ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت بیست و سوم

سپیده دیگه لبای داداشو ول نمی کرد . گرمی صورت کیارو رو صورت خودش احساس می کرد . -اوهوی سپیده خوب داری با داداش حال می کنی -حوصله جواب دادن به این بهاره احمقو نداشت که از همه طرف مونده بود . با خودش گفت حالتو می گیرم بهاره اگه گذاشتم به خواسته ات برسی ؟/؟ -کیا کیا انگشتاتو بذار رو لبه های کوسم به دو طرف بازشون کن . داره میاد .. سپیده دستشو از رو تخمهای داداشش ور داشته بود و به حال کردن خودش فکر می کرد . کیا هم پنج تا انگشتشو غنچه کرده رو سراخ کون بیتا می گردوند واونو پیچ و تابش می داد تا یه جوری بهش حال داده باشه . بهاره هم یواش یواش از جاش بلند شده بود می خواست سپیده رو کنار بزنه و خودش با کیا حال کنه که سپیده اونو سر جاش نشوند . دستای سپیده رو سینه های کیا قرار داشتند . انگاری داداش دیگه خشمی نسبت به آبجی خودش احساس نمی کرد . آبجی خوب تونست بود با ناز و کرشمه و هوس خود دلشو به دست بیاره .  سپیده لباشو واسه چند ثانیه از رو لبای کیا ورداشت و رفت زیر گوشش زمزمه که منت این جنده ها رو نکش خودم ردیفت می کنم . دارمت . داشت ادامه می داد که در اینجا که کیا به شوق اومده بود درجا لبهای خواهرشو قفل کرد و نذاشت که ادامه بده . ظاهرا اونم دلش می خواست که زودتر بیتا رو یه جوری ردیفش کنه تا بتونه با خواهرش حال کنه . اینو سپیده از حرکاتش فهمیده بود . -ببینم بیتا از کیر این بهرام کاری ساخته نبود ؟/؟ -آهای چیه پشت سر داداشم حرف می زنین . اگه کاره ای نبود که توحموم  نمی رفت سر وقت روشنک . بیتا تو یه حرفی بزن .-راست میگه بهاره جون . ایرادی داره یه زن داره دوبار تو یه ساعت حال می کنه ؟/؟ مگه تو خودت از رو کوس بهاره جون بلند نشدی ؟/؟ حالا اگه نمی تونی منو ارضام کنی پاشم برم -جدی بیتا . کوست که هر چی خیسی و لک و لوک داشت ریخته رو کیر من -پس کیا جون حرف نزن و ادامه بده . سپیده کمر بیتا رو نگه داشت و نمی ذاشت که تکون بخوره و وکیا افتاده بود به جون بیتا . رگ  غیرتش بد جوری تکون خورده و خونش به جوش اومده بود. همچین بیتا رو بسته بود به رگبارکه  جیغش تمام فضا ی اونجا رو گرفته بود و چند لحظه بعد همراه با ار گاسمش کیا که خیس عرق شده بود آب کیرشو ریخت تو کوس بیتا . از اینجا به بعدش ما هم که کارمون تموم شده بود و گرم صحبت بودیم سراسیمه صدای جیغ و داد و هوس بیتارو که شنیدیم پریدیم بیرون . این درست وقتی بود که کیا کیرشو از تو کوس بیتا کشیده بود بیرون و آب داشت همین جور از کوس به روی پاهاش سرازیر می شد . کاوه مات و مبهوت مونده بود و اصلا نای حرکت نداشت . انتظار نداشت که خواهرشو زیر کیر یکی دیگه ببینه . رفت طرف بیتا و خواست بزنه زیر گوشش که در همین لحظه سپیده دستشو گرفت و نذاشت که دست رو خواهرش بلند کنه و رفت طرف کیا و خواست اونو بزنه که که بازم سپیده زبون باز و تا حدودی منطقی  شروع کرد به حرف زدن -چیه آقا کاوه نوبرشو آوردی . اگه از مهمون دعوت کردن خوشت نمیومد می خواستی دعوت نکنی . تازه آدم که این قدر خود خواه نمیشه . مگه تو خواهر داداشمو که من باشم نگاییدی ؟/؟ داداش منم رفته خواهر تو رو گاییده . چیزی که عوض داره گله نداره -ولی سپیده اون هنوز بچه هست . -ببینم کاوه جون پیش من از این حرفا نزن اگه بچه بود که نمی رفت زیر کیر کیارش . یه دختر از وقتی که کوسش به خارش میفته و هوس کیر می کنه دیگه بچه نیست . اون بزرگه عاقله بالغه خیلی چیزا رو می فهمه . این شما مردا هستین که ما زنا رو دست کم گرفتین . .-بیتا نباید به این زودیها شروع می کرد . اون الان دیگه دختر نیست . -این غیرت بازیها رو بذار کنار الان کدوممون دختریم . ها ؟/؟ گذشت اون زمانی که باید باپرده بودیم و می رفتیم خونه بخت و شب زفاف که تموم می شد عروس باید دستمال خونی رو به مادر شوهرش نشون می داد . شما مردا برین هر جوری که دوست دارین دنبال کیف و تفریحتون و ما زنا بشینیم شما رو نگاه کنیم ؟/؟ بیتا تو یه چیزی بگو . بیتا در حالی که صداش می لرزید و به دلگرمی ما دور و بری هاش یه خورده زبونش باز شده بود گفت -آره راست میگه داداش . بالاخره باید از یه جایی شروع می شد . تو این دنیایی که همش حرصه و اعصاب خرد کنی ما چرا دنبال لذتی نباشیم که حالمونو جا بیاره ؟/؟  سپیده که دیگه عشق کیر کپل دیوونه اش کرده بود رفت سراغ داداشش و کیر نیمه خیس اونو با لذت گذاشت دهنش و کیا هم دهنشو مث یه کوس می گایید . تعجب کرده بودم . واسه لحظه ای دیده بودم که اونا یه جورایی با هم حال کنن ولی برای یه سکس طولانی اونا رو تا این حد مصمم ندیده بودم . هنوز فکر می کردیم که شاید در حد همین ساک زدن باشه که یه لحظه کیا کیرشو از دهن خواهرش بیرون کشید و کمرشو گرفت و با کف دست یکی زد به لاپا و کوس سپیده و کیرشو چسبوند به سوراخ خواهرش و کرد تو کوسش .. از اون طرف بهاره که از کوس دادن خواهره به برادره به هیجان اومده بود یه چشمه واسه بهرام اومد و این جوری می خواست به کاوه هم نشون بده که بهش اهمیتی نمیده و اونم میدونه چیکار کنه . بهاره هم رفت طرف بهرام و اون دو تا داشتند با هم حال می کردند . مونده بودیم سه تا بیکاره . من و کاوه و بیتا . کاوه که تازه منو گاییده بود و مردی هم که یه زنی رو می گاد اگه یه زن دیگه ای دور و برش باشه تا اون جدیده رو نگاد اون قبلیه نمی تونه بهش حال بده . کاوه با این که دل پری از بیتا داشت یه قدم رفت طرفش . بیتا از اونجایی که فهمیده بود جریان چیه ناز کردنو شروع کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

دلفین گفت...

داداش گلم از اول گفتم این داستانو خودت باید مینوشتی

ایرانی گفت...

با این نظرت بی اندازه شرمنده ام می کنی دلفین جان ! درهرحال زیر بنای این داستان از استاد گرانمایه ایست که نمی دانم کیست که امیدوارم روزی افتخار آشنایی و بهره مندی از تجربیات او نصیبم گردد . خوش و خندان باشی ..ایرانی

محمد گفت...

مرسی عالی بود
دست گلت درد نکنه.
ایرانی جان میتونم از تون به پرسم کدوم داستاناتون مثل خانم مهندس و هرکی به هرکی هست.
درسته همیه داستاناتون قشنگ ولی این دوتا از بهتریناشن. راستی روزای انتشار این داستان کی هست.
به قول ایرانی جان: به امید ایرانی آزاد با انسانهایی آزاد وازاده...

ایرانی گفت...

محمد جان نظر لطفته .محبت داری . خوشحالم از این که درگروه موافقان ادامه داستان خانم مهندس با این سبک و سیاق قرار داری . درهرحال هر داستانی با توجه به سوژه و هسته ای که داره در اون جهت هدایت میشه . یه داستان شخصیتهاش بیشترن یکی کمتر یکی درمورد سکس فامیلیه یکی در مورد غیر فامیلیه .یکی با عنصر تخیل یه جلوه های خاصی به واقعیت بخشیده و به حقایقی اشاره کرده که در هیچ جای دنیا هیچ خبر گزاری بزرگی هم به اون اشاره نکرده یا حداقل من ندیدم و نشنیدم . داستان هرکی به هرکی روزهای یکشنبه وپنجشنبه منتشر می شه و داستان خانم مهندس فعلا سه شنبه و جمعه که البته اگه خانوم مهنوس رو در دوروز کم انتشار تر منتشر می کردم تعدیل و تقسیم بهتری درچگونگی انتشارات صورت می گرفت . با درود بر تو و همه آزادگان وعاشقان ندا و صدای عشق ...پاینده باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

یعنی ها !!این متانت خانوم مهندس و غیرته داداشه منو کشتههههههههه!

ایرانی گفت...

سلام به آشنای عزیز و گلم ..ممنون از پیامت هنوز قسمتهای زیادی هست که نخوندی .. شاد و پیروز باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر