ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 38

یک میلیونو در جا بهم داد ولی من اصلا دلم نمیومد ازش پول بگیرم . هرچند می دونم نیاز مالی نداشت . داشتم فکر می کردم آیا واقعا عاشق سمانه هستم و از ته دل دوستش دارم ؟/؟ یا این که به این دلیل که نوعی سر خوردگی رو از گذشته جبران کنم حس می کنم که عاشقشم . به چهره سمانه نگاه کردم . دلم اونومی خواست . خیلی زیبا بود. زیبا و مهربان و مغرور . غرور خاصی که داشت شاید خیلی ها رو از خودش فراری می داد ولی خیلی ها رو هم به طرف خودش می کشید . شایدم من این طور فکر می کردم . یه خورده که بیشتر به گذشته خودم و اون فکر می کردم به این نتیجه رسیدم که شاید زیاد هم مقصر نبوده . من نباید اون رفتارو می داشتم . . شاید خود خواه واقعی من بودم . من باید زندگی رو از دیدگاه اونم می دیدم . اون چه می دونست که من چی می کشم . وقتی جنسو تحویلش دادم دلم نمی خواست که ازش خداحافظی کنم . -هانی جان می خوای مغازه باشی ؟/؟ -اگه امری داشتین در خدمتم .. -می خوام بیای خونه و اونوواسم ردیفش کنی  با مودم من و یه سری بر نامه های دیگه ای رو هم نصب کنی .. ولی اگه وقت نداری بعدا مزاحم میشم . وای سمانه داشت واسم از مزاحمت حرف می زد . دختر ... دوست قدیمی من . تو جون بخواه .اصلا یه ماه یه سال مغازه رو تعطیلش می کنم . با هم رفتیم خونه شون . در یه هشت واحدی یه آپارتمان صد و هشتاد متری داشت که تنها درش زندگی می کرد . عجب خونه شیکی . همه چیزش دست اول .. عجب آکواریوم قشنگی داشت . پر از ماهی های رنگارنگ . کامپیوتر و نصب چند تا بر نامه رو براش ردیف کردم . ویندوزشو  از قبل ردیف کرده بودم . هرچی خواست بهم پول بده قبول نکردم . -خانوم دکتر این جزو سرویس ماست . -بببن هانی جان تو هر وقت میای مطب  بهم ویزیت میدی .. -این فرق می کنه .. نزدیک بود از زبونم بپره که تنهایی در این خونه درندشت زندگی کردن چه حالی داره که فوری جلو زبونمو گرفتم .. هانی دیوونه بازم می خوای گند بزنی ؟/؟ خانوم دکتر یا همون روان شناس خودم خیلی هم کد بانو بود . دیگه واسم چای و شیرینی و میوه آورد . حتی نمی دونستم ساعت چنده . وقت و زمان از دستم در رفته بود . حتی غذا هم درست کرد و واسم آورد .. نمی دونم چرا این کارا رو می کرد . -هانی جان ظاهرا شما دیگه نیازی نیست پیش من یا به مطب بیای . مثل این که پول زیادی داری -نمی دونم خانوم دکتر شاید یه جورایی به شما عادت کردم و این دیدن شماست که به من آرامش میده . -وای چی می شنوم . خیلی خوشحالم که بتونم مفید واقع شم و علاوه بر حرفام خودمم موثر باشم .. -خب  خانوم دکتر خودشون استادن و می دونن که خیلی از بیمارا یی که تو بیمارستان بسترین وقتی پرستارای خوشگلو می بینن خیلی در روحیه شون اثر گذاره و اونا رو آرومشون می کنه که زودتر درمان شن .  -یعنی میگی منم برات حکم یه پرستار خوشگلو دارم ؟/؟ -خیلی بالاتر از اون . خوشگل و خوش فکر .. چقدر از این حرفا خوشم میومد . وای اگه اون می دونست من از این حرفام منظور خاصی دارم چه حالی بهش دست می داد . -راستی دیگه باید به فکر ازدواج باشی .. -راستش من خیلی دلم می خواد با همون دوست دوران دبیرستانم که اون روز باهام پیچیده و نتونسته درکم کنه ازدواج کنم . به نظر شما اون راضی میشه که باهام ازدواج کنه ؟/؟ اصلا اگه شما جای اون دختر بودین راضی می شدین باهام ازدواج کنین ؟/؟ -خب باید شرایطو سنجید . من اگه جای اون دختر می بودم باید بیشتر شما رو می شناختم . اصلا شاید اون به درد شما نخوره . -من خیلی دوستش دارم . بااین که یه بار ازدواج ناموفق داشته ولی بازم حاضرم باهاش ازدواج کنم . ولی سوال اصلی من اینه اگه شما جای اون بودین به صرف این که یه روزی من دو جنسه بودم راضی به ازدواج با من می شدین ؟/؟ -ببین هانی جان . باید یه عشق و علاقه ای بین دو نفر وجود داشته باشه و این که اگه اون شخصی که به یک ثبات جنسیتی رسیده اگه دارای مشکلی نباشه هیچ اشکالی در این که اون دختر بخواد باهاش ازدواج کنه نمی بینم . چه با متانت حرف می زد . ولی اگه این مسئله برای خودش و در زندگی شخصی خودش اتفاق می افتاد می تونست این بر خورد رو داشته باشه و راحت تصمیم بگیره ؟/؟ یا این که واسه مردم بود که این حرفا رو می زد و تبلیغات می کرد ؟/؟صحبت رسید به این جا که شناخت مردا خیلی سخته .. -شاید باورت نشه ولی من با همه زرنگی خودم فریب خوردم . با یه پزشکی ازدواج کردم که بعدا فهمیدم که معتاده . با این که  در دوران عقد فهمیدم که اون یک معتاده بازم به این امید که اصلاح شه هم نقش یک روان شناسو براش بازی کردم و هم یک همسر . بار ها و بار ها  واسه ترک اعتیادش تلاش کردم ولی فایده ای نداشت . شاید فکر کنی که نباید این قدر زود نا امید می شدم ولی باید پاسخگوی مردمی هم می بودم که ازم مشورت می خواستند و از طرفی دکترا هم قبول شده بودم و باید به درسم ادامه می دادم .  در هر حال ازش جداشدم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر