ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 14

به قیافه اش نمیومد که دزدی و چیزی از این حرفا باشه . -ببخشید شما دونفرین یعنی با خانومتون هستین ؟/؟ نه من خودم تنهام . شاید یکی از دوستام هم به من ملحق شه . من کارمند یکی از بانکها هستم . اینم کارت شناسایی من . برای یه دوره آموزشی 6 ماهه منو فرستادن تهرون . من حال و حوصله شو ندارم با همکارام شبو سر کنم و درسامو هم نمی تونم بخونم واسه همین تر جیح دادم با هزینه شخصی برم جایی رو کرایه کنم .. هرچی فکر می کردم می دیدم که این کارمنده مخش تاب گرفته . به اندازه حقوقش باید پول خرج می کرد . واقعا کوس خل تمامه ولی یه احتمال می دادم که اهل زن و زن بازیه که دوست داره این جوری مستقل باشه وگرنه هیچ آدم سالمی پولشو دور نمی ریزه . -شما بفرمایید داخل من چند جا تماس بگیرم . چند تا بنگاهی آشنا داشتم .طرفو کشوندم بالا . با یه نگاه خریدارانه ای بر اندازم کرد . -فکر نمی کردم شما تهرونیها این قدر مهمون نواز باشین و دوست داشتنی -هنوز کجاهاشودیدین . همون تلفنی یه آپارتمان خوب واسش گیر آوردم . متراژش پنجاه بود ولی واسش خوب بود . اگرم یه دوستش بهش اضافه می شد واسه دو تا جنده هم جا کافی بود و می تونستند خیلی راحت و با استقلال کامل تر تیبشونو بدن ولی من باید این شبو چیکار می کردم . -ببینم شما ندیده و بررسی نکرده چطور با شرایط ساز گار شدین ؟/؟ ظاهرا از اونایی بود که هر جوری شده می خواست یه جای مستقل داشته باشه . یواش یواش بیشتر با نگاههای کوس دزدش خو می گرفتم . -ببینید اشرف خانوم من زیاد حال و حوصله این ور و اون ور گشتنو ندارم . من باید صبحها برم سر کار و بعد از ظهر هم برم کلاس آموزشی . دیگه ولش نمی خوام که خونه معامله کنم . -فقط آقا پژمان من اینجا ضمانت شما رو از نظر اخلاقی کردم و گفتم که یکی از بستگان درجه یک شهرستانی من هستین فقط یه طوری نشه که .. -نگران اون نباشین . حتما . با این همه مشغله کاری و درسی و شبا هم که باید نشست درس خوند دیگه چه حالی می مونه که خدای نخواسته آدم دنبال خلاف هم بره . -پژمان خان شما جوون هستین و یه نیاز هایی هم دارین و من کاملا به این امر آگاهی دارم و کسی هم نمی تونه به شما ایرادی بگیره .. خوش تیپ و سر حال هم که هستین و کار مند و برازنده هم که هستین و اتفاقا شوهر مرحوم منم کار مند بانک بود شما رو درک می کنم . یارو می خواست بره .-ببینم شما جایی رو واسه امشب دارین ؟/؟ -نه میرم هتلی جایی تا فردا .  فرصت واسه تصمیم گیری کم بود . می تونستم یه جورایی برم سراغ رحمت آخونده و ازش بخوام که شبو بیاد این جا باهام سر کنه و دیگه مجبور نباشم که زبل بازی کنم تا یه کیر تازه نصیبم شه ولی پژمان زن نداشت و سر حال بود . سنشم از این پسرایی که منو گاییده بودند ده سالی بیشتر نشون می داد و از رحمت هم خیلی جوونتر بود . دوباره  هیجان زده شده بودم و یه گرمی خاصی رو روی گونه هام احساس می کردم . می خواستم که زیر کیر پژمان هم که شده آروم بگیرم . راستی راستی داشتم به یک جنده تبدیل می شدم . اصلا یک جنده شده بودم . بازم باید یه تر فندهایی می زدم . ولی اگه اون کوس های خیلی جوون رو گاییده باشه و منو سلیقه اش نگیره چی ؟/؟ اگه اصلا اهل این بر نامه ها نباشه چی ؟/؟ از خجالت باید آب شم . ولی کون لق هر چی خجالت و خجالتیه . به درک . مگه میخواد بره به پسرام بگه که ننه ات کوس میده ؟/؟ فوقش نخواست منو بکنه به روی بزرگواری خودم نمیارم . به هر حال یه آدم برای رسیدن به هدف باید تلاش و مبارزه بکنه و از سختیهای راه نهراسه . -آقا پژمان اگه سلیقه تون می گیره امشبو می تونین همین جا بمونین تا صبح که همراتون بیام و خونه جدیدو براتون آماده کنم . -خیلی ممنون میشم . به شرطی که از وجود یه غریبه تو خونه تون احساس نا امنی نکنین -خواهش می کنم شما هم جای شوهرم . ای ببخشید معذرت می خوام از اونجایی که با هم همکار بودین این حرفو زدم .. -خیلی سخته تنهایی زندگی کردن . ببخشین بچه هاتون کجان -یه چند تایی پسر و دختر دارم که ازدواج کردن و رفتن . دیگه نگفتم 7 تا بچه دارم و تازه اون خدا بیامرزی هم واسه هشتمیش نقشه داشت که من مخالفت کردم . قرار شد شبو بمونه . یکی از اون شلوار راحتی های  نپوشیده مرحومو دادم بهش تا راحت باشه . اگه یکی از بچه هام میومد خونه چی می شد . واقعا دست به چه کار هایی که نمی زدم . هیچ فکری هم نکرده بودم که در چنین وضعیتی چی بسازم و تحویل بچه هام بدم . یه کتلتی درست کرده و همراه با سالاد و سبزی و مخلفات دیگه و نشستیم با هم خوردیم .  از بس بچه زیاد داشتیم خونه مون عین مسافر خونه شده بود . تو هر اتاقی هم یه تلویزیون بود . تو هر یک از این اتاقها که دوست دارین و راحت ترین می تونین زندگی کنین . راستش چه خوب می شد که یکی از این اتاقها رو خودم بهش کرایه می دادم ولی خیلی تخمی می شد .البته با یه تیغه انداختم وسط هال و در جدایی که داشتیم خونه رو می شد دو تیکه کرد ولی  اولا بچه هام ناراحت می شدند و هیچ کوس خلی این جوری اجاره نمیده که به هرحال یه مرد و زن تنها کنار هم باشن و از طرفی اونم که دیگه نمی تونست با وجود من جنده بیاره -پژمان خان . حموم هم که حتما جاشو می دونین . حموم بزرگیه و تمیز . یه حوله تمیز هم بهش دادم . فکر نکنم مادر یا حتی زنش هم همچین خدمتی رو بهش کرده باشه . آخ بسوزه پدر این کیر دوستی من که این جوری منو وادار به نقشه چینی نکنه . یه حوله تمیز هم دادم دستش . -پژمان خان هر وقت دوست داشتین می تونین تشریف ببرین حموم . -معمولا من قبل از خواب یه دوشی می گیرم . خب یه کارمند بانک ظاهرا باید شبا زودتر بخوابه که صبح رو بره سر کار . من عادت دارم ساعت یک می خوابم و قبلش دوش می گیرم . فردا هم مرخصی دارم .. حساب کار دستم اومده بود . اشرف زبل باید کارشو انجام می داد . از همین حالا باید می جنبیدم و طرح و بر نامه رو می ریختم . یه کاری می کردم که نه سیخ بسوزه و نه کباب ولی بعدش هم سیخ می سوخت و هم کباب ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر