ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نادر و نازنین 3

اواخرمرداد 94 که فکر کنم 23 مرداد بود در پی مسئله ای که درسایت پیش اومده بود و تعدادی به هم پیچیده بودند من هم فرصت را غنیمت شمرده احساسمو به نازنین گفتم ..منتها اون موقع با آیدی قبلی ام درسایت که حالا بسته شده حسمو بهش گفتم و بعد ها این نوشته ها را در ایمیلم کپی کردم کپی عکس العمل اون لحظه شو هرچی می گردم پیدا نمی کنم تا عینشو بیارم ولی کلیت اون به یادم مونده ...خود من هم غیر این پیامی که ازخودمه و الان می ذارم یکی دو پیام اولیه قویتر هم داشتم .. در هر حال آدم که فکرشو می کنه عشق و دوستی ها به ظاهر یک شکله ولی برای شکل گیری صدها راه وجود داره یا بهتره بگیم با یکی از صد ها راهی که آدم خودشم وا می مونه شکل می گیره .. یکی از پیامهام درمرداد 94 به این شکل بود البته به خاطر رعایت بعضی نکات شاخ و برگهاشو زدم ..
نادر: خب من بهت علاقه داشتم این اولین باره که دارم این حس درون خودمو میگم منو محکوم نکن .برو پیام دلتنگی هامو بخون اون وقت ازدردهای این روزای من باخبر میشی .درنوشته های من اونایی رو که از کلمه نازنین استفاده کردم یعنی تو .. اونایی که گفتم همه چیز من یعنی تو .. هیشکی حق نداره به تو توهین کنه .هرکی به تو جسارت کنه من داغونش می کنم . می بخشی احساسمو مستقیم گفتم ..شایدحسش نکرده باشی . به من تخند اگه به من بگی حس من اشتباهه باورت می کنم چون دوستت دارم پس تو هم باورکن (نمی دونم این یه تیکه رو واسه چی نوشتم دیگه )باورم کن ..باورم کن ..من در کنار تو خواهم بود و بر دهان اونایی که ناراحتت می کنند مشت خواهم زد ..و هیچکس حق نداره اذیتت کنه و من حاضرم اینو محترمانه در عمومی هم بیان کنم و بگم . اما تو باید باورم کنی نازنین . تو باید باورم کنی که چقدر این مدت عذاب کشیدم ..دوستت دارم نازنین ...به نظرم یه پیام اولیه دیگه هم بوده .. شاید تعجب کنید که این چه طرز بیان احساس عاشقیه ..ولی باید جای من باشید تا اینو بدونید ..من و اون دو سال با هم خیلی محترمانه و کتابی اما صمیمانه مکاتبه داشتیم .. بنابراین شکستن این طلسم شرم و حیای زیادی می خواست .. سختم بود این که اون راجع به من چی فکر می کنه...وقتی که پیام منو دریافت کرد گفت من شوکه شدم اصلا نمی دونم چی بگم ..باورم نمیشه .. که تو اینا رو بگی ..هنگ کردم .. در حال خودم نیستم .. بعد پیام داد که من اهل عشق و عاشقی نیستم .. به عشق اون جوری که خیلی ها اعتقاد دارن اعتقادی ندارم و مطالب دیگه .. پیامهای روز بعدش به این شکل بوده .. فکر کنم یه جا من بهش گفتم می بخشید که مزاحمت شدم ....
نازنین : نادرخان شما هیچ وقت مزاحم نیستید اما اجازه بدید همونطور مثل قبل باشیم این طوری برای هردومون راحته ممنونم که اجازه دادید راحت حرفم رو بزنم و بهم این آرامش رو دادید که بتونم باهاتون صحبت کنم . ببخشید اگه ناراحتتون کردم و بی اندازه عذرمی خوام . شما همچنان همون نادرخان صبور و با محبت و قابل احترام برای من هستید و خواهید بود . از بزرگواری و تحمل این چند وقتتون سپاسگزارم .آرزومند آرزوهاتون هستم . بر قرار باشی ..
نادر: درود به نازنین عزیز و تشکر از همراهیت بامن .ما الان هم مثل قبل هستیم .من از دیروز تا حالا چیزی بهت نگفتم . اگه یه چیزی توی قلبمه یا نیست همون جا زندونیه .من واسه چی ازت ناراحت باشم . اگه حرکتی ازم دیدی منو ببخش . حتی یک بار , یک کلمه یک جمله هم دیدی که چیزی ازت بخوام ؟شاید همه اینا برای خیلی ها بازی باشه ولی برای من دنیای مجازی دنیای دروغ نیست . دنیای واقعیه . دنیای فریب نیست .دنیای قریبه .چرا فکر می کنی من ازت توقعی دارم ؟ حتی اگه حرفها و اون احساسات و اندیشه ها و عقاید خودت را در روز گذشته بر زبون هم نمی آوردی من چیزی ازت نمی خواستم . این مثالی که دارم می زنم نه به خودم کار دارم نه به تو . من شاید نه به اون اندازه عاشق باشم و نه تو اندازه بی تفاوت که خودت میگی . دیروز گفته بودم که عشق باید در خونه آدمو بزنه .وقتی درخونه ات رو زد تو هیچوقت نمی تونی و صلاح نیست که دریچه دلت رو به روی یک زندگی کلیشه ای بازکنی .منم به خاطر همراهی و همدلیت ممنونم .نمی دونم چی شده که برای چندمین بار اینو از من می خوای که مثل قبل باشیم . شاید دوستانت گیر میدن شوخی می کنن . آدم هیچوقت به خاطر خودش از کسی که دوستش داره ناراحت نمیشه .من هیچوقت ازت ناراحت نمیشم و دوست ندارم ناراحتت ببینم راحت باش . حتی اگه به پیامهای من جواب ندی..اگه فکر می کنی من آبروتو بردم معذرت می خوام . برات آرزوی لحظات خوشی را دارم درکنار دوستانی که خسته و دلزده ات نکنن و یه حس قشنگی از زندگی بهت بدن . درکت کنن تا زندگی رو پرشورتر پیش ببری ..نادری که هیچوقت از نازنین ناراحت نمیشه ... ادامه دارد ..نویسنده :  ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر