ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 36

دوروز مونده بود به اون روزی که الهام واسه المیرا و خودش نقشه کشیده بود تا یه جورایی هر دو تا شون استفاده کنند . المیرا هیجان زده بود . حتی گاهی به این فکر می کرد که اسم جمشید دامادش تو شناسنامه چیه . هرچی به مخش فشار می آورد یادش نمیومد . خنده اش گرفته بود . دیوونه مگه می خوای زنش بشی ؟/؟ امیر تصمیمشو گرفته بود . هر جوری شده باید این نقشه اونا رو خراب می کرد . از اون طرف  الهام واسه امیر زنگ می زنه و بهش میگه عزیزم امیر جون خیلی وقته خبر ما رو نمی گیری . مثل این که اون دفعه بهت حال ندادم . همین الان با المیرا جون صحبت می کردم اون شب جمعه ای قراره با یکی از دوستاش بره جایی و شب هم نمیاد . البته دوستان دوران مجردی هستند و اونا هم خودشون متاهلن . هوس کردن یه شب دور هم باشن .. ببینم من میام خونه تون تا تنها نباشی . الناز هم فکر کنم بره خونه مامان بزرگ یا دوستش و من  میام سراغت . . امیر که می دونست موضوع چیه یه الکی , باشه ای گفت و با خاله اش خداحافظی کرد . المیرا در ساعتهای باقیمونده تا سکس با دامادش یعنی همون شوهر خاله امیر خیلی به خودش می رسید . هر 6 ساعت در میون می رفت حموم . زیر ابرو می گرفت . داخل چشاشو ردیف می کرد . روژهای مختلفو رو لبش آزمایش می کرد تا ببینه کدوم بیشتر بهش میاد . شلوار و دامن های تنگ و چسبون می پوشید و می رفت جلو آینه . امیر عصبی شده بود . -مامان همه اینا برای مهمونی فرداشبه ؟/؟ -آره عزیزم می خواهیم دوستان دور هم باشیم و چیزی کم نیارم . یعنی فکر نکنن چون شوهر ندارم خیلی درب و داغون شدم . -مامان اگه بخوای من کمکت می کنم تا به یه تیپ ایده آل برسی . از اول شروع می کنیم . چیزی هم که زیاد داریم وقته . بذار من خودم بلوزتو در آرم المیرا خوشگل خودم . مادر جونم ناز شه بره پیش رفقاش . مامان می دونم تو از همه دوستات خوشگل تر و خواستنی تری . هیچ اینو می دونی اگه مامانم نبودی ازت خواستگاری می کردم ؟/؟ در همین سن و با همین شرایط . خیلی وسوسه انگیز و خواستنی هستی . المیرا وقتی این حرفا رو از زبون امیر می شنید آهی از ته دل می کشید و می گفت کاش که این جور مواقع حس می کردی مامانت نیستم تا بر خلاف میلم نرم دنبال یکی دیگه . المیرا یه بلوز دامن تنگ و چسبون تنش کرد . امیر دستشو گذاشت دور کمر مامانش و گفت این بلوز سفید طرح دار با این دامن تنگ و مشکی خیلی بهت میاد دستشو گذاشت دور کمر مادرش و مثل یه خیاطی که انگاری می خواد اندازه بگیره باهاش بر خورد می کرد البته خیاط این جوری ور نمی رفت که امیر داشت با مامانش حال می کرد -آها مامانی حالا کمرتو صاف کن .. ووووویییییی چی شدی . عجب باسن شکیلی داری . مامان جونم یه موقع اون جا مرد نباشه که وسوسه اش کنی . من که پسرتم به هیجان اومدم چه برسه به غریبه ها . المیرا از این حرف امیر هیجان زده تر شده بود . هرلحظه حس می کرد که بیشتر دلش می خواد زیر کیر پسرش باشه و این امیر باشه که به اون حال میده ولی پسرش تا یه اندازه ای میاد جلو و خودشو عقب می کشه . واسه همین دلشو به اون خوش نکرد . از اون طرف امیر هم می خاست قلق مادرشو بگیره هم اونو به آتیش بکشونه و تا سر حد امکان حشریش کنه و هم این که دیگه جای شک و شبهه ای باقی نذاره از این که مامانشو خیلی راحت می تونه تسلیم کنه . پسر دو تا دستاشو دو طرف دامن مامانش و پهلوهای باسنش قرار داد از اونجا اومد پایین تر و گفت -عجب ترکیبی این دامن با رون پات خیلی هم خونی داره . ده سال تو رو جوون تر می کنه .. مامان میشه یه شوخی باهات بکنم ؟/؟ ناراحت نمیشی ؟/؟ -به شرطی که حرف رکیک تو شوخیت نباشه .. -حرف رکیک که نیست ولی یه جورایی صحبت سکسی بدون حرف رکیکه .. -بگو پسر بین من و تو که از این حرفا نیست -مامان این بر جستگی دامنو که آدم می بینه دلش می خواد بفهمه و بدونه اون زیر چه خبره و چه حالتی داره .. -می تونم یه جواب خوب بهت بدم ناراحت که نمیشی امیر . اینجا فقط منم و تو . کس دیگه ای هم نیست -نه المیرا جونم واسه چی ناراحت شم -توکه می دونی من هر آرزویی رو که داشته باشی بر آورده می کنم . المیرا زیپ دامنشو کشید پایین و زیرشم یه زیر دامنی بود که واسه تعویض دامنها جلو امیر می خواست یه خورده مراعات کنه پاش کرده بود اونو هم از پاش در آورد و کون گنده و وسوسه انگیزشوبه همراه یه مینی شورت  تو دید پسرش قرار داد . -بیا ببین خوشت اومد ؟/؟ حال کردی ؟/؟ اینم جواب دندون شکن تو .. -مامان خیلی با حال تر از اونیه که فکرشو می کردم . حالا من می تونم در مقابل این جواب تو یه  جواب بهت بدم ؟/؟ -آزادی عزیزم . امیر خم شد و دستاشو گذاشت رو کون المیرا . المیرا به خودش لرزید . نمی دونست امیر چه قصدی داره . امیر هم قصد خاصی نداشت . می دونست که هنوز زوده که بخواد با مامانش سکس کنه و شرایط به جاهای داغ و بی بر و برگشت نرسیده . هر چند هر دو تاشون ته دلشون راضی بودند ولی گاهی وقتها پیوند ها و روابط باید از راه اصولی جوش بخوره .  امیر دندوناشو گذاشت رو قسمتهای بر جسته تر کون مامانش و یه قسمت از کونشو بین دو تا دستاش جمع کرد و با دندوناش آروم گازشون می گرفت و می گفت می خوام ببینم این جوابی که به من دادی دندون شکنه یا نه ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

دلفین گفت...

مرسی عالیه

ایرانی گفت...

بادرود و صبح به خیر به یار همیشگی و یاور گرامی دلفین خوبم ...ایرانی

ناشناس گفت...

داداش ایرانی جون حیف کس به این نازی نیست جمشیدنکنه یعنی میخوای جمشیدراتالب چشمه ببری تشنه برگردانی؟بنظرم اگه جمشیدوارد سکسشون بشه موقعه حال کردن باحرفش تن وبدن دوتاخواهر ومقاسیه کنه اینجور فانتزیها عالی میشه البته تصمیم نهایی باخودته.پارسا

ایرانی گفت...

بعضی داستانها هستند که ترکیب سکس و اخلاق خاصی در ماجراهای سکسی داستان رو به نظر من جذاب تر می کنه .. یه حالت شاعرانه تری به سکس و تخیل میده . مثل داستان پرواز هوس که اگه مادر می خواست با کس دیگه ای غیر پسرش سکس کنه داستان مثل داستانهای دیگه سکسی خیلی معمولی و به اصطلاح شش و هشت می شد . سعی می کنم در داستانهای دیگه از این سبکی که فرمودی استفاده کنم . مثلا در جمعه داغ مامان داغ و یه داستانی که چند روز پیش منتشر کردم مامان با چند نفرو یا با غیر پسرش هم سکس داشت ولی در اینجا لطافت داستانو نمی خوام از بین ببرم . ممنونم پارسا جان از راهنماییها و نظرات ارزنده ات . شاد و تندرست باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

اوف عجب داستان قلندري شد
جيبر

ایرانی گفت...

سپاسگزارم جیبر جان خسته نباشی . امروز پرسپولیس قسمتی از نیمه دوم را خوب بازی کرد ولی واقعیتش اینه که این تیم شخصیت قهرمانی نداره . بازیکنان جنگ را به سربازان با غیرت تر تیم های دیگر باخته اند . در فوتبال پوسیده و پلاسیده ایران فعلا غیرت و پوله که نقش بازی می کنه و البته چند استثنا هم داریم . متاسفانه در پرسپولیس نقش پول مهم تر و بیشتر از غیرته . هر دفعه میگن چند تا بازی بعد خوب میشیم . ای مدیران و مربیان ابله و بی لیاقت و بازیکنان پولکی و بی غیرت !پرسپولیس تیمی بود که با قهرمانان جهان بازی می کرد و انتظار برد ازش می رفت . حالا با خاک یکسانش کرده اند . بی شخصیتها شخصیتش را گرفته اند و با بی شخصیتی خود می خواهند که به این تیم شخصیت بدهند . تف بر شما بی لیاقتها .. پرسپولیس را سیاسی اش کرده اند . با این که فرزند ارشد بزرگترین مقام مملکتی رژیم گذشته یک پرسپولیسی اصیل و خالص بود ولی این تیم را سیاسی اش نکرده بودند . منظورم رضا پهلویست . ورزش باید از سیاست جدا باشد . خب جیبر عزیز حتی اگه از الان تا آخر ین بازی فصل را هم ببریم باز لکه ننگی که بر پیشانی پرسپولیس زده شده پاک نخواهد شد تا زمانی که افراد ننگین و بازیکنان ننگین و بی غیرت و مربی پوسیده ای در این تیم فعالیت می کنند . در ضمن جای مربی بدن سازی مثل پرویز کماسی خالیست . فریاد های سلطان علی پروین که به بی دانشی در مربی گری متهم شده شرف دارد بر مربی گری این مربیان بی خاصیت و پول پرست .حداقل آنها ریالی پول می گیرند . جیبر عزیز شاد و سربلند باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر