ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 91

چیه داداش حالا اشتهات باز شد ؟/؟ مامان صداش دراومد و گفت چیکار به کار کوروش داری ؟/؟ داداشت خسته هست . پدرش در اومده . بد بخت چقدر باید کار کنه . هرکی دیگه جای اون بود هلاک می شد . -مامان تو درست میگی ولی خونواده مهم تره یا کار -خب اون یه تعهداتی داره .. حالا ما یه مهمون خوشگل داریم . داداشت بازم امشب می خواد دوماد شه . عروس خوشگلم اسمش چیه . یادم رفت . -مادرمن دو سه تا اسم دارم ولی می تونین منو سپیده صدام بزنین .. به اسمش میومد . خیلی خوشگل بود . راست می گفت . به دیدن اون اشتهام باز شده بود . جون گرفته بودم . خون هوس و زندگی در رگهام به جریان افتاده بود . باید خوب می خوردم تا اون انرژی که امروز از دست داده بودم جبران می شد . یه صندلی کنار صندلی سپیده گذاشته و بین اون و بابام نشستم . وای که چه حرصی می خوردند افسانه و کتی .. بعد از شام از جام پا شده و رفتم پیش اون دو تا حسود . -ببینم امشب احترام مهمونو داشته باشین و من نمی خوام آبرو ریزی کنین . یک شب هزار شب نمیشه -داداش تو که هزار شب دیگه رو پیش ما نیستی . -تقصیر من چیه اون روز تو معدن گیر کردم . شاید قسمت این طور بوده . -کوروش می خوام یه خبری رو بهت بدم . -چیه آبجی -پریود من چند روز عقب افتاده -نه .. به همین زودی ؟/؟ من که چند روز نمیشه باهات بودم .. فکر کنم شوق و ذوقی که این کتی داشت باعث شده بود که یه خورده قاطی کنه . پرت و پلا می گفت . واسه این که تو ذوقش نزنم گفتم پس کتی سعی کن این روزا به خاطر من حرص نخوری و خودتو ناراحت نکنی که واسه بچه مون بد میشه -داداش داری منو مسخره می کنی ؟/؟ -کی ؟/؟ من ؟/؟ غلط . حرف حسابو می زنم دیگه . هرجوری بود از شر همگی خلاص شده بودم . من و سپیده در یکی از اتاقهای این قصر خلوت کرده بودیم . چند دقیقه ای ازم مهلت خواست که خودشو  ردیف کنه . منم رفتم یه دوشی گرفتم و خودمو خشک کردم و با یه شورت خودمو انداختم رو تخت و منتظر عروس خانومم شدم . خانوم خانوما چند دقیقه بعد از من اومدن . اوخ مثل ملکه ها شده بود . یه لباسی تنش کرده بود که مثل هفت رنگ رنگین کمان می درخشید . فقط زیر گردنش لخت بود و بقیه قسمتهای بدنش یه پوشش خاصی داشت . -سپیده تو یک عروس و ملکه واقعی شدی -هرچی شده باشم درخور کوروش خودم نشدم . مردی که دنیا و زنان دنیا رو تحت نفوذ خودش داره . -من حیفم میاد که این لباستو در آرم . ولی می دونم اونی که اون زیر داری خیلی قشنگ تر از اونیه که روش قرار داره . -حرفات مثل خودت قشنگن کوروش .. یه لحظه حواسم رفت پیش این که این کتی فضول نکنه چهار گوشه این اتاق بزرگ دوربین کار گذاشته باشه و در حال کنترل و دید زدن ماست . چیزی که ندیدم . ولی اون پرده حجله گاه مانند سلطنتی رو از چهار طرف بسته و سپیده رو رو تخت درازش کرده و افتادم روش . زیپ پیراهنشو از پشت باز کردم و اونو یواش یواش لختش کردم . به سفیدی یاس .. به لطافت پرنیان و تازگی پوست یک نوزاد .. وقتی از پشت زیپ پیراهنشو تا آخر کشیدم پایین و به سپیده ای با یه شورت و سوتین رسیدم اون کیر شق شده امو رو پاهای خودش حس می کرد که داره وول می خوره . -کوروش چقدر زود تحریک شدی . خوشم میاد از این که تونستم تو رو با همه سیری گرسنه خودم ببینم . -هم گرسنه ام هم تشنه . خیلی بیشتر از اونی که فکرشو کنی سپیده . کیه که یه غذای خیلی خوشمزه و باحال ببینه و دلش نیاد که بخوردش . -به شرطی که معده اش بکشه و هضمش کنه . -خب اون حتما با خودش هضم کننده هم داره . درحالی که سوتین سپیده رو با دستای خودم بازش می کردم ازش پرسیدم عزیزم اجازه هست که دسر قبل از غذا صرف کنم ؟/؟ برای هضم غذاهای بعدی خیلی موثره -هرطور که آقاو ارباب من صلاح می دونه . شورتشم کشیدم پایین . من همش  این طور مجسم می کردم که سپیده باید یک دختر بوده باشه و امیدوارم که این طورم باشه . دلم می خواست دختریشو من بگیرم . ظاهرا اون شب صحبتش این بود که اون هنوز یک دوشیزه هست . در هر حال آدم که از کار مردم سر در نمیاره . کوسش حرف نداشت . کوچیک تر از هر کوسی که تصورشو می کردم . سفید تر و ناز تر . واقعا آدم می مونه که به کدوم یک از این بهترین اندامهایی که تا به حال دیده و لمسش کرده بالاترین امتیاز ها رو بده .  لبامو غنچه کرده و رو کوسش قرار داده یه ماچ از اون کوس نازش گرفتم و بعد اون ماچو تند تر و تند ترش کرده و در یه حالت میک زدن کوس و چوچوله هاش بود که سپیده دستاشو برد طرف سینه های تازه رشد کرده اش تا یه جورایی باهاشون ور بره . معمولا دخترا در سنین پایین تر از دست زدن به سینه شون هم خیلی حشری میشن . هر چند کوسشون هم فعالیت هوسی زیادی داره و در مجموع هورمونهای جنسی این خوشگل خانوم هم مثل خودش تحرک زیادی نشون می داد . سپیده لب پایینشو با دندونای بالاش به شدت گاز می گرفت ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر