tag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post3352464163200858107..comments2023-10-22T14:14:23.348+03:30Comments on داستانهاي خيالي جذاب: کون گنده مامانم وکیرمن 4 (قسمت آخر )Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/09423747784500625964noreply@blogger.comBlogger6125tag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post-73900869328556080792014-12-04T10:01:04.794+03:302014-12-04T10:01:04.794+03:30حتما .. اون در خصوصی سایت لوتی این داستانو واسه من...حتما .. اون در خصوصی سایت لوتی این داستانو واسه من فرستاد.. و گفت بعدا بازم می نویسه ولی پس از ارسال قسمت آخر دیگه خبری ازش نشد .. با تشکر : ایرانی ایرانیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post-84551106480382115572014-12-03T22:48:08.736+03:302014-12-03T22:48:08.736+03:30سلام
خیلی داستانه خووبی بود .. جناب ایرانی عزیز ،...سلام <br />خیلی داستانه خووبی بود .. جناب ایرانی عزیز ، اگر نویسنده ی این داستان باز هم ادامه داد بگو در مورد سکس های مامانش بنویسه ..<br />خیییلییی ممنوننویدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post-70952720223140697642014-12-03T20:18:39.549+03:302014-12-03T20:18:39.549+03:30نظر لطفته احسان جان که این عقیده رو در مورد من و ن...نظر لطفته احسان جان که این عقیده رو در مورد من و نوشته هام داری .. این جا چند مسئله رو باید در نظر گرفت این که یک سایت مدیریت می خواد و پرسنل زیاد و معمولا سایت ها به وسیله تبلیغات ساپورت میشن .. برای منی که کارمند هستم و امروز رو سر کار نرفتم و دوازده ساعت کنار زنم نشسته بودم تا به خاطر بسته بودن راه گلو اگه چیزی می خوره گیر نکنه و...هفت هشت نوع بیماری داره ..همین هم خیلیه .. از طرفی من این وبلاگ را بر بهترین سایتهای دنیا ترجیح میدم . سال 89 که تازه شروع کرده بودم به نویسندگی داستانهای سکسی داستانهامو برای چند تا سایت از جمله شهوانی می فرستادم .. لوتی که مقرراتش اون موقع به نظرم عجیب و غریب میومد .. سایت ک .تو ک یه داستان منو گذاشت کلی هم طرفدار پیدا کرد ولی سایت جمع شد ... سایت امیر سکسی داستانهای منو شروع کرد به منتشر کردن .. فقط یک نفر ..مدیر وبلاگ امیر سکسی ..امیر دوست داشتنی در همین سایت بود ... من داستانهامو برای شهوانی هم می دادم خنده دار این جا بود که عده ای داستان منو از سایت امیر کپی کرده به اسم خودشون می ذاشتن در اون جا یا در شهوانی . ولی خود من که نویسنده بودم اعتراض می کردم توجهی نمی کردند ..اما امیر مدیر محترم و با مرام همین وبلاگ که تازگیها به خاطر مشغله زیاد شاید سالی 3 بار هم با هم مکالمه نداریم اومد و گفت ایرانی تو صاحب اختیاری به غیر از تو هین هرچی دلت خواست بنویسی و خودت منتشر کنی این ریش و این قیچی .. و این رفتار او برایم بسیار با ارزش بوده که هیچوقت از یادم نمی رود . برای همین خانه ای را که در آن راحتم برای من به مانند قصر است . برای من سایت داشتن و این جور بر نامه ها مهم نیست . برای من دوستی ها ارزش دارد . نویسندگی ارزش دارد . احترام به یکدیگر ارزش دارد ... من تمام داستانهامو اول در سایت امیر منتشر می کنم .. بعد لوتی ... اما دختری که عشقشو از دست داده بود و زجر می کشید و با عشقش در لوتی آشنا شده بود ازم خواست داستانی بنویسم از زندگی او و فقط در لوتی منتشرش کنم .. من داستان عشق و جدایی رو نوشتم از زندگی این دختر .. با این که غم انگیز بود و من عادت ندارم این جور داستانهای غم انگیز بنویسم ولی نوشتم .. با این که تمام داستانها رو اول این جا می ذارم ولی اون داستان رو در این جا نذاشتم فقط در لوتی گذاشتم به خاطر احترام به یک دلشکسته . . این اخلاقهای ماندگار باید بهش بها داده بشه .. احترام به همو ...منم عشقم به نویسندگیه ..من خدمت که بودم هنوز لیسانسمو نگرفته بودم . اون موقع بودم یک سرباز صفر دیپلمه ولی کار اداری داشتم .. اما آن قدر با همه خوب تا می کردم و با کار اداری زیاد و هوای همه رو داشتن طوری شده بودم که شاید باور نکنی همه دوستم داشتن .. افسرا فرماندها از زندگی خصوصی خودشون می گفتن .. سربازا به زور می خواستن رخت و لباس منو بشورن و من نمی ذاشتم . بازم بیشتر بهشون خدمت می کردم .. ده روز می رفتن مرخصی .. ده روز هم غیبت می کردند واسشون گزارش نمی کردم و خیلی کارای دیگه ... خلاصه دنیا خیلی چیزا داره که میشه باهاش خوش بود . .من این جا رو این وبلاگ رو به عظمت یک دنیا می بینم . چند تا وبلاگ غیر سکسی به من گفتن بیا نویسنده ما شو .. قبول نکردم . این جا هم که نفع مالی ندارم .. واسه عشق به نویسندگی و دوستان گلمه .. اما هیچ وقت فراموش نمی کنم زمانی رو که دوست داشتم نوشته هام منتشر شه و مدیر محترم اینجا امیر عزیز خیلی زود باورم کرد بهم اعتماد کرد..و اعتماد به نفس داد ..من خودم از نظر امنیتی و کارای فنی و وبلاگ سازی و طرح زیاد وارد نیستم.. چون فقط دوست دارم بنویسم و وقت کارای دیگه رو ندارم و اون این بستر رو برام فراهم کرد . ....وقتتو نمی گیرم . ممنونم از این گونه تشویق و دلگرمی دادنت ... الان هم بعد از ظهر نخوابیدم .. هنوز فرصت نکردم داستان لبخند سیاه قسمت بعدیشو بنویسم . و برم دو تا داستان گناه عشق و یک سر و هزار سودا رو کنترل و ادیت کنم و بعدشم آپدیت . با سپاس ار تو احسان عزیز ...ایرانی ایرانیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post-15708275434138108612014-12-02T22:13:43.670+03:302014-12-02T22:13:43.670+03:30شما آقایی
زیاده خواهی منو ببخش،میدونم سرت شلوغه،ا...شما آقایی <br />زیاده خواهی منو ببخش،میدونم سرت شلوغه،امیدوارم در آینده بتونی اینم بنویسی،<br />یه مسئله دیگه ایرانی جان فکر نمی کنی این وبلاگ در سطح شما نیست،کاش یه سایتی داشتین مثل لوتی همه چیز مرتب و شکیل خیلی قشنگتر می شد هم دسترسی به داستان ها راحت تر بود،<br />امیدوارم همیشه سربلند باشی<br />احسانnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post-34496783534562370802014-12-02T17:39:01.471+03:302014-12-02T17:39:01.471+03:30با درود به احسان نازنین و دوست داشتنی . خوشحالم که...با درود به احسان نازنین و دوست داشتنی . خوشحالم که بر گشتی ... البته این داستان رو من ننوشتم . یک نفر برای من فرستاد و من به اسم اون نوشتم . و جزو سه چهار داستانی بود که در این چهار ساله از دیگران بود و من منتشرش کردم . اصلا من اسم این جوری واسه داستانم انتخاب نمی کنم .که از آلات جنسی در عنوان استفاده کنم . ولی به سلیقه دیگران احترام میذارم و داستان قشنگی بود . دست راکو جان درد نکنه . در حال حاضر با توجه به زیاد بودن داستانها و این که نمی تونم به داستانهای فعلی برسم و حتی بعضی از داستانها رو هفته ای یک بار منتشر می کنم نمی تونم داستان جدیدی اضافه کنم .. و امید وارم در آینده بشه این کارو انجام داد .. حتی چند روزه که می خوام یک داستان تک قسمتی کوتاه هم بنویسم وقت نمی کنم و اضافه کردن داستان نه تنها منو از داستانهای قبل دور می کنه بلکه به اون داستان جدید هم نمی تونم توجهی بکنم .. با تشکر از محبت و همراهی تو نازنین ... ایرانی ایرانیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7422919100650572720.post-27265598187863876332014-12-02T00:45:26.922+03:302014-12-02T00:45:26.922+03:30ایرانی گرامی دوست عزیزم
سلام
چن مدتی دسترسی نداشتم...ایرانی گرامی دوست عزیزم<br />سلام<br />چن مدتی دسترسی نداشتم به سایت ،تازه اومدم ماشاالله چقدر داستان نوشتین،وقت نکردم جدیدا برو بخونم ،این داستانو خوندم عالی بود مثل خودت ،مثل همیشه ،<br />می دونم پر رویه تازه برگشتم بخوام درخواستم بدم،ولی از اونجایی که می دونم گلی این کارو می کنم ،می خواستم اگه امکانش هست یه داستان چند قسمتی در مورد یه زوجی بنویسی که تازه ازدواج کردن ،بعدش دوست عروس داستان که از شهر دیگست تو شهری که این زوج زندگی می کنن دانشگاه قبول میشه و به هر دلیلی خوابگاه گیرش نمیاد اصلا میشه گفت دانشگاه آزاد قبول شده ،خلاصه میاد تو خونه دوستش که تازه ازدواج کرده به اصرار دوستش ساکن میشه و از این طریق هر روز بیشتر و بیشتر باهاشون اخت میشه و ...،چاکرت احسان <br />احسانnoreply@blogger.com