ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 2

 من و نازنین از سال 92 با هم پیامهایی رو رد و بدل می کردیم پیامهایی که فقط از طریق منو و خصوصی های سایت بود ..پیامها معمولی و بحث عادی و دوستانه و مشورتی بود . هر کاربری آرشیوی مثل یک ایمیل در اختیار داشت. خیلی دلم می خواست یه بهانه ای پیدا کنم تا یه جوری حس خودمو به نازنین نشون بدم . درست ده ماه قبل از فوت همسرم و روز تولد اون درسال 94 و تقریبا دوماه قبل از آغاز رابطه عاشقانه مون , من این متنو حرفه ای گرانه و به مناسبت روز تولدش درسایت منتشرکردم .اون روزا همسرم می خواست برام زن بگیره شاید باورکردنش سخت باشه که زنی این کارو بکنه ولی نمی خواستم این ایثارشو قبول کنم به خاطر خودش .. دنبال خلاف هم نبودم که با زن دیگه ای رابطه جنسی داشته باشم فقط داستانهای بد هم توی سایت می نوشتم که حالا نمی نویسم ....در هر حال شاید اخلاق و نوشته های خوب نازنین و یه جوری مشغول کردن خودم بود که منو به سمت اون کشوند بدون این که نسبت به خونه زندگیم بی توجه شم ..تبریک تولد سال 94را طوری نوشتم که خیلی ها تعجب کردند . هرکس پیش خودش یه تفسیری داشت . همه اینها رو نازنین بعدا برام تعریف کرد ..اون متن که درخرداد 94 منتشرشده و اسمش هم هست افسونگر افسون شده را تا چند سطر دیگه در این جا هم میارم .. منظور از افسونگر افسون شده خود من هستم .. بعضی ها بهم می گفتند قلمت جادو می کنه ..بهمون یه حس دیگه ای میده ..من هیچوقت ادعایی نداشتم فقط گاه حس می کردم که بعضی وقتا که میرم به حس و حال خاصی و اراده می کنم خدا به من اون توانایی رو میده که واژه ها را افسون کنم که موسیقی کلام و شناور بودن عبارت رعایت شه ..مثل یک موسیقی ...اما امروز این افسونگر توسط یکی افسون شده ..توسط نازنین ..در این متن مستقیما اظهار عشق نکردم و سعی کردم رعایت خیلی از مسائلو بکنم ..هم خیلی خجالت می کشیدم و هم این که قوانین سایت اجازه نمی داد که دختر و پسری از کاربرای خودش با هم رابطه ای در دنیای واقعی داشته باشن که حرفش درسایت پیش کشیده شه ..فعلا این قسمتو با کپی و انتشارمتن افسونگر افسون شده می بندم تا یواش یواش برسیم به چیزی حدود پنجاه روز بعدش ...این نوشته مربوط به دوسال و 8 روزقبله ..اون جایی که نقطه چین گذاشتم واسه این بود که نخواستم اسم کاربریشو ببرم ..و اگه جایی از اسم نازنین یاد شده بازم رندانه طوری بوده که اونو بشه در مقام صفت در نظر گرفت ولی خیلی ها می دونستند این از اون ایهام هائیه که به هردو تاش می خوره هم اسم هم صفت ...حتی ازمروارید نادر دردل صدف گفتم ..مرواریدی کمیاب .. نخواستم بگم کمیابم خواستم نازنین اسم منو بشنوه و بدونه که دلم پیش اونه .. در واقع مروارید نادر به دو معناست ..در اصل و اون جوری که خواننده ها باید متوجه می شدند مروارید نادر کنایه از نازنین بود یعنی مرواریدی که کمیابه اما می تونه نوعی اضافه تخصیصی با معنای عشق و محبت هم باشه مروارید ارزشمندی که مال نادر و برای اونه ...


افسونگرافسون شده

چه بهانه ای قشنگ تر از این , که بخوام از تو بنویسم . دلم می خواد اون جوری بنویسم که دلم می خواد طوری بنویسم که گلها غنچه هاشون واشه وقتی صدای محبت از ته دلمو می شنون .. دلم می خواد طوری بنویسم که خورشید بازم بخنده بیشتر از وقتی که چشاتو به روی این دنیا وا کردی و با گریه هات خواستی بگی که دنیا رو نمی خوای ولی وقتی که حس کردی خیلی ها دوستت دارن وقتی که بوی عشقو احساس کردی دوست داشتی که شکفته شی .. دلم می خواد طوری بنویسم که همه ستاره های هفت آسمون بخوان که ستاره بخت خوش تو باشن .. دلم می خواد طوری بنویسم که تمام گلها بهت حسادت کنن .. دختر شاه پریان و تمام ملکه های دنیا ندیمه ات شن .. دلم می خواد طوری بنویسم که تا حالا ننوشته باشم .. طوری که واژگان تسخیر شده ام بهم حسادت کنن تا من یک بار دیگه اونا روبرای تو افسونگر دلها افسونش کنم . امروز فرشته های زمین و آسمون هم اینجان . اونا هم مثل من خیلی دوستت دارن . دلم می خواد اون جوری بنویسم که دلم می خواد , یه صدایی که دل سنگ کوهو بشکنه .. دریا رو طوفانی کنه ... زمینو بلرزونه ..اون جوری که همه بدونن این فریاد شادی یک دوسته از تولد نفسهایی که بهش نفس میده .. از تولد نفسهایی که نفسها رو از قفس تن آزاد می کنه .. دلم می خواد طوری بنویسم که انگار امروز تولد پروازه .. پرواز عشق , پرواز دوستی ها , پرواز زمزمه های محبت ..مثل صدای بوسه چشمه بر صورت سنگ و شکست سکوت شب .. مثل آرامش کویر زیر ستاره های بیدار ..مثل صدای گریه کودکی که تازه به دنیا میاد و بوی تو رو حس می کنه آخه تو همون نازنین دیروزی .. همونی که بدیها رو نمی شناسه .. همونی که همبازی فرشته هاست ..دلم می خواد جوری بنویسم که دنیا احساس کنه با تولد تو به دنیا اومده و واژگان افسون شده ببینن که هست افسونگری که بتونه افسونگر اونا رو افسونش کنه .. دلم می خواد جوری بنویسم که ابر اندوه جرات نگاه کردن به تو نازنینو نداشته باشه و خورشید زندگی به خودش بنازه که با ناز نگاه توست که زندگی می کنه تا به آدمای دیگه جون بده .. آره امروز روزیه که خورشید آسمون , خورشید خدا , خورشید عشق از به دنیا اومدن خودش به اوج خوشحالی و خوشبختی رسیده .. و امروز روزیه که من یک بار دیگه بر اوج بلند ترین قله های خیال نشسته ام تا برای رویایی ترین دختر واقعی دنیا بنویسم . امروز روز تولد توست .. تولد انسانی دیگر در گوشه ای از این کره خاکی .. خاکی که یک بار دیگه با روح محبت من و تو به دنیا اومده .. و صدای عشق و تولد یعنی صدای انسانهایی که زمان را به زنجیر می کشند تا از دوست داشتن ها بگویند .. ...... عزیز ! وقتی که زندگی هست وقتی عشق و انسانیت هست .. دوستی هست , تولد هست دیگر از مرگ سرودن چه سود ؟! تا زمانی که با نگاه یکرنگی به هم می نگریم تولد ها متولد می گردند و هر لحظه به دنیا می آییم .. دلم می خواهد آن طوری بنویسم که طوفان آرام , صدای قلب مرا , پیام شادی مرا به قلب مهربان و گوش جانت برساند .. تابدانی که با تولد تو متولد گشته ام . تا بدانی که قلب قلمم به دیدن نام تو می لرزد و احساس تولدی دوباره را دارد . بهترین ها را , نیک ترین ها را برای تو می خواهم .. دلم می خواهد تا سپیده و سحر همچنان بنویسم و از تولد تو نازنین بگویم ..از وقتی که شب می خوابد تا بگویم که بیدارم ..از وقتی که نسیم دریا گونه هایم را می نوازد و برایم از مروارید نادر در دل صدف می گوید آن مروارید کمیابی که همه دوستش می دارند , یگانه ای که با بیگانگی بیگانه است . دلم می خواهد بر خاک زمین , بر ابر آسمان , بر آفتابی که دوست می دارد جای تو باشد بنویسم که امروز تولد آفتابی روشن تر از آفتاب است . تولد بارانی که غبار های غم را می شوید تا گلهای شادی سر از خاک بر آورند .. تولدت مبارک .. همیشه شاد باشی , همیشه تندرست باشی , همیشه زنده باشی و در کنار آنان که دوستشان می داری به آرامش و خوشبختی برسی .... افسونگر افسون شده : نادرایرانی
این متن پیام تبریک من به مناسبت تولد دوست عزیز و مهربان و دوست داشتنی و همراه خوب و نازنینم ........ عزیز بود . مطلبی که از دل برخاست و جایگاهش در دل نوشته ها بود .. دوستی های پاک و ارزشمند دنیای مجازی را به فال نیک می گیریم و براین باوریم که می توان در دنیای رویایی و خیالی هم یار و یاور یکدیگر بود . می توان یکدیگر را دوست داشت به هم محبت کرد .. شاید چهره ها یکدیگر را نبینند مهم نیست .. این دلها هستند که یکدیگر را می بینند یکدیگر را احساس می کنند و به هم عشق می ورزند .. بازی زندگی و بازی عشق زیباست . بازی زندگی نه یک واقعیت که یک حقیقت است . شاید برای بازی با واژگان گاه گفته باشم که زندگی یک قمار است .. شاید هم باشد .. اما زندگی قماریست که همه می توانند برنده آن و در آن برنده باشند . زندگی بازی زیبای عشق است .. بازی مهربانی ها .. دوست داشتن ها و دوست داشتنی هایی که جز عشق و محبت و دوستی های بی ریا در دل خود جای نمی دهند . زندگی یعنی یک لبخند .. لبخندی که دلهای من و تو را.. من و اورا ..ما و شما را به هم نزدیک می گرداند تا هر آن چه را که برای خود می خواهیم برای دیگری هم بخواهیم . هر روز تولد نازنینیست و اما عشق ..آن نازنینیسنت که از ازل بوده تا به ابد خواهد بود..نویسنده : ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر