ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک تیر ودونشان 1

دوسالی می شد که در یکی از دبیرستانهای تهران زبان انگلیسی تدریس می کردم .از بس کارم به نظر دیگران عالی بود شاگردان خصوصی زیادی داشتم .از یک نفر بگیر تا گروه پنج نفره .بیشتر این شاگردان هم دختر و پشت کنکوری بودند .اگه بخوام خیلی خلاصه خودمو معرفی کنم باید بگم اسم من کاوه هست و 24 سالمه .پدر و مادرم هردو دبیر دبیرستان بودندکه فعلا باز نشسته شدند .یک خواهر بزرگتر از خودم دارم به اسم کاملیا که اون  هم توی شرکت شوهرش کار می کنه .خیلی هم خوش تیپ  هستم ولی  به  همون اندازه خجالتی .تجربه زیادی هم در دو ست دختر بازی نداشتم .از پیش قدم شدن هراس داشتم .هم خجالت  می کشیدم هم می ترسیدم بزنن زیر گوشم .یا بد و بیراه بگن .اون وقت اگه به گوش پدر و مادرم هم که می رسید نور علی نور می شد .سپیده یک دختر 20 ساله و یکی از شاگردای خصوصی من بود که یک خواهر بزرگتر از خودش به اسم سارا داشت که در دانشگاه اصفهان  درس می خواند .پدرش از اون بازاریهای کله گنده مرکز شهر بود که از صبح تا شب یکسره سر کارش بود .سوسن خانم همسر 39 ساله اش موقعی  که از دواج می کرد 15 سالش بود و شوهرش 21 سال بیشتر سن داشت .به خاطر ثروت و سرمایه به این  اختلاف سنی اهمیت ندادندوتا سوسن رفت چیزی از زندگی بفهمد شوهرش شل ووارفته شد .اکبرآقا هر چقدر دنبال کاکل زری بود تیرش به هدف نمی خورد که نمی خورد .حالا دیگر سوسن خانوم تقریبا جوان بر شوهر پیرش تسلط کامل داشت .سپیده بیشتر از ان که حواسش  به مطالعه و توجه  به مطالبی  که من  می گویم باشدمدام به دنبال بزک دوزک و مزه پراکنی بود .من هم بدم نمیومد ولی با این شرایط در کنکور قبول بشو نبود .و این باعث به خطر افتادن موقعیت کاریم می شد .یکی از روزها سپیده بد جوری خودشو درست کرده بودمعلوم نبود چه کسی براش زنگ می زد که باهاش بحث می کرد .شایدم داشت فیلم میومد .-پسره پررو خجالت نمی کشه ؟فکر کرده که من هم از اون خیابونیهام .نگاهی به او انداخته راستش حرصم می گرفت از این که به کس دیگه ای توجه داشته باشه ویا دیگری به دنبالش باشه ولی مقصر خودم بودم که بی بخار بودم .-این مامان منم خونه نیست یک چایی برامون بیاره ..پس هیشکی خونه نبود .به طرف آشپزخونه رفت تا واسم چایی بیاره .تازه متوجه شدم که سر مادرشو دور دیده و دامن خیلی کوتاه و چسبونی پوشیده که بر جستگیهای کونشو مشخص می کرد .بلوز زرشکی یقه باز با پوست سفید صورت و بازوهای لختش مرا به هیجان آورده سینه  های نیمه لختش را هم بیرون انداخته بود .بر شیطان لعنت فرستاده با خود گفتم خب سرمایه دارها کمی بیخیال هستند واسه من که خوشگل نکرده ؟چند دقیقه بعد با دو تا استکان چایی و یک قندون بر گشت و پیش من نشست .خودشو به من نزدیک تر کرد .موهای خرمایی رنگ و نیمه بلندش به صورتم چسبیده بود .صورت گرد و با بینی قلمی اش را از نیم رخ می دیدم در عالم خودم بودم .-اگه حالتون خوب نیست می تونیم درسو امروز تعطیل کنیم ..فوری از این گفته خود پشیمان شد وگفت ولی کنکور نزدیکه .هوش از سرم پریده نفسهایم به شماره افتاده قلبم به شدت می زد .-ببخشید سوسن خانم کی تشریف میارند ؟-کارش داشتین ؟رفته مهمونی دوره ای با دوستاش تا شب هم بر نمی گرده .ساعت 4بعد از ظهر بود یعنی پدر و مادرش تا 4ساعت دیگه نمیان ؟به خودم نهیب می زدم .بی عرضه یه کاری بکن ..خودکارم را از روی میز به زیر میز انداخته و دولا شدم .عجب ران پا و ساقهای قشنگی !بی انصاف جوراب هم نپوشیده بود .اوووففف حالی به حالی شده بودم .خودکار را کمی آن طرف ترانداخته به دروغ گفتم که پیداش نمی کنم .-من از این بالا می بینم .پایش را باز کرده به خودکار اشاره کرد .-ببخشید استاد که با پا نشون دادم .پایش را که باز کرد تا انتها مشخص بود .شورت بازش را هم دیدم و تکه پار چه ای قرمز براق به اندازه برگ کوچک درخت که بر روی کسش قرار داشت که حتی تمام آن را نپوشانده بود و چوچوله هایش از دو طرف بیرون زده بود .من تا آن لحظه فقط یک بار آن هم در زمان دانشجویی یک جنده را کرده بودم که قبل از ان دوستم ترتیبش را داده بود برای همین چندشم هم شده بود چون جنده فوق در ان روز برایم دست دوم بود ...دیوانه شده بودم .کیرم باد کرده بود و به این زودیها نمی خوابید .باید ابش را خالی می کردم .معطل نکردم .مرگ بر خجالتی ..دو دستم را بر روی دو رانش کشیده و به طرف داخل دامن کوتاهش پیشروی کردم .-نه استاد چیکار می کنی ؟نه تو رو خدا نه .خوب نیست ..دستم را به رو کش کوسش رساندم.تکه پار چه خیس شده بود .سپیده ناله می کرد و من ازآه کشیدنهای او لذت می بردم .دستم را از زیر شورتش به کوس او رسانده و با ان بازی می کردم .هر چه ترشحش را پاک می کردم در جا جایگزین می شد .اونو بغل کرده به اتاق خواب برده و بر روی تخت پدرو مادرش ولو کردم .بلوزش را در آورده دستم را بر سینه  های بدون سوتینش قرار دادم .عجب سینه هایی !نظیرش را در فیلمهای سوپر جوانان هم ندیده بودم .سینه خوشگل ,شکیل ,خوشدست و تراشیده یک دو شیزه باکلاس و ثروتمند. به روکش تخت و بالش چنگ می انداخت .فکر می کنم راست می گفت که تا به حال با کسی سکس نداشته .من هم یک همچه حرفی را به او زده بودم .هر چه از سینه هاش بگم بازم کم گفتم و نمی دونم دیگه چه جوری وصفش کنم .سفت  هوس انگیز دست نخورده مثل یک تخم پرتقال در اندازه بزرگ .لبانم را بر نوک تیز سینه های دختر قرار داده میک می زدم .از تاب و توان افتاده بود .در همان حال که سینه هاشو می خوردم شورت و دامنشو. در آورده و با کف دستم کوس و بالاشو مالش می دادم .فریاد می زد استاد من سوخخخختتتمممم من کییییرررر می خوام و من هم در جواب می گفتم کییییییررررو بهت میدم عجله نکن تو یه دختری باید حواسمون باشه که کار به جاهای باریک نکشه .از بس فیلم سوپر دیده و از دوستام شنیده بودم می دونستم که برای زنان کوس خوری دست کمی از کوس کنی نداره وبرای همین اول یه حالی به او داده حشری ترش کردم .به این صورت که با کیرم از پایین تا بالای کوسشو هدف گرفته ونرم نرم روش می کشیدم .حسابی که چوچوله ها و بالای کوسشو متورم کردم با لبان و زبان و دندان کوس آبدار و خوشبوشو می لیسیدم ..کیرمو توی دهنش فروکردم تا واسم ساک بزنه .نمی دونست باید چیکار کنه .ولی خیلی با استعداد بود .سریع یاد گرفت .کوفتش می گرفت این جوری درس بخونه .او بیحال شده بود با این حال ساک زدن  را بر روی تخت انجام می داد .مجددا به کس لیسی پرداختم .آنقدر محرومیت کشیده بود که دو دقیقه نکشید که ارضا شد .اما باز هم می خواست .اونو 180 درجه بر گردونده از روی میز توالت مادرش کرمی رو که نمی دونستم چیه برداشته با اون حسابی سوراخ کون سپیده  سر و قسمتی از تنه آلت خودمو چرب و چیلی کردم .زیاد زدم چون اولین بارش بود .قبل از اون هم سوراخ کون عزیز دلمو بوسیده و زبون می زدم .خیلی خوشمزه بود .خیلی خوب خودشو آماده کرده بود .کوسش فقط یه خورده موریزه داشت .معلوم بود تا الان نتراشیده -یواش یواش بذار توکونم .کیرت خیلی کلفته می ترسم کونم زخمی شه ...وقتی کیرمو آروم آروم وارد کونش کرده آن قدر کیف می کرد که اصلا صحبتی از درد نبود .واقعا خیلی بده اگه آدم در محرومیت باشه .آدم تا خودش کون و سوراخ  تنگ کونو نکنه نمی فهمه که چه لذتی داره .هوس کیر به سوراخ کون می چسبه داغ داغ میشه .تمام تن آدمو به جوش میاره .تماشای اندام دخترانه کوس کوچیک و. تا حالا دست نخورده سپیده آنچنان هوسمو زیاد کرده بودکه با همان ضربه سوم چهارم افتضاح کرده و هر چه تونستم داخل کونش خالی کردم .-عزیزم استاد قشنگم لذت ببر لذت ببر عیبی نداره هرچی داری خالی کن توی کونم .کوسم که فعلا کاره ای نیست .فقط اگه ممکنه کیییررتو در نیار من هوسسسسس دارم .کوننننننممممو بکن کوسسسسسمو بماللللل سینهههه هامو فشاارررششش بده .بازم کمرم سنگین شده سبکش کن .سبکم کن .باور کن تو اولین مردی هستی که دارم باهات عشقبازی می کنم .کیر کلفتم کم نیاورد و دوباره همون داخل شق شد و من هم به فعالیت خود ادامه دادم .یه بار دیگه آب کوسشو از جای اصلی حرکت داده سیستم عصبی بدن سپیده رو تنظیم کردم .خودمم برای دومین بار و بازم آب کیرمو توی کون شاگرد خوشگلم ریختم .بد جوری هوس کوس کرده بودم .کیرم تازه چشمه باز کرده بود و کوس می خواست .از عطش و هیجان زیاد احساسات ما هم گل کرده رمانتیک شده بودیم .یک ساعتی را که فرصت داشتیم و به ورود والدین سپیده خانم وقت باقی بود صحبت عشق و عاشقی کرده قرار گذاشتیم که با هم ازدواج کنیم .البته سپیده می گفت که مادرش همه کاره بوده و خیلی هم سختگیر است .چون داماد خیلی پولدار و دارای ماشین و خانه می خواهد /.هر چند هر کدوم از اینهایی رو که بر شمرد سه چهار تایش را داشتند .ولی فرهنگشان این بود چه کار می شد کرد .قبل از ساعت 8 بود که من با نا امیدی از وصلت با سپیده از او خداحافظی کرده سوار بر پیکان بی کولر چند سال قبلم شده تا خود را از بلوار کشاورز به خانه مان که نزدیکیهای میدان امام حسین بود برسانم .سپیده در مورد ازدواج با من با مادرش صحبت کرد و سوسن خانوم همه چیز را به بعد از تحقیقات موکول کرد .ناامید تر شدم می دونستم که رفوزه ام .و کاری هم از دستم بر نمیاد .با این شرایطی که دارم آرزوی کوس تضمینی راهم باید به گور ببرم .مگر این که با یک بیوه مطلقه ای مادر فولاد زره ای ازدواج کنم که در ان شرایط من فوراخودم را باید به گور ببرم از خیرش گذشته و بی خیال شدم .تا این که برای تدریس در جلسه بعدی به آپارتمانش رفتم .سپیده را ندیدم .دلم هری ریخت پایین .حتما پا را از گلیم خود دراز تر کرده ام و عذرم را خواسته اند .مردحسابی کونتو که کرده بودی کوس می خواستی چیکار ؟می خواست خودتو اسیر کنی ؟عجب پولی می دادن !سه برابر شاگردای دیگه تیغشون می زدم .چند لحظه بعد سوسن خانوم زنی که من دوست داشتم مادر زنم بشه وارد شد .راستش اولش فکرکردم که یکی از فک و فامیلای سپیده جانه .ولی وقتی که خوب تو نخش رفتم دیدم این که همین مادر زن پرفیس و افاده رویاهامه که معلوم نبود با خودش چیکار کرده که فقط چند سال بزرگتر از دخترش نشون میداد.از این که بدون روسری کنارم ظاهر شده وموهای مدل مصری زده اش را نشانم می داد تعجب نکردم چون قبلا هم این جوری میومد .ولی پیراهنی چسبان که به زانویش هم نمی رسید جای شلوار لی و بلوزش راگرفته بود .درحالت قبلی سینه هایش مشخص تر بودوکونش قلمبه تر به نظر می رسید ولی در این موقعیت خیلی پانکی و فانتزی شده بود انگار که کونش مثل طالبی رسیده می خواست بترکه و از پشت پیرهنش بزنه بیرون .ادامه دارد ..نویسنده ....ایرانی

2 نظرات:

کیوان گفت...

خوشحالم که دوباره برگشتی امیدوارم ادامه بدی و نیومده نری.

matin گفت...

جناب ایرانی عزیز میبینم که دیگه از کلمات کتابی استفاده نمی کنید و دستان قشنگی گذاشتین امیدوارم ادامه هم مینطوری زیباباشه البته من که از امیر گلایه دارم ولی باشه ما که بدی نکردیم یا مثل بقیه کپی نکردیم که جواب ما رو نداد ولی باز با این حال ممنون

 

ابزار وبمستر