ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

حرف دل

دو تا پاهامو به دو طرف باز کرده بود . زبو نشو می کشید روی کوسم و انگشتشو می کرد توی سوراخ کونم . این قدر خوند و خوند و خوند توی گوشم که بالاخره با ترس و لرز خودمو گذاشتم در اختیارش که کونمو بگاد . فقط کونمو . آخه من هنوز یه دخترم . شونزده سالمه و سال دوم دبیرستانم .ا سمم بهنوشه و از یه طبقه متوسطم . دو ست پسر سرمایه دار من امین فقط یه سال ازم بزرگتره . اظهار عشق و علاقه اون حرف نداشت . دوستام بهم می گفتن مواظب باشم یه موقع خودمو راحت که چه عر ض کنم اگه دوستش داری خودتو هیچوقت تسلیمش نکنی ارزشت میاد پایین ولی حرفای قشنگ و صورت معصوم و چشای ناز و رفتار بی ریاش باعث شد که من به امین ایمان بیارم . وای که حرفاش چه قشنگ بود !از بیوفایی دخترا می گفت . -نمیدونم بهنوش من اگه دانشگاه قبول نشم و برم سربازی چی میشه ؟/؟اون وقت میری با یکی دیگه از دواج می کنی ؟/؟-عزیزم به عشق تو قسم به خاطرت صبر می کنم نم چشماشو از زیر پلکاش پاک می کردم . از گریه اون گریه ام می گرفت . بالاخره پس از دو هفته دوستی یه روز که خونه که چه عرض کنم کاخشون خلوت شد منو می بره اونجا و پس از ابراز عشق و تحویل یه سری حرفای قشنگ قصد لخت کردن منو می کنه . قبلش فکر و ذهن منو آماده کرده بود . با این که حرفای دوستام هنوز تو گوشم زنگ می زد که خودمو مفت نفروشم ولی بوسه ها و هوس کار خودشو کرد . آخه منم آدمم از سنگ که نیستم .؟/؟دل دارم هوس دارم فقط باید مراقب می بودم که پرده ام پاره نشه . کنار استخر خونه نشستیم . و توآغوش هم لب رو لب هم همدیگه رو بغل زده بودیم . اون یه دستشو گذاشت داخل شورتم . برای اولین بار بود که دستی غیر از دست خودم داشت با کوس پشمالوم ور می رفت . حالا مامان بچگیهام منو می شست حسابش جدا بود . من از بچگی به بعدو میگم . واییییییییی در اوج لذت سیر می کردم . پروازی به بی نهایت . خیلی با خودم کلنجار رفتم تا کوسمو به همین قانع کنم . خونه قشنگی داشت امین یه برادر داشت که تو امریکا بود . فقط همین . می گفت قراره عروسشو که من باشم بیاره تو همین خونه .ا ین خونه مال اون میشه . یعنی من یه روزی خانوم این خونه میشم ؟/؟هر چند مادر شوهرمم هست ولی اون موقع اون دیگه پیره ...ملکه این قصر میشم ؟/؟کوسم خیلی خیس کرده بود . داغ داغ شده بود . درست مثل صورتم . سرخ سرخ شده بودم . نفسهام به شماره افتاده بود . او به خوبی اینو فهمیده بود .-عشق من عروس من قول بده تنهام نذاری فقط مال من باشی . من می میرم اگه ببینم این تن و بدن نازت این روح دوست داشتنی و پاکت متعلق به یکی دیگه شده . دوستت دارم بهنوش . دوستت دارم . عاشقتم . همیشه مال من و برای من باش ...درمقابل حرفاش کم آورده بودم . اگه این یه کون ناقابلو هم که تقدیمش نمی کردم خیلی ضایع بود . وای که چقدر هیجان زده بودم . دوست داشتم زیر کیر محبوبم بخوابم و اون هر کاری دو ست داره باهام انجام بده . قبل از این که پشت به اون روبروی استخر و روی چمنها و زیر سایه چند درخت دراز بکشم کیر درشتو سفید برفی اشو محکم با دو دستام گرفتم و آروم گذاشتم تو دهنم . تا اون لحظه فقط یه ساعت فیلم سکسی اونم تو خونه یکی از دوستای حشریم دیده بودم . می دونستم باید چه جوری به کیرش حال بدم .-آهههههههههه..بهنوششششششششش داغم کردی بگو ..بگو بگو که این لب و دهن تا آخر عمر فقققققققط همین کییییییییییرررررررو ساک میزززززززززززززنه بگو که کوووووووووون خوشگلت همیشه مال من و مال کییییییییررررررررمنه . بگو که قفل کوسسسسسسسس تنگ و قششششششنگت با کلید کییییییییررررررر من باز میشه . با این حرفاش بد جوری جسم و روحمو به آتیش کشیده بود . دوست داشتم زودتر کونمو بندازم رو دهنش تا کوسسسسسسم هم به یه نوایی برسه . -قربون لب و زبون معجزه گرت برم . دوستت دارم .میکککککککککشششششششش بززززززن من دیگه تسلیمتتتتتتتم . تسلیم کییییییررررررتم . یک دفعه با فشار شدید آب کیرشو خالی کرد تو دهنم . داشتم فکر می کردم چیکار کنم راستش اولین بارم چون بود یه خورده چندشم می شد ولی تر سیدم عشقم ناراحت شه . حساب کردم که عشق و محبت حلال همه این مسائله . وقتی که چشای خمار و تن سست امینو می دیدم از این که این طور برش تسلط دارم به خودم می بالیدم . -بهنوششششششش . !بنوششششششش بهنوششششششش !بنوششششششش منم هر چی رو که تو دهنم خالی کرده بود تا قطره آخرشو نو ش کردم . می خواستم بهش ثابت کنم که چقدر دوستش دارم . حالا اون بود که کوسسسسسسمو توی دهنش گرفت . یه خورده خجالت کشیدم کوسسسسسسم پر مو بود و اصلا چوچوله هاشو تا این موهای دورشو کنار نمی زدی نمی تونستی ببینیش. موهای کوسمو گذاشت توی دهنش و مثل آدامس می جوید از سر مو تا پایینشو . وقتی به ریشه مو می رسید که در واقع بالا و سر قسمت گوشتی کوسسسسسسم بود از لذت زیاد جیغم داشت می رفت آسمون .-امین جوووووون ادامه بده . نگاه به جیغام نکن . واییییییییی چه حالی میده !به جون چمنای بیچاره زیر دستام افتاده بوده از هوس زیاد اونا رو می کندم . مدام به سمت چپ و راست حرکت می کردم هم دوست داشتم زودتر از این وضعیت خلاص شم هم دوست داشتم این وضعیت ادامه داشته باشه . راستش کوسسسسسسسسم هوسسسسس کیییییرررررررکرده بود ولی اونقدر مقاومت داشتم که فعلا کوسسسسسمو برای جلسه اول حفظ کنم .-جووووووووون چه خوشمزززززززززس . دارم پشمک می خوررررررم مثل پشمک شیرینه -واییییییییی سوختم . این چیه که از زیر سیننننننه هام راه افتاده از کوسسسسسسم داره میزنه بیرون . منو به ارگاسم رسونده بود. با این حال تشنه کییییییییررررررربودم سرشو گذاشت رو سینه هام و جوجوهامو میک می زد . دوباره داشت اون حالت بهم دست می داد . منتهی این دفعه انگار طول می کشید تا به قله هوس و اوج لذت و ارگاسم برسم . واسسسسسه گاییدن کونم بی تابی می کرد . واسه همین کف دستشو کشید روی کوسم و با مکیدن سینه هام و کلی وررفتن با من واسه دومین بار راضیم کرد .-امییییییین من کیییییییرررررررمی خوام . خودم کونمو دو دستی تقدیمش کردم . قمبل کرده و دیگه رسیدیم به اول ماجرا  .پس از این همه لذت حالا دیگه کیففففف می کردم وقتی که انگشتشو می کرد تو کونم و در ش می آورد . دردم هم می گرفت ولی دندون رو جیگر میذاشتم به خاطر عشقم همه کار می کردم . یه نگام به انگشتش بود . یه نگام به کلفتی کیرش . اینو دیگه چه جوری تحمل کنم ؟/؟!ترشح کوس یه دختر نو جوون مخصوصا در اولین سکسهاش فوق العاده زیاده . از همون برای روون کردن سوراخ کونم استفاده کرد . به خودم فشارآوردم تمام عضلات تنمو به ویژه باسنمو سفت کردم تا کمتر احساس درد کنم . به وقت آمپول خوردن هم همین کارو می کردم . کووووونمو به اتیش کشیده بود .خیلی درد کشیدم . انگار یه چیزی مث نوک یه خنجر به سینه ام می خورد و بر می گشت . قربون کییییییررررررشششششش برم که با من مدارا کرد . نیمساعت طول کشید تا یه هشت ده سانتی رو فرستادش تو کونم .-جاااااان امین منو بکن کوووووووونننننم مال تو باززززززم اگه می تونی بیشتر فروششششش کن همشششششششش مال تو . حالشششششششششو ببرررررررر . منم شده بودم مثل لاتای هوسباز . دلی که از عزا در آورد به من گفت آماده ای ؟/؟-مگه می خوای کجا بریم ؟/؟-میخوام خالی کنم تو کونت .-بریز..کاش زن و شوهر بودیم و تو ی کوسسسسسسسم آب می ریختی .حس کردم سوراخ کونم سنگین شده . بازم خالی کرد . از کیف کردن اون کیف می کردم . تو بغل هم بازم حرفای عاشقونه زدیم .ا ز بس به من التماس کرده بود که هیچوقت تنهاش نذارم دیگه من ازش خواهش نکردم که تو هیچوقت تنهام نذار . چون با این حال و روزش فهمیدم که فدایی منه . وقتی باهم خداحافظی می کردیم قرار پس فردا رو در همین جا گذاشتیم . خیلی حشری و عجول شده بودم .-چرا فردا نه ؟/؟-این جوری بهتره لذتش بیشتره . مهم اول روح و قلب ماست که متعلق به همه .-قربون فکر و ایده ات برم امین واسه همینه که عاشقت شده دوستت دارم و افتخار می کنم که زنت بشم ....فصل امتحانات آخر سال تحصیلی بود ولی دیگه درس تو کله ام جا نمی گرفت . اون که جوون فهمیده و با شعوریه اگه قراره زنش بشم کوسسسسسسمو بهش بدم ؟/؟این جوری حتما می فهمه که چقدر دوستش دارم و بهش احترام میذارم . بیچاره خاطرشم جمع میشه که من مال اونم و بهش نارو نمی زنم . ولی دو دل بودم و دلم رضا نمی داد . فردای ان روز یکی به موبایلم زنگ زد یه دختر بود نشناختمش . هر چی ازش خواستم خودشو معرفی کنه نکرد که نکرد . فقط موقع خداحافظی گفت که من هووی طلاق گرفته توام . ازم خواست که اوایل بعد از ظهر امروز برم حوالی خونه امین کشیکشو بکشم . انگاری زلزله اومده بود . ولی هنوز دنیا رو سرم خراب نشده بود . انتظار داشتم که همه اینها شوخی یا دروغ بوده باشه . یه گوشه ای پشت یه درختی قایم شدم . بد موقعیتی بود جلب توجه می کردم . شانس آوردم تو یه کوچه خلوت بود که هر کی که می رفت یا وارد خونه ای می شد دیگه بر نمی گشت که منو ببینه . از دور که ماشینشو دیدم بیشتر خودمو جمع کردم . امین و یه دختر خوشگل چند سال بزرگتر از من و خیلی هم آرایش کرده از ماشین پیاده شدند . سر و وضع دختره یا زنه بیشتر به جنده ها می خورد . از کجا معلوم فا میلشون نباشه ؟/؟هنوز امید وار و الکی خوش بودم . هنوز رویایی فکر می کردم . فقط پنج شش متر فاصله داشتیم .-عزیزم اونجارو خوب تراشیدی ؟/؟برقش انداختی ؟/؟-کوسسسسسمو میگی ؟/؟خب اسمشو ببر از کی تا حالا این قدر مبادی آداب شدی ؟/؟....دنیا دور سرم می چرخید و معلوم نبود کی و چه طوری به خونه برگشتم . دخترای نازنین !جنس بیشتر پسرا خرده شیشه داره . نمیگم همشون مث همن . چشم و گوشتونو باز کنین . گول حرفای قشنگ و عاشقونه رو نخورین . آزمایششون کنین ببینین چند مرده حلاجن . چی ؟/؟من بگم چه جوری امتحان بگیرین ؟/؟مگه این درس فیزیک شیمیه که آخر سال یه مدل سوال و جواب داشته باشه ؟/؟کل اگر طبیب بودی سر خود دوا بکردی .اگه از کون دادن خوشتون  میاد که اون مسئله اش جداست در غیر این صورت شما خودتون حساب کتاب کنین ببینین با روحیه طرفتون چه طور می تونین ازش امتحان بگیرین تازه این امتحان با امتحان مدرسه فرق می کنه . این امتحان مخفیه . واونی که امتحان میده خودش خبر نداره مگر این که حس ششم داشته باشه یا خواب نما شده باشه و یا این که فال قهوه گرفته باشه . در هر حال جلوی ضررو از هر جا که بگیرین استفاده هس . بازم خوب شد که کوس ندادم . ولی خودمو نیم کیری که این امین بی ایمان بهم زد بد جوری کونمو سوزوند ..پایان ..نوسینده ..ایرانی 

15 نظرات:

Mamali گفت...

بابت داستان هات متشكرم داستان فاميلي نميزاري بابا توكف مونديم

matin گفت...

زیبا بود مرسی

سمیرا گفت...

کاش داستان سکس خانوادگی آرزو ادامه پیدا میکرد...بعد از قسمت دوازدهم نوشته بود که ادامه دارد ولی خبری نشد

سمیرا گفت...

کاش داستان سکس خانوادگی آرزو ادامه پیدا میکرد...بعد از قسمت دوازدهم نوشته بود که ادامه دارد ولی خبری نشد

Unknown گفت...

سلام به همه دوستان عزيز و همه عزيزاني كه با دادن نظراتشون من و ايراني خوبم رو شرمنده ميكنن آقا متين بامعرفت و همراه هميشكي آقا مملي عزيز و سميرا خانم عزيز و ساير دوستان كه نظر دادن ما مخلص همه شما هستيم خواستم سلامي كرده باشم و تقدير از شما كه نظر داديد ادب حكم ميكنه بدينوسيله تشكري كرده باشيم از جانب خودم و دوستم ايراني از شما عزيزان بامعرفت كه نظر داديد بعلت حادته اي موقع كار مدتي در بيمارستان بستري بودم و ايراني عزيز زحمت كشيدن و داستان منتشر كرده من شرمنده ايراني هستم كه الطافش شامل حال بنده و همه عزيزان است مرسي داداش اما سميرا خانم داستان آرزو بخاطر كبي كردن بدون ذكر منبع ادامش رو نميذارم تا وقتيكه مانند لوتي كه كاربرانش از داستان دزديده شده انقدر تعريف كنن اما در اينجا حاضر به دادن يك نظر خشك و خالي نباشند داستان ايراني عزيزم هم مجدد كبي كردن و منتشر شده كه متاسفم براي انتشار دهندها يا دزدان به همين علت هم براي اعضا كه مجوز داده شده داستان نذاشتم زيرا بازهم تكرار فقط خواندن و كبي و ندادن نظر ادامه داشت تصميم كرفتم فقط كسانيكه واقعا بامعرفتن و همراه هميشه هستند مانند متين عزيز فري عزيز و ساير دوستان رو جهت خوندن دعوت كنم شادباشيد

ایرانی گفت...

باسلام وتشکرازهمه نظردهندگان و خوانندگان دوست داشتنی ..وباسپاس از امیرعزیزم که یواش یواش داره سرحال میشه وشور و حرارت بیشتری به این مجموعه می بخشه .من خودمم دوست دارم داستانهای منتشر شده ویانگارش و نوشته شده جدید بیشتر باشه ولی همه اینها فرصت و مهمتر از اون محیطی امن می خواد و من تا آنجا که درتوان دارم درخدمت شما هستم .درمورد داستانهای سکس خانوادگی و یاسکس بامادر بگم که در داستان فریب فریبا سکس بامادر و خواهرودرداستان دست بالای دست سکس بامادر و زن داداش وجودداره .بازم چشم سعی من بر ان بوده و هست که در فرصتی امن خواسته هایتان را تا حد امکان تامین نمایم .دوستدار همه شما ..ایرانی

سمیرا گفت...

کاملا درست میگید امیر خان.من خودم شاید این دومین نظری باشه که میزارم.واقعا معذرت میخوام

سمیرا گفت...

کاملا حق با شماست.خود من شاید این دومین نظری باشه که اینجا میزارم.امیدوارم مارو ببخشی

ایرانی گفت...

بازهم سلام به همگی .حیفم اومد که یه خورده هم از بازی با کلمات و ایهام نگم .پونزده شونزده کلمه آخر این داستانو میشه به دو قسمت کرد وبرای هرقسمت هم دومعنا در نظر گرفت مثلا .....زدن هم درمعنای واقعی سکس وعملیات سکسی کاربرد داره وهم به معنای کلاه گذاشتن سر کسیه و.....سوزی هم یعنی در معنای سوختن ودرد واقعی که ناشی از سکسه ویه معناش هم می تونه حال بگیری و رودست خوردن باشه .منو ببخشید از این که عادت ندارم خارج از داستان ازواژه های تخصصی سکسی استفاده کنم و به جاش از نقطه چین استفاده می کنم .شاید باورتون نشه ولی سختمه و خجالتم میاد .سالم وسرحال وخندان باشید ..ایرانی

محمد گفت...

سلام.ایرانی عزیز واقعا احساسات قوی و منشی خاص و سنگین داری. با این که موضوح سکس و گاها خیانته پاکی و معصومیت در کلامت موج میزنه. فکر کنم در رشته ی ادبیات و نوشتن رمان نیز موفق باشی.ممنون عالی بود. mohamad293293@yahoo.com

محمد گفت...

راستی.داستان دست بالای دستت رو خیلی خوب و پخته نوشتی. طوری که تک بعدی نیست.انگار یه زندگی عادی رو داری دنبال میکنی.خوبم پردازش شده. ایرانی من که داستان آرزو رو نخوندم تو نظرات دیدم انصاف نیست یهو از وسطش شرطیش کنی میتونستی از اول نزاری. به شخصیتت این یه کارت نمیخوره. در ضمن خوشم اومد که طرز گفتارت و در نتیجه شخصیتت بیرونه داستان با داخلش فرق میکنه.خیلی خوبه.بازم ممنون. خوب بود.

ایرانی گفت...

محمدعزیز ازنظرات گرم و پرشورت ممنون !از این که تشویقم کرده به آثارم توجه نشان داده ای ودلگرمم نموده ای سپاسگزارم .درمورد داستان آرزوهمان گونه که در قسمت نظرات گفته ام ظاهرا برداشتی متضاد داشته اید چون نه نویسنده این داستان منم و نه دخالتی در نشر آن داشته ام وحتی در این مورد هم گفته یا نوشته ام که مدیریت محترم سایت امیر عزیز به تشخیص خود و به خاطر کپی برداری بعضی سایتها صلاح دانسته که از ادامه نشر آن خودداری نماید و من به این نظر او چه موافق باشم و چه مخالف احترام می گذارم ولی در مورد آثار خودم ترجیح می دهم تحت هر شرایطی تا انتها منتشرشود .من وامیر همه شما عزیزان را دوست داشته وسعی ما در جهت رضایت شماست .اگرهم تعداد داستانها به نظر شما دوستان بسیار گرامی کم می آید علتش آن است که در حال حاضر به غیر از یکی دومورد بقیه داستانها بلافاصله پس از نگارش از سوی بنده منتشر می شودوبه اصطلاح از تنور در آمده می باشد واین زمان و فرصت می خواهد و خودمن اصلا از چیزی به نام تکرار و کپی و این چیزها خوشم نمی آید دوست دارم همه چیز حتی اگر نقص داشته باشد تازه ولی تحت اختیار باشد .وداستانهای منتشرشده اخیر را در هیچ سایت دیگری نمی بینید مگر آن که بعدا از روی آن رونویسی کنند .باز هم ازشما محمدعزیز و گرامی تشکر کرده که نسبت به بنده و امیرلطف داشته که علاوه بر مطالعه, نظر ارزشمند خودراارسال داشته اید.شاد و خندان ,موفق وسربلند باشید.....ایرانی

matin گفت...

داداش امیر عزیز واقعا ناراحت شدم وقتی که شنیدم حالت خراب داداش قبلا فکر میکردم دوست نداری جواب مارو بدی ولی شرمنده که همچین فکری کردم داداش امیدوارم که هر چه سریعتر به جمع دوستان برگردی و ما رو شاد کنی سربلند پیروز باشی داداش گلم

sara گفت...

حیف که نمیتونم بگم...فکر کنم حدس میزنی نطرم چیه!خیلی جالبه که انقدر خوب میتونی احساس یه دخترو درک کنی.مرسی مث همیشه عالی نوشته شده بود

ایرانی گفت...

سپاسگزارم سارای عزیز و نازنین که مثل همیشه از من و از نوشته هام حمایت می کنی وکلامی رو که از روی صمیمیت و محبت زده میشه با هوش بالای خودت درک می کنی . درضمن برای فرداشب یک داستان عاشقانه به اسم صداقت عشق در نظر گرفتم با این که به نسبت داستانهای این روزا کوتاه نیست ولی جا داشت طولانی تر هم نوشته می شد . دراین داستان بازم یه دختر خوبه داریم و سوژه اش بد نیست . دختر خوبه ای که رو پسربده اثرمثبت میذاره . سارای گل وخوش سخن فردا و فرداهای خوش و خرمی برات آرزومی کنم . پیروز باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر