ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

از چاله به چاه

هیچ کونی از کونهای دخترای محل نمونده بود که من نگاییده باشم . هیجده سالم بود و سال آخر دبیرستان درس می خوندم . یعنی همون پیش دانشگاهی . دخترای محله همه دوستم داشتند . یا من اونا رو می آوردم خونه مون یا میرفتم خونه اونا . از کون دوازده ساله بگیر تا هیجده ساله همه رو گاییده بودم . یه روز مادر یکی از این دخترا بد جوری منو گیر انداخت . تو کون دخترش آب ریخته بودم و کارم تموم شده بود که دیدم مادره اومد داخل . از بد شانسی شلوارمو بالا نکشیده بودم و اونم همین جوری به کیرم زل زده بود . یکی زد زیر گوش دخترش ولی تا اومد منو بزنه دستشو رو هوا گرفتم . -ببینم آقا روزبه . دون ژوان محله ! تو اگه قصد ازدواج با دختر منو نداری غلط می کنی که باهاش طرف میشی . اصلا نفهمیدم کی فرار کردم . فرداییش افسانه خانوم مادر النازی رو که دیروز گاییده بودم دیدم که بهم میگه امشب نصفه شب بیام خونه شون باهام حرف داره . سردر نیاوردم چرا نیمه شب . الناز می گفت که بابام اون موقع خوابه و مامان می خواد به طور خصوصی تو طبقه پایین خونه باهات حرف بزنه . -ببینم الناز تو هم میای -نه وقتی خصوصیه واسه چی بیام .. دلم مثل سیر و سر که می جوشید . این زنه باهام چیکار داره من که هنوز دیپلممو نگرفتم سربازی نرفتم کار و خونه زندگی ندارم . زن میخوام چیکار دارم مفت مفت کون می کنم . طبقه پایین خونه الناز اینا تقریبا یه واحد مستقل بود . افسانه خانوم بهم اشاره زد که سر و صدا نکنم همه خوابن . رفتم تو ی یکی از این اتاقا .  این زنی که می دیدم با اون زنی که دیروز دیده بودم از زمین تا آسمون فرق می کرد . یه لحظه که بهم پشت کرده بود داشتم فکر می کردم  کونش لخته یا یه شلوار به رنگ کون پوشیده . اومد جلو م . ترس برم داشت . -قصدت چیه می خوای با دخترم ازدواج کنی ؟/؟ من خوشم نمیاد  باهاش حال کنی و ولش کنی . اصلا دوست ندارم باهرکی که حال می کنی ولش کنی . مادره بدجوری وسوسه ام کرده بود . بااین که می ترسیدم ولی کیرم شق شده بود . رو صندلی نشستم و یه خورده خم شدم که از عمق فاجعه کم کنم ولی اون زل زده بود به لاپام . -ببینم مثل این که تو از اون زن مسلک هایی .من جای مامانتم خیلی بد چشی پسر . ولی من ازت خوشم میاد . کار خطرناکی رو با دخترم انجام دادی . اگه شیطون گولت می زد یا حتی اونو چی ؟/؟ تودلم گفتم کدوم شیطون از تو شیطون تر . چشاش و حرکاتش نشون می داد از اون زنای حشریه . شنیده بودم که لب کلفتها و اونایی که با روژ لبشونو کلفت تر هم نشون میدن خیلی حشرین و  می تونن که باشن . خیلی دلم می خواست کیرم داغی یک کوسو احساس کنه . رفته بود جلو میز توالت و به سینه هاش دست می کشید و موهاشو شونه می زد . منم دستم رو کیرم بود و باهاش بازی می کردم . عجب آدم مسخره ای بود .. اگه میخوای بدی زودتر بده ما بریم پی کارمون اگه نمیخوای بدی خودت زودتر بروپی کارت .اگرم میخوای مارو لوبدی و آبرومونو ببری زود تر ببر . رفتم بالا سرش -اگه امری نیست رفع زحمت کنم . -کجا آق پسر تازه میخوام زحمتو شروع کنم . -بلوزمو بزن بالا پشتمو بخارون . بااین که از اون بلوزای دگمه ای تنش بود ولی چون یه خورده گل و گشاد بود زدمش بالا و به جای خاروندن جفت کف دستامو گذاشتم رو سوتینش اونو پایین آورده و سینه هاشو گرفتم تو دستام . -نهههههه پررو چیکار می کنی . برو اول ببین در از داخل قفله ؟/؟ اگه نه کلید تنشه قفل کن . رفتم درو از داخل بستم و دیگه افتادم روش .. کوسش می خارید . الناز کونی با مادری کوسی . سینه هاشو ول کرده رفتم سراغ لخت کردنش ازکون  . اوخ که هیجانی داشت می خواستم شلوارشو از پاش در بیارم . کونش مثل یک تپه بر آمده و شکیل از زیر شلوارش زد بیرون و من یه خورده گازش گرفتم و باهاش حال کردم -وااااییییی پسر روزبه جون داری چیکار می کنی .. زیر شلوارش شورتی ندیدم . همین منو به هیجان آورد .  یه کف دستمو از پشت و یه دستمو از جلو گذاشتم لاپاش و دو دستی کوسشو از دو طرف چنگش گرفته و اونو از دو سو حشریش می کردم . دو دستی دهنشو داشت و  منم معطل نکردم . گفتم حالا که خودش میخواد بهتره که منم امونش ندم . خسته شده بودم از بس کون گاییده بودم . لاپاشو از پشت باز کرده و اونم مقاومتی نکرد . همون چیزی بود که می خواست . کوس داغ و خیس , آماده پذیرایی از یک کیر سوزان بود . شونه هاشو داشتم و کیرمو تو کوسش حرکت می دادم . کیرم خیلی لذت می برد از حرکت تو کوسش ولی کوس گشادی داشت . آدمو یاد چاله مینداخت . کوسی به اندازه یک چاله . البته یه ماکتی از چاله رو داشت ولی باید قدر این نعمت رو می دونستم . خودمو روش سوار کرده و با آخرین توانم کیرمو مینداختم تو کوسش و می کشیدم بیرون . پس از چند دقیقه اون یه حرکتی کرد و اومد رو کیرم نشست . خیلی تپل و قوی هیکل بود . روکرد و از روبرو شروع کردم به گاییدنش . مثل ماهی به هوا   پرید و یهو ساکت شد . من با این که می دونستم کیفشوکرده بازم اونو می گاییدم . راستش می خواستم تو کوسش آب بریزم ولی می ترسیدم . یهودیدم اون دو تا پاشو به هم چسبوند و با یه فشار شدیدی که به خودش و به کیر من آورد نذاشت که کیرمن تو کوسش حرکت کنه .. خیلی خوشم میومد . یه دنیا خوشی و لذت تو وجودم تبدیل به آب شده و داشت می ریخت تو کوس افسانه . حالا می تونستم بگم یه مادر و دخترو با هم گاییدم .. -افسانه.. افسانه .. تو اون پایینی  ؟/؟ سرو صدای چیه -افسانه که رنگ و روش زرد شده بود گفت وای بیچاره شدم بد بخت شدم . زود باش از این پشت حیاط خلوت فرار کن . -خونه کسیه ؟/؟-باشه فرصت نداریم بهتر از این آبرو ریزیه . سریع لباساشو پوشید . دیدم که در از بیرون داره صدا می کنه -زود پاش روزبه . اگه  حیاط خلوتو دور بزنه میاد از پنجره ما رو گیر میندازه . شوهرش بود. افسانه  بهونه سر و صدای مشکوکو کرد و معلوم نبود کی درو بازکرد . . من با همون تشکیلات یعنی لخت فقط لباسامو تو دستم گرفته و موقع رفتن یه چیزی صدا کرد و منم به هر مصیبتی بود خودمو به بالای دیوار رسونده و افتادم تو خونه بغلی که فکر کنم خونه یه پیرزن بود که تنها زندگی می کرد . تو همون حیاط می دویدم تا یه راه خروج پیدا کنم که دیدم پیرزنه اومد رو تراسشون و منو که با اون هیبت و کاملا سکس دیده بود جیغی کشید که اگه روش نمی پریدم و دهنشو نگه نمی داشتم کارم تموم بود -هیس مادر . خواهش می کنم من دزد نیستم . شاید یه مدل دزد باشم و اونم کوس دزد بودنه ولی اون کوس شوهر دار خودش داوطلب بود . قسم می خورم حقیقتو میگم . آن قدر صادقانه برخورد کردم و کل حقیقتو خیلی خلاصه واسش تعریف کردم که وقتی دستمو از جلو دهنش برداشتم چیزی نگفت . اون یه پیرزنی بود که روبروی خونه ما تو یه خونه ویلایی و تنها زندگی می کرد . در همین لحظه در خونه شونو زدند . چراغ هایی که خاموش و روشن می شد نشون می داد که ماشین پلیسه .. -برو تو اتاق درو هم از داخل قفل کن .. از ترس دستگیر شدن حرفشو گوش کردم ... -ببخشید حاج خانوم یه دزد از طرف خونه تون فرار کرده . شایدم تو خونه تون قایم شده باشه . شما چیزی ندیدین ؟/؟ -چرا .......خیلی ترس برم داشت . از رو دیوار خودشو انداخت تو کوچه . به نظرم تو کوچه پس کوچه های اطراف بگردین حتما پیداش می کنین . زیاد نباید دور شده باشه .. پلیس ها رفتن ظاهرا همسایه بغلی زنگ زد . صدای اون زنی رو که تموم کار گاییده بودم رو هم پشت در شنیدم . لباسامو پوشیده بودم . زشت بود همونجوری لخت پیش این زن مهربون ظاهر باشم . دقایقی بعد  حاج خانوم تشریف آوردند . من یکی دیگه قاطی کرده بودم . یعنی این خانومه قاطی کرده بود . کاملا برهنه جلوم ظاهر شد . -پسر کی گفته که لباساتو بپوشی . زودباش درشون بیار تا تحویل پلیس ندادمت . مگه من از دختر و نوه ام چی کم دارم -ببخشید حاج خانوم منظور ؟/؟ -اولا من الهه اسممه . درثانی اون دوتایی رو که گاییدی و به این روز افتادی نوه و دخترم بودند . -ببخشید شما که دیگه مادر ندارین . اخمی کرد و گفت بهت میگم لخت شو .. نههههه کی می خواست این پیرزن حشری رو بگاد . شصت ساله و شایدم یکی دو سال بالا ترنشون می داد . قشنگ بود ولی یه کمی چروکیده . پوست سفیدی داشت . من مدیونش بودم . وقتی لخت شدم دستمو گرفت و با هم رفتیم حموم . با این که کیرم مو نداشت خودش با ژیلت با دور و بر کیرم ور رفت و برقی ترش کرد این کارا بهش حال می داد . کیرمو گذاشت تو دهنش . فکر نمی کردم که به این نون و ماستها شق شه ولی خیلی زود شانس این الهه بود که بلند شد . عجب کوس گنده ای داشت . هم فضای بیرونش پهن بود و هم اون داخلشو از بیرون می شد دید که چه قطر گنده ای داره . کیرم که شق شد اونو از دهنش در آورد و تو همون حموم پاهاشو به دو طرف باز کرد . و کوسشو روبروی دهنم قرار داد . آخ این قدیمیها هم یاد گرفته بودند . قرن بیست و یکم کوس لیسی دیگه حسابی مد شده . آخه میذاشتی یه ضرب می کردم تو کوست دیگه . مگه می شد لبه های کوسشو تو دهن بذاری . لبای غنچه شده و زبونم تو حفره کوسش فرو می رفتند . در هر حال پی از لحظاتی کوس لیسی به سبک کلاسیک از حموم رفتیم بیرون . ولی نه روی تخت و نه روی کاناپه و نه وسط اتاق . بلکه روی تراس مشرف به حیاط . زیر ماه و ستارگان و در جوار گلها و گیاهان و درختان . الهه خانوم ویار کوس دادن در این فضا رو داشت . خودشو به من چسبوند و پاهاشو انداخت رو شونه هام . کوسش به کیرم چسبید . نیازی نبود فرمون بدم تا بره تو. با همون تماس اول رفت توی کوسش . این کوس دیگه به اندازه یک چاه بود . از چاله به چاه افتاده بودم . -الهه جون من قربون اون کوس ناب و منحصر به فردت بشم این قدر ناله نکن . نصفه شبی همه مخصوصا این دخترت می فهمه داری کوس میدی و بیچاره میشیم ها . دیدم که حرفام درش اثری نداره کیرمو کشیدم بیرون و به اصطلاح تهدیدش کردم تا راضی شد . تا روشن شدن سپیده مدل به مدل کوسشو گاییدم ولی ول کنم نبود . راست میگن که نمیشه حریف هوس پیر زن شد . گاهی خودشم رو کیر من می نشست . یه بار دو ساعت بعد از گاییده شدن ازم خواست که تو کوسش آب بریزم . طوری کیرمو تو کوسش قفل کرده بود که انگار تمام شیره منو می خواد بکشه و تا حدود زیادی موفق هم شد . نزدیکای صبح ازش خواستم که دیگه باید به من کون بده . اونم با جان و دل قبول کرد . آخیش کاش زودتر می کردم تو کونش . هر چند سوراخ کونش هم گشاد بود ولی بازم یه حال و هوا و تنوع خاصی داشت . با یه دست کمرشو بالا آورده و سوراخ کونشو رو کیرم تنظیم کرده گذاشتم تو کونش ..-روزبه روزبه کونم درد گرفت .. حس می کنی چقدر تنگه ؟/؟ وایییی کونم . سوراخ تنگ با این کیر کلفتت وای وای وای .. مردم از درد کون .. داشت واسه ما کلاس میذاشت . منم نخواستم تو ذوقش بزنم خب الهه جون کون تنگ و کیر کلفت همین دردسرا رو داره دیگه ..- یه خورده بکنی و چند بار بیای اینجا حسابی عادت می کنیم .. آب دهنم خشک شده بود . خودمو از چاله بیرون کشیده بودم ولی از چاه بیرون کشیدن خیلی سخت بود . معلوم نبود کی میخواد دست از سرم بر داره .. بازم جای شکرش باقی بود که پیر زن معتقدی بود . گفت که باید بره غسل بکنه . نمی خواد وقت اذان نجس باشه .. ای کاش که کار به همین تو چاه  افتادن خلاصه می شد . دیپلممو که گرفتم این الهه جون با پارتی گردن کلفتی که داشت معافمو جور کرد . افسانه هم کاری کرد که دخترشو بگیرم و دستمو پیش شوهرش یعنی همون پدر زن جان بند کرد . حالا من در اول جوونی هم زن دارم هم کار دارم هم خونه که تو طبقه اول خونه پدرزن زندگی می کنم . سه تا زن هم دارم . البته به ترتیب از کوچیک به بزرگ شرایط به این صورته .الناز همسر قباله ای من فکر می کنه که من فقط اونو میگام  و از دو تا بالا دست خودش با خبر نیست .. افسانه مادرزنم میدونه که من دو تا رو میگام و از جریان مامانش چیزی نمی دونه والهه ننجون زنم که خب از همه موارد با خبره . این سومی از اون دو تا دموکرات تره ..... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

