؟ یه نگاهی به دور و بر انداختم و یهو ذوق زده شدم . -آهو خودت قول دادی که هر وقت من بخوام آماده ای . من این مشکل رو هم خیلی ساده حل می کنم . -جون بابا . تازه مگه من با کیر این چینگ چونگ جانگ می تونم حال کنم ؟/؟ این محفل خونوادگی هم می خواد ماهی یه روز برگزار شه . بقیه مدت رو چیکار کنم ؟/؟ -خیلی ساده آهو جون می برمت حموم .. ته سالن حموم هم هست . جووووووون چه کیفی میده . اونو رو دستام بغلش کرده و رفتیم زیر دوش . خودم تنشو لیف زدم و روکوس نازش دست کشیدم . خیلی هیجان زده بودم . کوس کفی آهو رو گذاشتم تو دهنم . برام فرقی نمی کرد طعم صابون بده یا هر چیز دیگه ای . من به بزرگترین آرزوی زندگیم رسیدم یا داشتم می رسیدم . آرزویی که اونو از دست رفته می دونستم .عیبی نداره که همه فکر کنن دختری آرزو توسط یه چینی کوس خل بی پدر و مادر گرفته شده . مهم اینه که من خودم بدونم که این منم که تونستم پاره اش کنم . -آریاااااا زود تر کیرتو بیار . این جوری که داری می خوریش دیگه کوسمو مث یه تیکه ماهی تو ی روغن سرخش کردی . -خوشگله این اگه بره تو کوست که دیگه سوخاری میشه .. -بذار بشه بشه بشه .. سینه های مرمرین ولی کوچولوی دخترعمو جونمو تو دستام می گردوندم . نفسشو بند آورده بودم . اشکشو در آورده بودم . -آهو تو که همین حالاشم از حال رفتی .. -کاش همیشه این طور از حال می رفتم . دیگه چی می خواستم ؟/؟ دور و بر کوس صابونی آهو رو خوب با آب شستم و نوک کیرمو به سر کوس خیسش چسبوندم . لحظه موعود فرارسیده بود . خیلی داغ شده بودم . یه حسی داشتم که انگار این اولین کوسیه که دارم میگامش . خیلی به خودم فشار می آوردم که تو کوس آهو آب نریزم و یه جوری با خونش قاطی نشه . من نمی دونم این چینی دیوث تا حالا چه جوری تو کوس زنش آب می ریخته . حواسمو می بردم جای دیگه و به خودم فشار می آوردم که آب کیرم خالی نشه -چیکار می کنی آریا -یه چیزی ازت می خوام آهو نه نگو . می دونم که تا حالا دست نخورده و تنگه -پسرعمو جون تو کارتو بکن خونینم کن . سوراخ تنگ کون منو هم می تونی بازش کنی . دیگه چی بگم .. جون چه با حال می شد . اول می ریختم تو کونش بعد می رفتم سر وقت کوسش طوری بهش حال می دادم که حتی حاضر باشه با تیغ موکت بری کیر شوهرشو از ته ببره تا به کیر من برسه . -آهو این که خیلی کیپه نکنه از همون بالا جر بخوری . پس این چینی توله سگ چی رو فرومی کرده اون داخل -عزیزم تو خودت همین حالا جواب خودتو دادی . سگ که می دونی کیر به درد بخوری نداره حالا حساب کن کیر توله اش چی می تونه باشه !-ببینم می تونی این کیر اسبی منو تحمل کنی ؟/؟ -خیلی حرف می زنی آریا .. تودلم گفتم هنوز کیر آریا رو نخوردی که داری این طور بلبل زبونی می کنی .. حالا که زبونت دراز شده بیا بگیر . هنوز کله کیرم نرفته بود توی کوسش که جیغش در اومد و مشتاشو به سینه من می کوبید .  منم لبشو با لبام بستم و سنگینی خودمو انداختم رو آهویی که کمرش به دیوار تکیه داشت و اونو به طرف عقب فشارش می دادم . چند سانت اول کیر راحت تر رفت و دوباره کار سخت شد ولی من دست بر دار نبودم . آهو هم خوشش میومد و هم درد می کشید . خون از بغلای کیر و کوس جاری شده بود . انگشتمو رو خون مالیدم و روبه صورت و چشای آهو گرفتم و گفتم ببین . ببین اومد . پسرعمو کار دختر عمو رو ساخت . لباشو آزاد کردم و گفتم هرچند جاش نیست ولی می تونم یه چیزی ازت بپرسم ؟/؟ -بپرس هرچی دوست داری بپرس . -تومی تونستی با یه موزی بادمجونی خودتو پاره کنی و بیای پیش من و این همه دردسر نکشی . چی شد که ترجیح دادی این جوری بیای ؟/؟ -شاید به خاطر این بود که منم ته دلم دوستت داشتم و همیشه از این که بهم نرسیدیم احساس عذاب وجدان می کردم . اگه ممتحن کس دیگه ای بود شاید همین کاری رو که گفته بودی انجام می دادم ولی این جوری حس می کنم خیلی آروم شدم و خیلی هم حال می کنم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

10 نظرات:

jemco گفت...

عالی بود
مرسی و خسته نباشی داداش

ایرانی گفت...

ممنونم جمکو جان ! تو هم خسته نباشی ..ایرانی

دلفین گفت...

دمت گرم ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی عزیز مرسی.فردین

ایرانی گفت...

سلام ودرود به تو دلفین جان ! کامیاب باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

متشکرم فردین جان ! نیمه شب خوش ..ایرانی

ارباب " کازه-کاگه" گفت...

خیی باحال بود داداش. حرف نداش. فقط یه سوالی!
میدونم که قدرتشو داری که تو هر قسمت بیشتر بنویسی.
کاش میشد تو هر قسمت از داستانات یه سکس کاملو شرح میدادی.
یا مثلاََ برای یه مهمونی سکس, همشو تو یه قسمت تعریف کنی. میدونم که خیلی برات سنگین میشه! اما میدونم که قدرتشو داری.
اما اگر بازم برات سنگینه, بهتره همه چیزایی که مینویسیو تو یه قسمت بزاری.
مثالًً اگر یه سکس دو هفته نوشتنش طول میکشه, کاش همه رو هفته دوم میزاشتی. یعنی دیر به دیر اما کامل.
بازم خودت بهتر میدونی.
جیگرتو تنها- با جعفری و نعنا. تکه کلام ما کاشونیاست
مرسی. بای

جيبر گفت...

اين داستان بتركونه خسته نباشي

ایرانی گفت...

ارباب کازه کاگه گل و نازنین من . ممنونم از پیامهای دلگرم کننده و دلنشینت . توانایی داشتن و فرصت داشتن دو مقوله از هم جدا می باشد و به تنهایی پاسخگوی در خواست دوستان گلی چون تو بودن هر چند برایم افتخاری بزرگ است ولی کمی دشوار می باشد . در هر حال گاه بیان مطالب غیر سکسی و حاشیه در داستانهای سکسی دست کمی از سکس ندارد . ومن عادت دارم که قبل از انتشار هر داستانی چه دنباله دار چه تک قسمتی حتما قسمت بعدی یا جایگزین آن را بنویسم تا برای دفعه بعد آسوده خاطر باشم . حساب احتمالات را هم باید در نظر گرفت .مثلا امشب سه چهار داستان منتشر می کنم بر فرض اگر داستان هر کی به هر کی را طولانی ترش بنویسم از ذخیره کردن مادر فداکار و به دادم برس شیطان عقب می مانم واگر هم بخواهم فاصله انتشار را از این هم طولانی تر کنم دوستان دیگری هم هستند که به من اعتراض کنند . بنابراین با اجازه شما فعلا همین جوری پیش میریم تا ببینیم چی میشه . شاید باور نکنی من این طرف خط هر کاری از دستم بر میاد می کنم . مثلا دیروز جمعه قرار بود بریم پیک نیک خارج از شهر ..همه صبح زود رفتند ولی من با بهانه ای نشستم خونه و با یکی از فامیلام که اون راستی راستی کار داشت موقع ظهر به جمعیت فامیلی پیوستم تا بتونم حداقل یه خورده به عشق و علاقه خودم یعنی نوشتن برسم و دو سه ساعت از صبح جمعه را به تایپ داستان اختصاص دادم . یعنی من هر کاری از دستم بر بیاد با حداکثر سرعت و توان و اندیشه و تمرکز انجام میدم به خصوص این که هنوزم میگم و همیشه میگم به تصویر کشیدن هزاران بار و هزاران باره یک صحنه سکسی که بخواهی زمینه ها و تصورات تکرار را در خواننده ایجاد نکنی و یا آن را به حداقل برسانی کاریست واقعا دشوار مگر آن که با حاشیه های جذاب این تکرار ها را بی اثر جلوه دهی و به نوبت به نوعی دیگر بیان کنی . ارباب عزیز خیلی خیلی دوست داشتنی هستی با کلامی صادقانه و خالصانه و بیانی شیرین و شیوا . خرم و خندان باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

جیبر با محبت ! متشکرم از پیام گرمت . موفق باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر