ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

میسترس اسلیو لزبین 4

بااین که این میسترس کاملیا بود که اسیر لب و دهن و پنجه های من شده بود ولی این من بودم که داشتم باهاش حال می کردم . کوس منم دچار هیجان و لذت و هوس ویژه ای شده بود ولی با وررفتن با اون انگاری که داشتم خودمو ارضا می کردم . بدنم از هیجان و عجله ای که واسه این کار داشتم می لرزید .. -بخور بخورش نگار اسلیو من . من تموم شدنی نیستم . هر چی بخوری سیر نمیشم . تموم نمیشم .-بانوی من تو تموم نشدنی هستی . کلمات عجیب و غریب میومدند به ذهنم و مثل نمایشنامه های یونانی و آثار شکسپیر همین جور آسمون و ریسمونو به هم می بافتم ولی این از احساس من بود و از عشقی که به کاملیا بانوی زیبا و پر هوس و هوس بخش خود داشتم .. با همه سستی و بیحالی خودش با کف دست راست وچپ پی در پی بهم سیلی می زد  -بزن بانوی من بزن دوباره سرمو وسط کوسش قرار داده و اون موهای بلند سرمو با یه دست جمع کرد و اونو به عقب کشید و با یه فشار سرمو به جلو داد تا چونه ام بیشتر به کوسش بچسبه .. -بخورششششش تا بهت نگفتم  دهن و زبونتو از کوس لیسی نمی کشی . این برای چندمین بار بود که به ریشه موهای سرم حمله کرده بود ولی من بازم با عشق و علاقه به کارم ادامه می دادم . آهههههه نگار نگار نگار دیوونه تو چطور می تونی عاشق یه زنی بشی که داره پدرتو در میاره .. کوسشو آروم آروم مث یه آدامس می جویدم و اونم موهای سرمو کشیده تو دستاش داشت . گاهی هم ولشون می کرد و بایه حالت نوازشی باهاشون ور می رفت . بیحسش کرده بودم .. کوسشو با شدت هرچه تمامتر به سر و صورتم می کوبید . خیلی حشری شده بود ولی انگاری داشت ناله هاشو می خورد شاید دوست نداشت کنیزش بفهمه که چقدر داره حال می کنه . سرمو با فشار دستاش داد عقب . -چه دستور جدیدی صادر می فر مایید ؟/؟  -دستت .. دستت اونو بفرست تو کوسم .. اصلا معلوم نبود چی داره میگه . اگه الان خون فوران می کرد یا می زد بیرون و دختریش گرفته می شد من باید چه خاکی به سرم می ریختم . اون الان از هوس زیادی هوش نبود و جو میستری اسلیوی اونو گرفته و تو حال خودش بود من چرا باید به اون اجازه می دادم که همچین دستوری بده . حتما بعدش به خودش اجازه می داد که لت و پارم کنه هرچند اومراد من بود و من مرید اون بودم وهر کاری می کرد حرفی نداشتم . حاضر بودم در اون فنا بشم ولی نه به قیمت از دست دادن گوهرش . حتی حاضر بودم خودم دختریمو از دست بدم ولی اون گوهرشو حفظ کنه .. -اسلیو کوشای من نترس کاراز کار گذشته . دستتو بفرست تو . وفاداری تو برام درخور تحسینه ولی من دیگه دختر نیستم . -متاسفم -تاسف نخور به جاش کارتو بکن . نذار رشته حال من پاره بشه وگرنه رشته زندگی تو رو پاره می کنم ...... واییییی چرا این جوری شده بود . -میسترس کاملیای من خواهش می کنم که منو ببخشی این از علاقه زیادیه -واسه همینه که کارت ندارم . دست راستمو مشت کرده و فرو کردم تو کوس کاملیا . و با حرکتای رفت و بر گشتی فریاد هوسشو در همون طبقه پنجم در آوردم . یه خورده این اجازه رو به خودم دادم که از فرصت به دست اومده استفاده کنم و به اختیار خودم باهاش حال کنم . رفتم طرف لبای میسترس نازنین خودم . لبای یاقوتی وهوس انگیزشو دوست داشتم که ببوسم . خودمو بهش نزدیک کردم و در حال چسبیدن به لباش گفتم با اجازه و اونم گفت مجازه .. من هنوز دختر بودم و برای اولین بار بود که دستم به این عمق از کوس دسترسی پیدا می کرد . خودم که با خودم ور می رفتم دیگه از اون دور و برا به عمق نفوذ نمی کردم می ترسیدم که کار دست خودم بدم . ولی حالا با یه کس عبور آزاد روبرو بودم . سینه های درشتش منو وسوسه کرده بود . خودمو از لباش کندم و در حالیکه مچ دست راستم همچنان با کوسش مشغول بود نوک سینه هاشو گذاشتم توی دهنم . یه دستشو دور کمرم حلقه زد و با قدرتی زیاد منو به خودش فشرد . نمی دونم چرا همش دوست داشت قدرت خودشو به رخ من بکشه .. -ببینم این بوی خوش راضیت می کنه .؟/؟. -من در هر شرایطی جان فدای بانو و میسترس خودم هستم .. بیابریم اون یکی اتاق کارت دارم می خوام که تا اونجا که می تونی ماساژم بدی و ببینم چه طوری می تونی سر حالم کنی . حس می کردم که منو جادو کرده . من تا به حال  تا به این حد حتی در رویاهام شیفته و مفتون پسری نشده بودم ولی اون دل و دین منو ربوده بود . نمی دونستم چه بر نامه جدیدی میخواد رو من پیاده کنه . دیدم وسط اتاقی یه تخت مخصوص گذاشته شده و اونم رفت روش دمر کرد و یه روغن داد دستم و گفت پشت و رومو می مالی و بعد خودت دیگه آزادی که هر کاری بکنی . ببینم می تونم بهت بنازم و افتخار کنم که یه اسلیو خوب برا خودم انتخاب کردم یا نه .. دلم لرزید . یعنی ممکنه یه روزی بگه که دیگه دوستم نداره .. سر روغن مایع رو بازش کردم . عجب بوی بدی می داد ولی برام مهم نبود -چه بویی داره این . حیفه رو پوست تن شما . از اون عطر و بو میفته -این روغن شتر مرغ اصله که از کردستان برام آوردن . برای پوست خیلی مفیده . چیه اگه به پوستم آغشته اش کنی دیگه بدت میاد بیای طرفم ؟/؟  -اوه نه نه من عاشقانه شما رو دوست دارم . روغن رو از کمرش ریختم به طرف سر کونش و حسابی همه جا رو با دستام مالشش می دادم . طوری که خوشش بیاد و حال کنه .. بااین که در حال حال کردن چشاشو بسته بود ولی لبخند رضایتو تو صورتش می دیدم . نه اون نباید جز من با کس دیگه ای حال کنه .اونو طاقبازش کرده و قسمت جلوی بدنشم با روغن چرب کردم . پوستش کمی براق شده بود . -حالا خیلی راحت تر دستمو به سینه ها و کوسش می رسوندم -آزادی اسلیو من هرکاری که دوست داری انجام بدی . این رو یه دستور فرض کن . می خوام ببینم چه طور می تونی رضایت بانوی خودتو جلب کنی ... دیگه از اون عطر و بوی ملایم و هوس انگیز فرانسوی خبری نبود . بوی بد روغن شتر مرغ فضای اتاقو پر کرده بود . ولی من کاری به این کار ها نداشتم من عاشق لیسیدن کاملیا بودم . زبونمو با هوس گذاشتم رو نافش . یه خورده قلقلکش اومد و خودشو جمع کرد .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

میثم گفت...

مرسی ایرانی عزیز...ممنونم...ادامه بذه عزیز

ایرانی گفت...

حتما داداش میثم گل ! بنویسم سریع آپش می کنم . شاد باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر