ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

دزد وکاهدان 4


سرو صدای سانازو شنیدم -لعنتی خودش به من گفت که چند میلیون جواهر مادرش تو یخچال خونه شونه اون به من دروغ نمیگه قاپشو دزدیدم -تف به تو ساناز بی عرضه .حیف از اون کوسهایی که بهش دادی . حالا با این شرایط انتظارم داری که عقدتم بکنم -جبران می کنم . صبر داشته باش حالشو می گیرم.  صبرکن از قم برگرده -حتما می خوای ده دست دیگه کوس و کونتو تقدیمش کنی تا ببینی ننه اش طلاهارو کجا قایم کرده ؟/؟ تو خونه که نیست چه به دردمون می خوره . حتما با خودشون بردن . اشتباه ما این بود که باید وقتی میومدیم که اونا خونه رو واسه یه شب ترک نکرده باشن . ببین سیروس بریم الان یه حالی بکنیم خودم بهت قول میدم ته و توی قضیه رو در بیارم .. راه فرار نداشتم . داشتن از خونه میومدن بیرون . من باید چیکار می کردم . دوست داشتم حالشونو بگیرم . کثافت خائن . آبرومو همه جا برده بود . من به خاطر اون خودمو شرمنده همه کرده بودم . نزدیک ترین سوراخی که گیر آورده بودم این بود که خودمو بندازم تو خونه ساناز . ازش متنفر بودم . می دونستم باهاش چه بر خوردی داشته باشم  .فقط باید بر خودم مسلط می شدم . خودمو کنترل می کردم . ظاهرا چیز دیگه ای سلیقه اشون نمی گرفت بدزدن . همه جا رو هم خواستند که مرتب کنند که برای جلسه بعدی با شک کار نکنن . یعنی امنیت کاریشون مخدوش نشه .. خودمو تو یه اتاقی غیر از اتاق خواب قایم کردم که بتونم راحت خارج شم وتازه دلشو نداشتم که شاهد گاییده شدن ساناز باشم . هر چند که به اندازه کافی ازش متنفر شده بودم .. وای صداشونو می شنیدم که دارن میان تو اتاق کوچیکتره .. یعنی همین جایی که من بودم . عجب غلطی کردم این طرفی اومدم .. خودمو انداختم تو یه کمد دیواری جاداری که چند تا لباس و یه چمدون داخلش بود . شانس آوردم کمد ه طبقه نداشت و تمام قد داخلش جا می شدم . پشت لباسا خودمو قایم کردم هر چند که پاهام آویزون بود . -بهت یه هفته مهلت میدم که وضعیتو معلوم کنی این تازه اول کاره . ظاهرا پدر ابی جونت یه جا زمین هم داره باید کاری کنی که اونو پشت قباله ات بندازه و بعدش من و تو اونو میندازیم پشت قباله خودمون . -سیروس جون این کار سختیه . سانازو انداخت روزمین و به طرز وحشیانه ای لختش کرد و کیرشو چسبوند به دهنش و گفت واسه من و تو سخت معنی نداره . یالله ساکش بزن تا جرت ندادم خیلی از دستت عصبانیم . موهای سر شو از عصبانیت می کشید و کیرشو تو دهن ساناز حرکت می داد . اشکای دختره رو در آورده بود و من کیف می کردم . دیگه از این که ساناز داره کونش جر می خوره ناراحت نبودم . دختره چه جور منو گول زده بود . تازه قصد داشت باهام ازدواج کنه منو بچاپه و دارو ندار منو تقدیم معشوقه اش کنه و به عقد اون در بیاد . این گردن کلفتی که من دیده بودم این ساناز جنده رو عقد بکن نیست . کونشو بد جوری می گایید . از ناراحتی چربشم نکرد . خشک خشک کیرشو کرد تو کون ساناز . -سیروس خواهش می کنم من مردم . کونم خون میاد اون وقت آبروم پیش ابی میره . اون عاشق کونمه . سیروس که اینو شنید دست از سر ساناز بر داشت و این بار به کوسش چسبید . -جنده می دونم چیکارت کنم . کوست که حالا به اندازه کافی گشاد شده و جا داره . -از همون مسیر کیرشو در آورد و فرو کرد تو کونش . عجب کیری داشت این پسره . اگه از مال من بزرگتر نبوده باشه هم اندازه رو بود . -نه نه نه چته امروز سیروس تو که ما رو گاییدی -پس مگه دارم چیکار می کنم . دیوونه اش کرده بود . سینه  دختره رو گاز می گرفت . شده بود عین وحشی ها . -عزیزم من تسلیمتم . هر کاری می خوای با من بکن . فقط یه خورده سالمم بذار که بتونم حریف این پسره بشم .من کییییییییرررررررر همیشگی تو می خوام وبا کوسسسسسسسم آشتی کن . دوستت دارم . همه چیم مال توست سیروس ! میخوامت . عشق من ! باهام حال کن . جبران می کنم . گازم بگیر . نازم کن . فقط کبودم نکن وقت زیاد داریم . عشق من . کیر می خوام . سیروس کمی ملایم تر شده بود . ولی هنوز زیر لب غرولند می کرد -مفت مفت داری به این پسره کوس میدی و من باید تفاله کوستو بخورم اون وقت عرضه یه سرقت ساده رو هم نداری . آدم خجالت می کشه بره پیش یکی تعریف کنه که واسه چندر غاز چند میلیونی خودشو انداخته تو هچل وتف به این زندگی بیاد .. بیشتر صحنه ها رو سعی می کردم که نبینم . می ترسیدم یه وقتی متوجه ام شن و بیان دستگیرم کنن . این گردن کلفتی که دیده بودم اگه منو گیر مینداخت نمی ذاشت که زنده در برم .. حالا داشتم به صورت رادیویی عشقبازی اونا رو کنترل می کردم -سیروس امروز دیگه کوسمو نخوردی ؟/؟ -خیلی ازت راضیم همینم مونده که کوس گندیده اتو  بخورم ؟/؟ -حالا گندیده شده ؟/؟ یادت رفته یه شب بعد از عروسی ام تو رو آوردم تو رختخوابم؟/؟ ..ادامه دارد  .. نویسنده ..... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر