ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 5

قبل از این که برم تو آینه خودمو نگاه کردم . محافظام  کراواتمو بستند . خیلی خوش تیپ شده بودم . یعنی این منم که جلو آینه وایسادم ؟/؟ من که دارم عاشق خودم میشم وای به حال بقیه . آخیش میریم یه آب و هوایی عوض می کنیم و می فهمیم دنیا دست کیه . هرچی می خواستم تو این کاخ سفید بگردم نمی ذاشتن . انگار مال پدرشونه . من که این جور جاها رو نمی شناختم . حتی نمی دونستم منو تو ساختمون و مقر اصلی خبر گزاری بردن یا نه.  واسمم زیاد مهم نبود . دلم واسه ایران خودمون و بیشتر از همه واسه کتی تنگ شده بود . خواهر خوشگلی که درکم می کرد و خوبی منو می خواست . واییییییی عجب تیکه ای ! مجری رو میگم . همونی که می خواست باهام مصاحبه کنه . پخش مستقیم برای میلیار دها بیننده در سراسر جهان و از شبکه های مختلف تلویزیونی بود . تا اونجا که خبر داشتم از تلویزیون های دولتی و عادی هم در حال پخش شدن بود . قبلش کتایون واسم زنگ زده بود که از کانال یک تا پنج قراره پخش مستقیم داشته باشن . سر و ته و وسط تمام خیابونا ی ایران ال سی دی های بزرگ گذاشتن حتی تو کوچه ها همینطور .. من یک شخصیت جهانی شده بودم و خودم خبر نداشتم . تازه تا این لحظه فقط یک کوس زده بودم و اونمم آخر نشناختم کیه . اولین چیزی که خبر نگار یا مصاحبه چی ازم پرسید این بود که  نظر شما راجع به امریکا چیست ؟/؟  یه مترجم هم داشتم که تقریبا اطمینان داشتم درست تر جمه می کنه چون جلوی میلیاردها بیننده اگه قرار بود چیزی سانسور شه اعتبار امریکای بزرگ زیر سوال می رفت -نظر من راجع به خود کشور شما زیباییهای طبیعی و خدا دادی اون نظر خوبیه . من قبلا تو فیلمها از طبیعت زیبای امریکا مخصوصا کالیفر نیا و منطقه لوس آنجلس اون خیلی چیزا دیده بودم و همیشه یکی از آرزوهام این بود که بیام کالیفر نیا رو که در غرب امریکاست ببینم هر چند حالا در شرقشیم . اما سوال شما یک پرسش گسترده بوده و اگه منظور خاص دیگه ای دارین می تونین بازش کنین . -چه احساسی دارین از این که حالا در اینجا هستین و به نوعی می خواهید به جامعه بشری خد مت کنید -راستش من تر جیح می دادم خد متمو ازخدمت به مردم کشورم وزنای عزیز هم وطنم شروع می کردم تا نسل انسانها رو در کره زمین حفظ می کردم و این حفظ نسلها همراه با افزایش قدرت از طریق افزایش جمعیت در ایران عزیز من صورت می گرفت . اما متاسفانه اعمال نظر امریکا که خودشو قدرت بر تر جهانی می دونه و هم به نعل می زنه و هم به میخ منو به اینجا کشونده .. رنگ مجری مثل گچ سفید شده بود . انتظار این پاسخو نداشت .البته اینو می دونم که از نعل و میخ چیزی نفهمید .  ظاهرا از یه طریق دیگه ای براش تر جمه در جا می شد ولی بینندگان مترجم انسانی داشتند . واقعا مجری نازی بود .. چقدر این امریکا چشم آبی داره . یه خورده صورتش کک و مک داشت ولی از زیبایی اون چیزی کم نمی کرد .. ظاهرا یه سوالی ازم کرده بودند که من تو عالم چشم چرونی چیزی نفهمیدم . فقط دلم می خواست کوس بعدی همین مجریه باشه . کیرم شق شده بود .  پرسش بعدی این بود از این که تنها مردی هستید که می تونین زنا رو از نظر جنسی راضی کنین چه احساسی دارین -من در دنیا تنها مرد ی هستم که توانایی جنسی دارم . با توجه به آمار حدود سه و نیم میلیارد زن در جهان وجود داشته که از این تعداد حدااقل دو میلیاردشون به سن بلوغ رسیده و تا چند سال آینده تمام این سه و نیم میلیارد زنایی خواهند شد که به مرد و آمیزش جنسی که حق طبیعی شونه نیاز دارند ولی این مسئله رو نباید فراموش کرد که من فقط یک نفرم . باید به سلامتی خودم هم فکر کنم . یک انسان عادی اگه بخواد به طور معمول و یا فوق العاده سکس داشته باشه به طور متوسط روزی سه بار یا با سه شخص هم براش زیاده . فرض می کنیم من روزانه با سه نفر باشم و درسال این تعداد به کمی بیش از هزار نفر می رسه و اگه صد سال  دیگه هم زنده باشم کمی بیشتر از صد هزار نفرو می تونم راضی نگه داشته باشم .. فرض یه قدرت جادویی داشته باشم و دویست هزار ..هر چند تا اون موقع از این جمعیت کاسته میشه ولی بازم فرض می کنیم همه زنده باشن  ولی در هر حال این یه نماد کلی از وضعیت آشفته امروز جهان جنسی ماست . هدفم از بیان این مطلب اینه که عدالت اجتماعی و جنسی در جهان رعایت نمیشه . امروز بدون شک یک قطره از آب حیات یا همون نطفه بارور کننده که در من وجود داره شاید بیشتر از یک کیلو اورانیوم خالص و تموم کار و آماده بهره بر داری ارزش داشته باشه ولی کی ازش استفاده می کنه ؟/؟ چرا اون زنی که در دور ترین نقطه جهان در میان فقر و تنگدستی زندگی می کنه و حتی خبر از دور و بر خودش نداره نتونه استفاده کنه . امریکایی که مدعیست پرچم دموکراسی در دستای اونه و همه باید زیر این پرچم کاغذی اون باشند امریکایی که نه میشه به دوستی اون اطمینان کرد نه به دشمنی اون و بایک حق و حساب گیری موضع خودشو تغییر میده و فقط به فکر سر مایه های خودشه چه فکری به حال این زنا کرده ؟/؟ داغ شده بودم .. کله ام بوی قر مه سبزی می داد .. موبایل همرام بود . از یه نا کجا آبادی باهام تماس گرفتند -کوروش خان این قدر حرفای ضد امریکایی نزن . ما با برادران امریکایی پیمان صلح و دوستی بستیم . پاشنه دنیا الان رو صفا و صمیمیته -چیه روی آب کیر من سود کردین ؟/؟ حالا دیگه نفتو ول کردین و به کیر من چسبیدین ؟/؟ شما که دارین اون داخل میگین مرگ بر امریکا .. از این طرف هم این امریکاییهای جهانخوار دارن میگن مرگ بر ایران ..ولی وقتی وسط شما قرار می گیرم می بینم که انگار با هم  یه عمره که رفیقین و دارین سر مارو شیره می مالین .  دم خروسو باور کنم یا قسم حضرت عباسو .. -کوروش جان فدات شم .. چقدر میخوای یه میلیارد .. دو میلیارد .. قربون شکل ماهت نون ما رو آجر نکن .. اگه وضع طور دیگه ای بود الان سرتو می کردیم زیر آب .. فقط حواست باشه خونواده ات تو ایرانند و اگه دست از پا خطا کنی پخ پخ -شما کی هستین ؟/؟ من به دولت شکایت می کنم . از اونا کمک می گیرم . من از آقای وزیر و دارو دسته اش کمک می گیرم . -پسر خواب دیدی خیر باشه . کاری نکن که قید میلیارد ها دلار پول رو بزنم .. --تو اگه قید این همه پول رو بزنی قید کیر منو نمی تونی بزنی . زنت کیر میخواد . خواهر مادرت واگه دختر داشته باشی همه کیر میخوان . جرات داری سر خونواده من بلا بیار . من از دولت میخوام ازم حمایت کنه .. -کوروش جان هنوز بچه ای . زوده که این چیزا رو بفهمی . ما خودمون دولت تعیین می کنیم .. -مافیای آشغال ایرانی .. تو از این امریکایی ها هم آشغال تری .. ارتباط قطع شد .. خبر نگار ومترجم بر و بر بهم نگاه می کردند . ظاهرا صدای طرفی که باهام صحبت می کرد از بس بلند بود که خود به خود واسه جهانیان مخابره شد و صدای منم که جای خود داشت . اون لحظه فکر نمی کردم که این صدای حق طلبی من باعث شه که علاوه بر خواستنی بودن ,  محبوب ترین و دوست داشتنی ترین مرد جهان هم بشم . مردی که همه به من افتخار کنند . بااین که می دونستم امریکا و نوکرانش هیچ غلطی نمی تونن بکنن ولی واسه بابا مامان و کتی نگران بودم . اگه اونا رو گروگان بگیرن چی . من می خوام مال خودم باشم متعلق به خودم . در خدمت ایران خودم . بدون این که با سیاست و مافیای حاکم بر اقتصاد و امپریالیسم کاری داشته باشم . یه خورده اعصابم به هم ریخته بود و به خاطر خونواده دست به عصا تر به سوالات جواب می دادم . کمی که آروم تر شدم کیرم دوباره شق شد .. قرار بر این شد که چند روز آینده رودر یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور چیزی حدود سیصد خبر نگاراز ملیتهای مختلف شرکت کرده به سوالات حضار جواب بدم . ظاهرا هر یک از این کنفرانسها میلیاردها دلار در آمد تبلیغاتی برای این شبکه ها و احتمالا دولت امریکا به همراه داشت و این جوری می تونست هزینه در اختیار داشتن منو هم تامین کنند . وقتی داشتم می رفتم اون مجریه منو بغلم زد و در حالی که سینه هاشو به من می مالید گفت آی لاو یو  . منم اونو بوسیدم و گفتم تنک یو و بایه اکسیوز می و ببخشید از اونجا دور شدم نمی دونستم در کاخ سفید چه خبره .. نمی دونستم که دیگه قراره چه آشی واسم پخته شه . هر لحظه منتظر بودم که الیزابت بیاد سراغم .. رفتم رو تختم دراز کشیدم . رو همون تختی که الیزابت خوشگله رو گاییده بودم . خدا پدرشونو بیامرزه که واسم ماهواره و دم و دستگاههاشو ردیف کردن تا بتونم از دنیای اطراف خودم با خبر شم . کلی باهام سر و کله زدند تا کار با این رسیور رو یاد بگیرم . -ببینم بچه ها قبل از این که برین دور ساختمون کشیک بدین بهم یاد بدین کانالهای سکسی این کجاست ؟/؟ -خدا پدرتو بیامرزه تو هنوز دنبال این چیزایی تا چند دقیقه دیگه یکی دیگه رو باید بگایی دیگه وقت نداری این چیزا رو ببینی -ببینم خوشگله ؟/؟ -چیزی بهت نمیگیم . فعلا تو تصمیم گیرنده نیستی . آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته .. باید وظیفه اتو خوب و به نحو احسن انجام بدی .. در ضمن اگه این شخصیتها رو شناختی که مشکل بدونم بشناسی نباید در موردش با ما یه کس دیگه ای حرفی بزنی . حواست باشه اینا محرمانه هست . -یعنی چه الان من باید دنیا رو بگام .. یعنی بزرگان برن هر کار غیر معمولی بکنند و لو نرن ؟/؟ -خودت می دونی حواست به خودت و خونواده ات باشه . این شروع کارته . سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن . مگه در معدن زغال سنگ اختیار خودتو داشتی که اینجا داشته باشی ؟/؟اونجا کجا و اینجا کجا ؟/؟ یه خورده آروم گرفتم . لباسامو در آوردم و با یه شورت روی تخت دراز کشیدم . یه تخت دیگه هم کنار اون تخت اضافه شده بود . یکی تشکش سفت بود و یکی دیگه نرم و حالت فنری داشت این تخته . من رو اون تخت نرم و فنری دراز کشیده و هی بالا پایین می کردم که دیدم یه زن سیاه پوست خوش هیکل ولی نه زیاد خوشگل و شایدم بیست سال بزرگتر از من وارد شد . قیافه اش خیلی آشنا بود . ولی هر چی به مغزم فشار می آوردم که اونو قبلا کجا دیدم چیزی به یاد نمی آوردم . بیخیالش شدم . احتمالا باید خد متکار اونجا باشه . کاش یکی خوشگل تر و سفید تر می آوردند هر چند احتمالا باید سیاه پوستای زیادی رو هم می گاییدم و نباید فرقی بین رنگ ها قائل می شدم . منتظر بودم بیاد و با ایما و اشاره ازم بپرسه که چیزی لازم دارم یا نه .. در کمال تعجب دیدم که مانتو شو در آورد و هیکل لخت و تقریبا سیاهشو که یه جذابیت خاصی داشت روبروم قرار داد . داشتم به این فکر می کردم که با اون حالی که با الیزابت خوشگله کردم کیرم چطور می خواد به دیدن این بلند شه که دیدم کیر, خودش قبل از این که این جملاتو تو ذهن خودم مرور کنم پرید اومد جلو و از شورتم یه خیمه ساخت . زن سیاه یه لبخندی زد که دندونای سفیدش کاملا مشخص شده بود . کیف می کرد از این که می دید کیرم واسش شق کرده .. اومد جلوتر .. شورتمو از پام کشید پایین .. این یکی اگه شوهر می داشت حتما شوهرش سیاهپوست بود و این کیر سفید باید خیلی بهش مزه می داد . پاهامو به دو طرف باز کردم و گذاشتم هر جوری که دوست داره کیرمو تو دهنش بگردونه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

علی تنها گفت...

سلام.
اگه امکانش هست یه داستان از یه خانواده که پدر و برادر خانواده تو تصادف کشته شدن و یک پسر 21 ساله منوده و 2 تا زن داداش و یک خواهر .
مادر هم قبلا مرده.
زن داداشا هم تازه عروس هستند.

ایرانی گفت...

سلام علی جان گلم .صبحت به خیر . این سوژه قشنگی رو که بیان کردی نمیشه یک قسمتی نوشت و با این شلوغی داستانها فعلا صلاح نیست که نیمه کاره دیگه ای رو تزریق کنم چون همان طور که قبلا گفتم شروع هر نیمه کاره ای نه تنها منو از قبلی ها دورم می کنه بلکه به این ورودیهای جدیدم هم نمی تونم برسم . در هر حال این ماجرای قشنگو مثل ماجرای نقاب و دبیرستان دخترانه که پیشنهادی دوستان خوب دیگه هست در نظر دارم و خودمم که در ذهنمه مامان تقسیم بر سه و مامان زبل رو کی شروع کنم و جای چی قرار بدم البته مامان تقسیم برسه رو زودتر استارتشو می زنم .. هرچند پرواز هوس و مادر فداکار تا اوایل خرداد ادامه داره ..طرح این داستان دنباله داری رو که گفتی در ایمیلم میذارم فقط اگه پیشنهادی تو و سایر دوستان از نظر سوژه وطرح مطلب طوری محدود باشه که بشه به صورت داستان یک قسمتی و کوتاهتر نوشت خیلی جالب میشه چون من از نظر یک قسمتی ذخیره زیادی ندارم و زودتر می تونم برم سر وقت این تک قسمتی ها . بازم ازت ممنونم . موفق باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

ایرانی عزیز سلام من چندرو روزی نبودم ولی وقتی برگشتم با این داستان های زیبات حال کردم راستی ایرانی عزیز اون داستان که تو مایه های تو هم گوش کن چی شد پس مرسی

ایرانی گفت...

سلام دلفین جان ! ازبس داستان زیاد شده فرصت برای توجه به پشت سری ها کم شده چه برسه به جلویی ها و داستانهایی که هنوز شروع شده .چشم حتما در آینده این کارو می کنم .داستانهای مامانی هم دوباره داره زیاد میشه . این داستان بین المللی فقط یک مرد هم این روزا خوب مشغولم کرده و دلم میخواد که همیشه چند قدم ازش جلو باشم .خوشحالم که پس از یه غیبت کوتاه بر گشتی .اون داستان دو تا مادر و دو تا پسر که یکی شون بسیجیه رو به نام تو هم دست بزن منتشرش کردم و زیرش هم یه پیام برات گذاشتم . شاد و سر حال باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر