ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 100 (قسمت آخر)

 دیگه داشتم به اوج می رسیدم اون لحظه به هیچ چیز دیگه فکر نمی کردم نه غمی  نه غصه ای , نه گذشته ای و نه آینده ای . فقط حال بود و حال -کوروشششش   -جون دل -دوستت دارم همیشه همین طور منو با لذت بکن -فدات میشم عروس گلم همیشه همیشه عروس تازه ام خواهی بود . -سوختم  سوختم بازم بگو -توهمیششششه عروس تازه امی همیششششه همیشه .. همیشه من که کسسسم آتیش گرفته بود نمی دونستم اون چه جوری کیرشو اون داخل نگه داشته قبل از این که حرکتشو تند کنه ارگاسم شده و جریان گرمی رو در ناحیه شکم و کسسسم احساس کردم با اعصابی آرام به آرامشی فوق العاده رسیده بودم . شوهر مهربونم سیرابم کرد و دیگه کارم نداشت تا این که خودم چشامو باز کرده و چون می دو نستم اون عاشق دید زدن و وررفتن با بر جستگی کونمه دمر کرده به روی شکم دراز کشیدم تا لذت بیشتری ببره .-وایییی  جووووون فرششششته چی ساختی ؟/؟! میگی من باتو چیکار کنم .. خودت بگو .. از این حرفاش لذت می بردم خوشم میومد از این که می تونستم بهش حال بدم و اونم این جور از زیبایی و هوس انگیز بودن من تعریف می کرد . ته لباس خوابمو که مماس بابالای کونم بود بالا می داد و با دستاش کمرمو ماساژمی داد . به قاچای کونم چنگ مینداخت سرشو به کونم می چسبوند همه جای باسنمو می لیسید . با نوک زبونش سر وقسمت ورودی سوراخ کونمو قلقلک می داد و لیس می زد . انگشتاش هم داخل کسسسسسم بود -عشق من زیاد روت فشار نمیارم می ترسم واسه بچه بد باشه .-نه .. نه  بکن ولم نکن من کییییررر میخوام بذار توی کونم سوراخ کوننننن منم آب میخواد .. عجله نکن هر موقع خوب از چشم چرونیهات حال کردی منو بکن . نیم ساعتی رو در همین حالت سپری کردیم ومن در حال خودم و یک آرامش عجیبی بودم . درست مثل کسی که دراز کشیده و خودشو به یک ماساژور سپرده خوابش گرفته . یه وقتی به خودم اومدم که حس کردم یه چیز کلفت و درازی داخل سوراخ کونم داره حرکات رفت و بر گشتی انجام میده . -کوروش تو کی گاییدن کونمو شروع کردی که اصلا حالیم نبود -پنج دقیقه ای میشه -تو شیطون بلا منو هیپنو تیز مم کردی -البته اول یه چیزی رو تیز کردم بعدا هیپنو تیزم کردم -بگو ببینم اون یه چیز اسم نداره ؟/؟ -چرا من که همش دارم میگم بیشتر از این که اسم داشته باشه حس داره -گل گفتی عزیزم منم دارم حسش می کنم پس بکن .. بکن .  لباس خوابمو ازتنم در آورد و کیرش در حال گاییدنم بود و دو دستاشو به جفت سینه هام رسوند . دچار تپش قلب شدید شده بودم -واییییی   آییییییییی  ادامه بده عزیززززز  اومد بازم تخلیه ام کردی حالا دیگه نوبت توست بزن کوروش من ... با هر قطره منی کیر کوروش حس می کردم که ریشه وجود و زندگیم قویتر می شه و دفعه بعد بهتر می تونم بهش کون بدم . همدیگه رو بغل زدیم و بوسه بعد از عشقبازی رو شروع کردیم . کارمون تموم نشده بود . تا صبح کارداشتیم . -کوروش جون ما که هیچوقت از هم سیر نمیشیم -نه عزیزم اونایی که همدیگه رو دوست دارن تا زنده ان تا ابد تشنه همن . فقط از همدیگه لذت می برن . دوستت دارم . -منم دوستت دارم عاشقتم می خوام هرروز و هر شب و هر لحظه ازت بشنوم که هیچوقت تنهام نمی ذاری . -هر گز هرگز منو ببوس .. ببوس به چشای کوروش نگاه کردم درش جز عشق و صداقت و پاکی و نجابت چیزی ندیدم . نگاه معصومانه اش چشمان آبی اش را زیباتر کرده بود داشت می گفت که با تمام وجود و از صمیم قلب دوستم داره .... به خود آمدم این نگاه خوانی من با راز خونی دفعات پیش فرق می کرد اوخ جووون من دیگه اون قدرت جادویی رو نداشتم دیگه نمی تونستم بفهمم یکی دیگه داره به چی فکر می کنه ولی می تونستم فکر کلی طرف و احساسشو بخونم پس جنه دست از سرم برداشته بود اینو باید چند روزی صبر می کردم تا متوجه می شدم ولی حتما رفته بود . شایدم چون شوهر کرده بودم ولم کرده بود حتما جن مسلمونی بوده .(راستی راستی رفته بود و دیگه هم سراغم نیومد ) خیلی خوشحال بودم -کوروش به چشام نگاه کن ببین چی میخونی ؟/؟ -تو باید هر دفعه این سوالو بکنی ؟/؟ معلومه دیگه داری بهم میگی دوسم داری .عاشقمی . متوجهی که منم دوستت دارم عاشقتم واست می میرم اگه یه موقع توی شرکت با زنا و دخترا گرم گرفتم به خاطر مسائل کاریه و هیچی بین ما نیست .. -چه غلطا!می کشمت کوروش بازم گوششو کشیدم وهردو با خنده یه بار دیگه همدیگه رو بوسیدیم -حالا تو بگو فرشته چی از چشام می فهمی ؟/؟-خودت که مسیر برگشتو هم واسم خوندی . دیگه هیچی واسه من نذاشتی که من تعریف کنم . واسه خالی نبودن عریضه بگم که نگات میگه که تا اونجایی که زندگی هست و زندگی من و تو در کنار همیم و در سختیها و راحتیها و در غمها و شادیها شریک هم بوده و از هم دل نمی کنیم .... قصه ما یواش یواش داره تموم میشه دخترا !پسرا !جوونا جوونای عاشق ! کاری نکنین که حسرت گذشته رو دلتون بشینه . نگین نگفتما !اصلا چیزی به اسم فردا وجود نداره  . فردا یه روزیه مثل امروز وقتی امروز دیگه ای از راه رسید شما باید شاد باشین . در کنار اونی که دوستش دارین عاشقشین باشین . البته اگه مطمئن شدین همدیگه رو دو ست دارین واسه هم فداکاری کنین . زندگی مال همه هست ولی دور دور جووناست .غصه نخورین خدا بزرگه . تلاش کنین خوبی کنین . عاشق همیشه پیروزه . تلاش کنین بجنگین . اگه بجنگین و شکست بخورین لااقل این حس در شما وجود داره که هیچوقت حسرت نخورین و به خودتون سر کوفت نزنین . راستی می دونین راز نگاه چیه ؟/؟ چه طوری میشه کشفش کرد ؟/؟ چه جوری میشه اونو خوند ؟/؟ راز نگاه در دوست داشتنه در عشقه . در پاکی و مهر و محبت و وفاست . در اینه که نسبت به هم صادق باشیم و دروغ نگیم .عشق مثل یک آهن ربا می مونه وقتی دو قطب غیر همنام با این نیرو جذب هم شدند و وجودشون یکی شد دیگه رازی بینشون وجود نداره . نگاهشون , خواسته هاشون , احساساتشون در وجود یکدیگه خلاصه میشه . آره عزیزان ! راز نگاهو میشه با عشق فهمید و درک کرد . اصلا  کلید راز نگاه یعنی عشق .. عشق و بازهم عشق ... پایان .. نویسنده .. ایرانی

4 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم عالی بود ولی حیف که تموم شد حالا جایگزین این داستان قشنگ چیه

ایرانی گفت...

دلفین خوبم جانشین این داستان یک داستانیه به نام هرجایی . داستانی سکسی اجتماعی که مثل هر داستان دیگه ای شاید یه دو سه قسمتی بکشه تا جا بیفته . داستان هرجایی همراه با داستان ماجراهای مامان زبل از این جمعه شروع میشه ..ایرانی

ناشناس گفت...

سلام میشه فایلکلیش رو برا دانلود بزاری؟ممنون

ایرانی گفت...

سلام به دوست نازنینم . ممنونم از تماست در مورد لینک دانلود زیاد در جریان نیستم در این مورد حتما با امیر عزیز تماس می گیرم .پاینده باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر