ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 45

منو به یکی از درختا بستند البته تا حدودی که نتونم در برم . -آقا کیر کلفت هر قدر که میخوای جیغ بکش . زار بزن التماس کن . تاثیری نداره . اومدیم باهات حال کنیم و بعدشم پخ پخ -یعنی میخواین منو بکشین ؟/؟ این چه دردی از درداتونو دوا می کنه .. می دونستم این حرفاشون جز کوس شر چیزی نیست و اونا مامورای خواهرم هستن ولی با این حال ترس برم داشته بود . پس چرا اون خودشو نشون نمیده . -هر قدر دوست داری جیغ بکش اینجا کسی صداتو نمی شنوه . تا جاده هم راه زیادیه . -آرمیلا کجاست . اون کجاست -آرمیلا دیگه کیه ما همچین کسی رو نمی شناسیم . ببینم دوست دخترته ؟/؟  ولی طوری داشتن دستم مینداختن که فهمیدم اونو می شناسن . اومدن طرف من . دست و پای منو باز کردند .  ضرورتی هم نداشت که اونا رو ببندند . حالا دیگه فقط کمر من  به درخت بسته شده بود . -شماها مثل خواهر بزرگم یه مشت دیوونه عوضی هستین . خب منو آزادم کنین تک تک شما رو میگام . این چه وضعشه . -ناچ همین جوری بیشتر حال میده . در همین لحظه آرمیلا از پشت یکی از درختا اومد بیرون و گفت حالا من شدم دیوونه عوضی ؟/؟  یه دیوونه ای بهت نشون بدم که تا حالا دیوونگیهای منو ندیده باشی . بچه ها شروع کنین . اون چهار تا دختر یکی یکی اومدن جلو و خودشونو معرفی کردند . شیلا , ژیلا , لاله , ژاله .-شما چهار تا اسمای قشنگی دارین . ظاهرتونم خوشگله ولی باطنتون خرابه . . شیلا:فعلا این ما هستیم که قضاوت می کنیم تو چه جور آدمی هستی . بازم زهی به معرفت خانوم حنا که به جمعشون وارد نشد . می خواستم فریاد بزنم و به آرمیلا بگم دیوونه تو داری منو از کوس می ترسونی ؟/؟  اینا خوراک یه لقمه کیر منم نمی شن . ولی به یاد حرفای حنا افتادم که می گفت آرمیلا بیماره . من باید غرور خودمو زیر پا میذاشتم . شایداون وقتا که قحطی کوس بود و من در حسرت گاییدن دختری می سوختم از این که منو ببندن و بهم تجاوز کنن کلی هم راضی و خوشحال می شدم ولی حالا این جور علیل و ذلیل تحمل کردن این جریانات واسم سخت بود . می دونستم هیشکدومشون کیر منم نیستند ولی از این که چهار پنج تا زن و دختر فکر کنن که چه راحت منو شکست دادن حرصم می گرفت . شیلا اومد جلو منو که از قبل لخت کرده بودند و حالا نوبت خودشون بود . یکی یکی لباساشو در آورد و به گوشه ای پرت کرد .-آرمیلا عزیزم به من بگو تو چه لذتی از این کارت می بری .؟/؟  من دوستت دارم داداشتم . از جون من چی میخوای . اگه گله ای ازمن داری . اگه یه بدی ازم دیدی به من بگو . بگو خودمو اصلاح کنم . -تو به جایی رسیدی که اصلاح نمیشی . دیگه از این حرفا گذشته . شیلا خودشو رو من سوار کرد . با یه رقص و حالت استریپ تیز وسط اون  دشتی که معلوم نبود کجاست  کوسشو گذاشت رو دهنم . دهنمو جمع کردم . حرصش گرفت خودشو عقب کشید و گفت با من نپیچ . آرمیلا با ماست . عزیزم تعریف تو رو که زیاد شنیدم . بیا با دستات کوسمو بمال . به سینه هام چنگ بنداز . ..حالتش طوری بود که می دونستم میخواد عصبانیم کنه . من هم یه خورده بر خودم مسلط شدم که عصبی نشم ولی حس کردم زیادی داره منو دست میندازه و به ریش من می خنده .. دستمو آوردم بالا و با آخرین قدرت زدم زیر گوشش . طوری که یه متر به عقب  رفت و رو زمین پرت شد . بلافاصله آرمیلا اومد جلو و یه سیلی گذاشت زیر گوشم . واسم خیلی دردناک بود . خشم خودمو خوردم . تحمل اینا واسم سخت بود . چند تا زور الکی زدم ولی نمی تونستم خودمو نجات بدم طوری منو به درخت بسته بودند که دستم به سر نخ نمی رسید و تازه میر غضب ها امکان هر گونه تحرکی رو از من گرفته بودند . شیلا دستامو بست ولی به پاهام کاری نداشت . چهره در هم رفته اش نشون می داد که ارث پدر طلبکاره و ازم انتظار این حرکتو نداشته -چیه دختر ارث پدر میخوای ؟/؟  تو داری به من تجاوز می کنی . تازه من باید ناراحت باشم که خواهر نازنینم به خاطر تو منو زده . شیلا کیرمو گذاشت تو دهنش و ساک زدنو شروع کرد . حدس زدم که میخواد چیکار کنه . هرچی حواسمو بردم جای دیگه نشد که نشد فط یه دقیقه کیرم دیر تر شق شد . بالا سرم دو تا شاخه کلفت بود . شیلا با دست اون شاخه ها رو گرفت و خودشو کمی بالا کشوند و کوسشو چسبوند به کیر تیز شده من . اونو فرو کرد تو کوسش . فاصله این شاخه ها با سر من و تنظیم کوس و کیر خیلی جالب شده بود . شیلا خودشو به راحتی بالا می کشید و حرکتای رفت و بر گشتی کیر تو کوسو به خوبی انجام می داد . شاید اگه چند دقیقه پشت سر هم این کارو انجام می داد کمرش خسته می شد . پاهام آزاد بود و می تونستم یه لگدی واسش پرت کنم ولی حوصله دردسر بیشترو نداشتم . تازه خوشمم میومد . باید خشم و کینه رو فراموش می کردم . باید فراموش می کردم که یه عقده ای داره چه بلایی سرم میاره . این من بودم که باید در مانش می کردم . خیلی سخته آدم غرور خودشو زیر پا بذاره و برای در مان جلادش تلاش کنه . هر چند می دونستم اون ذاتا خیلی مهربونه . ایستاده بودم و این جوری یه خورده خسته کننده بود ولی چاره ای نداشتم . آرمیلا که دید من داره خوشم میاد داشت حرص میخورد و لجش گرفته بود . اون می خواست حال منو بگیره ولی خودش داشت حالش گرفته می شد . من که دیدم این جوریه فیلمه رو شروع کردم -بی انصاف متجاوز بیرحم سنگدل این رسمش نیست که این جوری به یه جنتلمن تجاوز کنی ..چرا دامن منو لکه دار می کنی ؟/؟ چرا میخواین شخصیت منو زیر سوال ببرین .. دیدم یه خورده رنگ و روی آرمیلا بهتر شد و جونی دوباره گرفت . بی انصاف این شیلا خوشگله عجب کوسی داشت . و یه کون باحال که دلم میخواست دستام باز بود و همین طور ایستاده  چنگشون می گرفتم . درحال گفتن  شر وورها بودم که یهو آبم مثل فشفشفه تو کوس شیلا فواره زد و منم از خوشی و لذت زیاد چند لحظه ای چشامو بستم .. وای حالا این دختره عقده ای خواهر لعنتی امو میگم چه عکس العملی نشون میده ؟/؟ ! .. ادامه دارد .. نویسنده . . ایرانی 

4 نظرات:

jemco گفت...

عالی و خیلی خوب
خسته نباشی داداش گلم

ایرانی گفت...

متشکرم داداش جمکو! شاد و تندرست باشی ...ایرانی

دلفین گفت...

عالیتر از عالی

ایرانی گفت...

سپاس دلفین جان ! شب خوش ..ایرانی

 

ابزار وبمستر