ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس من و مامان و زن عمو5

مامانم حرفی نزد و من گفتم: مامان ناراحت شدی؟
- نه ولی برام جالبه که تو اینجور فکر می کنی. حالا چرا فکر می کنی حتما من به یه نفر نیاز دارم؟
- خوب طبیعیه دیگه. چطور من حال می کنم، تو نکنی؟ مگه تو هیچ احساسی نداری نسبت به سکس؟
- ادوین جان منم می دونم نیازه خیلی هم شهوتی هستم ولی من اگه این کار رو بکنم کافیه یکی بفهمه. بعدش همه میگن آنت جنده س.
- به دیگرون چه ربطی داره؟ تو حالتو بکن. چرا باید شهوتتو خفه کنی؟
- نه. به هیچ وجه حرفشم نزن.
بعد منو بغل کرد و بوسید و گفت: مرسی عزیزم که به فکرمی ولی خوشم میاد که از نظر مسایل سکسی به خودم رفتی. اصلا به بابات نرفتی. اون زیاد سکسی نبود. هر چند کیر تو رو هم نداشت (دیگه مامان این حرفها رو خیلی راحت میزد)
بعدش گفت: حالا بگو چند سانته؟
منم بدون مکث گفتم: یه 19 سانتی میشه.
- با اون جیغی که اون دختره می زد حدس می زدم باید بزرگ باشه.... حالا بگو از کجای زن ها بیشتر خوشت میاد.
- شما هم داری منو سوال پیچ می کنی ها!
- اگه بدت میاد نپرسم.
- نه راستشو بخوای از همه بیشتر از سینه بعد کون.
- از چه سینه ای؟ بزرگ یا کوچیک؟
- بزرگ ولی سفت. تو چی مامان؟
خندید و گفت: مگه مردا غیر از یک چیز، چیزه دیگه ای هم دارن و در ضمن هر زنی هم که بگه من بزرگشو دوست ندارم دروغ میگه.
بعدش بلند شد و گفت: من برم یه سری به زن عموت بزنم ببینم حالش چطوره.
منم گفتم: خوابم نمیاد میرم بیرون بشینم.
اون رفت منم شلوار پوشیدم و رفتم بیرون. یه چند دقیقه ای گذشت که دیدم مامان نیومد. کنجکاو شدم رفتم ویلا رو دور زدم رفتم نزدیک پنجره اتاق زن عموم. پنجره باز بود ولی پرده کشیده بود. صدای مامان و زن عمومو می شنیدم. مامان به زن عموم می گفت:
- می خوای برات شربت آبلیمو درست کنم؟
زن عموم گفت: نه فقط سرم گیج میره
مامان گفت: پس چی می خوای؟ کیر می خوای؟
زن عموم گفت: تو هم وقت گیر آوردیا.
مامانم گفت: وای ارمینه نمی دونی چقدر هوس کیر کردم. تو هم که حالت خرابه.
زن عموم که معلوم بود گیجه گفت: برو خیار بکن تو کست. من دارم می میرم. تو چی میگی؟
مامانم گفت: باشه بخواب.
و از اتاق رفت بیرون. منم سریع برگشتم و تو بالکن نشستم کنار منقل و شروع کردم با آتیش بازی کردن. مامان اومد نشست و پاهاشو گذاشت رو صندلی طوری که لباس خوابش تا نزدیکای کسش رفت بالا.
- زن عمو چطور بود؟
- سرش گیج می رفت. باید بخوابه تا خوب بشه.... ادوین ما که خوابمون نمیاد برو 2 تا مشروب درست کن بخوریم.
- آره خوبه
و رفتم 2 تا استکان مشروب آوردم و نشستم و به این فکر می کردم که سر صحبتو با مامان چطور باز کنم.
- مامان زن عمو از زندگیش راضیه؟
- یعنی چی؟
- منظورم روابطش با عمومه.
- نه اونم زیاد اهل سکس نیست ولی زن عموت خیلی سکسیه و این اذیتش می کنه.
- آره حدس می زدم
- چرا اینو پرسیدی؟
- همینجوری چون گفتی بابا هم سکسی نبود گفتم شاید عمو هم نباشه.
چون با آتیش ور می رفتم دود بلند شد و مامان گفت: چیکار می کنی؟ دودی شدیم.
نیم ساعتی گذشت. مامان گفت: کشتی منو با این دود پاشم برم حموم.
- منم بیام؟
- مگه بچه ای که می خوای باهام بیای حموم؟
- چی میشه؟ ما که همه جور حرف زدیم تازه منو که لخت دیدی.
- آخه من خجالت می کشم
- منم که هزار بار تو رو تقریبا لخت دیدم. دیگه از چی خجالت می کشی؟
- آخه یه بار زن عموت بیاد ببینه چی؟
- الان اون خوابه حالم نداره. بعدش حموم هم که نزدیک اتاق ماست. فاصلشم تا اتاق زن عمو زیاده اون نمی فهمه.
بلند شد و گفت: تا نیای ول کن نیستی! این همه کس و کون دوست دختراتو دیدی بازم می خوای مال مامانتو ببینی!
- تو مال منو ببینی مهم نیست ولی من...
- خفه شو بزار اول من برم بعد بیا.
و گذاشت رفت تو ویلا. منم یه مکثی کردم و رفتم تو اتاق، دیدم مامان لباسشو درآورده و حدس زدم باید لخت رفته باشه حموم. منم شلوارمو درآوردم که برم که یهو ناخودآگاه حس عجیبی بهم دست داد. نمی دونستم از چی بود. هم خجالت می کشیدم هم از این که با مامانم این رابطه رو داشتم پشیمون بودم. یه کم ایستادم و به کاری که می کردم فکر کردم بعد به خودم گفتم اگه این رابطه بد بود مامان هم اجازه نمی داد ولی به قدری تو این فکرها بودم که کیرم کاملا خوابیده بود. خلاصه رفتم پشت در حموم و آروم درو باز کردم رفتم تو رختکن. دیدم چراغ حموم خاموشه و فقط مامان چراغ رختکن رو روشن گذاشته ولی نور به مقدار کافی تو حموم هست. منم در حمومو باز کردم رفتم تو. دیدم مامان لخت پشت به من ایستاده زیر دوش.
مامان گفت: اومدی
گفتم: آره
- خب راحت شدی منو لخت دیدی؟
- من که چیزی ندیدم هنوز.
- واقعا پررویی.
بعد یه کم برگشت گفت:
- حالا چرا وایسادی؟ بیا زیر دوش.
تو این حالت من سینه هاشو دیدم. فکر نمی کردم تا این حد بزرگ باشن ولی خیلی هم محکم بودن. منم رفتم زیر دوش. مامان خودشو کشید کنار. دیگه من کاملا سینه هاش و کسشو می دیدم. مامان هم زل زده بود به کیرم.
- خب، خوشت اومد منو لخت دیدی؟
- مامان واقعا هیکلت عالیه! حیف نیست این هیکل...
- بازم شروع کردی؟
من نزدیک شدم گفتم: میخوام ببوسمت که
- خوب ببوس.
من خودمو چسبوندم بهش. طوری که کیرم روی شکمش بود و سینه هاش کاملا چسبیده به سینه هام. من آروم صورتشو بوسیدم. مامان دستشو انداخت گردنم گفت:
- چقدر گرمی
و اونم صورتمو بوسید. بعد یه کم خودشو ازم جدا کرد و دستشو آورد پایین کیرمو گرفت که تقریبا نیمه شق بود و گفت:
- وای چه بزرگه این که کونو پاره می کنه.
- همچین هم بزرگ نیست.
- نه خیلی اندازش خوبه. هم کلفته هم بزرگ
و تو این حین که این حرفها رو میزد آروم کیرمو می مالید به شکمش. دیگه کیرم شق شق شده بود. به چشمهای مامان که نگاه کردم دیدم خماره. منم سینه هاشو گرفتم تو دستم گفتم:
- چه بزرگه!
- این اندازه دوست داری؟
- آره
و هیچ حرفی نزد ولی کیرم دستش بود و می مالوندش. من برش گردوندم و کیرمو چسبوندم به کونش و با دو دستم سینه هاشو گرفتم تو دستم. مامان گفت:
- آه ه ه ه ه ه ادوین داری چیکار می کنی؟ زشته!
- مامان بی خیال!
- آخه پسرمی. من که نمی تونم باهات سکس کنم.
- اول که تو شروع کردی. تو کیرمو گرفتی.
با یه حال مستی گفت: آخ ادوین می دونی 5 سال بود اصلا کیر ندیده بودم. نتونستم خودمو نگه دارم.
تو این حین من دستمو گذاشتم رو کسش. به قدری کسش تپل و گرم بود که کم بود آبم بیاد. مامان یه آخی کرد و دستشو گذاشت رو دستم و فشار داد و شروع به آخ و اوخ کردن و دایم می گفت:
- آه ه ه عزیزم آخ خ خ
من برش گردوندم و لبمو گذاشتم رو لباش. دیگه از خود بی خود شده بود و مثل وحشی ها لبامو می خورد. من گفتم:
- میزاری کستو بخورم؟
یهو گفت: نه ادوین خیلی زیاده روی کردیم. من نمی تونم خودمو نگه دارم. همه چیو خراب نکن.
- مامان من قول میدم نکنمت. می خوای فقط لاپایی میزارم. حرفی نزد. منم نشستم جلوش تکیه دادمش به دیوار. یه پاشو گذاشتم رو شونم و شروع کردم کسشو خوردن. مامان گفت:
- جون ن ن ن ن. بخور عزیزم. مال خودته. بخور. بخور آخ خ خ آه ه ه جووون.
منم یه دستم رو کیرم بود و داشتم می مالوندمش که یهو احساس کردم آب مامان اومد ولی به قدری خوشمزه بود که دلم می خواست بازم بخورم.
مامان یه آهی کشید و گفت: بی شرف آب مامانتو آوردی!!!
و بعد منو بلند کرد و برگشت و منم کیرمو از پشت گذاشتم لاپاش. به قدری حال می داد که انگار کردم تو کسش. من شروع به تلنبه زدن کردم و مامان هم دستشو گذاشته بود رو دیوار و آخ و اوخ می کرد. یکی دو بار احساس کردم که سر کیرم داره میره تو کسش ولی چون مامان هم مست بود و هم شهوتی، فکر می کنم نفهمید. منم محکم تر تلنبه می زدم که احساس کردم داره آبم میاد.
گفتم: مامان داره آبم میاد
نشست. سینه هاشو گرفت تو دستش و گفت:
- بریز
منم با فشار آبمو ریختم رو سینه هاش. مامان می گفت:
- جووون قربونت برم.
بعد کیرمو گرفت دستش و یه کم مالوند و گفت:
- آخرش کار خودمونو کردیم.
گفتم: مامان ناراحتی؟
- نمی دونم، ولی احساس می کنم شهوت چندین سالم ریخت بیرون.
- مامان تو خیلی شهوتی هستی!!!
- اگه می کردی تو کسم که دیگه هیچی.
بعدش بلند شدیم، دوش گرفتیم و اومدیم بیرون. خودمونو خشک کردیم و لخت دراز کشیدیم.
مامان گفت: بازم می خوام
و کیرمو گرفت دستش و یه کم مالید. بعد گفت:
- بزار لای سینه هام.
منم نشستم رو شکمش و کیرمو گذاشتم لای سینه هاش و شروع کردم به جلو و عقب کردن. مامان اول خجالت می کشید ولی بعد شروع کرد آروم سر کیرمو لیسیدن. من کیرمو گرفتم گذاشتم تو دهنش. مامان با یه حرص و ولعی ساک می زد. شاید یه 5 دقیقه ای ساک زد و بعد گفت:
- بخواب روم.
منم خوابیدم روش و کیرمو گذاشتم لای پاش و شروع به تلنبه زدن کردم و یه کم که تلنبه زدم مامانو برگردوندم و کیرمو گذاشتم لای پاهاش. طوری که اگه فشار می دادم می رفت تو کسش. یه کم آروم عقب جلو کردم و بعد کیرمو فشار دادم جلو که تقریبا یه 3 سانتی از کیرم رفت تو کسش. مامان یه آخی کرد و گفت:
- ادوین رفت تو.
- ببخشید
و کیرمو درآوردم. داشتم کیرمو دوباره فشار می دادم که یهو صدای زن عمو رو شنیدیم که گفت:
- آنت خوابیدین؟
من سریع از رو مامان بلند شدم و خودمو زدم به خواب و ملافه رو انداختم رو خودم. مامان هم سریع لباس خوابشو پوشید و گفت:
- نه ارمینه چی شده؟
- زن عمو در اتاق رو باز کرد و اومد تو و گفت:
- من خوابم نمیاد. یهو بیدار شدم دیگه خوابم پریده. گفتم اگه بیدارید بیام پیش شما
و اومد رو تخت و چون من طرف در خوابیده بودم اومد که بشینه رو تخت. مامان گفت:
- ارمینه، ادوین شلوارک نیاورده شورتشم خیس بود لخت خوابیده.
- خوش به حال شما پس...
- آی، ارمینه!
- خوب چه اشکالی داره؟ بارها دخترم پیش من لخت شده و پیشم خوابیده.
بعد اومد کنارم دراز کشید و گفت:
- تازه اگه پسرم بود من باهاش راحت می شدم.
اینا رو که زن عمو می گفت آروم با دستش بهم زد که فهمیدم زن عمو به خیال خودش فرصت رو مناسب دیده که روی من و مامان به هم باز بشه. یه کم مامان با زن عمو صحبت کرد. بعدش آروم دستشو آورد زیر ملافه و کیرمو گرفت. چند لحظه همین طوری گذشت تا این که زن عمو گفت:
- اینطوری خیلی بده ها!!! آدم پیش یه پسر لخت بخوابه و کاری نکنه.
- ارمینه آخه چی میگی؟
- نگفتم که با تو کاری کنه.
بعد خندید و گفت:
- من با ادوین حال می کنم تو نگاه کن.
- ارمینه هنوز مستی. داری چرت و پرت میگی ها!!!
- آنت، ادوین که پیشت خوابیده لخته. تو هم نگو که تا حالا همدیگه رو لخت ندیدید
من گفتم: زن عمو من با مامان راحتم.
مامان هم گفت: خب آره. من و ادوین با هم خیلی راحتیم. پیش هم لخت میشیم.
زن عمو گفت: خب تمومه.
بعد بلند شد، لباس خوابشو درآورد و از روی من پرید طرف مامان و خوابید رو مامان. مامان یه کم با خجالت گفت:
- داری چیکار می کنی؟
زن عمو لبشو گذاشت رو لب مامان و گفت:
- بیا امشب حال کنیم. بی خیال همه چی.
و شروع کرد از مامان لب گرفتن. منم دیگه فرصتو از دست ندادم رفتم پشت کون زن عمو طوری که کون زن عمو روی کس مامان بود و شروع کردم کس و کون زن عمو رو لیسیدن و با یه دستم هم با کس مامان بازی کردن. کم کم صدای هر دوشون بلند شد. زن عمو می گفت:
- جووون. بخور کسمو. کونمو جر بده.
و مامان هم آخ و اوخ می کرد

4 نظرات:

arash kos baz گفت...

amir kheyli bahat hal kardam
webloge bahali dari
daste maram begir.
damet kos

Unknown گفت...

سلام آرش جون؛مرسي عزيز من درخدمت شما هستم امري داشتي آدرس ايميلم هست؛اما روزي بين700تا1000نفر بازديد ميكنن فقط3تا4نفر نظر ميدن بايد ديرتر داستان بزارم شايد نظرات بيشتر بشه

ناشناس گفت...

داداش من عاشق داستان های سکس با زنها و مادرام بیشتر بذار دمت گرم خیلی با وبلاگت حال کردم

ایرانی گفت...

خیلی عالی و هوس انگیز بود.طفلک مامان چقدر خجالتی و محجوب بود که با همه کار ها و تسلیم شدنهاش شرمش میومد که توپ بره توی دروازه ..ایرانی

 

ابزار وبمستر