ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اول اون , بعد من

از روزی که یادم میاد پیش مامانم بودم . بابامو ماهی یکی دوروز می دیدم . از اون پاسدارای گردن کلفت بود . بیشتروقتشو تو لبنان و فلسطین و این جور جاها بود . مامان می گفت همش دنبال کیف و تفریح و زن بازیهای خودش بوده و اون جوونی هاش هم خیلی از دخترایی رو که مخالف عقیده اش بودن لت و پار کرده و خونواده اش بر خلاف میلش مجبورش کردن که اونو به این حیدر خان شوهر بدن . دیپلومشو پول داد خرید و حالا واسه خودش شد سر دار . اصلا از بابام خوشم نمیومد و نمیاد و همین ماهی یکی دوروز هم که با ما بود دوست داشتم زودتر بره . مامان منم به مرور زمان دیگه بی خیال شد . اون جوری که خودش می خواست زندگی می کرد . اهل حال و تفریح و این مجلس و اون مجلس غیر اسلامی برو شد . پدرم دیگه بی خیال شده بود . راستش این ورا نبود که حرف این و اونو بشنوه و تحریک شه . تازه اون دوروزی رو که پیش ما بود یه جوری سر هم بندی می کردیم . من و مامان با هم خوش بودیم . واسه این ولنگاریهای بابا بود که مامان دیگه بچه نیاورد و بابا هم از خدا خواسته بود . در هر حال اینو نمی دونستم که مامان دوست مرد داره یا نه ولی می دونستم اگه داشته باشه از این حزب الهی ها و آخوندا و پاسدارا نیستند . چون به شدت از این گروه نفرت داشت . مامان من با اون اندام تپل و گوشتی خودش طوری به خودش می رسید که اصلا نشون نمی داد 47 سال سنش باشه . سی سال ازم بزرگتر بود . وقتی 25 سالش بود از دواج کرد و تا سی سالگی هم بچه دار نشد . بگذریم . این جور زندگی با مامان سبب شده بود که یکی از آرزوهام این باشه بتونم یه روزی اونو بکنم . چون بی اندازه تو دل برو و خوشگل بود و با این لباسایی که می پوشید حیفم میومد که اونو زیر کیر غریبه ها احساس کنم . یه روز صبح زود از خواب بیدار شدم و دیدم که در اتاق مامان بازه و یه موز تو کوسش فرو رفته و کونش به طرف من قمبل شده . از قرار معلوم اون در همین حالت خواب رفته و حواسش نبوده .. پس اون یه زن حشریه و شاید تا به حال جز بابا به مردی راه نداده . منم از اون به بعد با یه شورت تو خونه می گشتم . البته مامان هم پاهاش تا بالا لخت بود و با شورت و یه بلوز خیلی معلومی وفانتزی و راحت کنارم بود . تازگیها می دیدم که نگاهش به شورتمه و ورم کیر من که هوس کوس اونو داشت . با این حال روم نمی شد که پا پیش بذارم . یه بار تو استخر خونه مون  در حال شنا بودیم و اون فقط یه شورت پاش بود خیلی ناراحت بود نمی دونم چرا منم خودمو سریع به اون رسونده و بغلش کردم . دیگه دلم می خواست کارو یکسره کنم . از پشت اونو بغلش زده و شورتمو به شورتش چسبوندم . کونش کیر شق شده منو از پشت شورت احساس می کرد . هر یک از دستامو رو یکی از سینه های درشتش گذاشته بودم . سرمون از آب بیرون بود صورتشو از بغل بوسیدم . چشاشو بسته بود و به آرومی نفس می کشید .. --می دونم خیلی وقته چشمات به دنبال منه و می خوای که با من باشی پرویز ولی .. -ولی چی پروین جون . من که خودم می دونم چقدر تو نیاز داری مامان . دلم نمی خواد که مردای غریبه ازت سواستفاده کنن . می خوام که تو مال من باشی مامان . دوستت دارم . خوشم میاد از این که مث بابا نیستی ولی دلم نمی خواد با غریبه ها باشی . -کسی نخواست با غریبه ها باشه .. دستمو گذاشتم لای شورت مامان .. فوری یه حرکتی به خودش داد و ازم فاصله گرفت . از آب بیرون اومد و رفت طرف اتاق و منم به دنبالش رفتم . -ببین من نمیگم که بهت نمیدم ولی تو باید یه کاری برام بکنی . اول اون بعد من . اول باید اونو بکنی . اونو. من دیگه دارم دیوونه میشم . غرورمو له کردن .-چی شده مامان چرا حرف راستو نمی زنی . -الان واست تعریف می کنم . ببینم تو صفیه رو که می شناسی -آره چرا که نه . همونی که هم کلاست بوده و هم سن تو و اون وبابا دو تایی تو کمیته اون اوایل همکار بودند و خیلی از جوونا رو بستن به شلاق و کتک و شکنجه و به جنس مخالفشون تجاوز می کردند -آره خودشه و همونی که در جوونی بابابات رابطه داشت و حالا شده از اون جا نماز آب کش ها و مقنعه ای و پوزه بندی و بیا و ببین . شوهرش آقا مجتبی هم از اون آخوندای گردن کلفته . در هر حال اون دفعه یه جلسه ای از این زنای عوضی هرزه تو خونه شون بر گزار بود که از منم خواستن برم . منم شیک و پیک با ظاهر ی که انگار می خوام برم عروسی رفتم اونجا . از اول تا آخرش اخم و تخم و ببخش پرویز که این جوری میگم کوس شر گویی -نه مامان راحت باش عوضش منم راحت تر باهات حرف می زنم .. -داشتم می گفتم از اون دنیا می گفتند و مردایی که منتظر زنای بهشتی هستند .. اون جنده ها که رفتند من و صفیه تنها شدیم . صفیه رفت یه دوشی بگیره و قرار بود که شامو اونجا بمونم . همون شبی بود که تو و دوستات رفته بودین بیرون . شوهر آخوند شکم گنده مفتخورش میاد خونه .. منو با اون حالت می بینه و هوش از سرش می پره . -ببخشید خواهر این حالت تحریک کننده شما مناسب جامعه اسلامی ما نیست . اونم همسر یک سردار و جانباز و ایثار گر مملکت که به پشتی این افراد ما امروز از فراوانی و نعمت و امنیت و عدالت بر خورداریم .. یه سری از این کوس شرات گفت و بعدش گفت خواهر البته شما مقصر نیستین . زن یه نیاز هایی داره که اگه شوهرش بهش نرسه یه سری گرایشات انحرافی درش ایجاد میشه .. خلاصه گفت و گفت و گفت و بالاخره تمایل خودشو به من نشون داد -حاج آقا اون جوری که فرض کردی من نیستم .. می خواستم بگم این شوهر منه که زن تو رو گاییده نه این که تو آخوند مفت خور تن پرور بی خاصیت شیطان صفت کونی حوزه علمیه بخوای بیای با من طرف شی .. ولی اینو بهش گفتم حاجی من جنده نیستم ولی بهت ثابت می کنم زن تو اهلشه . اون خمیرمایه حال دادن به غریبه ها درش وجود داره . از ریشه همین بوده و خواهد بود . -ثابت کن خواهر و تهمت نزن -به یک شرط ثابت می کنم و اون این که وقتی که بهت ثابت شد کاری به کارش نداشته باشی . و به روش نیاری . می دونم که توی بی غیرت بی ناموس ککت هم نمی گزه چون خودتم اهل این کارایی . می خوای زنت به غریبه ها کوس و کون بده و لنگش پیش بقیه هوا باشه تا هر کاری که دلت می خواد انجام بدی .. بر خودم مسلط شده که بتونم رابطه گرم خودمو با صفیه حفظ کنم . -پرویز! دلم می خواد که تو باهاش یه بر نامه اجرا کنی .. -مامان اگه واقعا توبه کرده باشه و مومن شده باشه چی . -من این جنده ها رو می شناسم . اگه کیر کلفت یا تازه و مفت گیرشون بیفته ردشون نمی کنن . تو همون کمیته هزار جور جنده بازی داشتن . اینا .. اینا بیان به خاطر خدا کار کنن ؟/؟  به خاطر پوله .. اگه به خاطر خدا کار می کردند این همه خونه و ملک و ماشین نداشتند . حق کیه که دارن می خورن . آخوند قاطر سوار امروز سوار تویوتا کامری شده و تازه می گه براش افت داره . ببین صفیه دو تا پسر داره که پیشش نیستن و دخترش هم به خاطر جنده بازی که داشته طلاق گرفته رفته . من ازش دعوت می کنم یه بعد از ظهری بیاد خونه ما و یه جوری ردیفش می کنیم و منم ازش فیلم می گیرم . -مامان امروز یه خورده بهم بده  .خواهش می کنم . یه خورده .. -تا این قضیه برام حل نشد من به تو کوس بده نیستم .تازه تو کوس دادن که یه خورده و تموم نداریم .یه خورده که بره یعنی تمومش رفته .  سیستم ذهنی من باید آماده شه تا بتونم خودمو در اختیارت بذارم این جوری حس می کنم که به من توهین شده . یکی از این بعد از ظهر ها من و صفیه و مامان پروین دور هم بودیم . من با یه شلوار خیلی تنگ بالاتر از زانو ونیمتنه لخت جلوش ظاهر شدم .. -ببخشید صفیه جان پرویز هم جای پسر شما -البته ولی خب اگه کمی پوشیده تر بود بهتر می بود . بازهم جای شکرش باقیه که من پوشیده ام . من رفتم یه اتاق دیگه و مامان  تعلیمات لازمو بهم داد و گفت که چیکار کنم . -مامان مطمئنی که می تونی -آره یه مثالی هست که میگه سگی که گوه می خوره نمی تونه گوه خوردنشو ترک کنه و توبه گرگ مرگه البته این شد دو تا مثال .  یه دوربین دستم گرفته و از لابه لای در متوجه  حرفاشون بودم ولی خوب نمی شد فیلم گرفت . -خب صفیه جان از این حاج آقا راضی هستی -تو چطور شوهرت که ماهی دوروز میاد خونه .. داشتم شاخ در می آوردم مامان خودشو چسبونده بود به صفیه -پروین چیکار می کنی . شیطان نشو . آتش دوزخ رو نفرست طرف من . خودت اون داخلی دیگه بسه . -حالا بیا یه خورده در بهشت دنیا کیف کنیم . می دونم این مجتبی خان همش به دنبال زنای دیگه هست و بهت نمی رسه . -نه این طور ها هم نیست . مامان مقنعه وچادر صفیه رو از سرش در آورد و گفت پرویز که رفته بیرون دیگه از چی می ترسی . من با اونا خداحافظی کرده بودم . . -نه نه پروین من نمی خوام . من الان چند تا غرفه تو بهشت دارم . -یکی رو از دست بده . دوباره به دست میاریش . -بترس از آن زمان که شعله های آتش , جسمت راخاک کنند و از خاک دوباره زنده گردی تا دوباره بسوزی . -ببینم صفیه جان اینا رو از خودت در آوردی . با چند حرکت دیگه اونو لخت کرد . منم دوربینمو کار انداختم . مامان و صفیه هر دوتا لخت شده بودند . خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کردم زن این آخوند لخت شده بود . مامان افتاد روش . -صفیه تو چه جوری عبادت می کنی . کوست و زیر بغلت که موداره . مگه شرع مقدس نمی گه که اگه اندازه موهای زائد بدن  از دانه جو بزرگتر باشه عبادت باطله ؟/؟ -چرا حاج آقا این جوری می پسنده . میگه من کوس پشم و پیله دار دوست دارم . مامان دهنشو گذاشت رو کوس صفیه -نههههه پروین پروین .. من یه عمری ثواب جمع کردم . مامان دهنو از رو کوس بر داشت و گفت عیبی نداره هنوز کفه ثوابهات سنگین تره . تو و اون شوهر دیوثت اون قدر ثواب جمع کردین که اگه چند ماه یه سره گناه کنین بازم جاتون تو بهشته . -جدی میگی ؟/؟ -شوخیم کجا بود . هر طرف ترازو سنگین تر باشه همون سرنوشت آدمو تعیین می کنه . تو الان سی ساله داری کار خیر می کنی . اینم خودش کار خیره . داریم کیف می کنیم . حرام که نیست . مامان موهای کوس صفیه رو می کشید و جیغشو در می آورد . بعد همون پشم کوسو گذاشت تو دهنش که حالم داشت به هم می خورد . یه ده دقیقه ای رو رفتند حموم و دوباره بر گشتند . در این مدت منم اومدم تو پذیرایی و یه جای مناسب تری واسه خودم گرفتم . صفیه می گفت بریم اتاق خواب و مامان چون می دونست فیلمبر داری برای من مشکل میشه قبول نکرد . درهر حال اونا بر گشتند و مامان هم چند تا باد مجون و بند و بساط آورد و یکی یکی می کرد تو کوس صفیه و صفیه هم کوس پروین جونو لیس می زد و منم یه دستم رو دوربین بود و یه دستم رو کیرم . -جاااااااان پروین پروین . این بادمجونی که فرو کردی تو کوسم یاد کیر جوونی های مجتبی میفتم . -دوست داری ؟/؟ دوست داری بازم کیر بخوری ؟/؟ آره ؟/؟ -آخ آرررررره آرررررره -هر کیری باشه ؟/؟ -نه حرام نه . حرام نه .. -چی بهت گفتم کفه گناهانت سبکه . تازه داری حال می کنی وقتی کیف کنی با سبکبالی بیشتری میری دنبال ثواب . ببینم جای کیر خالیه . کاش پرویز نمی رفت بیرون -خدا مرگم بده حالا می خواستی آبروم پیش این پسره بره . -اگه یه کیر دیگه بود قبول می کردی ؟/؟ از نظر گناه و ثواب که فرقی نمی کنه . مامان با اشاره های دست حالیم کرد که بیام و منم دوربینو یه گوشه ای قایم کرده و رفتم وسطشون -وااااایییییی خدا مرگم بده . عمرم کوتاه بشه . دین و ایمونم رفت . -صفیه امیر از خودمونه . ببین کوست چقدر خیسه و داغه .. نترس . یه دستشو جلو کوسش گذاشته بود . و یه دستشو جلو صورتش -بچه بازی در نیار حزب الهی .. پرویز که کوستو دیده . لوس نکن خودتو از چی خجالت می کشی -پروین خجالتم میاد . من لخت لخت وسطشون پریده بودم . دستشو از جلو صورتش ور داشت و گفت کیر پرویز برق انداخته هست ولی کوس من مو داره . سختمه -خاک تو سرت من فکر کردم از خود پرویز و کوس دادن به اون شرمت اومده . خیلی زود وا دادی جنده ریشه ای . -زشته پیش پرویز آبرومو نبر ما یه عمره دینداری کردیم . واسه خودمون کسی هستیم . قراره در بون بهشت بشیم . -یه شلاق هم میدن دستت . رفتم یه کاسه آب و یه ژیلت آوردم اول موهای بلند کوس صفیه رو با قیچی گرفتم .. در همین حال مامان رفته بود پنهونی از ما عکس می گرفت و فیلم . ..-آخخخخخ پرویز خیلی خوشم میاد . -صفیه جون خیلی خیس کردی . دستشو از زیر مالید به کیرم و گفت بد چیزی نیست ها هنوز جا داره رشد کنه .-به لطف شما بله . وقتی کوسشو تیغ انداختم از زمین تا آسمون فرق کرد . اونو رو زمین خوابونده لاپاشو باز کردم و شروع کردم به میک زدن و لیسیدن و اونم شروع کرد به جیغ زدن و فریاد کشیدن . ول کن هم نبود . مامان دور بین رو یه نقطه ای تنظیم کرد و هر چند زیاد جالب نمی شد ولی اومد پیش ما . به دیدن پروین هیجان زده شده بودم . دلم می خواست بغلش کنم و بکنم تو کوسش . بچسبم به کونش . رفتم به مامان چسبیدم . هیکل اون هوش از سرم ربوده بود -پرویز فراموشت شد ؟/؟ -مامان ؟/؟ -چی شده پروین جون . -هیچی پرویز اول میخواد بکنه تو کوس من ولی من بهش می گم احترام مهمون واجبه اول باید هوای اونو داشت . -اگه شما گاییده شدن مادر توسط پسر رو درست می دونین مادرم هم به نوعی احترامش واجبه ولی صاحب خونه شمایین .. حس کردم صفیه دوست داره اول اونو بگام ولی من کون مامانو از وسط باز کرده و کردم تو کوسش اونو گاییدم تا ته فرو کردم تو کوسش و در جا کیرمو کشیدم بیرون -پرویز این چه کاری بود که کردی . فکر کردی مامانت رو حرفش نیست ؟/؟ -نه خواستم طلسمو بشکنم . این واسم یه عقده ای شده بود . حالا با خیالی راحت میرم رو کوس صفیه جون . -پروین جون این کاری که الان پرویز جان با تو انجام داد فکر نمی کنی حرام باشه ؟/؟ -نمی دونم چی بگم صفیه جان ولی الان بهش میگم کار حلال انجام بده . مامان رفت اون گوشه کنارا و من موندم و صفیه . بد چیزی نبود . با این که دماغش شبیه نقشه انگلستان بود ولی بقیه اندامش طوری بود که می شد اونو ندید گرفت . -پسرم پرویز جان من یه خورده خجالت می کشم . یه چند دقیقه ای تو رو نگاه نمی کنم طرف تو قمبل می کنم تو کارتو بکن تا وقتی عادت کردم به روی ماهت نگاه کنم -صفیه جون اگه دوست داری مثل اون زن شعر ایرج میرزا که از پایین داشت کوس و کون می داد روتو بپوشونم و حجابتو حفظ کنم که از این نظر گناه نکرده باشی . میگن موی زن نباید معلوم باشه . -پرویز جان اون زن شعر ایرج میرزا کوس خل بود . حساب من با اون جداست -صفیه جون پس تو حتما کون خلی .. کیرمو فشار دادم به سوراخ کونش دادش رفت آسمون .. -نههههه پرویز این طرف حرامه .. حرامه .. -می خوای بشمارم الان حاج آقا چند دفعه کونتو گاییده ؟/؟ -خب برای مردان بر گزیده مانعی نداره . -یعنی می گی من بر نگزیده هستم ؟/؟ پس بگیر . کیرمو محکم تر به سوراخ کون زن حزب الهی یعنی همون حزب الشیطانی فرو کردم . دور خودش می گشت و با حرکت اون منم کمرشو تو دستام گرفته نمی ذاشتم در بره . اون دور مامانو می دیدم که دوربین به دست داره فیلمبرداری می کنه و چه جور داره می خنده . یه بوس واسه کوس مامان فرستادم و اونم با یه لبخند جوابمو داد . دستشو می کشید رو کوسش و دلمو بیشتر می برد . کیرمو آروم میذاشتم تو کون صفیه و آروم می کشیدمش بیرون و اون حلقه دایره ای سوراخ کونشو می دیدم که چه ناز باز و بسته و تنگ و گشاد میشه کلی حال می کردم . معلوم نبود چند تا پاسدار و کمیته ای و آخوند و حتی بچه سوسول اونو تا حالا گاییدن . این کون نشون میداد خیلی کارکرد داره . کیلوتر شمارش خیلی بالا نشون می داد . -پرویز جون خیلی نامردی . ببینم وقتی کیرتو می کردی تو کونم غسل داشتی ؟/؟-نه . مگه واسه گاییدن باید غسل کرد .-آخه باید ریشه کارها درست باشه . مگه نمی دونی غسل بر کسی که جنبه واجبه . مسلمونی گفتند نامسلمونی گفتند . پروین تو به این بچه ات چیزی یاد ندادی ؟/؟ مامان از ترس این که صفیه روشو به طرفش بر گردونه دوربینو قایم کرد و گفت چرا جوونه دیگه . حالا این دفعه این جوری کیر بخور دفعه دیگه میگم اول غسل بکنه بعد فرو کنه تو کوس و کونت . کیف نمی کنی بچه من راستگوست ؟/؟ می تونست بگه من غسل کردم .. کوس صفیه داشت باهام حرف می زد و منم  واسه تنوع کیرمو از کونش کشیده و فرو کردم تو کوسش .. -آخخخخخخخ پرویز خیلی باحال کردی پسرم ولی کاش کیرتو می شستی . نظافت نشانه ای از ایمانه -صفیه پشم کوستو که من گرفتم .. خورد و دم نکشید ولی چند لحظه بعد گفت حاجی می خواست .. -ببخشیدا حاجی اگه بگه برو به بقیه کوس بدی میدی ؟/؟ تو خودت آزادی و اختیار داری . الان هم داری از این اصل آزادی استفاده می کنی .. حسابی مخش قاطی کرده بود . شایدم حالیش بود می خواست شریک کوس خل بازی یا فیلم بازی کردنای من بشه . صفیه خجالتی طوری شده بود که خودش اومد رو کیرم نشست و با حرکات کون کیرمو تو کوس خودش می پیچوند . مامان یه گوشه ای به طور خیلی حرفه ای پنهون شده و ازش یا همون ازمون فیلم می گرفت فکر نمی کردم صفیه این قدر سریع ارگاسم شه . سریع قبل از این که خودشو کنار بکشه تو کوسش آب ریختم و اونو دمرش کردم رو زمین و لنگشو دادم هوا . -پرویز چیکار کردی . من جای مامانتم . تو کوسم چرا آب ریختی . -بابا جون تو این سن کجا بود حامله شی -نه اتفاقا میشم . چند ماه پیش شدم و حاجی آشنا داشت سقط جنین کردم . -واااایییییی واااااای اسلاما .. مسلمانا .. تو و حاجی قتل نفس کردین ؟/؟ گناه کبیره ؟/؟ .. بد جوری سوتی داده بود . -ولی این دفعه رو اگه بار دار شدی این یاد گاری رو از طرف من داشته باش . نطفه اش پاکه مطمئن باش مثل بچه های تو حرامزاده نمیشه -پروین پسرت داره همش بهم متلک میگه . کیر  که به  ما زدی نوش جونت . حرفای کیری نزن دیگه .. -حرفای کیری تو و اون شوهر آخوندت که معلوم نیست بالا منبر چی زرت و پرت می کنه می زنین  .. مامان دید داره شر درست میشه فوری پرید جلو و صورتمو ماچ کرد و یه سرویس هم صفیه رو بوسید و خودش اومد که باهام مشغول شه -حیف که سیر نشدم وگرنه به خاطر این تو هین از این جا می رفتم . .... ای جنده خانوم هنوز هم تو این سن دست از جندگی بر نداشتی . از اول نوجوونی که بچه های مردمو لو می دادی و شلاق می زدی تا حالا همین جور باید جنده بازی هاتو داشته باشی ؟/؟  کوس مامانو عشق است . یه هیجان دیگه ای داشتم . واسه اولین بار بود . هر چند یه ساعت پیش افتتاح کرده بودم . صفیه وقتی دید من و مادرم چه جوری داریم لبای همو می بوسیم و به هم چسبیدیم دوباره به هیجان اومد و گفت زودباش پروین . مهمون نوازی یادت نره . -من تازه شروع کردم تو هم عدالت یادن نره .. -پرویز فکر کردی مامانت یه حرفی زده نمیخواد روش وایسه ؟/؟ حالا تنبیهت کنم و بهت کوس ندم ؟/؟ لبمو آوردم پایین تر و زیر گلو و سینه هاشو غرق بوسه کرده و از اونجا نوک زبونمو کشیدم رو نافش و یواش یواش رسیدم به کوسش و میک زدن اون .-هر جور راحتی من واسه تنبیه آماده ام . -خیلی شیطونی . انتظار داری با این شیطنتهات بازم تنبیهت کنم ؟/؟ دراز کشید و لاپاشو باز کرد .-تنبیهت اینه که تا هر وقت که گفتم کوسمو لیس بزنی .. قربون مامانم برم . کوسش خیلی بهتر از کوس صفیه بود و بیشتر می تونستم باهاش حال کنم . ملچ ملوچ حسابی هم با کوسش راه انداخته بودم . یه چیزی بهم می گفت که کیر من دومین کیر زندگی مامانه که میخواد وارد کوسش بشه . لبامو گرد کرده و اونو با زبونم می خواستم بفرستم به عمق کوس پروین جون ولی تا یه حدی می تونستم برم . صفیه اومده بود جلو با اون لبای گنده اش لب مامانو می بوسید و دست می کشید رو سینه هاشو یه دستشو هم رو کیر من قرار داده بود . این زن حزب الشیطانی از اون حرفه ایها بود . لز بین بود . جنده بود . خیلی هم مومن بود و خرش می رفت و همه ازش حساب می بردند . خاک بر سر خودمون که واسه خودمون لات و منات و عزی درست می کنیم و حالا که می دونیم اونا یه بت های سنگی آفریده دست ما بیشتر نیستند بازم میخوایم بشکنیمشون می ترسیم . حداقل بت ها حسی ندارند جونی ندارند که حرف بزنن ولی این کثا فتارو اگه یه کیش بکنی جا میرن . دلم می خواست پرتش  کنم یه گوشه ای و بیفتم رو مامان جونم . نمی ذاشت یه کوس خوش از گلومون بره پایین . یعنی رو کیرمون حرکت کنه .  کیرمو از دست صفیه خلاص کرده غلش دادم تو کوس مامان جونم . کیرم حس می کرد که تو یه دریای آب گرم در حال شنا کردنه . البته کوس مامانو نمیشد و نمیشه به گشادی دریا تشبیه کرد ولی خیلی آرام بخش بود . -پروین آتش دوزخ را به جان خریدی . -صفیه جان . تو شفیع من باش تا وارد بهشت گردم . ای بنده مقرب در گاه -ولی فکر نکنم شفاعت من برای تو ی گناهکار قبول شه . گناه بزرگیه یه پسر مادرشو بگاد و مادره هم کیف کنه . -ببینم صفیه اگه پرویز الان کیرشو از کوسم در بیاره فرو کنه تو حلقت اون وقت شفاعتت قبول میشه ؟/؟ -خب باید رضایت مومنین رو جلب کرد . -فعلا یه خورده ساکت باش . تر جیح میدم برم جهنم ولی زیر کیر بهشتی پسرم باشم . پرویز امونم نده . مادرتو سیر کن . خیلی وقته گرسنه امه .. تشنه امه .. کیرتو محکم تر بفرست و بزن به کوسم .. -صفیه از روی تاسف سر تکون می داد . مامانو بر گردوندم . کونشو از وسط باز کردم و زبونمو گذاشتم رو اون سوراخ تنگ و ریز مامان خوشگله ام و یه حال حسابی باهاش کردم و کیر مو از همون طرف یه بار دیگه کردم تو کوس پروین جون .. -کوفتش می گرفت سر من از این کارا بکنه . پرویز بکن تو کون مامانت دیگه . دیواری کوتاه تر از کون من گیر نیاوردی ؟/؟ -نه صفیه جون . کونی گشادوسوراخی بلند تر   ازسوراخ  کون تو گیر نیاوردم . .مامان طوری خنده اش گرفته بود که با خنده های اون کیرم تو کونش می پرید . صفیه طوری از خود بیخود شده بود که اومد رو پشت من و کوسشو به کونم می مالید و به این طریق می خواست به خودش حال بده .. کاریش نداشتم بذار هر جور حال می کنه بکنه . دستاشم گذاشته بود دور گردنمو صورتمو می بوسید . شانس آوردم که شی میل نبود وگرنه کیرشو می کرد تو کونم . -پرویز عزیزم کیرت معجزه می کنه . بزن تند تر .. ادامه بده . می خواستم بیام عقب تر صفیه رو من سوار بود نمی تونستم با این حال به خودم فشار می آوردم . با هر فشاری که به عقب می آوردم تا کیرمو از نو بکنمش تو کوس مامان صفیه نیم متر می پرید عقب . اون از پشت سر داشت حال می کرد و مامان هم که جلوم بود-پرویز عزیزم آبم داره میاد .. معطل نکن زود زود خالی کن آبتو تو کوسم . دیدم یه دستی رفته زیر کیرم . دستای صفیه بود . از این حرکتش خوشم اومد . لذتمو طوری زیاد کرد که خیلی بیشتر از اونچه که فکرشو می کردم تو کوس پروین جونم آب ریختم .. من یکی که دیگه از حال رفته بودم ولی این جنده مذهبی دیگه ولم نمی کرد . اونی که همش از نجسی و پاکی می گفت کیرمو فرو کرد تو دهنش و آب باقیمونده  ای رو که رو کیرم نشسته و اون داخل بود همچین میک زد که دختر بچه ها شم این جوری یخمک نمی خورن . من خودم به حال خودم بودم و اون داشت منو می گایید . .. تو همین گیر و دار بودیم که در زدند .. صغری , دخترصفیه  بود . من و مامان دستپاچه شده بودیم ولی صفیه گفت اشکالی نداره درو باز کنیم که صغری از خودمونه .. صغری بدون این که شوکه شه کلی به ما و مادرش اعتراض کرد که حالا تنهایی و بی خبر ..... من هم که دیگه جونی واسم نمونده بود صغری روهم  ضربتی  گاییدم ووعده این که دفعه بعد اول اونو میگام رو دادم . مامان یه چند دقیقه ای از این صحنه هم فیلم گرفت ولی دو دل بود که آیا فیلم جنده بازی دختر آخوند مجتبی رو به جناب آخوند نشون بده یا نه چون تو قرار داد نبود و این شیاطین خیلی هم پای بند قوانین و مقررات هستند . وقت رفتن صفیه به مامان گفت خیلی خوش گذشت یه همچین بر نامه ای رو لازم داشتم که یه روحیه ای بگیرم . راستی پروین جون این شب جمعه ای مراسم دعای کمیل تو خونه مونه . مردونه زنونه هست . البته مختلط نیست . میای ؟/؟ ثواب داره ها .. -ممنونم صفیه جون من و پرویز تو خونه خودمون دو نفری دعا میخونیم و دعا به جان شما ها می کنیم که اگه نبودین امروز نه امنیتی بود و نه ارزونی و نه فراوونی ونه جنده و جنده بازی که اگه از ترس شما نبود امریکا و اسرائیل پدر ما رو در آورده بودند ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

جيبر گفت...

خيلي باهال بود حال كردم حرف هاي دلامونو تو داستانت زدي ايول داري

jemco گفت...

داستان عالی بود داداش
خیلی حال کردم
بازم از این نوع و موضوع داستان بنویس

ایرانی گفت...

ممنونم جیبر جان امیدوارم به خواسته های بر حقت برسی ..ایرانی

ایرانی گفت...

درخدمتن جمکوی دوست داشتنی و عزیز ! شاد باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

داداشی عالی بودخیلی خوشم یکی از این که پروین فیلم گرفت ولی فیلمو به اخونده نشون نداد دوم اینکه در موقع سکس صحبتهای مذهبی می کردن وسوم داداش گلم از این داستانها زیاد بنویس مرسی

ایرانی گفت...

حتما داداش دلفین گلم ..اگرم یه مدتی نشد در داستانهای تک قسمتی بنویسم چون آمار تقاضا طوریه که از سهمیه خودم باید بنویسم ولی دست من در داستانهایی مثل فقط یک مرد و زن نامرئی برای این جور مسائل و نوشتن این جور مطالب بازه . یه داستان تک قسمتی هم در این خصوص که یه تازگی خاصی هم داره تو ذهنمه که فرصت کنم می نویسم ولی به در خواست و پیشنهاد گرم دوستان هم باید توجه داشته باشم .این فیلمه رو هم دیگه به آخونده نشون نداد معنا و روند داستان این بود که نشون میده و پیروز میشه حالا نمی خواستم زیاد طولانی اش کنم . بازم در خدمتم دلفین جان .پاینده باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جون آفرین واقعا دلی ازعزا درآوردیم کاش دلفین عزیزخودش هردوتازن پاسداروآخوند میکرد.فردین

ایرانی گفت...

سپاسگزارم از نظر پرشورت فردین جون . خداوند ما رو از شر شیطان و شیاطین سنگسار شده و نمایندگانش در روی زمین نجات بده ..ایرانی

 

ابزار وبمستر