ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 17

شده بود عین جنده های تازه کار . هرچند من تو این خطها نبودم ولی چند تاشونو دیده بودم . خیلی به خودشون می رسیدند . اشاره به لباسش می کردی جرمی خورد . ورم سینه های داخل بلوزش نشون می داد که سوتین نبسته . وقتی هم که پشت به من راه افتاد طرف داخل خونه داشتم دقت می کردم ببینم زیر دامن تنگ و چسبونش میشه خط شورتی پیدا کرد یا نه . از قرار معلوم شبو خونه تنها بود . من با این حال ناخوشم چه طور می تونستم دردشو درمون کنم . یکی باید میومد و درد منو درمون می کرد . روی کاناپه کنار هم نشستیم . وقتی که صحبت می کرد مرتب با موهای سرش ور می رفت و می خواست نشون بده که خیلی خوشگله و موهای خوش مدلی داره . هنوز همون غرور و گستاخی گذشته رو داشت . می خواست بگه حرف حرف منه و هرچی من میگم درسته . پس از یه سری مقدمه چینی و تعارف و احترام و مهمان نوازی یهو همه چی بر گشت -این زندگی دوم خواهرمه . اون شوهر نامردش که الهی از جوونی خودش خیر نبینه اون بلا رو سرش آورد و سهای خوشگل و خواهر خوبمو که واقعا احمق هم هست واگذار کرد به یه پیرمرد ی که از دوبرابر خودشم بیشتر سن داره .. -شوهر اولش چش بود -یه مرد گدا و خسیس و زشت و زن باز .. یه خورده دستش به دهنش می رسید ولی طبع گدایی داشت . -به شما هم می رسید -اون به زنش نمی رسید و هواشو نداشت من که خواهر زنش بودم . دلم می خواست با دستای خودم دامادمو خفه اش می کردم . در هر حال راحت شدیم .. بگذریم من این اجازه رو به شما نمیدم که زندگی اونو خراب کنین . -شما چیکاره این خانوم مگه وکیل وصی اون هستین . یه دگمه بلوزشو باز کرد و گفت چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی .. شوهر اون هوای زنشو داره .. خطرناکه من هم خواهرمودوست دارم هم تو رو . می دونم تو اونو به خاطر خودش دوست نداری . ازبس شما مردا هوس بازین و دنبال تنوع هستین و مدام دلتون می خواد یه جنسای تازه ای در اختیارتون باشه . خواهر خنگم هیچی حالیش نیست . من که حالیمه باید کمکش کنم . شما هم که می دونم به خاطر هوستونه که باهاشین .. -از شما چه کاری بر میاد -همون کاری که از خواهرم بر میاد .. نمی دونستم با این سمانه چیکار کنم . اون خیلی در حق من بدی کرده بود و خواهرشو تحریک می کرد . شاید سها یه مقدار از اموال منو هم به اون بخشیده باشه ولی کثافت و دزد اصلی سهاست . اما فعلا که موی دماغم شده یه جوری باید باهاش کنار میومدم . می دونستم برای شکمم خوب نیست . دستمو گذاشتم رو شکمم .. -ببخشید چند وقت پیش چاقو خوردم . حالم خوب نیست .. اومد نزدیک من . روپاهام نشست و با کمال پررویی تو چشام زل زد . نمی دونستم واسه پولمه یا ظاهر من و هوس خودشه که این طور بهم چسبیده . در هر حال می دونستم که آدم سالمی نیست و این برام از همه چی روشن تر یود . منو از شکم لختم کرد -عزیزم ما می تونیم به تفاهم برسیم . هوس از سر و روش می بارید و با نگاههای هیز خودش و اون نگاهی که به قسمت بالای شلوارم انداخته بود دیگه تا آخر خطو رفتم . من نباید به این صورت می نشستم . باید دراز می کشیدم . اینو به سمانه گفتم .. دیگه از اون تهدیدات خبری نبود . منم حوصله شنیدن حرفای مفت این خواهر حسود و چشم تنگ سها رو نداشتم . کاش حالم بهتر بود و می تونستم اون جوری که دلم می خواد باهاش سکس کنم . کیرمو بکوبم تا ته کونش . جرش بدم . روده هاشو پاره کنم . فقط این می تونست قوی ترین انتقام من باشه .اگه سها باهام خوب تا می کرد آدمایی مثل سمانه و مادرش هیچ غلطی نمی تونستن بکنن . -سمانه خانوم امروزه رو شل بگیرین دفعه دیگه رو قول میدم که وقتی حالم خوب شد سنگ تموم بذارم -ببینم امروز که پیش سها بودی همین حرفا رو بهش می زدی ؟/؟ -باورکن کاری باهاش نداشتم . -من حواسم هست همه چی رو زیر نظر دارم . دقایقی بعد هر دومون لخت رو تخت قرار داشتیم . فکر همه چی شو می کردم جز این که خواهر زن اسبقم تا این حد پست و خیانت کار باشه . من چه گناهی کرده بودم که باید نصیب این خونواده می شدم . اونم مثل سها اومد رو من . یه خورده بیشتر مراعات منو می کرد . به خصوص این که گفته بودم نکنه یه کاری کنه که نتونم به این زودیها خوب شم و بهش سر بزنم . حدسم درست بود اون سوتین نبسته بود و یه نخ دراز مثلث شکل رو به عنوان دکور رو کوس و کونش گذاشته بود که مثلا شورت پاش کرده . اگرم اونو در نمی آورد مسئله ای نبود . کیرمو گذاشت تو دهنش . خیلی مهربون تر شده بود . هوس آروم ترش کرده یود . دیگه از اون شر و شور و تشر رفتن دقایقی قبل خبری نبود . خیلی خوشم میومد از طرز ساک زدنش چشامو بسته بودم و کیف می کردم -بخواب تا صبح وقت هست .. تا هرچقدر دوست داشته باشی کیرتو واست می خورم .  .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه

ایرانی گفت...

ممنونم دلفین جان . نیمه شبت خوش ...ایرانی

 

ابزار وبمستر