ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 34

منیره می خواست بگه که این یک کم لطفی در حق کبراست که بخواد با شوهرش باشه . شریف که تردید اونو دید دوباره رفت بالا منبر -ببینم خواهر .. البته در واقع این یک اصطلاح و عادته این جور خواهر گفتن های من . تا دقایقی دیگه شما همسر موقت من میشین . اون وقت این خواهر گفتن نمی تونه کلام مناسبی باشه . در هر حال رعایت عفت کلام از نکاتیه که یک روحانی در هر شرایطی باید اونو رعایت کنه . واما در مورد تردید شما .. من از شما یه چیزی می پرسم . در مواردی که خداوند و بنده خداوند مطلبی رو بیان کنند شما اولویت را به کدوم گفتار میدین . -خب معلومه دیگه حاج آقا , خداست که بالاتر ازاون چیزی وجود نداره اون سعادت ما رو می خواد . فرموده های خدا تضمین کننده سلامتی انسانها و خوشبختی آنهاست . -احسنت بر شما که درک بسیار بالایی دارید . احکام خدا حتی در مورد ازدواج یک مرد با دوخواهر چنین است که یک مرد می تواند با دو خواهر از دواج نماید و ایرادی در این مورد نیست فقط این دو خواهر باید آن چنان فاصله مکانی داشته باشند که از وجود هم و یا حداقل از شرایطی که شوهری واحده دارند مطلع نباشند .  دیگه منیره خانوم از دو تا خواهر بالاتر نسبت به هم چی می خواین ؟/؟ -خب من و کبری هم از دو تا خواهر نسبت به هم بالاتریم . -حالا بهتره یه خورده این تعارفات رو بذاریم کنار . دو تا دوست هر چقدر با هم صمیمی باشند که مثل دو تا خواهر نمیشن .. بگذریم با این حال اگر شما کراهت دارید و نظرتان چیز دیگه ایه من اصرار و تحمیلی نمی کنم . این کار باید با رضای طرفین باشه . چی می فرمایید ؟/؟ منیره حس کرد که با حرفای ملا شریف رام شده . این آخوندا بلد بودن حرفاشونو چه جوری بزنن و گلیم خودشونو چه جوری از آب بیرون بکشن . سرشو انداخت پایین و مثل دخترای جوون ناز کرد . یعنی با سکوت خودش دل ملا شریفو برد . شریف خسته شده بود از این که مدتهاست که داره با زنش حال می کنه و یه چیزی واسه تنوع می خواست ولی قبلا یه زیر آبی هایی می رفت اما حالا خیلی سخت تر شده بود . چون تازگیها خیلی ها می خواستن واسه آخوندا مایه بیان و یه جورایی واسشون پاپوش درست کنند وبا هر کسی نمی شد طرف شد . اما طرف شدن با منیره می تونست یه لذت دیگه ای داشته باشه و کسی هم نمی تونست بفهمه که اونا با همن .حاج آقا -جون حاج آقا  - یکی از دوستام اون دفعه یه سوالی ازم کرده بود که من تقریبا می دونستم جوابش چیه ولی می خواستم نظر شما رو با توجه به قوانین الهی بدونم . دوستم ازم پرسیده بود که اگه یه زنی با یه مردی رابطه جنسی داشته باشه و بعد بخواد با پدر اون مرد ازدواج کنه چه حکمی داره . منم بهش گفتم حرامه و نمیشه .. -درود بر شما منیره خانوم . شما که خودت با احکام و این جور مسائل آشنایی . باید شما رو تحسین کرد . منیره رفت تو فکر . من که به جمال و کمال پسرای همین ملا شریف کوس دادم یعنی اگه بخوام صیغه باباشون بشم حرامه ؟/؟  این که میشه سوپر جندگی در حد نهایت .. بعد یه نهیب دیگه از درون به خودش زد که ای منیره احمق مثل این که کوس خلی کبری هم به تو سرایت کرده تو از کی تا حالا دینی و احکامی کار می کردی که این دومی اون باشه ؟/؟ از قرار معلوم کشیده شدنت به طرف ستاد تبلیغات و این ملا آخوند ها و پاسدارا باعث شده که فکر کنی حتما تو هم واسه خودت یه مومنی هستی . خاک عالم .. -شما چه جوری دوست دارین من صیغه تون کنم -حاج آقا من صیغه بیست و چهار ساعته رو ترجیح می دهم و این که هر بار که تشریف میارین صیغه مربوط به همون وعده رو جاری بفرمایید . منیره خیلی از وابستگی بدش میومد . دوست نداشت اسم کسی رو سرش باشه . از نظر اون صیغه هم یه چیزی تو مایه های جنده بازی بود . خب دو تا که میخوان همدیگه رو بگان این بگه من راضی و اونم بگه من راضی . اصلا چه لزومی داره این همه دنگ و فنگ بدن . ملا شریف می خواست بگه صیغه های به این صورت کراهت داره و اساس و پایه خاصی نمی تونه داشته باشه ولی تن و هیکل ناز و آبدار منیره دل و دینشو برده بود و نمی تونست رو حرف اون حرف بیاره . حتی اگه منیره می گفت منو صیغه نکن و همین جوری باهام حال کن حاضر بود با سر بره تو کوسش . شریف هم مثل سلمان یه چیزایی بلغور کرد و منیره هم رضایت خودشو اعلام کرد . آخوند مثل آدمای حریص عقده ای به منیره گفت خیلی دلم می خواد که کنار استخر باهم باشیم . -امیدوارم یه روزی برسه که خانوما بتونن زنی رو به عنوان همسر دوم بپذیرن  تا من و شما راحت بتونیم هر جایی که می خواهیم با هم باشیم . ملا هوس کرد که یه خورده در فضای آزاد با هم معاشقه کنند . -منیره جان سخنان محبت آمیز قبل از آمیزش امری مستحبه . -شریف جون شما حالا واسه ثوابش میخواین باهام حرف بزنین یا واسه لذتش ؟/؟ -خب معلومه دیگه واسه هردوتاش .. دوتایی باهم رفتند یه گوشه ای از حیاط اون طرف استخر در حاشیه چمن و چند تا درخت . در حال عبور حاجی مثل سگ می ترسید و احتیاط می کرد . بارها شده بود که از سوراخ آلومینیوم این طرفو دید زده بود . می دونست باید کجا بشینن که دید نداشته باشه .  هرچند می دونست که از خونه شون کسی اهل دید زدن نیست ولی یه جورایی پیش خودش حساب می کرد که ممکنه بچه به باباش رفته باشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم داره جالب میشه اگه کبری برسه چی. ادامه بده مرسی

ایرانی گفت...

دلفین جان اگه کبری برسه انشاءالله یه جورایی به خیر می گذره . یعنی کبری نباید ببینه وگرنه نقشش درقبال منیره و حتی این داستان صفرمیشه . شاد باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر