ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس فاميلي1

سلام ميخوام سكسهام رو با خاله هام و مامانم رو براتون بنويسم؛من با خاله کوچیکم خیلی رفیق هستم اون الان دانشجویه و خیلی باهاله اندام خوبی نداره ولی من که ازش نمیگزرم ما همیشه با هم دستمالی داشتیم یعنی من همیشه دستمو از پشت بهش حلقه میکردم و پشتشو میمالوندم اونم رونمو یه چند بار هم تمام صورتشو ماچ کردم البته به جز لبش اونم پیش من راحت بود و خیلی وقتا پیرهنشو میداد بالا تا من سینه هاشو ببینم تا چند ماه پیش که کتاب خاطراتشو خوندم و دراون از سکسش با دوست پسرش و اینکه پرده نداره و چه لذتی برده نوشته بود تازه داشتم به جاهای حساسش میرسیدم که یهو اومد کتابو ازم گرفت و گفت خوندی گفتم اره ولی به هیچ کس نمیگم تا این که گذشت و یه شب که خونمون بوددیدم خوابیده دستمو بردم زیر شلوارش و اروم دستمو کردم تو و دستمو زدم به کسش دیدم لبشو گازكرفت فهمیدم بیداره دستمو رو کسش کشیدم که یهو دستمو گرفت گفت بی شعور چیکار داری میکنی گفتم هیچی و اومدم جلو و صورتشو بوسیدم که حلم داد عقب و گفت من دیگه از این غلط ها نمیکنم گفتم باشه نکن و دستمو بردم و کیرمو گرفتم دستمو یکم باهاش ور رفتم دیدم داره کسشو میمالونه گفتم خیلی نا مردی اونم روشو کرد اونورو خوابید
فردا صبح که شد گفت پاشو بریم یه دوری بزنیم و رفتیم و بعد برگشتيم من رفتم اشپزخونه و اون رفت بالا شلوارشو عوض کنه و من زود رفتم بالا دیدم شلوارش پایینه و شورتش تنشه شورتش نخی بود و کسش معلوم بود ایستادو منو نگاه میکرد و هچ حرکتی نمیکرد منتظر بود و من رفتم طرفش و کیرمو از رو شلوار چسبوندم به کسشو دستمو بردم زیرشورت روي کسش و لبامو گذاشتم روی لباش و اونم لباشو فشار میداد و واروم کسشو میمالوندم که یهو مامانم صدام زد دستمو کشیدم بیرون و گذاشتم تو دهنش و زود رفتم؛شب که شد گفتم من تورو خیلی دوست دارم و میخوام گرمای تنتو حس کنم و اونم روشو کرد به من و گفت ظهر میخواستم لخت بشمو تو منو بکنی تو مثل یه مردی و منم یک زنم خودمو بهش نزدیک کردم و کیرمو از تو شلوارم کشیدم بیرون و اونم زود گرفت دستش و گفت ماله خودمه میره تو کس خودم و از این حرفا و منم فقط نگاش میکردم و گفتم اگه الان بکنمت نمیتونیم حال کنیم و بهتره بزاریم تا یه موقعه دیگه که وضعیت بهتر بشه و اونم گفت باشه و منم دستمو گذاشتم تو دهنشو و اروم ساک زدنو باهاش تمرین میکردم و اونم دستشو میکرد تو کسش که حالا خيسم شده بود و می اورد بیرون و ميخورد و خلاصه خوابش برده بود که دیدم ضایعس و پتوشو زدم کنار و کسشو بوسیدمو و شرتشو کشیدم بالا تو اون لحظه میخواستم بکنمش اما چون دوست داشتم میخواستم بیدار باشه و لذتشو ببره
صبح سر صبحانه بهم گفت که تا صبح خواب سکس بامنو میدیده و منم گفتم نگو الان کیرم بلند میشه و اونم خندید و گذشت تا رسید به تابستون همین سال که من بودمو اون تنها توخونه؛ رفته بود حموم و من بیرون بودم اومدم خونه در زدم و دیدم کسی نیست از دیوار اومدم دیدم تو حمومه و حوله جلوی دره اون معمولا حموماشو طول میده و معلومه کسشو میمالونه شلوارمو در اووردم ودر رو باز کردم و دیدم بله کون تپلشو گذاشته رو چارپایه داره خودشو ارضا میکنه تا منو دید ترسید ولی یه لحظه دید منم بلند شد و اومد جلو دید کیرم راسته راسته گفت بابا ترسیدم گفتم ادامه بده و بغلش کردم و بردمش به سمت دیوار و کیرمو گذاشتم زیر کسش و دو تا پستونای کوچیکشو گرفتم و ازش لب گرفتم و لیسیدمش و رسیدم به سینه هاش سینه هاش تو دهنم جا میشد و قشنگ مثل بچه میمکیدمشون و اونم بادستش سر كیرمو گرفته بود و اه میکرد و اروم برام جلق میزد؛ من رسیدم به کسش و گفتم پاهاتو باز کن و کس صورتیش اومد بیرون و من تا میتونستم خوردمو انگشتمو کردم توش و تا به خودش لرزید و اب کسش اومد تو دهنم بلند شدمو باهم لب تو لب شديم؛دیدم چشاش بسته میشه خوابوندمش کف حموم و گفتم پاهاتو بگیر بالا که یه لحظه کیرمو گرفت و گفت واقعا دوستم داری گفتم اره و خم شدم طرف صورتش و همزمان کیرمو کشیدم رو کسش که یه اه ظریفی کشید و من کیرمو دادم تو كوسش اونم پشتمو گرفت و کیرم تا دسته رفت تو کسش افتاده بودم روشو تلمبه میزدم و اون با ناز نگام میکرد و من میکردمش که دیدم بسشه و دوباره اب کسش راه افتاده؛کیرمو کشیدم بیرون بردم سمت دهنش فکر کردم نمیخوره اما تا دسته کرد تو دهنش و قشنگ خورد و تخمامو لیس زد؛گفتم برگرده و زانوهاشو بزاره پایین و حالت سگی بگیره؛گفت که اروم تر بکنم و منم گفتم باشه و دیدم کونش جلومه شروع کردم لیس زدن و انگشتمو کردم توش و گفت چی شد کردی گفتم نه انگشتمه و بعد کشیدم بیرون و گفتم ببین کونت چه مزیه ای و انگشتمو گذاشتم تو دهنشو و اونم لیسید و گفت بازم ميخوام من یه سیلی دم کونش زدم و کونشو بوسیدم و گفتم قبل کون کردن بزار 69 بشیم؛اونم کسشو گذاشت تو دهنمو کیرمو گرفت بدهنش قشنگ لیس میزد تا تخمام؛منم کسشو میلیسیدمو و دیدم داره دیر میشه زود بلند شدم و کیرمو گذاشتم دم کونش و هل دادم تو که گفت اي ي ی گفتم چی شد در بیارم
گفت نه در نیاری بده تو جر بخورم و من هل دادم تو و گفت تند تر و منم تندترش کردمو تادسته میكردم که دیدم ابم داره میاد و کیرمو بیرون کشیدم و بردم جلوی دهنش و اون با دستای خیسش برام یه جلق حرفه ای زد و کیرمو کردم تو دهنش و همه ابمو خورد؛بعد دستمو بردم سمت سینه هاش و گفتم تا سال دیگه اندازه هندونشون کن من زن سينه کوچیک نمیخوام اونم گفت اقای من تو هم کمرتو سفت تر کن که خانومت بیشتر حال کنه و زود بلندش کردم بعد زیر دوش همدیگه رو بوسیدیم اومديم بيرون؛من دیگه حال سکس نداشم؛ باز اومد نشست کنارم کیرمو گرفت تو دستش تا یکم باهاش بازی کنه؛گفتم فیلم سوپر میبینی گفت خوراکمه گفتم چی گفت همین لزبین و از پشت کردن گفتم اگه لز میبینی تا حالا با کسی داشتی گفت اره گفتم کی گفت دوستای دانشگاهم چهار نفری شبها وقت خواب لخت میخوابیم و پستونای همدیگرو میخوریم و اونا کونه منو میخورن و منم بهشون شیر میدم گفتم پس حال میکنی ها گفت با تو بیشتر خوش گذشت گفتم پس پاشو یه قمبل کن کونتو دوباره بکنم گفت باشه و کیرمو دوباره گذاشتم تو کونشو و تلمبه زدم و این دفعه شدید تر بود و کم کم داشت ابم میومد که دیدم در میزنن زود کیرمو کشیدم بیرون و رفتم سمت در دیدم خاله بزرگمه و گفتم دیر اومدی و بوسیدمش اون منو بوسید و به سمت سینه های بزرگش هل دادو گفت افروز خونس گفتم اره؛ رفتیم خونه و دیدم رفته دستشویی تا کار نیمه تمومشو تموم کنه؛منم پشت سرش زود رفتم و یه جلق زدم؛بعد اون سعی میکردیم وقتی کسی نیست سکس کنیم البته من از 4 تا خالم سه تاشونو کردم که هیچ کدومشون به هم نمیگن شایدم گفتن ولی من نمیدونم؛

8 نظرات:

رئوف دادا گفت...

بابا دمت گرم تو دیگه شاهکاری
ولی داستان سکس پسر با پدر مادر و سکس دختر با پدر و مادرش رو برام هنوز نذاشتی

قربان مرامت

‏§¤[رئوف]¤§

Unknown گفت...

مخلصيم داداشم لطفتداري؛راستش يدونه دارم اما شايد خونده باشي خواستي ميزارمش انقدر از لحاظ كاري سرم شلوغه نميرسم بنويسم

رئوف دادا گفت...

داداش امیر اون داستان رو که گفتی بزار شاید نخونده باشم راستی اون مجید هم باجناقم هستش ۱ ماه بیشتره نامزد کردم هواش رو داشته باشه خیلی پسر باحالیه من خیلی باحاش حال میکنم.

قربان مرامت

‏§¤[رئوف]¤§

Unknown گفت...

همون جريان شهرام و شراره منظورم بود؛باشه ميزارم برات داداشم

ایرانی گفت...

خوب بود .فقط تعجب می کنم با این که خاله و خواهرزاده تمایل شدیدی به سکس با یکدیگر داشتند بین سکس ناقص و کامل اونها مدتها فاصله افتاد ..ممنونم امیر جان .ایرانی

ناشناس گفت...

تو رو خدا مملكت رو ببين مردم دارن ميرن كره ي ماه بعد جوان هاي ما دارن چي ميخونن خاك تو سر من واسه اين مملكتمون

ایرانی گفت...

سلام به آشنای نازنین ودلسوزبه حال جوانان این آب و خاک ووطن عزیزمان ایران .درپاسخ به عقیده تان می توانم حداقل صدخط بنویسم ولی اولا از حوصله خوانندگان خارج بوده منم حداقل یه ساعتی روبایدبرم سروقت نگارش داستانهای جدید و...اگه منظورشما یا انتقاد شما فقط مربوط به همین داستان بوده که خوب می توان قال قضیه را همین جا کند وگفت که این داستان از نظرشما ضعیف بوده و عقیده شما قابل احترام است .هر چند در حالت دوم هم اگر به کل داستانها وسیستم این مجموعه انتقاد داشته باشید بازهم نظرتان قابل احترام می باشد .ازکره ماه گفتید کدوم کره ماه .فعلا که اکثرا به طرف زیر زمین می روند .شما به انگشت شماری نابغه و یا به بانو انوشه انصاری اگه درست گفته باشم اسمشو نگاه نکنید که اونم در حارج از ایران به فضا رفته .دانشمندان در حال فرارند یا فراریند .فقر و فحشا اعتیادوگرانی بیداد می کند .چین جنسهای بنجل خود را به ما می دهد و در مقابل جنسهای ما گردو میوه و آت و آشغالهای دیگر تحویل می دهد .گرانی هیچ توجیه منطقی ندارد و بحث در این مورد که تمام اقشار بی غرض در آن با هم تفاهم دارند بی فایده است .سکس واحساسات مربوط به آن جزیی از نیاز های انسان است که اگر کنترل شود پرداختن به آن هیچ ایرادی ندارد .حتی خداوند در قرآن مجید از این خصلت بشر استفاده کرده مردان راوعده حوریان داده و زنان راوعده قلمان .پس خالق ما هم که آگاه و اعلم است به راستی برتر و آگاه تر بودن خود را در این زمینه هم نشان داده است .راستی جوانان چه کنند وقتی سرمایه ها به باد فنا می رود .وقتی دانشگاهها همه را نمی پذیرند وآن مقدار فارغ التحضیل هم باید بروند خیابانها را متر کنند . تازگیها شنیده ام که سرباز خانه ها هم مدتی از پذیرش سربازان جدید به علت کمبود غذا خودداری می کنند .صرف مطالعه این داستانها به منزله آلوده شدن نیست .بدون این داستانها هم می توان به بیراهه رفت .شاید دردل این داستانها مطالبی نهفته باشد که مسیرزندگی انسانی راعوض نماید .شنیده ایم و دیده ایم که بوده اند افرادی که دم از خدا و پیغمبر زده اند و در نهایت سادگی, کلامشان کلام خدا و راهشان به ظاهر راه موسی بوده ولی در عمل, تاریخ نشان داده که فرعونی بیش نبوده اند.این قدر حساس نباشید .من که صدها داستان سکسی نوشته ام خارج از این فضا حتی یک بار کلامی رکیک و غیر اخلاقی برزبان نیاوردهام همه می توانند چنین شیوه ای پیاده کنند خوب و بد بودن به دست خود آدمیست .می توانی ذرزمینه های دیگرزندگی فعال باشی وچهار تا داستان سکسی را در خلوت خود بخوانی .زندگی فراز ونشیبهای زیادی دارد .دردما این نیست .دراین است که باهم متحد نیستیم .سخن بسیار است ودلها پرخون .چراغ خانه های ما خاموش است و چراغ مسجدهای ها روشن .یکی از بستگان به سوریه رفته بود و به عنوان تاکسی سوار پراید یا سمند صدراتی ایران به اونجا شد فکرکنم پرایدبود .ماشینی که به یک چهارم یا یک سوم داخل کشور در اختیار بیگانگان قرار می گیرد .راننده سوری اعتراض داشت که این چه جنسا و ماشینای آشغالیست که ایران تحویلشان می دهد. ماشین مارا مفت می برند ارث پدر هم طلبکارهستند .به نظرشما جوانان ما چیکارکنن؟ خاک برسرمن واسه این مملکتمون .همین یه اشاره کافیه .دوستت دارم هموطن ...ایرانی

hero گفت...

عالی بود دمت گرم

 

ابزار وبمستر