ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هر کی 75

جو سالن به هم ریخته بود و همه به شدت می خندیدند . هر کی به هر کی چسبیده بود دلش می خواست برای مدتی دست از کار بکشه و ببینه اون چینی بخت برگشته و اون ایرانی کون گنده چیکار می کنن . زن عمو ثریا که می خواست خایه مالی دامادشو بکنه با همون کیری که تو کوسش بود خزان خزان خودشو رسوند به طرف ما و گفت دختر برو جلو ببین این شوهرتو دارن دست میندازن و آبرو واست نمی مونه -مامان بذار زیر کیر آریا جون حالمو بکنم . تو خودت حالا چسبیدی به کیر الیاس خان خاطرت جمعه . اگه راست میگی دلت واسه دومادت می سوزه کیر آقا الیاسو ول کن اول کار برو به داماد چینی گلت سرویس بده که آبروی بزرگ خاندان ما نره . این همون تاج گلیه که شما سر ما کاشتین . وگرنه ما رو چه به این که بریم با این دشمنان ملت و دوستان پول دولت وصلت ببندیم مادرجان .. ثریا خورد و دم نکشید و منم با شستم به زن عمو اشاره کردم که بیلخ .. بیا بگیر . اونو سکه یه پولش کردیم و رفتیم . با دست یه اشاره ای به منصوره کرده و اونو به طرف خودم کشوندم .. -منصوره جان چته ناراحتی . به زور جلو اشکاشو می گرفت -دختر اون دفعه بهت گفتم که بهتره خودتو لاغر کنی . اگه با همین وضع بیای اینجا همینه . همینه . اگه یه کیر کلفت و دراز هم بخواد بره تو کوست مصیبته چه برسه به کیر سگی این توله سگ چینی . رفتم زیر گوشش و یواشکی بهش گفتم که حالشو بگیر ما یه خورده بخندیم در عوض من از خجالتت در میام . فقط چیزی پیش این آهو نگو و جوابمو نده .. .. با این که ما همه مون باید با خیلی ها حال می کردیم ولی دلم نمی خواست اون لحظه که آهو زیر کیر منه متوجه شه که من با وعده و وعید به منصوره میخوام کارمو پیش ببرم . هرچند پس از رفتن منصوره آهو ازم پرسید که به دختر دایی ات چه گفتی و منم نصف حرفی رو که بهش زده بودم برای آهو گفتم -هیچی بهش گفتم که حال چینگ رو بگیره تا ما بخندیم -آهو هم که از این کار من خوشحال بود گفت خیلی بد جنسی آریا هنوزم دلت هست ؟/؟ -تا قیام قیامت دلم پیش اینه که اگه اون کثافت نبود تو حالا مال من بودی و من و تو می تونستیم به خوبی و خوشی با هم زندگی کنیم . -اون وقت بازم راضی بودی که این جوری منو زیر کیر بقیه ببینی ؟/؟ -راستش نه . شاید اصلا بهت اجازه نمی دادم وارد این محفل شی . -واقعا که شما مردا .. چقدر خود خواهین ولی بازم قربون دل مردای این محفل برم که زناشونو زیر کیر این و اون می بینن . -آهو دوست دارم فقط مال من باشی . -راستش آریا اگه بدونی این روزا چقدر دلم هوا و هوس تو رو داره . این چینگ اصلا نمی تونه ارضام کنه . کیرش در سفت و سخت ترین حالت به زور کار می کنه . خیلی بی حاله ..  -حالا بیا زیر کیر من تا به تو حال بدم .. دستامو انداخته بودم رو سینه های آهو و کیر کلفتمو با یه فشار خاصی می کوبیدم به ته کوس آهو . -کیف کن آهو فقط با این کیر راضی شو . می خوام که فقط با من حال کنی بقیه رو ولش . همه شون به فکر خودشونن . -نه این که تو به فکر خودت نیستی ؟/؟ -ببینم تازگیها با این آرمیلا چه بر نامه ای داری که اون داره از اون دور با نگاههای خودش ما رو می خوره . خودش زیر کیر عارف بچه پسر عمه بابا داره حال می کنه و نگاش به کیر توست و با یه حرص خاصی داره کوس میده . -آهو حواست به این جا باشه . چیکار به کار اونا داری . به موقعش وقت داریم بقیه رو هم یه دیدی بندازیم . فقط یادت باشه ما باید بترکونیم . آهو رو بغل کرده و اونو رو هوا می گاییدم . من و اون آماده یک سکس پر هیجان و پر سر و صدا و تبلیغاتی شده بودیم . می خواستیم نشون بدیم که ما در اصل واسه هم ساخته شدیم و این چینی بی خایه یه دکوری بیش نیست . -آریا آریا بزن منو .. محکم .. من لیاقت این کیر رو داشتم .. دوستت دارم .. عشق من .. دوستت دارم . تو باید شوهر من می شدی . من عاشقتم . -منم دوستت دارم آهو ..عاشقتم لعنت بر اونایی که من و تو رو از هم جدا کردند. عمو و زن عمو از خجالت داشتن آب می شدن . ثریا و عمو آراد به مادر بزرگ اعتراض کردند . پری جون حالشونو گرفت و گفت نه تنها اعتراض وارد نیست بلکه اعتراض بر شما وارده که چرا باعث شدین دو تا جوونی که همدیگه رو دوست دارن از هم جدا شن . شما آبروی بزرگ خاندان ما رو بردین . مگه ما کم مال و منال و ملک داریم ؟/؟ شما به چه چیز این چینی نیاز داشتین . مضحکه و مسخره دست این و اون شدین . حالا کار به جایی رسیده که منصوره داره داماد شما رو مسخره می کنه . منصوره رفته بود سراغ این چینگه . اونو مثل یه هالتر سبک از رو زمین بلند کرد . چینیه بد جوری قلقلکش میومد و بی اختیار در حال خندیدن بود . اصلا کیر این چینی خیال شق شدن نداشت . البته شق بود ولی از بس کوچیک بود نشون نمی داد . یه چیزی حدود ده سانت می شد . منصوره همون کیر ده سانتی رو با دستاش مالید و مالید تا آبشو خالی کرد . چینیه مثل خر کیف می کرد . حالا کیرش شل شل شده بود و به شش سانت هم نمی رسید .  هرکاری کرد که از دست این زن گردن کلفت در بره نمی شد . نصف بیشتر جمعیت سرگرم تماشای کلنجار رفتن منصوره و چینگ چانگ چونگ بودند ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

4 نظرات:

دلفین گفت...

مرسی دادشم

ایرانی گفت...

سپاسگزارم دلفین گرامی ...ایرانی

ناشناس گفت...

سريع برم تا ادامشو بخونم كه داستان به جاهاي باريك كشيده
جيبر

ایرانی گفت...

محبت داری داداش جیبر که این همه وقت میذاری ...ایرانی

 

ابزار وبمستر