ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس یا عشق قسمت دوم

الو شراره امروز ناهار میای پیشم؟/؟ من تنهام.شیوا بود.- میام بشرطی که غروب زودتر بذاری بیام.- باشه تو حالا بیا بابا مامان رفتن تهران تا شب برنمیگردن.من هم ساعتی بعد چندتا جزوه درسی با خودم برداشته و راهی خونه شیوا شدم که وسطهای بلوار خزر بود.اینم بگم که ماشین نداشتم ولی قرار بود بعد از برگشتن از ژاپن کیوان جوونم یه پرشیا صفر سفید برام بخره که عاشق این مدل ماشینم.خودش یه اپل نقره ای داره که اصلا از ریخت این ماشین خوشم نمیاد.در هر حال با دوتا تاکسی و تفریحانه رفتم خونه شیک و ویلایی دوستم که پدر و مادرش هر دو معلم باز نشسته بوده و برای کاری به تهران رفته بودند.ناهارو خورده نخورده دیدم شیوا رفت سراغ ویدیو و گفت حالا نوبتی هم باشه نوبت فیلم دیدنه مگه از دست بابا مامان میشه اینها رو دید.- مگه چیه ؟؟/؟؟خودت می بینی.سی دی و دی وی دی سلیقه اش نمیگرفت و رفت سراغ نوار ویدیو وی اچ اس که مدتیه از مد افتاده.میگفت راحت 6 ساعت ال پی ضبط میکنه و مثل دی وی دی اذیت نمیکنه.منتظر تماشای راز بقا و نبرد حیوانات بودم که وااااای به به راست راستی هم راز بقا بود.صحنه های سکسی و بکن بکن.اصلا عادت نداشتم از این فیلمها ببینم و به کیوان هم اجازه نمیدادم که بنشیند و کوس و کون خواهر مادر مردم را دید بزند.راستش حسودیم میشد مردها معمولا نقطه حساسی به نام کیر دارن ولی زنها کون کوس سینه و خیلی جاهای دیگه برای تحریک کردن مردها دارن بدون اینکه بخوام دست از بد و بیراه گفتن به شیوا برداشته و محو فیلم شدم.وااااااااااییییییییی عجب کیررررررررری داره این سیاهه منو یاد کیر اسب میندازه.شیوا ببین این زنه به این خوشگلی و سفیدی با این اندام بیست و بی لکش چه جوری داره به این سیاه در پیتی کوس میده ؟؟/؟؟ منکه دگرگون شدم.شیوا نگاهی بمن انداخت و چیزی نگفت اما دو دقیقه بعد دلش طاقت نیاورد و گفت حالی که این کیر سیاه با اون کلفتی و بلندیش به اون کون سفید و گوشتی و کوس تنگ میده اینقدر زیاده که تمام این فاصله ها و اختلافاتو از بین برده.دیگه از جام بلند شده سمت دستشویی رفتم ترشح کوسم تا یک وجب پایین ترم سرایت کرده بود.با کف دستم حسابی کسم را میمالیدم.کیر کیوان را طلب میکردم 6ساعت تا لحظه موعود باقی مانده بود.یک هفته تمام کون داده بودم و کوسم همچنان سنگین بود.از دستم هم دیگر کاری ساخته نبود.شلنگ توالت را گرفته و به صورت عمودی از بالا تا پایین بصورت رفت و برگشت بر روی کوسم میکشیدم.زودتر به نزد شیوا برگشتم تا مشکوک و دلواپس نشود.هرچه میخواستم سرم را برگردانم و کپه مرگم را بگذارم هوس و کنجکاوی از سرانجام سکسها و حالتهای مختلف سکس بمن اجازه نمیداد.منکه اینطور حشری شده بودم وای به حال شیوای مجرد.در همین حال و احوال بودیم که صدای زنگ در به گوش رسید ؟؟/؟؟ شیوا از آیفون تصویری چشمش بجمال افشین روشن شد.من هم روسری سرم کرده مانتویم را پوشیده و قصد رفتن داشتم که دیدم افشین و امیر که این دومی مدتی بود بمن کلید کرده با هم وارد شدند.جواب سلام آنها را با سردی دادم.شیوا به دور از دید آنان صدایم کرد و گفت تو رو خدا نرو آبروم میره.- آبرو چیه ؟/؟ مگه تو هم آبرو داری؟/؟ تو با افشین دوستی این نره غول اینجا چیکار میکنه؟؟/؟؟- آخه 2 ساعت پیش زنگ زد و میخواست بیاد اینجا راستش اول کار داشت نمیخواست بیاد بعدا که کارش بهم خورد برام زنگ زد منم اونموقع برای تو زنگ زده بودم و بهش گفتم که قراره شراره جون بیاد اینجا اونم حتما به امیر گفته.ـ خب چه ربطی به امیر داره ؟/؟ مگه تو به گوش این یالغوز آباد نرسوندی که من شوهر دارم و یه تار موی شوهرمو به صد تا مثل اون نمیدم؟؟/؟؟- خب اینقدر بد اخلاقی نکن یخورده دور هم میشینیم و از درس و دانشگاه میگیم و به خیر و خوشی خداحافظی میکنیم.اخم و تخم کرده مجبور بودم که بنشینم.چند لحظه بعد شیوا به نزدم آمد و گفت من و افشین یخورده این دور و ورها کار داریم تو یخوده امیر رو سرگرم کن تا من بیام.- منظورت چیه؟؟/؟؟- منظور خاصی نداشتم یه وقت خیال بد نکن تازه بر فرض اگه هم بذاری دستی به سر و روت بکشه چه اشکالی داره؟/؟ تو تازه عروسی شوق و ذوق داری هیچی حالیت نیست عقب افتاده املی.دو روز دیگه که دل شوهرتو زدی اونم دولشو میده به یکی دیگه.چه اشکالی داره تو پیش دستی کنی؟/؟ بیا و ببین الان زنهای مسن همه دوست پسر جوون میگیرن و حسابی مد شده و تازه واسه خودشون کلاس هم میذارن.- من از اوناش نیستم.- حالا که نگفتم کاری بکن تازه اگه هم بکنی ما خودمون هستیم و خودمون بینمون میمونه.- خفه شووووووو شیوا.آن دو ما را بحال خود گذاشته و من و امیر در فاصله چند متری هم هر یک برمبلی نشسته بودیم.هر چه به بهانه های مختلف میخواست سر صحبت را با من باز کند جوابش را نمیدادم.منتظر بودم شیوا از اتاق خواب برگردد تا من خانه را ترک کنم.نمیدانم چرا به امیر بی اعتماد بوده و با همه کلک بازیهای شیوا نسبت به او و خانه اش احساس مسئولیت میکردم.امیر کمی پرروتر شده بود و من عصبانی تر.- ببخشید چند بار بگم من شوهر دارم.- خواهش میکنم منم چند بار بگم من از زنهای شوهردار خوشم میاد.- واسه چی؟/؟ اینکه نهایت پستیه؟؟/؟؟- اتفاقا خیلی لذت میده یه زن شوهردار خیلی تجربه داره.امیر خیلی پررو شده بود رعایت نمیکرد.دیگر احترام سرش نمیشد دروغ هم میگفت.- منکه تا بحال با زنی نبودم ولی دوست دارم با یه زن شوهر دار حال کنم.وقتی سر شوهرش کلاه میره نمیدونی چه کیف و لذتی داره خیلی هیجان انگیز و اکشنه.مخصوصا اگه کیر معشوق کلفت تر از کیر شوهر باشه زن رو به عرش اعلی میرسونه تو رو خدا فقط یه بار بذار بیام طرفت.از جایم بلند شده سیلی محکمی بر گوشش نواخته قصد خروج داشتم که با تمام قدرت مرا نگه داشت و بلندم کرد و به یکی از اتاقها کشاند.در را هم از داخل قفل کرد.دستش را بر روی دهانم گذاشت و محکم فشار داد.- نترس من وحشی نیستم آدم دموکراتی هستم و قصد تجاوز به تو رو ندارم.ببین به حرفهام گوش کن اگه بد میگم در رو باز میکنم برو.گناه من نیست که دوستت دارم عاشقتم تقصیر من چیه که تو شوهر داری ؟/؟منم دوست دارم که بغلت کنم بگم عاشقتم.موهات رو نوازش کنم لبهات رو ببوسم بگو گناه من چیه؟؟/؟؟.میدونستم هوس چشمهاش رو کور کرده بود که همینطوری داشت آسمون و ریسمونو بهم می بافت.راستش کمر منم از وقتیکه این فیلمها رو دیده بودم بد جوری سنگین شده بود.عادت داشتم که هر روز کیوان کوسمو بکنه و یک هفته کون دادن هم راضیم نکرده بود.ولی اصلا دوست نداشتم به شوهر باوفایم بی وفایی کنم.چهره او یک لحظه از جلوی چشمانم دور نمیشد و از یک طرف حرفهای شیوا.همین یه بار.کسی نمی بینه.اون متوجه نمیشه.یک آن نگاهم به امیر افتاد.خیلی جذاب بود.خیلی از دخترها دوست داشتن جای من بودن.کسی نمی بینه .نه من خیانت نمیکنم.فقط یه بار کیوان رو 6 ساعت دیگه می بینم.شیطان بدجوری گیر داده بود.همین یک دفعه.هیشکی نمیفهمه.اگه خلافی کنم چطوری توی روی شوهرم نگاه کنم؟/؟ کمرم سست شده بود.ناتوان شده بودم.امیر آرام آرام دستش را از روی دهانم برداشت.سرمو پایین انداختم تا چشمهای خمارمو نبینه.نه نمیتونم خیانت کنم.اما پنداری ترشحات کوسم مثل غبار و مثل قطرات بارون و سیل جلوی صورت کیوان را در نظرم پوشانده و باعث میشد که دیگه شوهر نازنینم رو نبینم.هنوز بغلم نکرده آه ه ه هوسناکی کشیدم.نه نه امیررررر نکننننننن منو مجبور به گناه نکننننن.ـ گناه چیه عزیزم؟/؟عشق من شراره من.وقتیکه تنت نیاز داره وقتیکه سیستم بدنت اینطوری تنظیم میشه چرا میخوای بخودت لطمه بزنی؟؟/؟؟ بیا بیا بیا.- نه.نه.نهههههههه کیوان نجاتم بده.- شراره قشنگم کاری میکنم که وقتی توی بغل شوهرتی امیرت رو صدا بزنی.- نه نه با من این کارو نکن ولی دیگر فایده ای نداشت.اصلا متوجه نشدم کی لختم کرد.ولی خودش لخت شده و دستش بر روی سینه هایم قرار داشت و لبانش بر روی کوسم آخ خ خخخخخ و با زبانش آتشم را شعله ورتر میساخت.- نه نه بیشتر نهههههههه ولم کن.- تو میگی نه ولی این زبون بسته که این زیر تند تند داره ازش نم و ترشح خارج میشه چیز دیگه ای میگه؟/؟- در همین حد بسه نمیخوام پیشرفت کنی چرا من اینجام؟؟/؟؟.دیگر نتوانستم به سخن گفتنم ادامه بدهم چشمهایم بسته شده و خود را در دنیایی دیگر میدیدم.دنیای مجردها.دنیای بی شوهرها.دنیایی آزاد حتی امیر را هم نمیدیدم.تنهای تنها.تنها زبانی را احساس میکردم که کسم را به عرش رسانده بود.دستهایی که سینه هایم را لمس میکرد و انگشتی که وارد سوراخ کونم میشد و خارج میشد.آه ه ه ه.اگه امیر بخواد از کیرش استفاده کنه من چیکار کنم؟؟/؟؟ حداقل اگه کیرشو به من نرسونه میتونم بخودم ببالم و بگم که به همسرم خیانت نکردم و راهی برای نجات باز گذاشتم.هر چه خواستم کاری کنم که امیر نفهمه من آبم اومده و ارضا شدم تا بدین وسیله غرورم رو حفظ کنم نشد.موقع ارگاسم بی اختیار دستامو به زیر سینه هام برده خودمو سفت گرفته و تکانهای شدیدی میخوردم که انگار دارن به یک نفر شوک الکتریکی میدن تا قلبش به حرکت دربیاد.کمرم سبک شده بود.دوست نداشتم تکون بخورم.سست و بیحال دراز کش بر روی زمین افتاده بودم.دوست داشتم به هیچی فکر نکنم.خوش بودم اصلا به این فکر نمیکردم که اینجا خونه شیواست اینم امیره منم یه زنی که به شوهرش خیانت کرده.هر چند وقت چیزی یادم میومد ولی دلشو نداشتم بلند شم.نه نه نههههه نباید کیرشو بمن برسونه. وااااااای. نه. نه. کیررررررر.نهههههههه.دیگه نمیتونم به روی کیوان نگاه کنم.ناگهان روی کوسم یک تکه گوشت گرم و کلفت رو احساس کردم.- نه نه بیشتر از این نههههه خواهش میکنم. برات ساک میزنم.آبتو میخورم کیرت رو توی ناموس من و شوهرم نفرست منو بیشتر از این شرمنده نکن امیرررررررررر.- اتفاقا لذتش به همینه.امیر به کارش خیلی وارد بود.میدونست چطوری زبون منو ببنده.کیرررررررشو روی کوووووووسم میکشید.اوووووووف.چند ثانیه بعد ول میکرد.بعد از مکثی بکارش ادامه میداد.حسابی آتیشم زده بود.بادا باد هرچی میخواد بشه.دیگه دلم رو به دریا زده بودم.اینو امیر از سکوتم فهمید.آرام آرام سانتیمتر سانتیمتر کیرش را وارد کوسم میکرد.باهر پیشروی وجودم بیشتر در آتش هوس میسوخت.دیگر نتوانستم جلوی فریادم را بگیرم.بزن امیررررررر بزن محکمترررررررر بزن.همین یه امروزه که داری منو میکنیااااااااااا.پس خوب خوب بکنم. بزن عیبی نداره.جوووووووووون همین یه دفعه هست محکمممممم بکننننننننن.کیرش را کلفت تر از کیر کیوان یافتم.اگر کیر کیوان و کیر امیر را استوانه سر و ته بازی فرض میکردیم یا شبیه دو تا کاغذ لوله شده کیر کیوان داخل کیر امیر راحت جا میشد.وااااااااااایییییییی کیر امیر بیشتر حال میداد.ولی من عاشق کیوان بودم.در آن لحظات هر دستوری میدادم انجامش میداد.من هم ملکه امیر بودم هم پادشاهش.- شراره تو خیلی خوش پوست و تازه ای.هر مردی با تو به عرش میرسه.حیفه که از این تن قشنگت استفاده نکنی گناه میکنی اگه به عاشقت جواب رد بدی.- امیر به شیوا و افشین نگو که باهام چیکار کردی.- بهت قول میدم که چیزی نگم ولی اونها که بچه نیستن.کار از کار گذشته و آنچه که نمی بایست بشود شده بود.با خود گفتم حالا که خودمو نجس و آلوده کردم بهتره در حق این کیر کلفت ثواب بیشتری کرده و خودم هم بیشتر و بیشتر فیض ببرم.راستش از اول عشقبازی خیلی در حقش ظلم کرده بودم.فوقش یک امروزه و بس.بعدش نخود نخود هر کی رود خانه خود.من هم سعی خواهم کرد برای شوهر دوست داشتنی ام همان شراره سابق باشم و به این اتفاق فکر نکنم.دست بکار شدم.تازه موتورم روشن شده و گرم...ادامه دارد

2 نظرات:

فری گفت...

خیلی خوکشل بود امیر جانننننننننننن.مرسیییییییییییییییی.وای بفیش رو زود بزار

ناشناس گفت...

aeval khosham omad!
montazer baghyasham!
khili aly bud damet garam!
rasti mishe dastan hat ro be sorat java bezari albate ba link danlowdesh?

 

ابزار وبمستر