ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 45

اومد بغلم زد .. نتونستم بهش نه بگم . اصلا من اومده بودم واسه همین کارا . دیگه در میون جمعیت محو شده بودم . کسی نمی دونست که من کی هستم . صدای عملیات در تمام فضای تالار پیچیده بود . انگار داشتند شمشیر بازی می کردند . -من محسن ! شما ؟/؟ -نادیا .. -شما خانوم خیلی زیبا و خوش اندامی هستید . اجازه می فر مایید . ؟/؟ -تارفتم یه عشوه ای بیام بغلم زد و منو انداخت رو زمین .. درجا چونه شو گذاشت رو کوسم . واییییییی حس کردم که این یکی دیگه باید بتونه ارگاسمم کنه هم با اون سکس های دیشب فاصله افتاده بود و هم یه جورایی داشتم به اوج هوس می رسیدم . پاهامو به دو طرف باز کرده و با چشام به دور و برم نگاه می کردم . کیر هایی که تو کوسها در رفت و آمد بودند . یه چند تا هم رفته بودند توی کون و زنا از درد جیغ می کشیدند . دنبال صاحبخونه ها می گشتم معلوم نبود کجا هستند . هر کی یکی رو چسبیده بود . در یه نقطه ای دو تا مرد افتاده بودند سر یه زن . اوخخخخخخ این چونه محسن با اون ریش پروفسوریش چه لذتی به من می داد . مرتب چونه شو به سمت راست و چپ می گردوند و منم نمی تونستم یه جا بند شدم .. -اووووووووخخخخخخخ .. کوسسسسسسم .. بمال .. تند تر .. موهاتو فرو کن تو کوسم . دستشو گذاشته بود زیر چونه اش و ریششو تو کف دستش لول کرده به سختی سعی می کرد تو کوسم فرو کنه .. یه خورده سیخم می زد ولی با یه لذت عجیبی بی حالم کرده بود .. -محسن هر کاری دوست داری باهام انجام بده .. دهنم وا مونده بود و داشتم به دور و برم نگاه می کردم . در یک آن متوجه شدم دو تا کیر با هم رفتند توی دوتا از سوراخای بدنم . من طاقباز قرار داشتم و محسن کیرشو کرد توی کوسم و معلوم نبود یه کیر دیگه از کجا پیداش شده و رفته تو دهنم . فقط همینو می دونستم که با لذت در حال میک زدن و ساکیدن اون کیر نا خواسته بودم . حتی هر چند لحظه در میون کف دستمو حلقه کرده و می ذاشتم دور بیضه کیری که تو دهنم بود . محسن کف دستشو گذاشته بود روی کوسم و همزمان با ضرباتی که به کوسم وارد می کرد کف دستشو هم در قسمت بالای کوسم می گردوند . مثل این که زیا د طرفدار پیدا کرده بودم چون حس کردم اون دو تا دستی که رو سینه هام قرار گرفته مال یه نفر دیگه به غیر از این دو نفر باید باشه . دیگه خیلی توی هم رفته بودند . صاحب اون کیری که بود توی دهنم اسمش بود مجید . کیرشو از دهنم کشید بیرون و لبای داغشو گذاشت رو لبام . طوری لبها و زبونمو می مکید که که من بی اختیار دستم می رفت طرف کیر محسن و و قتی که از کوسم بیرونش می کشید دستمو می ذاشتم روش و دوست داشتم با فشار بیشتری کیرشو فرو کنه تو کوسم . منو از جام بلند کردند تا سه تایی شون راحت تر باهام مشغول شن . محسن که همون پایین دراز کشید و کیرشو فرو کرد تو کوسم . مجید هم یه خورده با سوراخ کونم ور رفت و بی انصاف کیرشو به همون صورت فرو کرد تو کونم -واااااییییییی دردم اومد .. اوه .. اوه .. اوه .. مجبور شد کیرشو از کونم بیرون بکشه و این بار از گوشه و کنار یه کرم آورد و پس از چرب کردن سوراخ کونم و کیر خودش خیلی راحت کیرو فرو کرد توی کونم طوری که این بار خودمم فوق العاده لذت می بردم . مسعود هم اومد جلو و چون سوراخ دیگه ای گیر نیاورده بود کیرشو فرو کرد توی دهنم . به خودم افتخار می کردم . من تنها زن اون جمعیت بودم که تونسته بودم سه تا مردرو به طرف خودش بکشونه . یه غرور خاصی بهم دست داده بود . دلم می خواست تمام مردای حاضر در سالن دسته جمعی بیان طرف من و از وجودم استفاده کنن . محسن طوری در حال گاییدنم بود که اگه کیر مسعود تو دهنم نبود صدای جیغ و فریاد من فضای سالنو پر می کرد . همزمان با حرکات کیر محسن تو کوسم منم خودمو رو کیرش حرکت می دادم تا فشار و میزان لذتی که می برم بیشتر شه . مجید هم که در حال گاییدن کونم بود دستشو گذاشته بود رو لبه کوسم و باهاش ور می رفت با این کارش حس می کردم که دارم بیشتر داغ می کنم . با همون کیری که توی دهنم بود در حال ناله کردن بودم . حس کردم دارم ار گاسم میشم . جووووووون چه لذتی ! کوس و تمام تنم در حال ارضا شدن بود . تمام تنمو برق گرفته بود . یه لذت برقی .. یه لرزش عجیب . با اشاره دست و چش محسنو حالیش کردم که آبشو همون سر بالایی خالی کنه تو کوسم .. محسن به مجید گفت که اونم می تونه آبشو تو کونم بریزه .. هنوز محسن و محید آبشونو توی کوس و کونم خالی نکرده بودند که حس کردم کیر مسعود داره تو دهنم می پره اون زودتر از دو نفر آبشو خالی کرده بود . فکر اینجاشو نمی کردم . محسن و مجید هم همزمان با هم شروع کردن به ریختن آب کیرشون تو کوس و کون من .. چه حالی می داد . حس کردم تازه دارم گرم میشم . دیگه برام مسئله ای نبود که یه بار دیگه ارگاسم میشم یا نه . فکرم نمی کردم بشم . با توجه روز قبل و امروز از سیستم بدنی خودم خبر داشتم ولی دلم می خواست تمام کیر ها رو تست کنم .. .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم دمت گرم حال کردم با داستانهات از شنبه دیگه هروز میام سرم خلوت تر میشه تا اون موقع یه خط در میون میام دوست دارم

ایرانی گفت...

سلام به داداش دلفین گلم ! ممنونم از پیامت .. اتفاقا ده روز آخر شهریور برای منم نحس شده ..به اندازه یک پنجم قبل هم داستان نمی نویسم نمی دونم چم شده . کار و مشغله پشت سر هم میان ..حتی داستان تک قسمتی امشبو هم که می خواستم خیلی کوتاه بنویسم و زیاد هم پرمایه اش نکنم رو نتونستم تمومش کنم . شاد و پیروز باشی دلفین جان ...ایرانی

 

ابزار وبمستر