ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دویاره 18

یکی دوروز بعد رفتم به پاتوقش . اونو ندیدم . از این و اون خبرشو گرفتم ظاهرا یکی دوبار گروه امر به معروفه اونو گرفته بودند . ناامید شده بودم ولی بالاخره بعد از چند روز این ور و اون ور گشتن یافتمش . اسمش بود شیفته .  شی میلی که  واسه خودش دنیایی داشت و می تونست هم مردا رو بگاد و هم زنا رو . ولی نمی دونستم واقعا احساسات درونش چیه . منو که دید اولش نشناخت و ترسید ولی خودمو بهش معرفی کردم و جریانو گفتم -چیه شیفته چرا نمیری خونه تون -هیشکی منو آدم حساب نمی کنه واسم شخصیت قائل نیست . من واسه همه مرده ام . -ببینم نکنه یه وقتی معتاد شی . ببین من درکت می کنم دوستت دارم . -پول یه سیگارو داری بهم بدی ؟/؟  می تونی از عقب بکنی تو کونم . -اگه واسه اینه که پول در آری کمکت می کنم . اگه می خوای حال کنی بهت حال میدم و می کنم تو کونت . هر جور دوست داری . فقط ازت میخوام کمکم کنی . یه کاری میخوام انجام بدم که به کمکت نیاز دارم -پس بگو کارت گیره واسه همین اومدی سراغم . همه شما مردا مث همین . فکر خودتونین . به خودتون اهمیت میدین . هیچکس و هیچ چیز واستون اهمیتی نداره . همه آدما این جورین . فکر کردم که دلت واسم سوخته .-ببین شیفته من دوستت دارم واست احترام قائلم . حالا یه کاری از دستت بر میاد بخوای واسم انجام بدی تازه بهت پول هم میدم گناهه ؟/؟  باشه حالا که تو این بر داشتو داری من ازت چیزی نمیخوام . بیا این ده هزار تومنو داشته باش . بازم بهت سر می زنم . اینم شماره موبایل من . من خودم درد کشیده ام نامرد نیستم . می دونم چی می کشی . داشتم می رفتم که خودشو رسوند بهم و گفت بیا بریم کارت دارم . رفتیم تو یه خونه ای و یه آلونکی که موش هم رغبتی نمی کرد که اونجا زندگی کنه . بغلم کرد و بوسید -ممنونم که به من اهمیت میدی . ممنونم که منو به خاطر خودم میخوای و دوستم داری . شلوارشو کشید پایین و گفت بیا با کیرت بکن تو کونم . نگاش کرده و نمی دونستم چیکار کنم -نمیخوای واسش پول بدی . مجانی بکن -ببینم اگه میخوای زیر بار منت من نباشی من همچین فکری نمی کنم -نه هانی منم میخوام حال کنم . منم دل دارم .-ببینم شیفته نکنه یه وقتی بخوای کون منو هم بکنی . من گی نیستم ها . دوست ندارم کون بدم . -نه من همچین فکری نمی کنم . تو هنوز شیفته رو نشناختی . شیفته شیفته آدمای بامرامی مثل توست . هیچی هم بهم ندی من جونمو واست میدم . چون می دونم که تو درکم می کنی . به عنوان یه انسان بهم نگاه می کنی . بهم حال بده . بذار تو کونم . بذار لذت ببرم . خیلی وقته هیشکی منو نگاییده . نمی دونم چرا . شاید واسه اینه که وقتی دارن منو میگان کیر منو می بینن که از اون زیر آویزونه .. اونو بوسیدم و سینه هاشو میک زدم و کیرمو کردم تو کونش . خیلی راحت رفت . اونم مثل یه زن داشت حال می کرد . نمی دونم این جور گاییدن و گاییده شدن چه لطفی واسش داشت . ولی همینو حس می کردم که با تمام وجودش داره لذت می بره . چقدر به محبت نیاز داشت . خونواده اش طردش کرده بودند و اون عشق می خواست زندگی میخواست . راستی گناه اون چی بود ؟/؟ گناه هدیه چی بود . گناه اونایی که نفس می کشن و نمی تونن زندگی کنن چیه ؟/؟ موقع گاییدنش هر چند بهم لذت هم می داد تا می تونستم سعی می کردم شور و حال خودمو نشون بدم . آب کیرمو هم تو سوراخ کونش خالی کردم . بعدش جریانو واسش تو ضیح دادم و اونم بهم قول کمک داد . اینو هم بهم گفت که یه رزمی کاره و این جور زندگی کردن باعث شده یه خورده بره تو این مسائل تا کسی حالشو نگیره -خوب شد شیفته این جوری میشه چنگیزو چهار میخه اش کرد . رفتم واسش لباس خریده و تر و تمیزش کردم . هنوز پوند هایی رو که از انگلیس آورده بودم بیشترشو داشتم . هرچند پدرم با همه بیرحمی هاش بازم بهم پول می داد و سخت نمی گرفت . برنامه رو واسه یکی از این شبها جور کردیم . منم یه بهونه ای آورده و به مامان هایده گفتم که امشب جایی دعوتی هستم . اونم با این که می ترسید قبول کرد که من برم تا شاید این جوری جامعه منو راحت تر قبول کنه . هر چند دیگه کاملا مرد شده بودم.همه مون آماده بودیم . لحظات انتقام فرارسیده بود . خوب که غذامونو خوردیم و گفتیم و خندیدیم مرسده زنگ زد واسه چنگیز که زودتر بیاد خونه که یه دزد تو یه گوشه از خونه قایم شده و اون می ترسه .. من مرسده و کوکب رو طناب پیچشون کردم و به اتفاق شیفته شی میل منتظر چنگیز شدیم . مرد خونه خودشو خیلی زودتر از اونچه که فکرشو می کردیم رسوند . به محض این که پاشو از در گذاشت داخل شیفته جلوش ظاهر شد و اون که یه زنو دید اولش فکر کرد دوست مرسده هست هر چند قبلا ندیده بودش ولی تا بیاد به خودش بجنبه شیفته دستشو گرفت و اونو یه دور گردوند و محکم انداختش زمین . من و شیفته دست و پاشو بستیم و بردیمش طرف اتاق حالا دیگه یواش یواش وقت انتقام  بود و ما باید کارمونو شروع می کردیم . چنگیز با تعجب به من نگاه می کرد . باورش نمی شد که همسایه قدیم داره با اون این رفتارو می کنه . -خب چنگیز خان چه طوری ! شنیدم به زنت مرسده گفتی که قبل از عروسی خلاف نداشتی . ببینم دخترای بیچاره رو بردن به یه خلوت و به زورکردنشو چی میگن . چنگیز با ایما و اشاره می خواست که دهنشو باز کنیم تا جواب بده -ببینم هدیه یادته که دوبار بهش تجاوز کردی ؟/؟ سرشو به علامت نفی تکون داد -عوضی اون هدیه منم منی که امروز مرد شدم و اون روزا از ترس نمی تونستم حرفی بزنم . جریانو مو به مو تعریف کردم . هر چند همه رو می دونست ولی خواستم پیش بقیه مفتضحش کنم . سرشو انداخت پایین و من رفتم سراغ خوار مادرش و شیفته هم رفت سراغ خود نامردش ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ایرانی گفت...

دربسیاری از نوشته هام درخصوص امر به معروف از واژه معروفه به جای معروف استفاده می کنم . این یک کار عمدی و کنایی می باشد . معروفه معمولا اصطلاحیست که در مورد زنهای بدکاره استفاده می شود درهرحال من قصد توهین به این عزیزان از روی ناچاری تن به هر کاری داده را ندارم که کار آنانی که امر به معروفشان شباهت به نوعی زورگویی دارد حتی بدتر از کار معروفه ها می باشد . درضمن کلمه عزیزان در 5 سطر قبل را با کسره آخر بخوانید . پاینده باشید ..ایرانی

دلفین گفت...

داداش گلم منتظر ادامش هستم به صحنه جالب داره نزدیک میشه

ایرانی گفت...

ممنون داداش دلفین مهربان ! درخدمتم . درضمن در نظر قبلی من ذیل همین داستان به جای عدد 5 باید می نوشتم عدد 2...ایرانی

 

ابزار وبمستر