ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 49

مردای زیادی واسه من صف کشیده بودند و من به دیدن همه اونا به هیجان اومده بودم . دلم می خواست دونه دونه همه اونا رو آزمایش می کردم . می خواستم همه با من حال کنند . رفتم رو یک کاناپه ای دراز کشیده و پاهامو به دو طرف باز کردم . چشامو بستم تا با لذت بیشتری از ورود کیر ها به کوسم استقبال کنم . چقدر این جوری بهم مزه می داد . مردها واسه این که کیرشونو زودتر توی کوسم فرو کنند با هم رقابت داشتند . آخرشون گفتند تا اونجایی منو می کنند که آبشون بریزه .. از یک دقیقه بگیر تا پنج دقیقه .. یکی شون تا کیرشو فرو کرد در جا آبشو ریخت . حس کردم که دیگه خیلی اون داخل سنگین شده و یواش یواش درد خفیفی رو هم حس می کردم ولی این درد بیشتر مر بوط به سرعت گاییده شدن و انواع و اقسام کیر بود . با این حال یه خورده شیب کوسمو به طرف پایین دادم تا درد کمتری حس کنم . با این کارم دیگه درد نمی کشیدم ولی مردای حریص ول کنم نبودند . یواش یواش از این مرحله گذشتم و یکی کمرمو گرفت و از اونجا به بعد بود که دیگه چند نفری افتادند به جونمو چند تایی شون تو کونم خیس کرده و منو خوابونده و اونایی که مونده بودند بدنمو سفید برفی کردند . رو سینه ها و شکمم صورت و چشم و ابرو همه جا رو خیس کردند . فکر کنم دیگه کسی نمونده بود که با من حال نکرده باشه . چقدر خوابم گرفته بود . این لحظات تکرار نشدنی رو باید قدرشو می دونستم . هر جای بدنمو دست می زدم فقط منی بود و منی . چقدر تمام بدنم لغزنده شده بود . تمام پر بود از هوسهای خالی شده مردان .. گوشه و کنار همه با هم مشغول بودند . دخترای بهادر خان ظاهرا با چند تا غریبه در حال حال کردن بودند . سمیه از من یاد گرفته بود و رفته بود رو کاناپه کوسشو هوا داده بود تا مردا همونجوری که اومده بودند طرف من طرف اونم بیان ولی زیاد تحویلشون نمی گرفتند . چون اولا مردا دنبال چیز جوون تر و کار درست تر بودند و از طرفی هر چی مایع داشتند رو من خالی کرده بودند . خیلی کوفته بودم . خیلی .. ظاهرا دیگه با اون هیکل پراز منی یه مجوزی  هم برای دوش گرفتن داشتم .. رفتم زیر دوش حموم و بدنمو شستم .. دیگه هوس خونه رو کرده بودم . راستش اون فیلمی که در مورد قاچاق و بی خانمان کردن آدما دیده بودم تا حدود زیادی رو من تاثیر گذاشته بود و دلم می خواست از این قدرت خودم در راه مبارزه با قاچاقچبان استفاده کنم .. ولی چه جوری . .. من چه جوری و با چه بهونه ای می تونستم از خونه خارج شم و خونواده رو نگران نکنم و برم دنبال جیمز باند بازی . یه کلکی باید می زدم . در هر حال می شد یه جورایی مسئله رو حلش کرد . می دونستم این مجلس تا ساعتها دیگه بر قراره ولی  تحت تاثیر قرار گرفته بودم . شاید با این فشار سکسی که به خودم آورده بودم می خواستم به خودم نشون بدم که من می تونم هر موقع که اراده کنم به هر  تعدادی که بخوام قادرم مردا رو بکشونم طرف خودم و اینا برام مسئله ای نیست . .شبو سعی کردم خیلی راحت بخوابم . باید از فردا زبل بازی خودمو شروع می کردم . ولی دوست داشتم به جای خرده فروش ها با عمده فروش ها در بیفتم . اشتیاق قهرمان بازی منو کشته بود . شایدم بی جهت فکر می کردم که فقط با همین یه قدرتی که من ازش بهره می برم به راحتی میشه با تبهکاران جنگید ولی نا امید نبودم . شب توی خونه نویان گیرم آورد و می خواست که بهش حال بدم -داداش من خیلی خسته ام . نمی دونم امروز چرا کوفته ام -نادیا تو کارت نباشه من خودم کارمو می کنم . -این شد یه حرفی . خودمو لخت انداختم تو بغلش .. خیلی دوست داشت تحریکم کنه و هر جوری که شده سر حالم بیاره ولی از اونجایی که به یه حالت اشباع رسیده بودم و فکرمم مشغول بود خود به خود زیر کیر داداش نویان خوابم برد و اونم دیگه احتمالا باهام مشغول شده بود . چون هر بار چشم باز می کردم می دیدم که اون با یه جایی از بدنم در حال ور رفتنه و  و دوبارحس کردم که آبشو ریخته تو کوسم و روی تنم . صبح که از خواب پاشدم دوباره رفتم حموم بعدشم صبحانه امو خوردم و دیگه به خودم گفتم باید از یه جایی کارمو شروع کنم . من که دیگه نمی تونم برم به اداره پلیس بگم که جریان اینه و می خوام با شما همکاری کنم . پس بهتره خودم از یه جایی دست به کار شم و ببینم تا کجا می تونم پیش برم . ولی اگه یه جا یه سوتی می دادم ممکن بود جونم در خطر باشه و حتی نامرئی بودن هم دردی رو دوا نکنه . باید ریسک می کردم .. با تاکسی خودمو رسوندم به قسمتهای پایین شهر . جاهایی که حس می کردم معتاد زیاد تری وجود داره .. البته در این ناحیه  از شهر خرید و فروش مواد رونق بیشتری داشت و بیشتر توی دید بود . آرزوهای بزرگی در سر داشتم و نمی دونستم که تا کجا می تونم پیش برم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم مرسی خیلی باحال بود این قسمت باز بنویس

ایرانی گفت...

این قسمت یا مشابهشو سعی می کنم بازم بنویسم دلفین عزیزم ! پاینده باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر