ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

رازنگاه 12

عزیزم این روشای باحالو از کجا بلدی ؟/؟مثل این که خیلی فیلم می بینی ها ؟/؟-من اگه هر چی فیلم ببینم و هر کی رو ببینم مثل لحظه های تو رو دیدن و تو رو کردن نمیشه . -نظر لطفته شایدم حق با تو باشه اگه اون موقع که شوهرم داشت سرم بلا می آورد و شبا دنبال عیش و نو شش بود و خونه نمیومد منم باید تو رو تو خونه خودم راه می دادم تا این قدر عذاب نمی کشیدم . -حالا هم دیر نشده فرشته جون . هر موقع این کوسو بکنم تازه هس . سامان بد جوری سرو ته منو به هم چسبونده بود منم با سینه های مردونه و پرموش بازی کرده مالشش می دادم . چند دقیقه ای درآ رامش و سکوت داشت منو می گایید و منم داشتم گاییده می شدم . بدون هیچ حرص و فشار و عجله ای کمرم سبک شد . وسامان هم یه بار دیگه تو کوس داغ و تشنه ام آب ریخت -عزیز خوابت که نگرفت ؟/؟-این چه حرفیه که می زنی فرشته جون این جوری که تو قول هفته ای یه بارو به من دادی من اگه تا صبح بکنمت و حال و کیف و نشاط ذخیره کنم کممه .(آخه من به هر کی می رسیدم قول هفته ای یه بارو می دیدم و اگه وضع به همین صورت پیش می رفت و دوست و آشنا یعنی تعداد کیرها زیاد می شدند بعید نبود قول ماهی یه بارو بدم .)یهو یادم اومد صبح باید برم پیش جن گیر .-سامان جون بابامامانت اینا بر نگردن ؟/؟-نه تازه اگه هم بیان نمی فهمن من اینجام .-ببین من تا چهار پنج ساعت دیگه باید برم بیرون تو تا یه نیمساعتی هر کاری دو ست داری  با من انجام بده . بعدشم اگه ناراحت نمیشی همدیگه رو بغل می زنیم و می خوابیم . انشاءالله هفته دیگه جبران می کنم . معلوم نبود این دیگه چه تعارفی بود . چند ساعت داشت منو می کرد . نیمساعت دیگه هم بهش اضافه کار و فوق العاده داده بودم . این نیمساعتی هر کاری که دلش می خواست باهام انجام داد . منم که دیگه به سوپر ارگاسم رسیده بودم این نیمساعتو مث یه اسکلت و گاهی هم مرده متحرک در اختیارش بودم . نه این که حال نکرده باشم ولی دیگه سوختی برای پرواز بعدی نبود . بیشتر با کونم حال می کرد . بعد از همه این کارا ازش خواستم که سر تا پامو ماساژبده و در حال کیف کردن از ماساژخوابم برد. صبح هم توی بغل سامان طوری که کوس من چسبیده به کیرش بود از خواب بیدار شدم . پس از این که یه صبحونه مختصری خوردیم با هم خداحافظی کرده و منم رفتم دنبال زری و رفتیم طرف کرج . با اون آدرسی که از لیلا گرفته بودیم نز دیکای کرج از یه جاده فرعی پیچیدیم دست چپ و چند دقیقه ای رفتیم . مناظر سرسبز و طبیعی درختان سر بفلک کشیده و آرامش طبیعت منو برای مدتی از حال و هوای تهرون خارج کرده بود . بالاخره رسیدیم به یه خونه ویلایی که می گفتند ملا سکینه همینجا مشغوله . واویلا چه شلوغ بود این اتاق انتظار . آدمو به یاد بهترین دکترای تهرون مینداخت . مطب دکتر هم این قدر شلوغ نبود . به منشی دم درش که اونم یه دختر جوون بود گفتیم که نوبت ما کیه و اونم گفت چهار سری بعد . -وای زری چند تا آشنا اینجان . سرتو بنذاز پایین .-آشنا توان یا من ؟/؟-زن و دختر سوپری سر کوچه مونن .-خب منو که نمی شناسن . تازه ببینن مارو مگه چه اشکالی داره ؟/؟خودشونم که اینجان . اگه اینجا اومدن جرمه پس همه مون شریک جرمیم .ا ینو که گفت آروم گرفته ولی دیگه به طرف اونا نگاه نکردم . سر انجام بخت ما باز شد و وارد اتاق ملا سکینه شدیم . معلوم نبود ملا سکینه جن گیر بود یا خود جن . زشت و پیر و بد هیبت با چشمانی گود افتاده . اتاقشم پر بود از عکسایی منتسب به امامان با یک شمشیر بلند درد ست و آیات قرآنی که بر در و دیوار نصب شده وانواع و اقسام شال و پارچه و نوارهای سبز .-کدومتون میخواین فالشو ببینم .-من خانم ...اشاره ای به زری کرد و گفت شما تشریف داشته باشید بیرون خانوم .-ما با هم خواهریم محرم اسرار همیم . ملا سکینه گوشش به این حرفا بدهکار نبود . راستش پیش لیلا که بودیم زری زیاد در چند و چون کارها قرار نگرفته بود . واسه همین دو ست نداشتم از رمز و راز کارهام سر در بیاره . اصلا ادم یه اسراریه که باید پیش خودش نگه داشته باشه و چفت دهنشو باز نکنه .ا ومدیم و این زری در جریان قدرت عجیب من قرار بگیره و حالا بیا و درستش کن شب و روز باید بشینیم و تو چشای مردم زل بزنیم . پس خدا پدر این فالگیرارو بیامرزه که مثل کار مندای بانک اسرار مردمو حفظ می کنن . بگذریم من موندم و ملا سکینه . از خوشگلیم تعریف کرد و من هم از مشکلات و نیروی عجیبی که در من به وجود اومده بود واسش گفتم . به من پیشنهاد همکاری داد . راستش خوشم نمیومد ولی برای این که تو ذو قش نزنم گفتم سکینه خانوم شاید یکی دو روزکارم خوب باشه ولی ما که همش نمی تونیم هر کی میاد اینجا یقه اشو بگیریم و بگیم یاالله تو چشام نگاه کن تازه فایده ای نداره . مگر این که مثل یه پلیس مخفی کار کنیم که بدرد نمی خوره . کاسه ای آب جلوش بود و کمی پول خرد هم داخلش . چند تا دعا خوند و با یه زبونی که من حالیم نمی شد داشت با کاسه حرف می زد .-فرشته خانوم یک جن می بینم که بد جوری عاشق شما شده . هرروز با شما طرف میشه . مردم آزار هم نیست . این قدرت را اون به شما داده و خواسته به نوعی قدر دانی کرده باشه -ببخشید حاج خانوم وقتی من دارم راز مردمو از نگاهشون می خونم اون موقع جن توی چشامه ؟/؟نگاهی دو باره به کاسه انداخت و پچ پچی کرد و گفت نه این جن عاشق پیشه که هوس تو رو داره فقط موقعی توی بدنت حلول می کنه که داره یه کارایی باهات صورت میده . -نمیشه از دستش خلاص شم ؟/؟-چرا راه زیاده می تونم بهت چند تا دعا بدم که همرات داشته باشی . می تونی همیشه یه قرآن کوچیک تو جیبت بذاری . موقع خواب هم یه چاقو و قرآن بالا سرت باشه . در تاریکی و موقع خواب و هر وقت تنهایی بسم الله یادت نره . میل خودته اما اگه من جات بودم الان این کارو نمی کردم .ممکنه این جنه لج کنه و این قدرتی رو که به تو داده ازت بگیره .  کمی به فکر فرو رفتم بد چیزی هم نمی گفت .-سکینه خانوم یه سوال دیگه هم داشتم دیگه وقتتونو نمی گیرم .-می دونم می خوای چی بپرسی از داخل کاسه دارن به من میگن . به چشاش نگاه کردم راست می گفت ظاهرا جن یا جنهایی که با او در ارتباط بودند فکر منو بهش گفتند .-فرشته خانوم تو خوشگلی خاطر خواه زیاد داری این جن عاشق تو این طور ها هم نیست که جن خود خواهی باشه فکر و شعورش بالاست به آدما حسودی نمی کنه . میخوای صدتا رفیق مرد هم داشته باش . کاری به کارت نداره . شاید بعضی جاها کمکت هم بکنه . فقط حواست باشه که با یک جن دیگه رفیق نشی و روی خوش نشون ندی که وضع خراب میشه -حاج خانوم همین یک جن هم که نصیب ما شده اله بختکیه من از کجا جن بشناسم ..-نگران نباش این طور نمیشه .از چیزای دیگه هم که برام گفت این بود که گناه در زندگی من زیاده .من یک زن طلاق گرفته هستم .بخت و ازدواج دوم دارم (که این یکی به نظرم خیلی مسخره و غیر عادی اومد و مجبورم کرد که یه خورده به عقل و کار هاش شک کنم )داشتم شاخ در می آوردم از هر ده تا حرفی که در مورد من می زد هشت تاش درست بود و دو تاش بستگی به اتفاقات آینده داشت . با سکینه خانوم که خیلی ازم خوشش اومده بود خداحافظی کرده قبول کردم که فعلا وضع به همین صورت باقی بمونه و من و زری به تهران بر گشتیم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

matin گفت...

واقعا عجب داستان توپی هست عالی من که خیلی باحاش حال میکنم ولی ادامه رو زود نمیزازی زود بزار دیگه تو کف میمونیم داداش

 

ابزار وبمستر