ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 19

کف دستم آروم رو دهنش قرار داشت و سعی می کردم محکم فشارش نگیرم . لبای کوچولوشو گرد کرده و سعی دربوسیدن کف دست و زبون زدنش داشت . چقدر از این حرکتش خوشم میومد و هوسم زیاد می شد . یه خورده که دستمو شل تر کردم نورای من از هوس زیاد دستمو گاز می گرفت و گذاشتم که گازش بگیره تا این جوری از درون منفجر نشه . سرشار از هومونهای جنسی و شور و حال آغاز نوجوانی خودشو به من سپرده بود . من تکیه گاه اون بودم راهنمای اون ولی نبایستی با خیانت به اوبه خودم هم خیانت می کرده و آینده شو تباه می کردم . اون دخترم بود . دختر ناز و مهربون و ساده ام . معلوم نبود تو مدرسه چی بهش یاد دادن که همش از چیزایی که نباید می گفت می گفت . منو با دوستاش اشتباه گرفته بود . اصطلاحات کیر و کوس و یه سری حرفای دیگه .. جای مهناز خالی که بیاد و ببینه دخترش چی شده و این شوهرش که اگه زنده بود کار به این جا نمی کشید ولی معلوم نبود من چه طور می خوام متوجه این عطشها و حالات درونش که داره اونو منفجر می کنه بشم . تواین افکار خودم بودم که متوجه شدم مدت زیادیه که دارم کوس نوراخوشگله خودمو میک می زنم و اونم از حشر زیاد در حال گاز گرفتن دستامه و با یه دستش داره موهای سرمو می کشه و کوسشو به طرف بالا طوری به دهنم می چسبونه که فشار و چسبندگی بین کوس و دهنو زیاد کنه ..  وقتی دهنمو از رو کوسش گرفتم با همون دستش دوباره سرمو به طرف کوس هل داد که یعنی به کارم ادامه بدم . یه احساسی به من می گفت که نورا باید تا دو سه دقیقه دیگه به اوج هوس برسه . واسه همین یه دستمو در همون وضعیتی که داشتم کوسشو می خوردم رو سینه اش قرار داده و با اون سینه های هنوز کوچولوش ور می رفتم .. دستمو بازم شل تر کردم می دونستم بازم بیشتر گازم می گیره . کوس خوشمزه شو یا سرعت بیشتری میک می زدم . فاصله بین گاز گرفتنهاش  کمتر شده بود و فشارش زیاد تر . یواش یواش این فشار کمتر و فاصله زیاد تر شده و دیگه صداش در نمیومد . واسه محکم کاری به میک زدن ادامه می دادم . اون حالا دوتا دستشو لای موهای سرم فرو برده و باهاشون بازی می کرد . آروم گرفته بود . -بابایی نمی دونی چقدر حال کرد م . خیلی خوشم اومد . خاله مهشیدو می کشم اگه اون بخواد تو رو بکشونه طرف خودش . حتما اونم اینجاست تا این جوری کیف کنه . تو غذاش سم می ریزم تا بمیره .. -نورا جون تو که آدمکش نبودی . منم که طرف توام و بهش چیزی نگفتم . -بابا جونم من این چیزا حالیم نیست . اخلاق تو رو می دونم فردا پس فردا میای میگی که من واسه تو کوچیکم و مهشید به سنم می خونه حالیم نیست .. نتونستم جلو خنده مو بگیرم . دخترم با اون فکر بازش با اون رشد جسمی و فکری خودش در بسیاری از زمینه ها هنوز هم در بسیاری موارد افکاری بچگانه داشت و تحت تاثیر احساساتش بود . -بابا من شوخی نمی کنم . سم می ریزم تو غذاش اونو می کشم . اون وقت اگه دوست داری برم زندان پس برو تو اون تله ای که خاله مهشید واست گذاشته بیفت . -نورا جونم اگه تو بری زندان اون وقت من چیکار کنم . اون وقت کی کمک حال من واسه آموزش مسائل جنسی به خواهرات میشه . می دونستم که زدم به جای حساس . اگه من می خواستم از این روابط جنسی با خواهراش داشته باشم آسمون و زمینو سر و ته می کرد . -نوراجان حالا اجازه دارم که برم اتاق خودم بخوابم ؟/؟ -بابا می خوای خاله مشکوک شه ؟/؟ مگه قرار نبود امشب پیش من بخوابی ؟/؟ تازه کی به تو گفته کارت تموم شه . دوست دارم بازم از اون جوری ها بشم . از اون جوری ها که یه خیلی به من کیف بده و سر حالم کنه . -نورا بسه واسه سن تو این همه هیجان خوب نیست .. ولی خودشو به من چسبوند وصورتمو می لیسید و لبامو به لباش می چسبوند . با عشوه گری بهم می گفت بابا بابا جونم به همین زودی ازم خسته شدی ؟/؟ دلتو زدم ؟/؟ بگو من چیکار کنم . بابا جوجومو بخور . جوجوم داره بهم میگه که باید بره تو دهن بابای خوشگلم -من که چیزی نمی شنوم نورا . -بابا اون یه خورده از تو خجالت می کشه من دارم پیغومشو بهت میدم . -تو دیگه کی هستی عزیزم . مگه می تونم بهت نه بگم . سینه های ناز و داغ نورا رو گذاشتم تو دهنم و اون دوباره ناله هاشو سر داده بود . دوباره مجبور شدم دستمو جلو دهنش داشته باشم .. بعد از دو سه دقیقه خودشو ازم جدا کرد وبازم یه چیز تازه ای به یادش اومد . -بابا صبح که دارم میرم مدرسه تو باید منو برسونی . -مگه سرویس نداری ؟/؟ -تو منو می رسونی و اون ور میری مطب . -به همین زودی ؟/؟ -نمی خوام با این شیطان تنها باشی . اون به زن کارگر میگه من خودم بیشتر کارا رو انجام میدم . -حرف الکی می زنه دخترم تازه خاله ات خودش کار داره . کارگره باید بیاد اون می تونه ناظر باشه ..-بابا تو دیگه ضد حال نزن دیگه . می خواد چی رو نظارت کنه . نظارت کنه که سقف خونه زمین نیاد ؟/؟ با همه بچگی خودش این یه حرفو درست می گفت . بعضی جاها کله اش خوب کار می کرد . کمی خسته بودم . چشامو گذاشتم رو هم . راستش نمی دونستم که دیگه باید چیکار کنم . در همین حال حس کردم که یه چیزی داره به کیرم فشار میاره . این دختره تخس رو کیرم نشسته بود و سوراخ کونشو روی کیرم قرار داده بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

مرسی دادش گلم

ایرانی گفت...

منم ازت ممنونم دلفین گرامی و گلم ..یار و یاور همیشگی من ..ایرانی

Saeed_2012 گفت...

سلام و خسته نباشید دیگر
به ایرانی عزیز
خسته نباشید

ایرانی گفت...

سلام داداش سعید ! انشاءالله 100 سال دیگه هم زنده باشی و پیامهای تو رو ببینم . این آرزویی که کردم برای خودمم بود . صد سال دیگه اون وقت میگیم آقا سعید 2112..یعنی اون موقع باید بازم این قرون وسطایی ها رو که میگن زمین نمی گرده رو ببینیم ؟ ممنونم از پیامت .شاد و پیروز باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر