ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لوتی سایت و abr135-بیست و یک

ملوک خانوم دیگه سنگ تموم گذاشته بود و از هر عربی هم عربی تر می رقصید . ظاهرا یکی از مهمونای مجلس هم عرب بود و به دیدن رقص ننه ابر 135 به هیجان اومده بود و یه گام به طرف جلو بر داشت و کیرشو همچین فرو کرد تو کوس ملوک که کمرش خم شد و چند قدم رفت جلو ولی به زور بر خودش مسلط شد خیلی حال کرده بود . با این حال دست از فتنه گری بر نداشت . دلفین هم که در حال گاییدن عمه مهرانه بود به دیدن رقص ملوک یه هیجانی بهش دست داده بود که با نشاط و تحرک بیشتری مهرانه رو می گایید . بقیه به هیجان اومده بودند و برای تماشای این صحنه ها خودشونو به اونجا رسونده بودند . ابر 135 هم از مدیر هتل یه دوربین امانت گرفته بود و یه پولی به یکی از تماشاچیان داده بود که بیاد و از این صحنه ها فیلم بگیره و بهش وعده داده بود که آخر کار یه دست مادر و خواهرشو می تونه بگاد . این جوری می خواست که باهاش تصفیه حساب بکنه . مهرانه حس کرد که ارگاسمش نزدیکه .راستش یواش یواش دلش واسه بقیه می سوخت . اون آدم متعهدی بود و به حرف و قولش هم پایبند . حس می کرد که با این که دلشو نداره دلفینو بده دست بقیه ولی می دونست که مجلس یه مجلس عمومیه و تازه خودش باید بره رو کیر بقیه بشینه . خوب حواسشو جفت کرد که با ضربه های کیر دلفین بره تو عالم خلسه و به ار گاسم برسه . دلفین هم فکر می کرد که آبشو چیکار کنه . نمی تونست هر کی رو که میگاد آب تو کوسش بریزه . هر چند پس از دو سه بار خالی کردن آب خود به خود کم می شد ولی همین جور هم دچار ضعف بدنی می شد و باید به فکر روزای دیگه هم می بود و این که تو خونه ابر 135 حتما همه فامیلا و تقریبا تمامی این زنا دوباره اونجا جمع می شدند و شرایط بد تر از این هم می شد . چون این جا کلی مرد بودند و اون در خونه ابر خان باید جور همه رو می کشید . وای که دیگه هلاک شده بود از این همه لذت و کیف و تفریح زیادی .. شاعر میگه کم بخور همیشه بخور . واقعا خارجی ها کیف میکنن . هر موقع بخوان از این چیزا براشون فراهمه و بدبخت این ما ایرونیها هستیم که هروقت یه چیزی تو این مایه ها می بینیم از هول هلیم می افتیم تو دیگ . .زن عمو اعظم و خاله منور و زندایی مژگان با این که کیر های  کلفت خارجی در حال گاییدنشون بود ولی حس می کردند که مرغ همسایه غازه و زودتر باید به کیر دلفین برسن . سامانتا و شهلاوشهناز هم نیم نگاهی به صحنه داشتند ولی می دونستند که بعید به نظر می رسه که امروز چیزی از این دلفین به اونا بماسه . عمه مهرانه رفته بود رو سر کیر دلفین و هر جوری که دلش می خواست کوسشو با سر کیر اون تنظیم می کرد تا زودتر ار گاسم شه . پرنسس که کاملا لخت شده بود رفت کمک اونا . می خواست که هم یه حالی به عمه داده باشه و هم این که زودتر قال قضیه رو بکنه و خودشو در اختیار دلفین و کیر کلفتش بذاره . پرنسس که تا چند لحظه پیش از عمه بد می گفت و می گفت صد تا مثل تو رو برای دلفین می تونم بیارم دیگه محتاج اون شده بود . دستشو گذاشت رو سینه های مهرانه و باهاشون بازی می کرد . یه انگشتشو فرو کرد تو کون عمه و به آرامی با پوست کمر ش ور می رفت . مهرانه یه لذت خاصی رو در تمام وجودش حس می کرد و به خوبی دریافته بود که حداکثر یکی دو دقیقه مونده تا ارضا شه .. دلفین هم از زیر موشک زمین به هوای خودشو به کوس عمه می کوبید .. -نههههه کوسسسسم داره می ریزه داره میاد دلفین قربون کیرت .. تماشاچیا که به هیجان اومده بودند و همه به کوس و کیرشون دست می زدند یه لحظه دستاشونو از موضع ممنوعه بر داشتند و یک دست و یکصدا شروع کردند به کف زدن . حتی با دوتا دوربین از این صحنه فیلمبرداری می کردند . سالن تحت تاثیر سکس دلفین و مهرانه قرار گرفته بود .عمه ارگاسم شده بود .. دلفین آب آب کیرتو بده .. -مهرانه جون نمیشه من یه وقت دیگه تو کوست خالی کنم .؟/؟ الان چند تا زن دیگه هم هستند باشه تو خونه ابر,  توی کوست خالی می کنم . -ببین عزیزم توکه نمی میری . حداقل سه بار می تونی خالی کنی . الان اینجا فیلمبرداری داریم . صفاش به همینه .. من از مژگان و اعظم و منور قول می گیرم که توکوسشون آب نریزی و این کارو وقتی رفتیم خونه در روزهای بعد انجام بدی . تازه این دومین باریه که می خوای آبتو خالی کنی . دلفین که این قدر ضعیف نمیشه -ولی تو کوس پرنسس جون آب می ریزم . چون شاید اونو دیگه نبینم --بقیه یک صدا فریاد می زدند آب بریز دلفین . آب بریز .. این خارجی های زرنگ هم با ایرونیها دم گرفته بودند و یهو دلفین مثل یه فشفشه آب کیرشو خالی کرد تو کوس عمه .. دوتا دوربین به صحنه نزدیک شد و درهمون شرایط و وقتی هم که آب در حال برگشت از سوراخ عمه خانوم بود فیلمهای جالبی گرفتند . پرنس که داشت این صحنه رو تماشا می کرد از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه -آفرین به تو ابر 135 یادم باشه وقتی رفتم دفتر لوتی حکم استخدام رسمی تو رو صادر کنم با کلی مزایا . فوق العاده و پاداش و بر خورداری از حقوق باز نشستگی . .. دلفین داشت با خودش فکر می کرد یعنی اینا تا دهها سال میخوان بمونن و این بر نامه ها رو داشته باشن ؟/؟ پرنسس دیگه نتونست تحمل کنه . از ترس این که یکی دیگه بیاد و دلفینو از چنگش در بیاره همون کیر خیس تازه از کوس بیرون کشیده دلفینو فوری قاپید و گذاشت تو دهنش و ساک زدنو شروع کرد . -کاش تو کوس مهرانه آب نمی ریختی و نگهش می داشتی واسه کوس من -عیبی نداره عوضش بیشتر با هم حال می کنیم از طرفی یه مدت که بگذره دوباره آبم پشت کمرم جمع میشه -دلفین من ازت بچه میخوام -باشه حتی اگه شده چهار تا قطره هم خالی کنم سعی می کنم کوس تو رو بی نصیب نذارم . -دلفین جون می دونی من اگه از تو بار دارشم چقدر خوب میشه ؟/؟ -براچی . اگه من بچه دار شم و به خصوص اگه یه کاکل زری باشه یه ائتلاف بزرگ بین سایت امیرسکسی و لوتی به وجود میاد و دیگه این مشکلاتو نداریم . حالا اگه دخترم شد مسئله ای نیست . مگه من زن نیستم ؟/؟ الان رئیس واقعی منم . دخترمم مثل خودم میشه . -ببینم پرنس چی میگه . ناراحت نشه که تو از من بچه دارشی . اون آرزوشه . به تنها چیزی که فکر می کنه اعتبار و پیشرفت سایت لوتیه . چون اون دلش به حال جامعه ایرونی می سوزه . -پس پرنسس زیبای من بیا تاهمت مضاعف داشته باشیم -وکار مضاعف کنیم تا با استفاده از این همت به خواسته هامون برسیم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداش گلم این دوقسمت لوتی سایتو خوندم عالی بود فقط یه نظر داشتم این بود واسه سکس های بعدی با مامان و خواهر و خاله و مادرزن و زن وفامیلای دیگه ابر عمه تعیین کنه که من با کدو مشون به نوبت سکس کنم حالا یا تو خونشون یا تو هتل دیگه خودت میدونی دادش گلم یه مسابقه سکسی هم تو هتل برگزار کن دیگه تازه داداش گلم داستان های دیگه رو خوندم چه هوس بدی توی طبیعت خیلی با حال بود دادش فقط با من باش عالی بود فقط یه مرد هم جای خودشو داره یک عروس هزار داماد هم عالیه داداشی شانس اوردم کلاس تند خونی رفته بودم وگرنه باید این داستان هارو چیکار میکردم به یه بهونه ای اومدم تو اتاق خودم این پیامو برات فرستادم شاد باشی

ایرانی گفت...

دلفین عزیز وگلم خسته نباشی ممنونم از پیشنهادات ارزنده و جالبت . درهر حال این داستان به یه حالتی در اومده که خود همین داستان رو یعنی لوتی سایتو قصد دارم زودتر تمومش کنم . زودتر که میگم حداقل تا آخر هفته میشه تا یه خورده بتونم به داستانهای دیگه برسم .این داستان رو من در قسمت بیست و پنج خیلی سریع از محیط هتل خارجش می کنم و یه سه چهار قسمتی اونو می برم به مرتع و چراگاه و همونجا تمومش می کنم . همین قدر مشت و مال دادن به ابر خان و مدیران بی عرضه سایت لوتی فعلا خوبه . اگه بازم این ابر خان به گ..خوریهاش ادامه داد تک قسمتی می نویسم و از همه این ایده های جالبت استفاده می کنم . لعنتی این ابر خان مرو از کارام انداخته میرم تا داستانهای طول هفته امو بنویسم می بینم ای بابا این لوتی سایتو که هنوز ننوشتم و عقب موندم . در مرتع و چراگاه هم نقش اصلی رو میدم به خواهر و مادر ابر 135 و شاید به بقیه هم یه ناخنکی زده بشه قسمت 22 رو که بخونی متوجه میشی که علت کشوندن سکس به چراگاه چیه وچرا خواهر و مادر ابر نقش اصلی رو دارن و با کی طرف حسابن . شایدم حدس زده باشی . این همون جواب دندون شکن من به ابر خانه . اگه بازم غلط کاری کنه فرقی نمی کنه از این به بعد با تک قسمتی خفه اش می کنم . دلفین عزیز این تعطیلات خوش بگذره . طرف مشهد و شمال که خیلی مسافر رفته و شلوغ شده . مواظب خودت باش . شاد باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر