ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک عروس وهزار داماد 25

وایییییی اگه بدونین چقدر عالی میشه اون وقت من دیگه اون حسرتی رو که بار ها و بار ها از این که نتونستم به اون سینه های خوشگل و آبدار دست بزنم رو ندارم . اومد جلوتر و کف دو تا دستاشو تا اونجایی که می تونست بازشون کرد و اونا رو رو دو تا سینه هام قرار داد و و هردو تا رو با هم رو سینه هام می گردوند و می مالوند . یه نگاهش هم به داخل شلوارم بود . -چیه عطا می بینم یواش یواش داری به چیزای دیگه هم نگاه می کنی . غرق هوس شده بودم . دلم می خواست بهش بگم منو بخوابونه و زودتر تر تیبمو بده ولی هنوز زود بود بذار یه خورده اونو غرق هوسش می کردم و خوب آتیشش می زدم بعد این کارو انجام می دادم . -عطا عطا ببینم دلت می خواست به شکم مامانتم دست می زدی قبل از این که جملاتم تموم شه اون کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو شکمم . -آهههههههه نههههههه نهههههههه چیکارم داری می کنی .. واییییییییی سینه هام .. تنم .. دلم .. بدنمو یه جوریش کردی . داره مور مورم میشه . با شکمم ور می رفت و لباشو آروم آروم به نوک سینه ام نزدیک کرد . اونو گذاشت رو سینه ام و  بوسید و گذاشتش تو دهنش . حس کردم که سینه ام یه خورده سنگینه . شایدم توش شیر باشه . اون وقتی سینه امو میک می زد از هوس نزدیک بود جیغ بکشم .. -بخور بخور عطا سینه هامو بخور و اونم با لذت هر چه تمام تر به نوبت نوک دو تا سینه هامو میذاشت تو دهنش و سبکم می کرد . چقدر لذت می بردم که حس می کردم داره شیرمو می خوره . دیگه نیازی به اجازه گرفتن نداشت . چشای هوس انگیز و حرکات لب و صورت و دهن و عطش من به خوبی بهش می گفت که هر کاری که دوست داره می تونه باهام انجام بده . بدون این که شلوارمو پایین بکشه دستشو از لای شلوارم به شورتم رسوند و از طرف شورت دستشو گذاشت روکوسم . حس می کردم کوسم یه خورده رشد کرده و تپل تر شده و همه اینا به خاطر این بود که من بار دار شده بودم . کوس خیس منو با کف دستاش فشارش گرفته و من با چشایی بسته ازش می خواستم که تند تر به این کارش ادامه بده -عطا .. عطا .. خواهش می کنم . یه دستموگذاشتم رو شلوارم و اونو به طرف پایین کشیدم . -درش بیار درش بیار هر جوری که عشقته و بهت حال میده باهام حال کن . ببین چقدر واسه تو داغ و خیسم . می دونم تو هم هوس منو داری . دستمو گذاشتم رو قسمت بالای شلوارش . سفتی و شقی کیر اونو حس می کردم . دوست داشتم اون کیر زودتر از غلاف و مخفیگاه خودش در بیاد و بره توی کوسم . بره و خانمان کوسمو به آتیش بکشه . -عطا زود باش زودباش . دارم از حال میرم . خواهش می کنم زود تر به من حال بده . دوستت دارم . دوستت دارم . خواستم دستمو فرو کنم لای شلوارش . کمربندشو سفت بسته بود خودش اونا رو باز کرد و شورت و شلوارشو پایین کشید . حالا کیرش توی دید من قرار داشت . یه کیر چاق و چله و شق شده و هوس انگیز . دستمو گذاشتم رو اون کیر تپل و آماده به حرکت . طوری به ناحیه کوس من زل زده بود که درسته می خواست قورتش بده . سریع شلوارمو کشید پایین . چقدر هیکلم درشت شده بود و چقدر با اون بدن چاقالو و آماده زایمان دوست داشتم که هر چه زود تر گاییده بشم . -زودباش تند تر تند تر . شورتم خیس خیس شده بود . کمرم درد گرفته و خسته شده بودم . رفتیم طرف تخت و روی تخت دراز کشیدم .شورتمو هم از پام در آورد و خودشم کاملا لخت کرد . من و اون کاملا بر هنه بودیم و یک سکس در برهنگی کامل به من لذتی بی نهایت می داد . . لذت منو به اوج خود رسوند وقتی که دهنشو تا اونجایی که می تونست باز کرد و اونو رو کوس گنده ام قرار داد همه جام غرق هوس بود . گوشت کوسم روی کوسم و دور و برش متورم و ملتهب شده بود .. دستمو گذاشته بودم پشت سر عطا و اونو به کوسم می فشردم . یه خورده که کوسمو در اون شرایط لیس زدو با میک زدن یه حال مشتی و جانانه بهم داد دهنشو از رو کوسم ور داشت و رفت به طرف شکم . لباشو گذاشت رو شکم سفت و آماده تر کیدن من . من مثل بیشتر زنای این دوره دوست داشتم که با سزارین بچه مو به دنیا بیارم دوست نداشتم کوسمو بیش از اندازه گشاد احساس کنم . هنوز با این کوس خیلی کا رها داشتم و با بچه ای که قرار بود به دنیا بیاد . چه نقشه ها که براش نداشتم . زندگی من سراسر شده بود کیف و هیجان . خیانت هایی لذت بخش . فکر نکنم هیشکی تو این دنیا مثل من از خیانت لذت برده باشه . روز به روز بیشتر کیف می کردم . نه تنها چیزی به نام وجدان در من بیدار نمی شد بلکه از این متاثر بودم که چرا خودمو نمی تونم در اختیار افراد بیشتری قرار بدم . عطا رفت بالا و بالاتر . لبهاشو گذاشت رو لبام . من پاهامو به دوطرف باز ترش کرده تا اون زودتر کیرشو بفرسته توی کوسم . حالا اون خیلی آروم داشت منو می بوسید . شکم بالا اومده  من اونو به عقب می فرستاد . واسه این که کیرشو بکنه توی کوس من مجبور شد لباشو از رو لبام ورداره تا به شکمم فشار نیاره یه خورده منو به طرف جلو و لبه تخت کشید و خودش رفت بیرون تخت و کیرشو از روبرو فرو کرد توی کوسم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر