ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادرو نازنین 4

به نازنین گفتم اگه کس دیگه ای توی زندگیت هست به من بگو خودمو کنار بکشم ..من نمی خوام مانع و مزاحمت شم نمی خوام کاری کنم که بعدا باعث شه روابطت با اونی که دوستش داری خراب شه .. اون بهم گفت اصلا همچین چیزی نیست و باا کسی رابطه نداره .. اما من همیشه این حسو داشتم که اون باید یه گذشته ای داشته باشه که عذابش میده که این جور از عشق و دوست داشتن فراریه . حتما شکست عشقی خورده که به نوعی سر خوردگی رسیده .. با این حال انتظار داشتم که گذشت زمان باعث انعطاف پذیری اون شه ... چند روزی از هم بی خبر بودیم .. ناگهان سیل پیامها از چند کار برمرد یا پسر به طرفم سرازیر شد که نمیشه همه اون پیامها رو آورد فقط دو سه تا از پیامهای یکی از اونا رو میارم که اون روزا حسابی پکرم کرده بود و دیگه ناامیددم کرد . چاره ای نداشتم باید واقعیت رو قول می کردم . حسرت و حسادت رهام نمی کرد اما منطق باعث شد که هرطوری شده عذاب رو تحمل کنم . شخصی به نام فرزاد که البته من اسم اصلی شو نگفتم بهم کلی پیام داد من چند تا از پیامهامونو میارم ... من عشقو به زوذر نمی خواستم ..من نمی خواستم عشق یکی دیگه رو داشته باشم . من خودم احساس داشتم عاشق بودم .. درک می کردم آدما چی می کشن

فرزاد : سلام نادرخان ،خسته نباشيديه چنددقيقه وقتتون روميگيرم و ديگه مزاحمتون نميشم داداش بنده همون طرف عشق دوطرفه نازنينى هستم كه شما دنبالش بوديد.
منونازنين بيشترازسه ساله كه باهميم ديوانه وار عاشق هم بوديم،اين سه سال روانگار به اندازه ى يك عمر باهم زندگي كرديم.تا اينكه نسبت به نازنين بددل شدم نميخواستم بدبين بشم اما روابط بيش ازاندازه وگرم نازنين با اشخاصي مثل شما باعث شد بدبين بشم هر چند اون هميشه ميگه من رابطه م با نادر هميشه عادي ودوستانه بوده.من به عنوان ي عاشق اين حق رو داشتم كه روابط عشقمو كنترل كنم.اما اين اواخراز پيامهاي ردوبدل شده بين شماونازنين و همچنين دو دل بودن درقبول كردن نازنين به پيشنهاد رابطه شما به عنوان يك مرد حس ميكنم بهم خيانت شده البته شمارو مقصرنميدونم نادرخان،نازنين بايد درقبال تعهدي كه به عشقش داشت شما روبايد ازاين وضعيت مطلع ميساخت كه برعكس عشقش رو از ديد همه پنهان كرد...
بنده به نفع شما ميرم كنار
ظاهرا نازنين آرامشش رو ازشما ميگيره
لحظات خوب وخوشي رو دركنار هم براتون آرزومندم داداش.
يا حق...

نادر: با درود به فر زاد خان نازنین .. من نمی دونم واقعا چی بگم . اصلا از نازنین انتظار نداشتم که همچین رفتاری با هام داشته باشه . باور کن من همون اول هم بهش گفتم اگه کسی در زندگیت هست بگو .. به من گفت من دوستت دارم . بهت احترام می ذارم . حتی با هم خیلی صمیمانه در مورد مسائل مختلف حرف می زدیم . احترام همو رعایت می کردیم . حالا هم این کارو می کنیم .. الان ۶ روزه ازش خبری ندارم یعنی از سوم ماه میلادی تا حالا .. نازنین بهم گفت به عشق اعتقادی نداشته .. ولی من همش حس می کردم که باید یه چیزی باشه . باور کن فر زاد خان من اصلا اهل نا مردی نیستم . الان نازنین که به من نگفته عاشقتم ..ولی گرایش های خاصی رو در اون حس می کنم . از این که دلش نمیاد ناراحتم کنه .. از این که به این موضوع اهمیت میده که من در موردش چه عقیده ای دارم . در حالی که اگه دوستم نمی داشت واسش مهم نبود عقیده من .. واسه این موضوع خیلی ناراحت بود ..در حالی که من بهش گفتم عزیزم هر چی دیگران در مورد تو بگن رو من همین جوری چشم و گوش بسته قبول نمی کنم ... انتظار داشتم وقتی بهش اظهار علاقه می کنم اون تا حدودی انعطاف پذیر باشه .. داداش اگه تو و اون با همین من واسه چی بخوام پیگیر اون باشم . به خدا من اهل نا مردی نیستم . تازه اگرم بمونم و مثلا من و نازنین با هم باشیم که رابطه مون با هم خوبه و هر لحظه امکان داره با هم جور شیم از کجا معلوم که همون خیانتی که به شما کرده با من رو هم ریخته .. به من هم خیانت نکنه . تازه من فکر می کردم با یکی دیگه دوسته . پس اون دیگه چیه . چه خبره ! اصلا از نازنین انتظار نداشتم . البته اون به من گفته گاه که عصبی میشم میرم تا چند روز بر نمی گردم . من باید اونو ببینم و یه صحبتی با هاش بکنم . البته چون می دونم شما شاید دوست نداشته باشی ازت اسم ببرم چیزی نمیگم .. یه جور دیگه متوجهش می کنم .. در ضمن من اسم نمی برم چون راز نگه دارم یکی دیگه هم دیروز در موردش یه چیزایی می گفت اون از دوستان قدیمی مورد اعتمادم بود .. خدایا من به خاطر نازنین آبروی خودمو خرج کردم . من هنوزم دوستش دارم . من کاری به گذشته اش نداشتم .. ولی دوست داشتم با من صادق باشه . دوست داشتم به من دروغ نگه .. من دیشب یه متنی رو در روز نوشت گذاشتم از این که این روزا آدمای ساده خیلی احمقن چرا اون با من این رفتار رو کرده . من هنوزم دوستش دارم .. ولی این جوری فایده نداره . چند تا از دخترای سایت رابطه دوستانه شون با من بد شده . به بهانه های مختلف به من متلک میگن .. واسه هیچی ؟ نازنین هم که معلوم نیست کجاست .. فقط میگه من دلشو ندارم ناراحت ببینمت .. به من میگه دوستت دارم احترام می ذارم در حد یک رابطه منطقی .. با هم خیلی خوبیم .. آخه یک زن ..من سر در نمیارم .نازنین به من گفته من هر احساس تو رو قبول می کنم . می پذیرم ... حتی اگه مطالب عاشقانه و احساسی بنویسی می خونم خوشحال میشم .... اصلا حرفاش عجیبه ولی از اون طرف میگه نمی تونم احساس عاشقانه ای نسبت بهت داشته باشم . من و اون تا حالا دهها و بالای صد پیام رد و بدل کردیم که خیلی ها رو بردم به ایمیلم .. اصلا دلم نمیاد پیامهای گرم و محبت آمیز شو پاک کنم . من خیلی دوستش دارم .. اونو با همه این شرایط قبول می کنم . ولی اهل نامردی نیستم . اگه اون دوستت داره .. اگه با هم بودین .. من یه جوری شدم . نه .. نازنین نباید این کارو می کرد . من حرفاشو باور کردم .. شایدم بکنم . آخه به خاطر همین آرامشی که در حرفاش بود عاشقش شدم .. راستی یک سوال .. تو از کجا می دونستی من و نازنین با هم خیلی صمیمی هستیم و دهها پیام رد و بدل کردیم و تا لب مرز عشق پیش رفتیم و طوری که در حرفامون حتی نمی خواهیم سر سوزنی همدیگه رو ناراحت کنیم . یعنی همه اینا رو نازنین بهت گفته ؟ بدون مقدمه ؟ من مقصر نیستم .. نازنین دختر خوبیه ... مشکل عصبی داره . خیلی ها اذیتش کردن . خیلی ها بهش تو هین کردند .. حتی یک نفر بهش تهمت زد که اون یک پسره و می خواد حال پسرا رو بگیره ..کلا خیلی اذیت شده . من فکر می کردم به خاطر همیناست که داره فکر می کنه تا بعدا به به درخواست رابطه عاشقانه با من جواب بده .. دیگه نمی دونستم پای شما وسطه .. در هر حال فر زاد خان عشق باید دو طرفه باشه . و من و نازنین یک رابطه داریم یعنی بر نامه مون از بر نامه تو جداست ..یعنی منظورم اینه اگه حس می کنی نازنین واقعا به درد عاشق شدن نمی خوره اذیتت می کنه همون ازش دل بکنی خیلی بهتره . چون در عشق باید رابطه دو طرفه باشه . خودت رو اذیت نکن .. یعنی راحت تر بگم . ممکنه کار به جایی برسه که هم تو و نازنین به هم بزنین . هم من و نازنین . یعنی اون فکر نکنم با این شرایط اصلا سزاوار این باشه که ..من چی بگم . آخه دوستش دارم . هنوزم با همه بدیهاش عاشقشم . با این که منو بی خبر گذاشته . من باید بدونم اون چشه . من می خواستم همراهش باشم . دوستش باشم . کمکش کنم . از اون حمایت کنم . نذارم کسی اذیتش کنه . اون نخواست احساس منو درک کنه . اون تنهام گذاشت . الان نازی به پیام من جواب نداد . گفتم به اون پیغوم بده من کارش دارم . نمی دونم گاهی فکر می کنم قلبشو از سنگ ساختن . ولی با همه اینا نمی دونم چرا نمی تونم ازش دل بکنم . من باید بفهمم چرا اون این کارا رو می کنه . ولی قضاوت عجولانه نمی کنم . من نمی خوام فکر کنم که اون این جوریه . اصلا داغون شدم . فر زاد جان منو ببخش . خیلی احساساتی شدم . امید وارم از من گله مند نباشی . اگه کاری ازم بر میاد به من بگو ... می دونم نازنین شوکه میشه از این که بدونه من خیلی چیزا رو می دونم . با همه اینا من آدما رو به خاطر خودشون دوست دارم .. بازم به حرمت عشقی که بهش داشتم در کنارش می مونم . دست کمک بهش میدم . تنهاش نمی ذارم . شاید بهتر شد . شاید به زندگی بر گشت .. شاید واسه احساس آدما ارزش قائل شد . شاید اون جوری بفهمه که من چقدر دوستش دارم و با تمام وجودم هر کاری که ازم بر بیاد واسش انجام میدم . ما که نباید عاشق عشق باشیم . ما باید عاشق عاشق باشیم . من باید نازنین رو به خاطر خودش بخوام . و من در کنارشم بهش کمک می کنم .. حتی اگه بعدش تنهام بذاره و اون زندگی که خودش دوست داره انتخاب کنه .. من داغونم خیلی .. دلم می خواد خیلی چیزا بنویسم ولی انگار قدرت نوشتن از من سلب شده . اگه غلط املایی زیاد دارم منو می بخشی . حسشو ندارم بر گردم عقب اصلاح کنم .. با احترام .. دوست و برادرت : نادر
خدایا ! یعنی آدما باید دروغ بگن تا حرفاشونو باور کنن . من که به کسی دروغ نگفتم .... چرا باید این همه دروغ بشنوم
این اولین پیامهای رد و بدل شده بین ما بود .. راستش در این جا با همه شوکه شدن و تحمل دردیه نموره ای هم دوست داشتم اگه میشه فرهاد از زندگی نازنین بره بیرون ..همین غم و اندوه رو داشته باشه .. دیگه نازنین رو نخواد .. البته اگه قاطعانه از موندن می گفت همچین حسی برای همین چندد ساعت هم بهم دست نمی داد ولی نباید مستقیما می گفتم ..مثلا درقسمت اول پیام گفتم نازنین به من گفته که دوستت دارم .. گفته بودولی نه در مقام عشق یا آخر مکاتبه گفتم که نازنینو تنهاش نمی ذذارم ولی با همه اینها عذاب وجدان داشتم دلم نمیومد قلبشو بشکنم ولی دوست داشتم با رضایت از هم جداشن ..نمی دونم چرا این جوری شده بودم .. نازنین می دونست چه جوری باهام حرف بزنه اون سی و سه سالش بود اون جوری که خودش می گفت ..در قسمت بعدی بازم ازخودم و فرهاد پیامهایی رو می ذارم وسعی می کنم از قسمت ششم برم رو مطالب و موضوعات اصلی تر ..منتها این ماجراها بایدد گفته شه برای برداشت ها و قضاوتهای آینده ...ادامه دارد ..نویسنده : ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر