ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به سلامتی مادرزن

وقتی رفتم خواستگاری الهام بهم گفت مامانش به یه شرط رضایت میده که باهات ازدواج کنم که بیای تو خونه ما زندگی کنی . آخه الهام تنها فرزند خونواده سه نفری بوده که باباش هم دوسال قبل در اثر یک سانحه رانندگی از دنیا رفت . الهه خانوم که می رفت تا مادرزنم بشه بااین که چهل و دو سه سال بیشتر نداشت ولی خیلی جوونتر از سنش نشون می داد . راستش اولش برام خیلی سخت بود که برم زیر یه سقف با مامان خانومم زندگی کنم . دوست نداشتم فردای ازدواج و در زندگی مشترک که اختلافی داشتیم اون بیاد و مزاحممون شه . به اصطلاح یه خورده تند , فضولی کنه ولی الهام بهم گفت اصلا به فکر این چیزا نباشم مادرم پیش خود حسابه و از بچه مون نگه داری می کنه و از این حرفا . آخه الهام دانشجوی سال دوم رشته مامایی بود و منم دبیر دبیرستان بودم . از خودم یه آپارتمان نقلی هم داشتم . ولی مجبور شدم اونو اجاره بدم و بیام با مادر زنم زندگی کنم . با این که الهه جونم دوبرابر الهام سن داشت ولی پوست صورتش و بدنش خیلی لطیف تر به نظر می رسید . خیلی بر خورد خوبی باهام داشت و خیلی بهتر از اونی بود که تصورشو می کردم . راستش گاهی وقتا که یه جورایی حس می کردم برای تنوع نیاز دارم یه سری بر نامه هایی رو از کانالای ماهواره ای ببینم که یه زنای خوشگلو و خوش لباس و فانتزی رو نشون میدن دوست داشتم مادر زنم جای اونا بیاد نزدیک من و اونو ببینم . راستش از فیلمای سکسی زیاد خوشم نمیومد و بیشتر دیدن این جور زنا سر حالم می کرد . در هر حال الهه خیلی شیک و اکثرا چسبون می پوشید . مادر زنم بود و محرمم ولی یه جورایی حس می کردم که داره تحریکم می کنه و خودشم به طرز خاصی حرکاتمو در نظر داره . یه بار که در اتاقش باز بود و اونم فکرشو نمی کرد که کسی مزاحم خلوتش شه من رفتم پایین .. آخه خونه دو طبقه بود و اونم طبقه پایینش زندگی می کرد و بالا رو داده بود به ما یه جوری می لرزیدم و می ترسیدم . می خواستم اونو زیر نظر بگیرم هرچند بعدا فهمیدم که اونم ما رو زیر نظر داره .. در کاملا باز بود شانس آوردم سرش روبروی در نبود . فقط کاملا لخت بود و پاهاشو از وسط باز کرده یه چیزی فرو کرده بود تو کوسش . و اونو تند و تند هم میذاشت تا ته کوس و درش می آورد . منم بی اختیار دستمو رو کیرم می مالیدم جاااااااان چی می شد جای اون لوله که نمی دونم چیه کیر منو می فرستادی تو کوست ... چه حالی می کردم . چه تنوعی . آدم خسته میشه همش بخواد یه مدل کوس بزنه وقتی از چند تا کوس لذت می بری و به چند تا کوس حال میدی یه روحیه دیگه ای می گیری . پس الهه هم یه جورایی کوسش می خاره و نیاز داره . اوایل ازدواج بود و من و الهام خیلی با هم سکس داشتیم . اون روزایی  که اون کلاس نداشت و منم تدریس نداشتم حتی بعد از ظهر هاش هم با هم سکس می کردیم . بیشتر وقتا که الهه پشت به من قرار می گرفت و الهام هم دور و برم نبود فقط نگاهمو به کون مادر زن کون گنده و سینه درشتم می دوختم و تو فانتزی سکسی خودم می دیدم که اونو هم دارم می کنم . بر شیطون لعنت امید این چه کاریه . مادر زن جای مادر آدمه .. خب جای مادرته ولی مادرت که نیست .. پسر شیطونو لعنت کن . دلیل نمیشه هر زنی که این جوری خودشو درست می کنه بخواد بره زیر کیر یکی دیگه . اصلا خصلت زنا اینه که خود نمایی کنن خودشونو خوشگل نشون بدن و تو دل بقیه جا بیفتن .. خب حتما یه علتی داره که می خوان خودشونو تو دل بقیه جا کنن . فقط یه آفرین خشک و خالی ؟/؟ این که نمیشه . حتما یه چیزی هم می خوان و لازم دارن . چه مرد و چه زن یه نیاز هایی داره ... با این افکار راه به جایی نمی بردم .چند شبی می شد که به وقت سکس با الهام یه سر و صداهای مشکوکی رو پشت در اتاق خوابمون احساس می کردم . نمی دونم چرا این فکر به ذهنم افتاد که مادر زنه داره ما رو می پاد . الهام که زیر کیر من دست و پا می زد و حواسش نبود . البته یکی دوبار صدای خفیف تماس دست با درو شنیدم و هرچی هم گوشامو دوباره تیز می کردم سر و صدای هوس زنم  هر چند کوتاه بود ولی مانع می شد . من باید می فهمیدم که جریان از چه قراره . سکس ما هم زیر نور چراغ خوابی انجام می شد که دست کمی از لامپ هزار نداشت . خانوم خانوما این جوری زود تر به ارگاسم می رسیدند و احتمالا مامان جونشون هم پشت در بیشتر حال می کرد . یه بار که سکسمون تموم شد و الهام زیر کیر من خوابش برده برد من حس کردم مادر زنه اگه اونجا بوده هنوز نرفته .. خیلی آروم واسه این که زنمو از خواب بیدارش نکنم از تختم بلند شده رفتم سمت در تا دستگیره رو به سمت پایین کشیدم یه صدای خشکی کرد و لعنتی قفل هم بود و تا کلید رو بچرخونم صدای پای فرار رو شنیدم و بعدش که رفتم بیرون یارو فرار کرده بود . اینم از مچ گیری ما . اون واسه چی این کارا رو می کنه . با این لباسایی که می پوشه دلمو برده .. پشت درهم که می ایسته و سکس ما رو زیر نظر می گیره . دیگه واسه کوس و کون دخترش که نمیاد . این کیر منه که بهش حال میده . یعنی به همین حد می خواد قانع باشه ؟/؟ می تونم اونو زیر کیر خودم داشته باشم ؟/؟ خواستن توانستن است . ولی هرچی فکر می کردم نمی دونستم از چه راهی وارد شم . اون خیلی زرنگ تر از این حرفا بود . یکی از این روزا که من بعد از ظهرش تدریس نداشتم و الهام هم بعد از ظهری کلاس نداشت واسه لحظه سکس بعد از ظهر با زن نازم ثانیه شماری می کردم که الهام جون زنگ زد واسم و گفت که امروز واسشون یه کلاس اضافه گذاشتن و نمیاد خونه هرچی هم خونه زنگ می زنه مامانش گوشی رو ور نمی داره که به اونم اطلاع بده دلواپس نشه . ظاهرا مادر زنه رفته بود تعلیم رانندگی و موبایلشم خاموش بوده . -باشه من بهش میگم . دیگه از این بهتر نمی شد . یه نقشه خوب واسش داشتم . اگه می گرفت یه خورده همون اول خجالتمون می ریخت و می تونستم سر بلند , کیر بلندمو تو کوس مادر زن قد بلندم فرو کنم . زودتر از مادرزنه خودمو رسوندم خونه و توی اتاقم مستقر شدم . فقط نمی خواستم کاری کنم که الهه متوجه شه که الهام خونه نیست . لباسامو در آوردم و با یه شورت و زیر پوش بودم . مادر زنه که اومد از پایین پله ها منو دید .. خبر دخترشو گرفت .. -خسته هست داره استراحت می کنه .. چه هیکلی . اون پیرهن براقش که منو یاد کفشهای چرم و ورنی مینداخت داشت دیوونه ام می کرد . یه لباسی تنش بود که شبیه به چرم غواصی بود ولی خیلی بهش میومد . انگار کونش به صورت طبیعی افتاده بود بیرون و تمام زوایاش به خوبی مشخص بود . من یکی مونده بودم با این تن و بدن چیکار کنم . کیرم به دیدن اندام الهه  شق کرده بود و اونم زل زده بود به همون کیردانی من . یعنی کیر و کیردان که همون وسط شورت باشه با هم . بیچاره فکر می کرد واسه دخترش شق شده که تو اتاق خوابیده و خبر نداشت الهام کلاس فوق العاده داره و تا چند ساعت دیگه بر نمی گرده .  وای چه اندامی .. چه هیجانی .. هوس الهه بد جوری مثل خوره به جونم افتاده بود . یه چند دقیقه ای گذشت . شورت و زیر پیرهنمو در آوردم و دیگه  در اتاقو هم از داخل قفل نکردم . شروع کردم به سر و صداکردن . -زود باش زود باش الهام . کیرم خیلی می خاره . باید اونو به یه جایی بمالم .. نگوخسته ام خوابم میاداین حرفا رو بذار کنار .. جاااااااان .. عجب کوستو برق انداختی  . یه گوشه هایی اگه موریزه داشته باشه شاید که بتونه خارش کیرمم بگیره .. چی ؟/؟ کوستم میخاره شیطون .. خودمو انداختم رو تخت و گفتم الهام بیا بپر تو بغلم قایم نشو .. حس ششمم بهم می گفت که اون از سوراخ گشاد کلید داره همه چی رو می بینه . این اتاق خوابو اون واسه ما ردیف کرده بود و اتفاقا یه دستکاریهایی هم در قفلش کرده بود و از اون کلاسیک هایی که بشه راحت داخل اتاقو دید زد گذاشته بود .. اینم از مادر زن ما ... گفتم بهتره یه  یکدستی بزنم ببینم صدای چیزی در میاد یا نه بعد کارمو انجام بدم . در اتاقو قفل نکرده بودم .-بفرمایید داخل در بازه .. اینو که گفتم چند ثانیه نشد صدای پا اومد .. انگاری داشت فرار می کرد . منم با چند تا پرش از اتاق خارج شده و الهه رو که در حال فرار بود دم در اتاقشون غافلگیر کردم . اونو گوشه دیوار به دام انداختم . چهره اش نشون نمی داد که زیاد ترسیده باشه یا خجالت کشیده باشه . بیشتر یه هیجان و هوس خاصی رو می شد تو صورتش دید ولی با این حال مقاومت می کرد . شاید اینم از سیاستش بود .. -الهه جون تو دیگه تسلیمی . زیر نفوذ منی . یه چیزی که بیشتر منو حشری کرده بود این که وسط تنش یه تیکه چرم مشکی به عنوان بلوز بود و از کون به پایین کاملا لخت و سوتین هم نداشت . خیلی ناز شده بود . چه حالی می داد همون یه تیکه رو هم خودم در می آوردم و کاملا لختش می کردم . باید همه جاشو می لیسیدم . -نهههههه نههههههه امید .. خوب نیست . من جای مامانتم . -مامانمم اگه بخواد تو کارم فضولی کنه همین جوری می کنمش .. پشت در چیکار می کردی . می خواستی کیر منو ببینی دیگه کوس دختر ت چی .. وای خدا مرگم بده تو خجالت نمی کشی حواسم نبود الان الهام میاد پایین .. -ناراحت نباش الهه جون می تونی یه شکم و یه دهن سیر بخوری از این کیر .. اون تا دو سه ساعت دیگه نمیاد . همه اینا واسه این بود که به دامت بندازم -نههههههه نههههههه من به دخترم خیانت نمی کنم .. -اینجا که جز من و تو کسی نیست . دو سه تا از انگشتای دست راستمو کردم تو کوسش و انگشت شستمو هم فروکردم تو کونش . وقتی انگشتامو تا ته می رسوندم انگشتایی که توی کوس جا داشتند انگاری تو دریا غرق شده بودند . -بگیر الهه .. خودتو آماده کن .. -زشته چیکار می کنی -میای کیر من و کوس دخترتو دید می زنی رو تخت دراز می کشی یه چیزی فرو می کنی تو کوست زشت نیست ؟/؟ همون نشسته و زانو زده کونشو از وسط باز کرده زبونمو گذاشتم رو سوراخ کون و یه چند دقیقه هم کوسشو میک زدم .-نهههههه نههههههه امید .. ولم کن .. کف دستمو چند بار محکم به کون مادر زنم کوبیدم و گفتم اگه من ول کنم این ولم نمی کنه . پاشدم و وایسادم .همون گوشه دیوار کیرمو چسبوندم به کوس و با یه حرکت روبه جلوی آروم کیر سفتمو کردمش تا ته کوس مادر زن کون درشتم .. کوس که جای خود داشت . هوس از سر و صورت الهه در حال باریدن بود و نمی دونست چیکار کنه . اون به دیوار چسبیده بود و منم ایستاده و محکم اونو فشار داده به دیوار داشتم و از پهلو صورت و لباشو می بوسیدم . سینه هاش به دیوار فشرده شده ومن یه خورده بدنشو عقب کشیده و جفت سینه های درشتشو گرفتم تو دستام . -چی می شد شما مادر و دختر رو هر شب در کنار هم می گاییدم . -من راضیم .. -اوووووههههه چه عجب بالاخره مامان جون یه حرفی زد .. -امید بالاخره کارتو کردی . خیلی سمجی -ببین من از تو زرنگ ترم . فکر نکن تو کیرمو دید زدی و من بیکارنشستم . در واقع اول من بودم که تو رو لخت دیدم داشتی با کوست ور میری -اگه می دونستم داماد به این چشم چرونی دارم دخترمو بهش نمی دادم . -چیه حتما منو دربست واسه خودت می خواستی . -چقدر از خودت متشکر هستی . -کف دستمو گذاشتم رو کوسش و گفتم این داره بهم میگه -امید جان یه  لحظه همین جا باش من بر می گردم . دوسه دقیقه دیگه بر گشت نمی دونم چه کاری داشت . ولی به محض این که اومد خودشو انداخت رو تخت . -ببینم داماد ما چیکار می کنه . چند مرده حلاجه . لبه های کوسشو به دو طرف باز کرد و گفت ادامه بده . خیلی تشنه کیر بود و امون نداد که یه خورده کوسشو لیس بزنم . -الهه چقدر داغی . یه گلوله آتیش . مثل یه کوره هوس -ببینم تو توی اون کوره رفتی ؟/؟ -فعلا که از همه داغ ترشو دارم حس می کنم . -بپا که آتیش نگیری و اون وقت باید آتیش نشون بیاد خنکم کنه .. جواب نداشتم بدم ولی پاهاشو از وسط بازش کردم طوری که دردش گرفت -حالا نشونت می دم مامان الهه طوری که دیگه درجا بسوزی .. -چیه داماد گلم .مرد بخواد منو ارضام کنه .. نزدیک بگم از تو گردن کلفت تراشم  گاییدم که حس کردم ننه خانوممه و دستم پیشش رو میشه . تمام سنگینی تنمو انداختم روش و خودمو از پایین به طرف بالا می کشیدم .. اون قدرت دریافتش زیاد بود و منم قدرت ارسالم . اصلا هم نمی گفت نفسم گرفت و دردم اومد . منو درسته با آغوش و کوس باز و هیکل ناز پذیرفت . یعنی گاییدن مادر زن این قدر راحت بود و من نمی دونستم ؟/؟ نه این قدر ها هم نباید راحت باشه . یه داماد خوش تیپ و جوون می خواد و یه مادر زنی که زیاد در بند ایمان نباشه .. وای قربون اونایی برم که ایمان دارن . پاهای الهه جونو بلندش کرده انداختمش دو طرف پهلوهام و بازم همین طور رو به جلو حرکت می کردم . -جوووووووون قربون اون هیکل ناب و نازت بشه امید .. -من فدای داماد گلم بشم . -مامانی الهه جون من !عمرت هزار سال .. -اگه بدونم تو هم هزار سال پیشم می مونی حاضرم زنده بمونم . -الهه جون کیرم تو کوست قفل شده اگه بخواد گریه کنه کی اشکاشو پاک می کنه ؟/؟ -همونی که باهاش در تماسه .. ظاهرا مادر زنم بعد از این که الهام رو به دنیا آورد دیگه نتونست بچه دار شه . -امید جون فعلا واسه گریه کردن زوده . اول لبای کوسمو بخندون بعد با چشای کیرت گریه کن .. قربون داماد فهمیده ام برم .. .. ای امان از دست این مادر زن بی جهت نبود که می خواست من داماد سر خونه شم . کوسش فقط یه خورده گشاد تر از کوس الهام نشون می داد . از اونجایی که خودمو اسیر یه تنوع کرده بودم وقتی کیرم با داخل و بیرون کوس الهه تماس می گرفت یه حس هیجان و هوس تازه ای رو در تمام بدنم حس می کردم . حس این که از زندگی توی این خونه خسته نمیشم . به خودم فشار می آوردم که آبمو زود تو کوس الهه جون خالی نکنم . می خواستم لیاقت خودمو به اون نشون بدم . خیلی سریعتر از اونی که حس می کردم و خودشم انتظار داشت تسلیم محض من شد و با چنگ اندازیهاش به ملافه های اطراف و گاز گرفتن  پارچه ای که تو دهنش گذاشته بود نشون می داد که نزدیکه که آبش بیاد . با زیاد تر کردن سرعت رفت و بر گشتی کیرم دیگه نذاشتم که فرصتی پیدا کنه تا فکرش بره جای دیگه . حس کردم که با هوس زیادش می خواد با پاها ش بهم لگد بزنه و من آروم به پاهاش فشار آوردم . لحظاتی بعد تمام بدنش به ناگهان شل شد . دستاش رها شد و لباش پارچه رو ول کرد و چشاش پس از چند بار باز و بسته شدن و خماری بسته شد و منم بدون این که به کیرم حرکتی بدم لبمو گذاشتم رو لبای الهه قشنگم و کیرمو در یه توقف لذت بخش گذاشتم به حال خودش که هر کاری که دوست داره انجام بده . حس کردم که دنیایی از لذت از تمام تنم اومده رو کیرم نشسته و داره منفجر میشه . مثل یه آتش فشان شعله های مذابو داره می ریزونه تو دره داغ الهه جونم . دره ای به نام کوس . -الهه الهه .. تو الهه زیبایی و هوسی .. -تو هم سلطان امید منی .. دیگه ولت نمی کنم .. -مامان .. مامان .... وایییییی  الهام اومده بود . وحشت منو گرفته بود .. -نترس داماد خوشگلم در قفله .. -مامان بیداری ؟/؟ امید منو ندیدی ؟/؟ من گوشه ای قایم شدم و الهام هم که جوابی نشنیده بود رفت بالا .. منم رفتم داخل حموم درو از داخل قفل کردم . ..الهه بعدش میره بالا یه چیزی به الهام میگه و بر می گرده . میاد پایین و دوباره درو از داخل قفل می کنه .. میاد داخل حموم پیش من . دوباره لخت لخت .. -من برم الهه جون . -کجا تازه اومدی . هنوز خیلی باهات کار دارم .. ترس ولم نمی کرد . -الهه جون حالا خیانت نمیشه ؟/؟ -اگه بذارم بری به خودم خیانت کردم . نمی دونی ارگاسم شدن با کیر یه آدمی جوونتر چقدر به آدم لذت میده . نترس به الهام گفتم که یکی از دبیرستان زنگ زد یه دبیر بیمار شد و خواهش کردن ازت جاش بری .. سه ساعت دیگه بر می گردی . سه ساعت گفتم چون عاقلانه تر به نظر بیاد . نمی تونستم بگم که دوساعت دیگه.. آخه رفت و بر گشت رو هم باید در نظر بگیرم . دیوونه ام کرده بود .من باید سه ساعت دیگه اونو می گاییدم . لذت بخش بود ولی زیاد بود .. رنگم مثل گچ سفید شد .. -الهه جون کت و شلوارو لباسام یه گوشه ای ولو شدن . کفشی که باهاش برگشتم و همش با اون میرم مدرسه چی ؟/؟ -نگران نباش اول سکسمون همه رو جمع کردم آوردم پایین .کفش رو هم از راه پله گرفتم .  کله الهه این جور وقتا خوب کار می کنه . لذت نمی بری مادر زنی به این زبلی داری ؟/؟ اینو که گفت حس کردم هوسم ده برابر که نه صد تا هم نه هزار برابر شد . بغلش زدم و سر تاپاشو غرق بوسه کردم . واسه این که حال و هوای حمومو به خودم نگیرم ازش خواستم که بیاییم بیرون . دوباره افتادم روش و تا می تونستم اونو گاییدم . دستمو جلو دهنش داشتم تا منو پیش الهام رسوا نکنه . با همه زبل بازیهاش انگاری که هوس اونو از خود بیخود کرده بود . یه بار دیگه هم ارگاسم شد . آب کیرم که در حال پس زدن از کوسش بود رو جمع کرده و با کف دستام مالوندمش به سوراخ کونش .. خودش حس کرده بود که می خوام چیکار کنم واسه همین کونشو قمبل کرد و با یه دست زدن به کیرم سفت ترش کرد . حرکات و حرفاش همه وسوسه انگیز بود . وقتی کیرمو به سوراخ کونش فشار داده و فرستادمش تو کونش سعی می کردم کمتر مژه بزنم تا این ثانیه های ارزشمند رو از دست ندم . سینه های درشتشو توی دستام داشتم و کونشو می گاییدم . چقدر کیف می کردم که کیرمو راحت می کنم تا ته کونش و می کشم بیرون و آبم نمیاد . پس از چند دقیقه ای که به همین حالت کردمش اون خودشم کونشو حرکت می داد . دستشو گذاشته بود رو کوسش . انگاری بازم هوس داشت . یه بلایی به روز گارم آورد که چند تا قطره هم بود برای بارسوم ریختم تو کونش .. دیگه از حال رفته بودم ولی خودمو مسلط نشون دادم . وقتی که  به اتاقم بر گشتم الهامو دیدم که لخت روی تخت دراز کشیده . دمرو همون حالتی که من خیلی دوست دارم . اون کون قمبلی اون واویلا بود . نگاهش به شلوارم بود تا شق شدن کیرمو ببینه . ولی من سه سرویس با مامانش حال کرده بودم . شق شو لعنتی . تو ذوق الهام جونم نزن .. فوری مسیرمو عوض کرده و رفتم یه قرص وایاگرا خوردم که نیمساعتی رو با کوس خوری مشغول شم و بعدش که این قرصه اثر کرد کارمو انجام بدم . همینم شد . حس این که دو تا زنو تو یه خونه میگام و اثر این قرص طوری منو به هیجان آورد که با وجود خستگی شدید و سردرد خفیف بازم با لذت همسرمو می گاییدم . هر ضربه ای رو که تا ته کوس الهام وارد می کردم تو دلم می گفتم به سلامتی تمام مادر زنای دنیا ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر