ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوم مهندس -قسمت هیجدهم

از اون جا به بعدشو که  از فضای بیرون تعریف می کنم با اطلاعاتیه که سپیده به من داده یا بعدا متوجه شدم . کیارش اومد جلو . مثل دکترایی که می خوان لای کون و کوس رو معاینه کنند و ببینن مشکل کجاست . قبل از این که لای کون سپیده رو باز کنه یکی دو قطره آبی رو که روی رون پای خواهرش نشسته بود دید . با انگشتش اونو که هنوز خوب حل نشده بود و تازه از کوسش هم بر گشت کرده بود نشونش داد و گفت سپیده این چیه . -من چه می دونم . کاوه وقتی که داشت تو کوس روشنک آب می ریخت چند تا پرید اومد رو پام . در اینجا بهاره که آتش بیار معرکه و کاسه داغ تر از آش شده بود اومد جلو و گفت حالا معلوم میشه که حق با کیه . انگشتشو کرد تو کوس سپیده و اونو به صورت دورانی تو کوس حرکت می داد -دیوونه چیکار می کنی دردم می گیره -بهاره این قدر سربه سر خواهرم نذار . بدون مدرک که نمیشه قضاوت کرد . -کیارش خواهش می کنم .. این قدر ساده نباش . رفت زیر گوش کیارش یه چیزی گفت که سپیده دید ولی متوجه نشد موضوع چیه تا بخواد یه چیزی از داداشش بپرسه کیارش کمر سپیده رو گرفت و کرد تو کوس خواهرش . کیر کلفتشو آنچنان تو کوس سپیده فرود کرد که جیغش رفت آسمون آی مااااامااااااان جان کوسسسسسسم پاررره شد بیرحم این تیر آهنه ؟/؟ -سپیده تحمل کن اگه حسابت پاکه بهاره رو وادار می کنم که اینجا زانو بزنه . سوراخ کونتو بلیسه و هر کاری که تو دوست داری انجام بده . سپیده خیلی خوشش میومد ولی هراس داشت که گند کار در نیاد چند تا ضربه رو که زد و کیرشو گذاشت تا ته کوسش و بر گردوند شیب کوس رو به طرف پایین قرار داد ..یه آبی در حال ریزش بود . سپیده لو رفته بود و کیارش با دست به کونش سیلی می زد . جنده .. پتیاره مگه بهت نگفته بودم به کاوه کوس ندی -داداش تنبیهم کن منو بکن هر کاری دوست داری با من انجام بده . .. من و کاوه تو حموم مشغول بودیم و خیلی بدون حاشیه کارمونو پیش می بردیم . -روشنک خانوم .. -کاوه جون تا حالا که خانوم مهندس بودیم و حالا شدیم روشنک خانوم . بگو روشنک .. -نمی دونی که چقدر روشنی دل منی -روشنی کیرت نیستم ؟/؟  کیرشو از کوسم بیرون کشید گرفت طرف صورتم و گفت بیا ببین چقدر نورانی شده تا گل روی تو رو دیده .. کیرشو که گرفت طرف صورتم به خودم گفتم از ادب به دوره که کیرشو تا این جا آورده و من واسش ساک نزنم و یه خالی بهش ندم . امان از دست این کیرش . الان لب  غنچه ایم رو هر چه باز می کردن به زور داخلش جا می شد و وقتی هم  که کیرش رفت تو دهن و سر حلقم نزدیک بود خفه شم ولی هر طوری بود چند دقیقه ای رو تحمل کردم تا ببینم چی پیش میاد .. پس از این که کیرشو از دهنم بیرون کشید چند لحظه ای رو ایستاده در کنار هم قرار گرفتیم و همدیگه رو نگاه می کردیم . واسه این که بیکار نباشیم من دستمو پایین آورده و کیرشو تو دستم گرفتم و اونم با کوسم ور می رفت . -فکرشو نمی کردم روشنک -شاید منم فکرشو نمی کردم ولی خیلی چیزاست که آدم تو زندگی فکرشو نمی کنه ولی براش اتفاق میفته -خانوم خوشگله . اسم این اتفاق رو چی میذاری -به حادثه شیرین .  چقدر بامزه بهم حال می داد اول یه انگشتشو می کرد تو کوسم و اونو میک می زد بعد دو انگشت تا آخر که پنج انگشتی این کارو انجام می داد و در آخرین حرکت کیرشو در حالت ایستاده فرو می کرد توی کوسم .. -گاییدن تو واسم یه رویا بود روشنک -چرا این حرفو می زنی تو که نصف دخترای شهر تا لب باز کنی خودشو نو میندازن تو بغلت منو دیگه می خوای چیکار -یه متانتی در تو هست که تو رو یه سر و گردن بالاتر از بقیه نشون میده .. حالا بیا حال کنیم تا این دیوونه ها حالمونگرفتن با این همه داد و بیدادی که می شنویم فکر کنم هر چی مهمونه بریزن بالا . -کاوه دراز بکش بیام روت خیلی هوس دارم -کمرت درد می گیره عزیزم -بذار اون جوری که میخوام باهات حال کنم -یعنی من نمی تونم بهت حال بدم ؟/؟ -چرا . حالا من این جوری هوس دارم دیگه . کاوه رومو زمین ننداخت و کف حموم دراز کشید و من رو کیرش سوار شده و خودم مسئولیت گاییده شدنو به عهده گرفتم . کیرش که می خورد بالای کوس و دوباره با یه حرکت کششی من میومد پایین سراپا هوس و هیجان و لرزش می شدم . خودمو صدامو خفه می کردم تا یه وقتی اون بیرونیها رو تحریک نکرده باشم . .انگاری با سپیده هم که اینجا بودیم کاوه دستشو به سوراخ کونم مالیده و انگشتشو لیس زده . این بار از طرف کمر و روی کون انگشتشو کرد تو کونم و روبروی صورتم با چه اشتهایی گذاشت تو دهنش و اونو میک می زد . چقدر از این کارش لذت می بردم . من که عاشق کون دادن و حال کردن از طرف کون بودم با این کارش بیشتر تهییج شده و حس کردم که با چند تا اصطکاک دیگه آبم میاد چون الان حدود دو ساعتی می شد که در حشر بالا قرار داشتم . -کاوه عزیزم همین جور با سوراخم بازی کن خیلی خوشم میاد -اوخخخخ کوسسسسم کوسسسسم انگشتت رو کونمه کوسمو داره تحریک می کنه . اووووخخخخخ کاوه داره میاد داره میاد بزریز آبتو جون بریز کاملم کن . ناز نفست مرد .. عین فواره آب کیرش می خورد به سقف کوس و اون وسط جا می گرفت . از اون طرف بهاره که تمام تیرهاش به سنگ خورده بود برای این که منو از رو کیر کاوه بلند کنه زنگ می زنه واسه بهرام  داداشش که با بیتا رفته بودن خونه مامان بزرگ بیتا تا اونجا مشغول شن سپیده که در اثر گاییده شدن توسط کیر داداشش یه گوشه ای افتاده بود و پس از کلی بد و بیراه گویی به کیارش یه کناری افتاده بود خودش گفت که با گوشای خودش شنیده که بهاره به بهرام زنگ می زنه که چه نشسته ای دوست دخترت خانوم مهندس تیکه پاره شده کمک می خواد . کاوه داره اونو میگاد . بهرام به رگ غیرتش بر خورد و پاشد همراه بیتا اومد .  خواست که در حموم باز شه . راستش این بار از بهرام خجالت می کشیدم . درست در لحظه ای بود هردوتامون ارضا شده بودیم و کاوه تازه داشت سوراخ کونمو ارزیابی می کرد و می خواست بذاره توش . درو باز کردیم ولی بازم رو سر همون کیر خیس نشستم و پشت به بهرام قرار داشتم -روشنک شنیدم کاوه خیلی اذیتت کرده -هرکی گفته غلط کرده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

6 نظرات:

ایرانی گفت...

واین هم انتشار قسمت دیگری از داستان خانم مهندس به دوستداران آن ! شاید خیلی ها سبک مرا بپسندند و شاید هم خیلی ها مثل کارن نازنین از من انتقاد داشته باشند در هر حال توان من در همین اندازه بوده مرا به بزرگواری خود ببخشید ولی من فقط این احساس رضایت را دارم که به خاطر سیل تقاضاهای شما و به خاطر علاقه به شما این اجازه را به خود دادم که ادامه اش را بنویسم . دوستتان دارم . شادکام باشید ..ایرانی

ناشناس گفت...

اگه ژاوی مهندس پاسهای طلایی باشه ایرانی مهندس طلایی داستانهایی فارسی.فدات فردین

ناشناس گفت...

قلمت جادو میکنه. فدات فردین

ایرانی گفت...

بازهم سلام و درودی دیگر به تو فردین مهربان ! اگر گاهی در قلمم نشانی از جادوباشد آن چیزی جزعشق و علاقه به شما دوست داشتنی ها نیست . افسونگران واقعی شما هستید که به من انگیزه می دهید . پاسهای طلایی را شما برای من می فرستید ولی من لئونل مسی نیستم که بهترین وگلزن ترین باشم . همیشه خندان همیشه تندرست باشی ...ایرانی

مرتضی گفت...

درود به داداش ایرانی گلم.
خواستم چند تا انتقاد از داستانت بکنم اما وقتی نظرت رو خوندم پشیمون شدم وقتی فرمودی : " به خاطره سیل تقاضا ها و به خاطره علاقه به شما ..."
یه دونه ای ایرانی...

ایرانی گفت...

سلام داداش مرتضی .. سلیقه ها و سبک ها فرق می کنه . اصلا این داستان قسمت 14 و 15 هم داشت که من متوجه نبودم و در سایت لوتی منتشر شده . ولی اگه ادامه بدی قسمتهای جلویی اون هم بد نیست . درهر حال اینم یه مدلش بود که حداقل به خاطر سیل علاقمندان تونستم خودمو قانع کنم که پا جای بزرگترا و پیشکسوتهای عزیزم بذارم که بازم کوچیک همه اونا هستم و ادعایی هم ندارم وهمیشه همون آدم کوچیکه هستم . شاد و سربلند باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر