ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پرواز هوس 15 (قسمت آخر)

تو این دوروزی که در ویلا بودم هیچ گوشه ای از خونه و حیاط و فضای سبزش نمونده بود که درش یه حالی نکرده باشیم .  حال روی تخت و داخل حموم و سونا و کنار پنجره و روی کاناپه اونا دیگه حسابش جدا بود و یکی از اونا که خیلی بهم چسبید داخل همون حوضچه با آب شفافش بود که آخرشم نفهمیدم آبش مال کجاست . فرقی هم نمی کرد هر چه بود یه نعمتی برای من و کیانا بود که تن خودمونو بسپریم به اون و داخلش حال کنیم . هوای روز دوم خیلی گرمتر از روز اول شده بود . نمی دونم مامان تا حالا این حوضچه رو یادش نبود ؟/؟ با یه آب شفاف که هر لحظه از یه طرف میومد و از طرف دیگه خارج می شد و بازم معلوم نبود کجا میره . آبش با این که یه خورده سرد بود ولی گرمای هوا دلپذیرش کرده بود . من و عشق من رفتیم داخل آب . چقدر راحت بودیم . نه آدمیزاد دیگه ای که مزاحممون شه نه هیچ سر خر دیگه ای . بازم حرفای عاشقونه و پر احساس رد و بدل کردیم . همون داخل آب اون دستشو به کیرم رسونده بود و منم با کوسش بازی می کردم . حس می کردم که پوست کیانا خیلی سفید تر و رخشنده تر شده . اون قسمت از تنشو که بیرون از آب قرار داشت یعنی از گردن به بالاشو غرق بوسه کردم . -عزیزم عشق من کیان من بگو به من بگو همیشه همینی خواهی بود که الان هستی تا من احساس کنم که دیگه هیچی از این زندگی نمی خوام . -کیانا منم تو رودارم تا موقعی که عشق و هوسمو تامین می کنی خواسته دیگه ای ندارم منم ازت همین انتظارو دارم . انتظار دارم که هیچوقت به دیگری دل نبندی و به من وفادار بمونی .. -اوه عزیزم دلبندم . من همیشه متعلق به توام . مال توام .. حتی اگه هم نخوای بازم من تا نفس دارم عاشقتم وجودم روحم همه چیزم مال توهه -همه چی ؟/؟ -آره گل من دستامو دور کمرش حلقه زده لباشو بوسیدم و کیرمو که توی آب بود فرو کردم توکوسش . آبش با این که سالم و تیز و شفاف بود ولی ته حوضچه رو نمی شد دید بااین حال کون خوشگل مامانو می شد دید هر چند که حالا کون اون روبروی چشام نبود ... گرمای کیر داغی کوس .. پرنده هایی که داشتند واسه ما می خوندند وشاهد عشقباری ما بودند . دوست داشتم کیانا پشت به من قرار بگیره تا پوزیشن کون اونو داخل آب ببینم و باهاش حال کنم ... با احساس قوی خودش فکر منو خوند .. -می دونم بازم یه چیزی ازم میخوای و به من نمیگی -خب کیانا جون گفتم شاید توگاییدنت اخلال ایجاد شه .. اوووووهههههه چیزی که زیاد داریم وقته . تو و یکی این کون . معلوم نیست چی داره که خودتوداری واسش می کشی -من خودمو دارم واسه کون کیانا جون می کشم به لبه حوضچه تکیه داد سرشو به طرف بیرون گذاشت و منم روش سوارشدم . این بار کون خوشگلش تو آبو دید می زدم و از همون طرف می کردم توی کوسش . خیلی آروم و شاعرانه . فقط می خواستیم حال کنیم و به هیجان بیاییم .. موهای کیانا رو پشت سرم جمع کرده و تو دستام گرفتم . پشت گردنشو بوسیدم تا می تونستم بهش عشق دادم و اون کیر کلفتو از همون مسیر روونه کوس داغش می کردم . یه حرارت خاصی بین کیر من و کوس اون در اون فضا وجود داشت که انگاری تمام بدن ما رو گرم می کرد . خودمو خیلی نرم به مامان چسبوندم . کف دو تا دستمو چسبوندم به سینه هاش و گایش نرم رو ادامه دادم . این ملایمت منم صدای کیانا رو ملایم تر کرده بود . با هوس و از ته دلش می نالید .. نمی شد سریع اونو گایید ولی قرار گذاشتیم این قدر با هم حال کنیم که بعدش در حاشیه حوضچه یک کیر سیر اونو بکنم و ارگاسمش کنم . هوس سوراخ تنگ کونشم کرده بودم . خیلی می چسبید .در این آب زلال با یه مامان زلال . کیرمو کردم تو سوراخ کونش .. وقتی که از کون دادن هم کیف می کرد حس کردم که باید چقدر دوستم داشته باشه که گاییده شدن کونشم این قدر بهش کیف میده . -کیان میریم بیرون یه خورده داغ تر شیم و هوسمون  از این هم زیاد تر شه ؟/؟-چرا که نه .. آب من یه بار تو کوسش خالی شده بود و احتمالا قسمتی از اون هم توی همین حوضچه واز طرف کوس بر گشت کرده بود . اونو آوردمش بیرون . اول دستمو از پشت تنش و کونش گذاشتم لای پا وسط کوسش . این قدر باهاش بازی کردم که دیگه از حال رفته بود و نای حرف زدن نداشت و در حالی که به زیباییهای اطراف می نگریست کیرمو ول کردم که بره تو لونه اش جایی که حق مسلم اون بود . از این که همیشه توی این خونه سر کنه و آرامششو از اونجا به دست بیاره خسته نمی شد . من  که این همه از وجودش لذت می بردم اون دیگه واقعا تا چه حدی کیف می کرد تصورش مشکل بود . ساعتهای آخری رو که اونجا بودیم نشستیم و با هم درددل کردیم . -کیانا چرا این قدر ناراحتی ! بازم از این سفرا میاییم . کاری می کنیم که بیشتر وقتا با یه بهانه هایی با هم باشیم . توکه می دونی من چقدر دوستت دارم . -راستش از این می ترسم که همه اینا یه رویا بوده باشه . یه خواب و خیال . خوابی که پس از تموم شدن این پرواز اونم تموم شه و همه چی دیگه تموم شه -آره مامان فرض کن همه اینا یه خواب بوده و ما داریم بیدار میشیم . بیدار میشیم و به دنیای اطراف خودمون نگاه می کنیم . به زندگی به عشق به این که بهترین و نزدیک ترین راه برای رسیدن به خوشبختی و داشتن آرامش چیه . رابطه من و تو نمی تونه اسمش یه گناه باشه . اون یه عشقه .عشق پاک . و یک هوس پاک .. در هواپیما دیگه اون راحتی رو نداشتیم .  وقتی از هواپیما پیاده شدیم یه گرفتگی خاصی رو تو چهره کیانا می دیدم -مامان چته تو که  سایه غم رو سرت نشسته . از این که منو داری خوشحال نیستی ؟/؟ پرواز هوس به پایان رسیده . اما این تازه شروع کار من وتوهه . توچشام نگاه کن چی می بینی ؟/؟ این قدر واسم ناز نکن . به کسی اطلاع نداده بودیم که داریم بر می گردیم . وقتی که رسیدیم خونه هرچی دستمون بود ریختیم زمین و واسه یاد آوری عملی بهترین دستاورد سفرمون اولین عشقبازی داخل وطنو انجام دادیم .. وقتی کار تموم شد گفتم حالا چطوری .. -خیلی شاد و آروم حس می کنم  دیگه هر چی بر من گذشته خواب و خیال نبوده و امروز هم یه شروع دیگه ایه . کیانای ناز و هوس انگیز من ! این عبارتو ازم داشته باش . پرواز به انتها رسید اما عشق من و تو بر فراز آسمان هوس اوج گرفت تاگرمای  خورشید محبت را بیش از گذشته احساس کنیم . پرواز به خط پایان خود رسید اما پرواز هوس من و تو هر گز به زمین نخواهد نشست .. پایان .. نویسنده .. ایرانی

7 نظرات:

ایرانی گفت...

بادرود اینم از قسمت آخر این داستان ! هفته آینده ماجراهای مامان زبل رو شروع می کنم که تا جا بیفته یه خورده مقدمه کاری داره ولی سعی می کنم حاشیه هاش خسته کننده نباشه . پاینده باشید ..ایرانی

علی تنها گفت...

به موقع تموم شد.

ایرانی گفت...

سپاس علی جان ! اینم داستانی بود که به نظرم سکس وحاشیه اون یه هارمونی وهماهنگی خاصی داشت . حالا داستان بعدی هم دوسه قسمتی مقدمه داره تا به سکس برسه.برقرار باشی ...ایرانی

دادا گفت...

ایرانی عزیزم.بسیار روان نوشته شد.بموقع تمام شد.ومن منتظر مامان زبل هستم.

ایرانی گفت...

سپاسگزارم داداش دادا ! یه خورده مقدمه چینی لازمه تا زبل بازیهای مامان شروع شه . داستان هم از زبان مامانه هست که بهتر بتونه ریزه کاریها رو بیان کنه . سربلند باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

داداش گلم این داستان قشنگ هم تموم شد ولی میدونم مامان زبل جاشو پر میکنه منتظرم ببینم چجوری شرو ع میشه دادشی مامانه فقط با پسرش سکس میکنه یا با مردهای دیگه یا پسر های دیگه هم سکس میکنه تازه داستان از زبونه مامانه هم هست که عالیه البته دادشم از زبون هرکی داستانو می نویسه عالیه دوست دارم

ایرانی گفت...

دلفین جان یه چند قسمتی از این داستانو نوشتم . داستان سکس مامان با پسر دیگه خیلی زیاد و شلوغ شده . البته در این داستان چهار تا دختر و سه تا پسر برای مامانه در نظر گرفتم ولی در درجه اول به زبل بازیها و سکس غریبه با مامان توجه بیشتری نشون میدم حالا سیستم داستان طوریه که اگه پسرا سکس نکنن بهتره چون اون وقت زبل بازیهای مامان ارزششو از دست میده ولی با این حال باید یه خورده برم جلو ببینم چی میشه شایدم از این تکنیک هم استفاده کردم البته اگه صلاح به استفاده باشه در اواخر و قسمتهای خیلی خیلی جلوترش باشه که به هسته اصلی داستان ضربه نزنه بهتره . منظورم همون سکس مادر با پسره . .هرچند نباید داستانو تعریف کنم ولی اولین سکسش که بعد از چند قسمت شروع میشه سکس با آخوند و پیش نماز مسجد محله هست با یه تکیه کلامهای خاص همیشگی این طایفه نون را به نرخ روز خور . موفق و موید باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر