ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 11

نیمه دوم شروع شد .نمی دونستم باید چیکار کنم . اصلا گیج شده بودم . تا دقیقه هشتاد هم دیدم که بازی صفر صفره .. حس می کردم که بازیکنا توی زمین دارن راه میرن . داشتم رنج می کشیدم . آخه اینا چرا زیر بار این زور رفتن . الان که بازی با بحرین نیست که اگه ببریم و جواز رفتن به جام جهانی رو بگیریم مردم بریزن تو خیابونا و مثلا شلوغ بشه .. خدایا اینا واقعا کوس خلی ما رو شناختن و دارن با غرور ملی ما بازی می کنن . اینا اصلا ایرانی نیستن . من جای این بازیکنا بودم کاری می کردم که ببریم و به تمام اما و اگر ها خاتمه بدم . دقیقه 81 شد . یکی از بازیکنان ایران جلوی دروازه یه توپی رو به طرف اوت شوت کرد . دفاع قطرپاشو گذاشت جلو توپ. توپ به پاش کمونه کرد  .. گل ..گل ..گل ..ایران 1 قطر صفر ..یعنی این بازیکن ایرانی واقعا می خواسته گل بزنه یا این که این قطری کوس خل پاشو گذاشته جلو توپ و شانسی گل خوردن . یعنی میشه من اشتباه کرده باشم و اینا خودشون دارن جوانمردانه بازی می کنن و اون آخونداو حزب الهی هایی که اون بالان و رئیس فدراسیون بی خاصیت دستور مساوی ندادن ؟/؟ اگه این جوره و اشتباه کردم از خودم معذرت می خوام .. دقیقه 85 .. نه خدای من .. دفاع داره همین جور دریبل می خوره . اینا دیگه کین .. گل .. گل .. ایران 1 قطر 1 ..تف به این شانس . حدسم درست بود . اینا نمی خوان بازی رو ببرن . با هم پاسکاری می کنن قشنگ تا پشت هیجده و شش قدم حریف میان و توپو می زنن هوا .. اگه این نادیاست که می دونه چیکار کنه . بازیکنای ایران یه توپو از کنار دروازه قطر زدن اوت . دروازه بان توپو کاشت تا بفرسته وسط زمین تا بیاد توپو شوت کنه یه سکندری بهش زدم با مخ خورد زمین وبه پشت در وازه بان یه شوت آروم کردم   و توپ گل شد . یکصد هزار تماشاچی استادیومو گذاشته بودن رو سرشون و غوغایی بود . نگرانی در چهره ایران فروشان و عرب پرستان موج می زد . رئیس فدراسیون فوتبال زرد کرده بود . مسئولین از ناراحتی نمی دونستن چیکار کنند . دوست داشتم خودمو برسونم به وی آی پی و از یه سوراخی برم شکست اون کثافتا رو ببینم گفتم نباید مثل جنگ احد میدانو خالی کنم که سپاه کفر پیروز بشه . باشه بعد از بازی .. وای فوروارد قطر تو خط هیجده توپو گرفت . با این که پنج تا دفاع دور و برش بودن ولی یکی  لگدی بهش زد که داور در جا پنالتی گرفت . سید مهدی رحمتی تو دروازه وایساد . شق القمر عین بازیکنای بوکس داشت رقص پا می کرد می دونستم که نمیخواد توپو بگیره . خیلی بد می شد اگه در دقیقه 90 گل می خوردیم و دو دو می شدیم . گرفتن پنالتی کار من نبود . رفتم جلوپنالتی زن .. یه لحظه دیدم  داور اومد تو مسیر من و با این که منو نمی دید ترس برم داشته بود . فکر کردم چشاش تو چشای منه .. گیج شده بودم . می خواستم توپو از جلوی پای بازیکن شوت کنم بازم ضایع بود باید ماهرانه این کارو انجام می دادم . رفتم تو دروازه و یه طرف سید مهدی رحمتی وایسادم . توپ اومد درست تو مسیر من رفتم شیرجه برم ضرب توپ زیاد بود یکی ازناخنام شکست و توپ همچین خورد به کله ام و دوتایی مون رفتیم تو  دروازه و یه آخی گفتم که سید مهدی رحمتی و اون پنالتی زنه و داور گیج شدن که صدا از کجاست . سرم گیج می رفت . بازی 2-2 شده بود بازیکنا داشتن می ریختن توپو از تو دروازه در بیارن من نا نداشتم پاشم . یه لحظه به عقلم رسید که توپو پرت کنم وسطشون . شانس آوردم که حالیشون نشد . داور سه دقیقه وقت تلف شده گرفت . من تا خودمو برسونم به دروازه قطر یه دو دقیقه ای کشید . ناامید شده بودم . هرچی پیرهن مدافعان قطر رو می کشیدم تا این ایرونی های خودمون برن گل بزنن اونا می خواستن بازی مساوی شه و مسئولین راضی باشن . دیگه باید سوت پایان بازی زده می شد . داشت گریه ام می گرفت . حالا داداش یه میلیون خودشو می بازه و منم همین طور . بهم اعتماد نمی کنه . ولی خب اون وقت ازم میخواد که برم تو بغلش و هر کاری دوست داره باهام انجام بده . اگه یه گل دیگه می زدیم و بازی رو می بردیم هم من هم نویان یک میلیارد به جیب می زدیم . چه حالی می داد . تو همین فکرا بودم که دیدم فوروارد ایرانی در یه موقعیت مناسب توپ افتاد زیر پاش و من ناشی که خوب به پاش دقت کردم دیدم اونو نشونه گرفته هیچ مدافعی هم جلوش نبود . مدافعین قطر ترسیده بودن که اگه بپرن جلو توپ یه حکایتی مثل گل اول پیش میاد . دروازه بان داخل دروازه بود . خدایا کمکم کن . گل دوم رو به دروازه خالی زده بودم . یه لحظه قبل از این که فوروارد شوت کنه طرف اوت من توپو از زیر پاش به  سمت چپ دروازه شوت کردم .. گل .. گل .. گل .. خوار مسئولین فدراسیون و تصمیم گیرندگان گاییده شد .. تا دسته رفت تو اونجاشون .. بازهم استادیوم منفجر شد .. صدای اعتراض از وی آی پی بلند شد .. هم کله خرای ایرانی ناراحت بودند هم کله خرای قطری .. .داور سوت پایانو زد نذاشت که توپ بیاد وسط زمین .. این جوری خوار مادرشونو گاییدم . عجب دقیقه ای گل زدم .. سریع رفتم به میان تماشا چیان . از زیر دست مامور در رفتم و خواستم چهره پریشان مسئولین و از ما بهترانو ببینم .. -حالا چی می شه .. قطری ها عین گاو ال ..ال .. می کردند . ایرانی های کله گنده دودستی می زدند تو سرشون .. -وایییییی ما اصلا مراقبت های ایمنی رو در حد گسترده رعایت نکردیم -نگران نباش قربان تیم که به جام جهانی نرفته .. -این پولایی رو که از قطری ها گرفتیم تا اونا رو نبریم چی میشه ؟/؟ -تو سهمیه باشگاهها ی ما در آسیا رو بگو .. جواب بن همام رو چی بدیم کجا بدیم .. رفتم یه گوشه قایم شدم با صدای کلفت گفتم تو حموم .. اون دو تا الاغ ایرانی دوتایی با هم کل کل می کردند . باید زننده گل سوم رو تنبیهش کنیم . بندازیم سیاهچال که بر خلاف امنیت ملی و منافع اقتصادی کشور کار کرده .. تماشاچیا اون بازیکن رو رو دست بلند کرده و واسش هورا می کشیدند . من کیف می کردم . توطئه های این کثافت های وطن فروش رو که نمی تونن شادی ملت رو ببینن خنثی کرده بودم . به خاطر این پیروزی حتما رئیس فدراسیون باید استعفا بده . قطری که در کشور خودش چهار تا از کره جنوبی می خوره بیاد و به خیال خام خودش بخواد از ما مساوی بگیره ؟/؟  اشک خایه مال ها رو در آورده بودم . اونا باید یا استعفا می دادن یا خود کشی می کردند .. یواش یواش از استادیوم اومدم بیرون . نویان از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه ولی یه حسرتو تو نگاش می خوندم . شاید آرزو می کرد که می باخت و ازم می خواست که باهام سکس داشته باشه . بابا مامان که از خوشحالی تو پوست نمی گنجیدند . نسترن هم اومد یه سری بهمون زد و رفت . شب از نیمه گذشته بود و من و نویان تو اتاق خودش تنها شدیم . یه بار دیگه افتادم روش و لباشو بوسیدم . ولش نمی کردم . کنه شده بودم . -نویان من الان باید یه چیزی ازت بخوام -چی میخوای نادیا .. -اولا باید قول بدی که صادق باشی و دروغ نگی . من نویان بی ریا رو دوست دارم . شاید می خوام تو رو محک بزنم . شاید یه نیرویی دارم که از احساس درونت با خبرم . هر چی تو دلته به من بگو . قول میدم در بدترین شرایط به خودم مسلط باشم و ازت دلخور نشم . -بگو خواسته ات چیه نادیا -خواسته من اینه که تو خواسته ای رو که در صورت نبردن ایران ازم داشتی به من بگی . صاف و صادقانه . رک و پوست کنده .. مرد مردونه .. .. نگام کرد و منم خیره تو چشاش زل زدم دستاشو دور کمرم حلقه زد و منم همین کارو انجام دادم . لبامو بوسید و با مکیدنهای اون منم لباشو می مکیدم .. صورتای داغمون به هم چسبیده بود -هنوزم میخوای بدونی خواسته ام چیه ؟/؟ -تو که خودت خوب  می دونی که متوجه خواسته ات شدم . می خوام تو رو به این خواسته ات برسونم تا لذت و خوشی این روز برای من و تو به نهایتش برسه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی . 

15 نظرات:

Ermiya گفت...

سلام ایرانی جان قسمت بعدی منتظر سکس جانانه با داداشش باید باشیم,بعدش هم پدرش?
پایدار و پیروز باشی

ایرانی گفت...

خب ارمیای عزیز داداش که مشخصه ولی برای سکس احتمالی با پدر اگه یه فاصله ای بندازم بهتره . شاد و سرفراز باشی ..ایرانی

jemco گفت...

بازم مثل همیشه عالی
دمت گرم خسته نباشی داداش گلم

ایرانی گفت...

ممنونم جمکوی دوست داشتنی . شما هم خسته نباشی ..ایرانی

دلفین گفت...

عالیتر از عالی

m گفت...

درود ایرانی ( قلم طلا )
سراغی از ما نمیگیری
هر که از دیده رود از دل واز جان برود
دلم برات تنگ شده بود بهانه ای برای درود خواستم امیدوارم یزدان نگهدارت باشد
فدات : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

درودی مجدد بر داداش دلفین خوب و عزیزم . شاد باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

من دوستان خوب و نظر دهنده رو هر گز از یاد نمی برم و مخصوصا دوستان با محبت و بی ریایی چون تو را . چون دو سه روز بیشتر غیبت نداشتی گفتم شاید یه مشکلی برات پیش اومده نخواستم در معذوریت بذارمت . مثلا دوستانی مثل متین و جاوید الان شصت دفعه هست که سراغشونو می گیرم یک دفعه ای تو فروردین ماه غیبشون زد . یکی دیگه که یاور من تو داستان ندای عشق شده بود 6 روز دیگه میشه 6 ماه که غیبش زده و حدس می زنم که واسه چی غیبش زده و اگه هم یه روزی بر گرده بهش نمیگم حدسم چی بوده . آرش که میگه زن گرفته و تا یه مدتی نمیاد . فائزه خانمی هست که هر سه ماه در میون بهمون سر می زنه یعنی نظر میده و مرتضی خان هم که بعد از غیبت و بر گشت مجدد دوباره پیداش نیست و در هر حال شما دوستان عزیز همیشه در قلب منید به ویژه دوستانی که با نوشته های شیوا و محبت آمیز خود به من انگیزه بیشتری برای نوشتن و بهتر نوشتن می دهند .دوستانی چون تو ..آره داداش ! آره داداش نازنینم . همیشه شاد و خندان و سالم و سر حال باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

بازم تابستون شد و مسخره بازیهای اینترنتی گل کرد . یه پیام گنده منو پاک کرد ..یک ..دو ..سه ..دوباره میریم . آره داداش نازنینم من هیچوقت دوستان خوبی مثل تو رو فراموش نمی کنم . دوستانی که با کلام بی ریای خود انگیزه ام را برای نوشتن و بهتر نوشتن افزایش داده و با کلام پاک خود صداقت و دوستی خود را نشان می دهند ...بقیه در پیام بعد ..ایرانی

ایرانی گفت...

..ادامه ..چون دو سه روز غیبت داشتی گفتم شاید کاری برات پیش اومده و نخواستم در معذوریت باشی .. دوستان خوبمو هر گز فراموش نمی کنم . 6 روز دیگه میشه 6 ماه که یاور من در داستان ندای عشق غیبش زده و حدس می زنم واسه چی رفته و اگه یه روزی بر گرده بهش نمیگم که حدسم چی بوده .. همچنین دوستانی مثل متین و جاوید که از وسطای فروردین تا حالا پیداشون نیست و مرتضی خان هم که گاهی میاد و گاهی میره و آرش هم که از دواج کرده و سختشه بیاد تو سایت و...... همه شما را دوست داشته به خصوص اونایی رو که با قلم گرم و محبت خالصانه خود همکاری و همراهی بیشتری با من داشته و تنهایم نمی گذارند . آره داداش ! آره داداش نازنینم . همیشه شاد و خندان و تندست باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

آره داداش جان خسته نباشی ! سه تا پیام قبلی رو که با کلمات من دوستان شروع می شد وقتی ارسالش کردم ارور و خطای 503 داد که من دوتای بعدی رو نوشتم . تعجب کردم چه جوری منتشر شده ..در هر حال اینم یه مقایسه ای بود واسه افکار خودم و تشابه بین پیام شماره 1 که فکر می کردم حذف شده و شماره 2 و 3 که مثلا به جاش نوشته بودم . یاد اون وقتا که تو امتحان و یا ساعت درسی از یه انشا هشت ده مدل برای هشت ده نفر می نوشتم به خیر .. ولی همیشه طوری می نوشتم که خودم حداقل دو سه نمره بیشتر بگیرم . این قدر حقو که داشتم . شاد و سر بلند باشی و منم برم چند تا داستان منتشر کنم ..ایرانی

جيبر گفت...

خيلي مشتي نوشتي كلي حال كردم

ایرانی گفت...

درود و سلامی چند باره به تو جیبر گرامی ..آخرش معلوم نیست با این کلک ها ورزش مارو به کجا میخوان ببرن . به قول معروف شتر کجاش درسته که این جاش درست باشه ...ایرانی

m گفت...

درود ایرانی ( قلم طلا ) نازنین :
از ابراز لطفت سراسر وجودم لبریز از عشق و دوستی شد . کاری که توی وبلاگ کردی که نشه کپی برداری کرد خیلی عالی بود هر چند من خودم کپی می کردم و بعد می خوندم ، منتها اگه به نفع وبلاگ باشه خیلی هم خوبه و من هم موافقم اما باز هم یه در رویی داره که خودم امتحان کردم و جواب داد امید وارم ناجوانمردان نتونند پیداش کنند
فدات : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

آره داداش گلم ! عملیات فنی و نرم افزاری این سایت به عهده امیر خان مدیریت محترم و زحمتکش این وبلاگه و واکسن کپی برداری و تغییر دکوراسیون و استفاده از این رنگهای شاد و این تنظیمات زیبا وتحسین بر انگیز ومتنوع به سلیقه اون بوده و من خودم در مورد کپی برداری و کپی بر نداری زیادسررشته ندارم و فکرم به داستان نویسی و انتشار و پاسخ به نظرات دوستانه و اگه همکاران مقررات و قوانین رو رعایت کنند دوست دارم تمام فارسی زبانان از نوشته های ناقابل من بهره مند شن . دوستی ها و مودت و تفاهم و یکرنگی و احترام متقابل ارزشش از همه اینا بالاتره . آره داداش خوبم! شبت خوش , دلت خوش و زندگیت خوش ..خوش باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر