ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خواهران مشکل گشا

من اسمم حمیدو 25 سالمه و وزنم پنجاه کیلو به تازگی با یه دختری ازدواج کردم که دو سال ازم کوچیکتره و بیست کیلو چاقتر . به اسم میترا . میترا کون بر جسته ای داشته و خیلی هم حشریه . منم خب هوسم زیادبود و دوست داشتم تا اونجایی که می تونم به زنم حال بدم . سینه هاش درشت و هیکلش توپ توپ بود . یه علتی که خیلی تپل تر نشون می داد این بود که قدش کوتاه یا کوتاه تر از من بود . دوست داشت سکس ما بیشتر طول بکشه زود انزالی من و این که کیرم پس از یه بار خالی کردن تو کوسش شل می شد سبب می شد که باید مدتی رو صبر می کردم تا کیرم دوباره شق شه . بیشتر وقتا که آبمو خالی می کردم اون هنوز ارگاسم نشده بود . حتی کیر فرو رفته تو کوسشو میذاشت تو دهنش تا دوباره اونو شق کنه .. بعضی وقتا هم خودم کیرمو می شستم . با این که ساک می زد و کیرم سفت می شد ولی تا میومدم بکنم تو کوسش دوباره شل می شد و اگرم به زور می کردم داخل کوسش بهش حال نمی داد . یا باید کوسشو میک می زدم تا حال کنه یا خسته  و بیخیال می شد . بهش می گفتم رو تخت دراز بکشه و کونشو  به طرفم قمبل کنه . اون وقت یه هیجانات قلابی و یه فانتزیهایی واسه خودم درست می کردم که هوسم زیاد شه و موفق بشم کیرمو شق کنم و اکثرا این جوری موفق هم می شدم . تو تصورات خودم فکر می کردم که الان یه کیر غریبه رفته تو کوس زنم و داره اونو میگاد و بهش حال میده . میترا میگه جووووون کیر کلفت همونی که من آرزو شو داشتم . همونی که من می خواستم و تشنه اش بودم .. زودباش . محکم تر فرو کن تو کوسم . بکن . کوسمو بکن تا ته کیرتو بفرست . به کونم بچسبون . تا حمید شوهرم نیومده سر حالم کن .. با این فکرا خودمو به هیجان می آوردم و یه جورایی هوسمو با نوعی خود آزاری لذت بخش زیاد می کردم . ولی همه اینا الکی خوش بود و تاثیر زیادی نداشت . تا این که مینا خواهر زنم که هم وزن من و دوسال کوچیکتر از میترا بود با یه مرد همسن من به نام سعید که 40 کیلو از خودش چاق تر بود از دواج می کنه . یه بنده خدایی می گفت که که آدمای چاق اکثرا کیرشون کوچیکتره . ولی هر چه بود کیر این با جناق ما خیلی کلفت بود چون مینا تا می تونست پیش خواهرش میترا درددل می کرد . یه شب که خونه بودیم  تلفن زنگ خورد . مینا بود . دوتا خواهر که به هم می رسیدند پر چونگیشون گل می کرد . سیم تلفن داغ می کرد . اهمیتی نمی دادم . ولی بی آن که بخوام فضولی کنم به گوشم خورد که دارن در مورد مسائل سکسی صحبت می کنن . متوجه حرفای زنم بودم . ولی نمی دونستم خواهر زنم دقیقا چی داره میگه . رفتم از یه اتاق دیگه گوشی تلفنو بر داشته تا صداشونو بشنوم . البته یا متوجه می شدند یا نه تا موقعی که صداشون در نمیومد می خواستم به حرفاشون گوش بدم . مینا از این شکایت داشت که از دست کیر کلفت شوهرش امون نداره و خسته شده تا میاد سکس بهش مزه بده درد امونش نمیده و شوهرحشریش هم امونش نمیده و سیر مونی نداره . میترا هم بهش می گفت خواهر ناشکری نکن . خوش به حالت خواهر . کاش من جای تو بودم . آرزو داشتم که شوهرم مثل شوهر تو بود . جون می داشت و تا دلم می خواست منو می گایید . -عجب حرفی می زنی میترا . اگه دوست داری جامونو عوض کنیم -دیوونه تو هم شوخیت گرفته ها -شوخی کجا بود خواهری که این حرفا رو نداره . تازه سعید هم فکر کنم ازت خیلی خوشش بیاد . همش میگه خوش به حال حمید که یه زن آبدار و خوش گوشت نصیبش شده . کاش تو هیکل خواهرتو داشتی .  .تا آخر عمرمون که نمی تونیم این جوری عذاب بکشیم و هیچکدوم از زندگی لذت نبریم .. -مینا دیوونه بهت گفتم این قدر داستانهای سکسی نخون آخرش رو مخت اثر میذاره .. یه مشت از این حرفا زدند و منو هم تو فکر فرو بردند . اعصاب منم داشت خط خطی می شد . وای شوخی شوخی و این تصورات الکی من یه روزی باید جدی بشه ؟/؟ نه .. ولی در عوض مینا هم خیلی خوشگل و نازه . یه اندام دخترونه و ترکه ای خیلی با حالی داره . چه با حال می تونیم با هم حال کنیم . یه شب که خونه مینا اینا دعوت بودیم  میترا در لباس پوشیدن سنگ تموم گذاشته بود . یه دامن کیپ سکسی که تا روی زانوش هم نمی رسید پاش کرده بود با یه بلوزی که داشت تو تنش می ترکید . بازوهای تپلش که لخت بود . صورت درشت و خوشگلش هم حسابی میکاپ شده بود . در عوض مینا خیلی معمولی تر خودشو آراسته بود . سعید چشم از خواهر زنش  بر نمی داشت . اون دو تا برش کون زنمو که خیلی واضح از روی دامن مشخص بود با نگاهش خورده بود . وقتی میترا رو با اون وضعیت دیدم و این تصور در من ایجاد شد که باجناقم سعید داره اونو میگاد کیرم  شق شد . نگاه مینا به داخل شلوارم بود . اون تلفنی تمایل خودشو به نوعی به من اعلام کرده بود از طرفی می گفت که سعید هم به میترا تمایل داره .. منم که یه جورایی داشتم هیجان زده می شدم . خیره تو چشای خواهر زنم نگاه کرده و به شکاف بین دو سینه اش که از بلوز ش مشخص بود خیره شدم . یه لبخندی بهم زد و رفت طرف اتاق خواب . منم دنبالش به راه افتادم . -ببخشید آقا حمید کاری داشتید .-شنیدم این باجناق ما خیلی شما رو اذیت می کنه . -شما هم خواهرمو خیلی اذیتش می کنین -باجناقم سخت آزار میده -خواهرمنم سخت دوست داره . ولی نرم آزاری شما حالشو می گیره .. با توجه به این که می دونستم از نظر فکری اون آمادگی رو داره و اینو از صحبتهاش با میترا فهمیده بودم رفتم طرفش و بغاش کردم .. -چیکار می کنی زشته آقا حمید -آقاشو بنداز بگو حمید ! مینا خوشگله !.. اونومحکم به بغلم فشردم . دامنش یه خورده بلند تر از دامن میترا بود . از این که زورم بهش می رسه حال می کردم . یه خورده ناز کرد و دست و پایی زد نمی دونم واسه کی بود که تماس گرفت فقط همینو شنیدم که می گفت شماره 4 و گوشی رو قطع کرد .. اونو بغلش کردم و ازش لب گرفتم . می خواستم بر گردم برم که گفت کجا ؟/؟ حمید جون اصلا از کارای نیمه کاره خوشم نمیاد --الان سعید میاد -ببینم تو که زنشو میخوای اون زنتو نخواد ؟/؟ اون از من و تو بیشتر دنباله اینه که با یه همردیفش حال کنه . بیا نترس . نترس عزیزم .. -مینا ! میترا رو چیکار کنم . اون شاید راضی نباشه -بازم نترس تا مینا رو داری غم نخور . مینا هیکل نداره ولی دنیایی از شیطنت تو وجودش نهفته -اصلا بهت نمیاد خیلی مظلوم نشون میدی . -بیا حمید بریم رو تخت . از همون روزی که با خواهرم ازدواج کردی دوست داشتم خودمو در اختیارت بذارم . تو مثل خواجه ها با هام رفتار می کردی . نمی فهمم چه طور شد که یهو تغییر کردی -شاید نمی دونستم که تو یه جورایی ازمن خوشت میاد -حالا واسه خودت کلاس نذار . بیفت روم منو ببوس هر کاری دوست داری انجام بده -شاید اونا سر برسن .-اتفاقا منم میخوام که سر برسن . مشکل باید حل شه . دو تا خواهر و دو باجناق . چهار تا مشکل دارن و نشه مشکلشونو حل کنن ؟/؟ آخه واسه چی . همه مون درد های مشترک داریم . از قدیم گفتن گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز ....البته این هم جنسی که در این تمثیل اومده به معنای هم طرازه .. -میگی من و تو همجنسیم -خب به نوعی آره -چطوره من و باجناق زنامونو عوض کنیم . طلاق بگیریم . -طلاق لازم نیست . یه جابه جایی موقت یا چند وقت در میونی و یا سکس ضربدری مثل حالا لازمه .. بیفت روم بیفت روم دارن میان . دارن میان . افتادم رو مینای شیطونی که رو تخت ولو شده بود . هنوز من به اون صورت حرکتی نکرده سرشو به این طرف و اون طرف حرکت میداد . زیر چشمی یه نگاهی هم به در ورودی اتاق خواب داشتم و در همین لحظه دست سعید و دیدم که دور کمر میترا حلقه شده و اون هنوز یه خورده دو دله که چیکار کنه -بیا ببین اینم شوهرت که بهش می نازیدی و یه خورده دلت رضا نمی داد که باهام راه بیای . حالا راضی شدی ؟/؟ -حمید ! باورم نمیشه .. سرمو اصلا طرفش نگرفتم . هم خجالت می کشیدم و هم یه خورده هنوز اون حالت غیرتی بودن در من وجود داشت ولی به  طرف صداتکون نمی خوردم فقط زیر چشمی یه نگاهی به زنم داشتم که ببینم عکس العملش چیه . دست سعید از زیر دامن میترا رفت داخل و چنگ زد کون زنمو تو دستاش گرفت -آخخخخخ سعید .. -میترا حرف نباشه . شوهرتو ببین چه طور داره با زنم حال می کنه . زنمو ببین که خواهرته . میگی من چیکار کنم . ببینم تو با اون کیر می تونی حال کنی ؟/؟ شلوارشو کشید پایین و وقتی کیرکلفتشو روبروی صورت میترا گرفت چشم میترا داشت می زد بیرون . کلفتی اون و درازیش خیلی مشتی تر از کیر من بود . -خیلی نامردی بی غیرت . حمید خودت خواستی که من خودمو بندازم تو بغل یکی دیگه . مینا : حالا این قدر ناز نکن خواهر . این کیر مخصوص هیکل توست میترا . وقتی که بخوری دیگه از این ناز و اداها در نمیاری . سعید میترا  رو بغل کرد و با این که  فقط بیست کیلو ازش سنگین تر بود ولی اونو رو سرش بلند کرد مینا : برو کنار,  حمید . زلزله داره میاد . زودباش .. من و مینا رفتیم اون گوشه تخت و میترا و سعید این طرف . زنامونو با هم عوض کرده بودیم . مات شده بودیم . من و مینا فقط داشتیم اونا رو تماشا می کردیم . سعید با عجله یکی یکی لباساشودر آورد و خودشو لخت کرد و با یه حرص وولع خاصی افتاد به جون زنم . لباسای میترا رو به خشونت از تنش در می آورد . من بیشتر از صحنه زیر کیر بودن زنم داشتم حشری می شدم تا  از این خواهر زنی که کنار من بود . اون که دید اوضاع این جوریه شروع کرد به لخت کردن من و منم دستمو بردم طرف لباساش ولی حواسم به اون طرف بود . سعید رونای پای گوشتی زنمو به دو طرف باز کرد دست پت و پهنشو گذاشت  رو چاک کوسش و یه فشاری بهش آورد و بهم نشون داد و گفت ببین ببین این کوس زنته . هوسشو ببین از عشق این کیر کلفته . تو حالا برو سر وقت زن ناز نازوی ما . امشب من و تو باید یه کاری کنیم کارستون تا دیگه این زنای ما غرو غرو نباشن و ما بتونیم مشکلات زندگیمونو حل کنیم . هم من راحت می شم و هم تو . اصلا هر چهار تا مون به فیض می رسیم . داشتم فکر می کردم اگه فتحعلی شاه هم از این افکار تو کله اش بود حتما روسیه امروز مال ما بود . -اووووفففففف مینا تو با این کیر چه جوری کنار میای . اصلا فکر نمی کردم کیر این قدری هم داشته باشیم . -جون میده براکوس تو خواهر . منم فکر نمی کردم مردی هم باشه که این قدر فاصله کیری با یه مرد دیگه داشته باشه . قربون کیر شوهرت . راحت می تونیم حریف هم بشیم . هی حمید حواست به کار خودت باشه . اگه نمی خوای حال بکنی بگو . کاری نکن که امشب از هر دو تا کوس افتاده باشی . من که دیدم اوضاع این جوریه افتادم رو خواهر زن لاغر خودم . همه جای بدنش نقلی تر بود . کوس خوشگلشو با اشتها گذاشتم دهنم . همون طعم کوس میترا رو داشت . از ترس مینا جرات نداشتم به سمت چپ خودم نگاه کنم ولی گوشمو تیز کرده بودم که بغل دستیها چی میگن .-میترا ! فدای اون کوس و کون آبدارت ..-سعید این جوری که با این کیر آبدارت به کوسم می کوبی من دیگه چه جوری با کیر حمید حال کنم .. وای زنم داشت از دستم می رفت . سعید چه جوری دلشو داره که من زن اونو بگام ؟/؟ -میترا جون کیر حمید واسه دستگرمی و نرمش خوبه . با اون نرمش کن و با من ورزش .. -قربون هیکل ورزشکاریت . بیا روم و تا می تونی حالمو جا بیار -حمید  تو چرا این قدر ساکتی . ما نباید از اون دو نفر کم بیاریم . ببین چه جوری دارن با هم حال می کنن ؟/؟ چه حرفای هوس انگیزی به هم می زنن . اینا رو خیلی آروم در گوش من گفت .. منم با خودم گفتم بد چیزی نمی گه . این جوری اونا هم می فهمن که ما کم نیاوردیم . هرچند یواش یواش داشتم عادت می کردم که زنمو زیر کیر یکی دیگه ببینم . اونا چیز آبدار تری به گیرشون افتاده بود . -جوووون چه  کیری داری حمید . تازه دارم معنی حال کردنو می فهمم -قربون کوست مینا . کوستو واسه کیر من میزان کردن . به این میگن حال کردن .. من و اون حرفامون از ته دل بود و این جوری با هم حال می کردیم و به هم داشتیم راستشو می گفتیم . از این که دارم بهش لذت میدم کیف می کردم .. سعی می کردم دیگه حواسم به کار خودم باشه .. دیدم یواش یواش سعید به حریم من تجاوز کرد و دهنشو گذاشت رو سینه های زنش . مینا یکی با دستش زد به دهنش و گفت حالا چه وقت ناخنک زدنه . از این آقا یاد بگیر . به موقعش همه با هم قاطی میشیم .. وای این مینا دیگه چی می گفت . یعنی امروز در همی هم باید کار کنیم ؟/؟ اینم در نوع خودش بد چیزی نیست ها . سعید خیلی بی خیال تر از من بود از این که یکی زنشو بگاد . مینا اومد رو من قرار گرفت و سر کیرمو با کوسش تنظیم کرد . از اون طرف هم اون دو تا دست به کار شده بودند .. میترا : اوووووخخخخخ سعید سعید .. محکم تر محکم تر بازم کوسم جا داره می تونه .. مینا کاش زودتر ازدواج می کردی . من که فکر می کنم تازه ازدواج کردم .. سعید :دیدی مینا خواهرت میترا کیر شناسه خوب قدرشو می دونه . همه زنا دنبال کیر کلفتن حالا تو واسه ما ناز می کنی ؟/؟ مینا کونشو رو کیر من به حرکت در آورده بود . سعید دستشو دراز کرده بود و انگشتشو کرده بود تو سوراخ کون زنش . -مینا الان میام کونتو میگام . تو کیر گنده رو قبول نداری و میری دنبال یه کیر ریز ؟/؟ -نه کوسم تحمل کیرتو نداشت . چه طور میخوای فرو کنی تو کون من ؟/؟ . حرص هر دو تا زنو داشت و منم چیزی بهش نمی گفتم . سعید واسه یه لحظه رفت یه خیار قلمی آورد و کرد تو کون مینا که اونو باز و آماده داشته باشه -سعید من کون نمیدم . -میدی یا نمیدی من میخوام دو تا کیر تو سوراخات ببینم و حال کنم . زن و شوهر با هم بحث می کردند و من خودم مشغول بودم . خیلی دلم می خواست مینا مال من باشه ولی نمی شد . مینارو دمرش کرده و یه کف دستمو گذاشتم رو کونش و یکی رو رو کمرش چند تا انگشتمو کردم تو کوسش و یه انگشتم تو کونش بود . -حمید چقدر اندام تو و تن من با هم تناسب دارن . -مینا اگه عمرا بتونه تا فردا آبتو بیاره . از این حرف سعید غیرتی شده و گفتم تو که هنوز نتونستی آب زنمو بیاری پس بیخود حرف نزن . پهلوهای مینا رو داشته و زیر گوشش  خیلی آروم گفتم یه جوری حواستو خوب جفتش کن که می خواهیم رو کم کنیم . مینا هم که دوزاریش افتاده بود سرشو تکون داد و پهلوهاشو داشته و کیرمو از پشت کردم تو کوسش . یه فشار شدیدی هم به خودم می آوردم که تا اونو ارگاسمش نکرده آبمو تو کوسش خالی نکنم . هم مینا و هم میترا از قرص استفاده می کردند و می گفتند تا یه مدتی دردسر نمی خواهیم . -حمید حمید من قربون اون کیر تنظیم شده ات برم . انگار درست می زنی به خال -اون خال تو مینا . اون پرو بال تو مینا . از پهلو دو تاسینه هاشم گرفتم و کیرمو تا جا داشت می فرستادم داخل و می کوبیدم به کوسش . تمام کیر من می رفت تو کوس و بر خورد کون مینا به قسمت بالای کوسم منو داغ ترم می کرد و واسه همین جلو گیری واسم سخت بود .-حمید حمید بزن چند تا دیگه بزنی داره میاد .. دیگه تحمل نداشتم ولی مثل یه دونده آخر خط دندون رو جیگر گذاشته و این چند ضربه آخری رو تحمل کردم . وقتی که داشت ارگاسم می شد به جای این که اول بگه حمید ارضا شدم اسم شوهرشو فریاد زد . سعید آب کوسم داره می ریزه اومد .. واااااای حمید تو دیگه کی هستی من یکی دیگه جلو خودمو نگرفتم با فشار ی که تا حالا سابقه نداشت ول کردم این کیر از خود بی خود شده مو تا هر طور دوست داره عمل کنه . -مینا داره میاد .. داره می ریزه تو کوست . -همونیه که خواهر زنت می خواد . آب بده داماد خوشگل و خوش تیپ من . سعید یه لحظه خودشو به طرف صورت مینا خم کرد . -میترا بجنب اون دو تا جوجه کارشونو تموم کردند و برنده شدند . زن حشری ما به جای این که هوای ما رو داشته باشه ضد حال زد و گفت هنر حمید تا همین جا بوده . عمرا اگه کیرش دوباره بتونه کاره ای باشه ولی تو با این معجونی که داری می تونی تا صبح هم شفا بخش باشی .. بازم رفتم زیر گوش مینا و این خواهر زن دوست داشتنی من دوباره اومد کمکم . کیرمو از اون زیر گرفت تو دستش و می دونست با کجاش بازی کنه و چه جوری . انگار قلق اونو به دست آورده بود . از اون طرف یه نگاهی به میترا که به حالت سگی یه نیم قمبل کرده و کیر سعید تو کوسش داشت مانور می داد انداخته و حالا دیگه تماشای این صحنه ها باعث تحریکم می شد و کیرمو شق می کرد . من و مینا فقط به تنها چیزی که فکر می کردیم این بود که بر تری خودمونو نشون بدیم و روشونو کم کنیم . -سعید ! مینا راست میگه ار گاسم شده ؟/؟ -متاسفانه آره .  از صورت و از اون لرزشهای پوست و اون نگاش نشون میده که اهل کلک نیست . ولی شاهنامه آخرش خوشه . کمر میترا رو گرفت و گاییدن رو هواشو شروع کرد . -آفرین سعید . حس می کنم یه تیر برق تو بدنمه . -بپا برق خشکت نکنه خواهر زن . بذار بکنه تو بهم آب می رسونی دوباره تر میشم . -عجب سینه هایی تو دستم به زور جا میشن . -اگه بخوای کاری می کنم که تو دو دستی فقط بتونی یکی از سینه هامو داشته باشی .. هنوز پس از این همه گاییده شدن خیسی کوس میترا رو روی کیر سعید به خوبی می دیدم . سعید اونو پایین گذاشت و از روبرو گاییدنشو شروع کرد . یه پای زنمو گذاشت رو شونه هاش و کلفتی کیرشو بیشتر به رخ کوس زن حشری من کشید . -سعید داره می ریزه اومد اومد جووووون مال منم اومد -میترا اگه اون کوه گوشتو لاغر ترش می کردی یه ربع پیش می تونستی ارگاسم شی . -چی میگی شوهر نی قلیونی من عوضش بیشتر حال کردم . -خواهر! میترای عزیزم ! سریع به ارگاسم رسوندن هنر می خواد که شوهرت اونو داره .. سعید مثل یه پلنگ غرید و وقتی هم که آبشو تو کوس زن من یعنی همون خواهر زنش خالی کرد واسه چند لحظه ساکت شد و بعدش هم که شاهد بودم چه جوری آب داره از کوس زن نازم می ریزه بیرون . سعید مثل ببر تیر خورده از جاش بلند شد و اومد طرف زنش گفت ببینم حرف حسابت چیه تو خیلی کری می خونی . -نه نمیذارم بذاری تو کونم . کوسمم نمی تونی خوب سر حالش کنی و دردش میاری کون که جای خود داره . -مینا به من نه نگو من امروز باید تو رو بگام . باشه برو زیر بیام روت و حمید جون هم بکنه تو کونم . -موافقی حمید جون ؟/؟ میترا هم  فعلا بره سماق بمکه تا صبح دولتش بدمد . برای تنوع بد نبود . حریف کون مینا می شدم . باجناقم رفته بود زیر و کوس زنشو می گایید و منم ازپشت سوراخ کون قمبل کرده خواهر زنمو کرم مالی کرده و بعدش کیرم مالی کردم و وقتی که نصف کیرمو کردم تو کونش و اونم آخی نگفت رو کردم به میترا و گفتم زن ببین یاد بگیر . سوراخ کون تو و خواهرت هردوشون یه اندازه هستن ولی تو همش میخوای روحیه آدمو ضعیف کنی . -مینا حالا به همین کیر قلمی تو خوشه دیگه .. ولی حرص خوردن میترا رو می دیدم از این که می دید یه قدم جلوم . اومد کونشو گذاشت رو سر با جناقم که رو زمین طاقباز دراز کشیده بود و کیرشو زمین به هوا تو کوس زنش فرو کرده بود . اومد رو سرش قرار گرفت تا عقب نمونه و کوس و کونش لیسیده شه . مینا : سعید کیرت کوسمو داغون کرد یه خورده کمتر تو کوسم حرکتش بده -عیال مگه کوس شما دو تا خواهر چه فرقی می کنه . من که هیکل شما رو نمیگام .. -حمید جون من واسه اون کیرت هلاکم طوری کونمو می گایی که حس می کنم یه کیر میزون رفته تو کونم .. با این حرفاش طوری وسوسه شدم که چند لحظه بعد آبم ریخت تو کون مینا .. -زودباش کیر تو بکش بیرون ساکش بزنم .. در جا کیرمو از سوراخ کون خواهر زنم بیرون کشیده فرو کردم تو دهنش . شاید خوشش میومد و شایدم می خواست یه آسی در مقابل این آس که میترا کوسشو رو دهن سعید گذاشته بود رو کرده باشه . میترا در این جا نخ داد و گفت مرحله بعدی اینه که آقایون بیان رو من .. وای من که دیگه نمی کشیدم . کیرم بلند نمی شد . زنم می خواست حالمو بگیره و سکه یه پولم کنه .. بهونه دستشویی رو کرده و سریع رفتم از جیبم یه قرص کیر شق کن خوردم که یه بیست دقیقه ای می کشید اثر کنه . قصد داشتم از اول این قضیه بخورم که یادم رفته بود .  خوشبختانه اون جلو یه خورده قضیه رو کش داده و لبامو گذاشتم رو لبای عیال و یه خورده با بوسیدنش همراهیش کرده تا وقت بگذره .. میترا طوری لبخند می زد که انگاری میخوا د در جنگ پیروز شه . قرار شده بود که من کوسشو بگام و سعید بذاره تو کونش . میترا: ببینم حمید کیرت رفته تو غلاف نه ؟/؟ -یه جوری از غلاف بکشمش بیرون که شکمتو پاره کنه . شاید شمشیرم زیاد دراز نشه ولی تیز و سفت که میشه -ببینیم و باور کنیم .. رفتم اون زیر دراز کشیده کمر میترا رو گرفته و یه ضرب کردم تو کوسش .. با این که بهش حال داده بودم ولی تعجب می کرد از این که چطور کیرم دوباره و سه باره تیز شده . اون از جریان قرص چیزی نمی دونست . باخودم گفتم خوارتو میگام میترا .هرچند خوارشو گاییده بودم . از اون طرف هم سعید کرده بود تو کون زنم . دوبار هم خالی کرده بودم و می تونستم با مقاومت اونو بگام ولی می دونستم این بار آب زیادی واسه خالی کردن ندارم . قرص فشار منو بالا برده و داغم کرده بود . دعا می کردم متوجه وضع غیر عادی من نشه . میترا از قرص خوری من چیزی نمی دونست . ظاهرا کیر کلفت باجناقم کون زنمو درد آورده بود یه لحظه  سعید یه فریادی کشید و گفت آخ کمرم . نباید میترا رو با اون وزنش رو هوا بلند می کرد و واسه شاخ و بالی اونو به همون صورت می گایید . از اون جا به بعد رو تعصب می گایید که دیگه در این حالت نتونست تحمل کنه . سه تایی مون نگران شده و رفتیم رو سعید ولو شده رو زمین .-صد دفعه بهت میگم مرد وزن بدنتو بیار پایین . ببین حمید جون با 50 کیلو وزن چقدر چابک و سبکباله . سه بار گاییده تا صبح هم می تونه بگاد . یه بادی به غبغب انداخته بودم که فکر می کردم دنیا رو فتح کردم . خیلی حال درستی داشتم . دیگه سر کوفت سعیدو به من نمی زدند . قصد داشتیم شبو اونجا بمونیم ولی میترا گفت بریم خونه خودمون . البته حال سعید بهتر شده بود ولی حال میترا خراب بود . هوس داشت و می ترسید که دوباره کمر درد بیاد سراغ دامادش . کیرم همچین شق و سفت شده بود که وقتی شلوارهم پام کردم بازم نشون می داد . هرچی مینا اصرار کرد بمونیم میترا قبول نکرد . قرار گذاشتیم دفعه بعد توخونه ما از این مجلسها ی ضربدری داشته باشیم . تو راه از میترا پرسیدم چی شد برگشتیم ؟/؟ ما که می خواستیم تا صبح حال کنیم .. -ترجیح دادم بیام خونه با شوهر جونم حال تضمینی بکنم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

ایرانی گفت...

اینم داستان سکس ضربدری که از در خواستی های اون هفته اگه شروع کنیم میشه نفر اول . امیدوارم این داستانها زیاد کلیشه ای و تکراری به نظر نیاد . راستش خود من تر جیح میدم داستانهای متفرقه با سوژه های ابتکاری و جدید بنویسم . هر چند هر چی که بنویسی بازم سکس , تکرار تکرار هاست . وقتی این آثار سکسی رو در سایت خودمون و دیگر سایتها می بینم حس می کنم اگه رمان نویسان چند قرن پیش فرانسه و روسیه و ..سر از خاک بلند کنند و این داستانها رو ببینند از کمیت اونا شاخ در میارن و به زور و نیروی ایرانیان آفرین میگن . عقیده ها مختلفه یکی می بینی از یک داستان خیلی خوشش میاد یهو نویسنده یه قسمتشو طوری می نویسه که بر خلاف خواسته اونه. می خوره تو ذوقش . خود من با این که فیلم هندی سنگام رو یک شاهکار می دونم ولی به شخصه ازش خوشم نمیاد چرا ؟ چون که راجندر کمار آخرش خودکشی کرد و قبلشم به عشقش ویجنتی مالا نرسیده بود . البته خودم خارج از نوبت یا داخل نوبت سعی می کنم یه داستانهای متنوع تری هم بذارم . خود سکس و صحنه های سکس در اکثر موارد یه حالت تکراری پیدا کرده وای به این که بخواد در قالب داستانهای کلیشه ای تکراری جا بگیره در هر حال سعی می کنم با بازی با کلمات و گفتگوها یه خورده از روند این یکنواختی بکاهم . با این حال تعداد کم نظر دهندگان و احترامی که باید به این عزیزان گذاشت ایجاب می کنه که در خواستهای این عزیزان نیز مورد توجه باشه و این برای من توفیق و افتخاریست که به نوبت در خدمت همه باشم . هرچند که این داستانهایعنی ماجراهای به زیبایی ولطافت داستانهای عاشقانه و احساسی نمی رسه . داستانهایی که دلها رو به هم نزدیک می کنه به عشق رنگ و بویی دیگه میده و آدم با این داستانها یعنی داستانهای عاشقانه لذت وطعم وفا و محبتو می چشه . شب همگی خوش پایدار و پاینده و خوش و خرم باشید ..ایرانی

Ermiya گفت...

سلام ایرانی جان
تو بعضی داستان ها مرد رو عامل اصلی رابطه زن با افراد دیگه نشون میدید که معمولا این مرد ها کیرشون کوچیکه یا زود ارضا میشن,میشه گفت عامل اصلی اینه اما میتونه عوامل دیگه هم دخیل باشه مثل بی عاطفگی,بی توجهی در زندگی روزمره,.... اینم واسه این گفتم چون اکثر داستان که زن میره به یکی دیگه میده به قسمت سکس توجه میشه فقط و به عوامل عاطفی توجه نمیشه
البته این داستان ضربدری بود

قربونت ارمیا

ایرانی گفت...

البته ارمیا جان با تو کاملا هم عقیده ام و در این مورد بسیار بسیار داستان نوشته ام که به همه این عوامل مختلف اشاره کرده ام و سعی کرده ام به همه این جوانب توجه کنم . مثلا من در هفته و هفته های آینده دو تا داستان در مورد همسر زن داداش خواهم نوشت . مورد اولو خودم قصد داشتم با یه جنبه عاطفی یا کمبود عاطفی ومسائل حاشیه ای در این زمینه ببرمش طرف سکس ولی در مورد دوم با یه زمینه دیگه ای که فردین خان خواسته بود و از طرفی خودمم می خواستم یه تنوعی در انگیزه باشه ولی خودم حس می کنم داستان اول موفق تر بشه چون یه حالت طبیعی تری داره . جدا از این مواردی که ذکر کردی در مورد زنان بعضی هاشون می بینی شوهرشون بهشون عشق میده سکس میده همه چی میده ..خود اونا تنوع طلبند خصلتشون اینه ..در این مورد هم داستان نوشتم واگه در اینجا دقت کرده باشی کوچیک بودن آلت حمید یک ضعف نسبی بود . همین ضعف برای مینا قدرت بود چون اونو به اونچه که می خواست می رسوند و از طرفی چاقی ها و لاغری ها نیز عوامل دیگه ای بودند . ارمیای عزیز نیمه شب خوبی داشته باشی و خوب بخوابی ...ایرانی

ایرانی گفت...

البته ارمیا جان با تو کاملا هم عقیده ام و در این مورد بسیار بسیار داستان نوشته ام که به همه این عوامل مختلف اشاره کرده ام و سعی کرده ام به همه این جوانب توجه کنم . مثلا من در هفته و هفته های آینده دو تا داستان در مورد همسر زن داداش خواهم نوشت . مورد اولو خودم قصد داشتم با یه جنبه عاطفی یا کمبود عاطفی ومسائل حاشیه ای در این زمینه ببرمش طرف سکس ولی در مورد دوم با یه زمینه دیگه ای که فردین خان خواسته بود و از طرفی خودمم می خواستم یه تنوعی در انگیزه باشه ولی خودم حس می کنم داستان اول موفق تر بشه چون یه حالت طبیعی تری داره . جدا از این مواردی که ذکر کردی در مورد زنان بعضی هاشون می بینی شوهرشون بهشون عشق میده سکس میده همه چی میده ..خود اونا تنوع طلبند خصلتشون اینه ..در این مورد هم داستان نوشتم واگه در اینجا دقت کرده باشی کوچیک بودن آلت حمید یک ضعف نسبی بود . همین ضعف برای مینا قدرت بود چون اونو به اونچه که می خواست می رسوند و از طرفی چاقی ها و لاغری ها نیز عوامل دیگه ای بودند . ارمیای عزیز نیمه شب خوبی داشته باشی و خوب بخوابی ...ایرانی

دلفین گفت...

داداشی داستان باحالی بود مرسی

ایرانی گفت...

لطف کردی دلفین گرامی من . همیشه خندان و سر حال باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

باحال بود تشكر
جيبر

ایرانی گفت...

منم متشکرم ازت جیبر جان ..ایرانی

 

ابزار وبمستر