ایرانی گفت...

باسلام خدمت خوانندگان و بازدیدکنندگان و دوستان گرامی ! بنا به دلایلی داستانهای امشبو حدود سه ساعت زودتر منتشرش کردم . آخر هفته خوب و خوشی داشته باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...

راستی یادم رفت در مورد اسم داستان هم یه توضیحی بدم . یه ایهام هم در چاله و هم در چاه وجود داره . چاله و چاه به معنای یه جای بد و بد تره و در معنای دیگه اش اشاره ای متلک وار داره به اندازه جایی از بدن افسانه والهه . شاد وخندان باشید ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی زنده باشی داداشی .فدات فردین

علی تنها گفت...

خیلی قشنگه بود دستت درد نکنه.

دلفین گفت...

داداش گلم عالی بود

ایرانی گفت...

دوستان وبرادران عالی نشان من ! فردین عزیز علی آقا تنهای نازنین و دلفین مهربان! دستا شما هم درد نکنه زنده باشید ...ایرانی

مجتبی گفت...

سلام
میتونم ازتون بخوام یه داستان سکس پسر و مادر توی حموم جدید بزارید؟
من اولین باره ازتون درخواست میکنم و امیدوارم بهش توجه کنید.

m گفت...

ایرانی ( قلم طلا ) عزیز :
بزرگوار دیدم آقایی به اسم king005 در سایت لوتی تمام داستان هاتون را داره کپی میکنه حالا هم راز یک نگاه را در یک تاپیک مجزا کپی میکنه من هم براش نوشتم کاش به اسم نویسنده و منبع اشاره میکردی بگذریم .
با اجازه برای امتحان همین داستان را توی شهوانی با اسم و منبع ( لینک وبلاگ ) گذاشتم تا بازخوردش را بسنجیم .
دوست دارم نظر شما را هم بدونم
با عشق : آره داداش aredadash

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز! با رعایت اصول صاحب اختیاری هر گونه که صلاح می دونی عمل کنی . دستت درد نکنه . خسته نباشی . فقط سر فرصت یک دور باید این سایت لوتی رو بررسی کنم و برای کاربران دیگری که خلاف مقررات رفتار می کنند داستانی کوتاه به سبک لوتی سایت وابر 135 بنویسم و در این داستانها بازم از مدیران بی کفایت و بی عرضه این سایت یعنی سایت لوتی که عملکردی چون طبلی توخالی دارند یاد خواهم کرد . مجددا به خاطر حمایتهایت ممنونم . پیروز باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

مجتبی جان بااین که این سوژه تکراری شده ولی به روی چشم اطاعت می کنم در آینده ای نزدیک خواهم نوشت . البته اگه داستان مامان تقسیم بر 3 را پیگیری کنی حمام حاشیه ای داشت ولی چشم اونجوری که میخوای حتما . حالا اگه چند روز این ور و اون ور شد به بزرگواری خودتون منو ببخشید . پاینده باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر