ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فریب فریبا1

سلام به همگی . همه اونایی که عاشق داستانای سکسی مخصوصا از نوع هیجان انگیزش هستن و به هر حال همه مدلشو می خونن .ا لبته این ما هستیم که با سلیقه های خودمون هیجانشو بالا پایین می بریم . این هم یکی از خاطرات سکسی من که به صورت ماضی نقلی هنوزم ادامه داره . من اسمم فریده اون موقع 17 سالم بود .تازه دیپلم گرفته بودم . یک خواهر دارم به اسم فریده که 15سالش بود و مادرم فریبا جون 32 سال داشت . مادر و خواهرم هردو خیلی خوشگل هستند . صورت گرد و سفید . موهایی مشکی و بلند . چشمانی سیاه و ابرویی کمانی به رنگ موهای سرشان . هردو لاغر بوده و اعضای بدنشون تناسب و هارمونی خاصی داشت  که خیلی جذابشون می کرد .(حتی الان هم اینجوریه )بینی کوچک و قلمیشون این زیبایی رو دو چندان می کرد . منم شبیه اونام پدرم آقا جبار هم 40 سالش بود . وقتی که پدر و مادرم ازدواج می کردند 22و14 ساله بودند به هر حال با هر کلک و دسیسه ای بود زمین و زمانو راضی به این از دواج کرد و هر چه هم در مورد مادرم گفتن که بابا این هنوز بچه هست و عقلش نمی رسه مگه کسی گوش می داد ؟/؟جواب می دادن که در سن 9 سالگی دخترا می تونن ازدواج کنن و این 18 سال و از این حرفا مال جامعه غربه . پدرم خیلی خشک و سختگیر بود . اون که ارتشی و امنیتی بود هر وقت می رفت ماموریت ما خوشحال می شدیم . مخصوصا اون موقع که قرار بود برای دو سال در کردستان خدمت کنه نمیدونم دقیقا این ماموریت اجباری بوده یا خواسته خودش ولی فکر کنم واسه پولش زیاد پیگیری نمی کرد که دوباره به شهرمون قائمشهر بر گرده . هر یک ماه در میون هم چند روز میومد مرخصی . وقتی اون پیش ما بود همه مذهبی و دعاخون و سحر خیز می شدیم . مقنعه و روسری و روبند و چادر سیاه و لباس یقه آخوندی میومد روکار به محض این که از در وازه های شهر رد می شد همه اینا می رفت کنار . مامان نیمه سکس تو خونه می گشت . فریده هم دست کمی از اون نداشت ومثل عقده ایها هر چی که داشت می ریخت بیرون که این کارا هنوزم به همون سبک ادامه داره . البته من اون موقع توجهی به این چیزا نداشتم . اینو هم بگم که مادر خونه مون سه تا دیش با 6تا ال ان بی داشتیم و وقتی که همه جا بگیر بگیر ماهواره بود کسی جرات نداشت که به ما بگه بالای چشمتان ابروست چون پدرم ناسلامتی مجوز داشته و می گفت که برای امنیت کشور و بر رسی تو طئه های بیگانگان تماشای ماهواره برایش یک وظیفه شرعیست . معلوم نبود این وظیفه شرعی چه جوری با 6تا ال ان بی جور در میومد . تازه یک رسیور و یک تلویزیون مخصوص به اونو در گوشه ای کور در قسمت هال و پذیرایی گذاشته بود که فقط خودش بتونه ببینه و یک گوشی هم گوشش میذاشت تا کسی صدارو نشنوه .وقتی مادر فریبا ازش می پرسید چرا این جوری می کنی .؟/؟داشت بچه گول می زد و می گفت مسائل امنیتی رو کسی نباید بفهمه . خنده دار بود دنیا داشت گوش می کرد و اون مثلا از ما قایمش می کرد . یکی از این نیمه شبها که بابا جبار اومده بود مرخصی رفتم طرف دستشویی . دیدم در قفله برگشتم و توی هال منتظر شدم . ته هال اون گوشه کوره ,تلویزیون پشت کرده بود و داشت واسه خودش نمایش می داد . آقا جون رفته بود دستشویی و منم رفتم جلو ببینم مسائل امنیتی چیه که آدم اینقدر باید به زن و بچه اش سخت بگیره که دیدم واعجب امنیتی !کیر و کوس و کون و سینه اینا دیگه چیه ؟/؟حتما اگه پدرم منو اینجا گیر بیاره میگه اینا اونایین که من میخوام شناساییشون کرده باز داشتشون کنم . تف پس مسئله امنیتی اینه ؟/؟به رسیور نگاه کرده کارتی چیزی ندیدم پس این کانال بدون کارت باز می شد . شماره کانال و جهتشو حفظ کرده بدون این که پدر بفهمه کلید میزو از روش بر داشته فرداییش با ترس و لرز یکی از روش ساخته و اصلی رو گذاشتم سر جاش .آخه وقتی میرفت رسیورو میذاشت قسمت زیرین میز و در چوبیشو قفل می کرد تا دست نامحرم بهش نرسه . بگذریم پدره رو کشتیم تا با قسمت خیلی کمی از پس اندازش واسه ما لپ تاب بخره . جالب اینجاست وقتی هم که داشت می خرید سه تا هم خرید . ظاهرا سایتهای مستهجن و مبتذلو فیلتر کرده بودن وسردار هم فکر می کرد بمب اتم نمیتونه این فیلترارو بشکنه . شایدم اگه یه خورده صبر می کرد از این بذل و بخششها نشون نمی داد و نمی دونم مامان خوشگلم واسه چی لپ تاب می خواست . اینو هم بگم که بابام قول داد که پارتی بازی کنه و برام معافی بگیره . البته این کارش به خاطر این بود که زن جماعت تنها نباشه و چون اون داره به دین و کشورش خدمت می کنه پارتی بازی در اینجا کاملا قانونی و شرعیه که بعدا شنیدم یه قانونی داره میاد که برای حفظ نسل قراره تک پسر ها رو معاف کنن . بگذریم پدر دوباره به کردستان برگشت و ایمان ما را هم باایمان خودش  برد .ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

2 نظرات:

matin گفت...

باید داستان ردیفی باشه ادامه رو زود بذار تا تو کف نمونم داداش

ناشناس گفت...

اخ جون داستان مامانی جالبه ادامه بده.

 

ابزار وبمستر