ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تصویر زیبای سکس 14

دوجوان از کنارشان رد شدند . یکی از آنها طاقت نیاورد و خطاب به نیما گفت اگه کمک می خوای ماهم هستیم . نیما به قصد کتک کاری به سوی آ نان دوید و نوشین گفت آروم باش !آخه تو این شهر به این بزرگی کدوم آدم حسابی وسط کوچه این کاری رو که ما کردیم می کنه ؟/؟مگه فیلم سینماییه ؟/؟هردو از خوشی و خوشحالی زیاد مثل دیوانه ها می خندیدند و به نگاههای چپ چپ عابرین هم کاری نداشتند . مقدمات عروسی چیده شد . این بار داداش نیمای نوشین که تعطیلات میان ترم را می گذراند درمراسم عروسی شرکت داشت . اگر از عروس و داماد بگذریم هیچکس مثل کبری خانم مادر نیمای داماد خوشحال نبود . نیما آپارتمان خود را فروخت و با پول آن و با کمک اصغر آقا و نوشین خانه ای دو طبقه در همان نزدیکیها خرید و طبقه اول را به مادرش اختصاص داد . کبری خانوم شکسته که روز عروسی خیلی جوانتر از قبل به نظر می رسید و لبخند لحظه ای از لبانش دور نمی شد به اتفاق اصغر آقا و اقدس خانم وحتی نیما برادر زن نیما که به تازگی جهت سرکشی و شرکت در مراسم ازدواج خواهرش به ایران آمده بود عروس و داماد را دست به دست داده وآنها را روانه حجله شان کردند . حالا دیگر لحظه نهایی فرا رسیده بود . داماد دسته گل زیبایی را که فراهم کرده بود بر گردن عروس آویخت . از مچ پای نوشین تا یکی دو وجب بالاتر را لخت کرد و با اب شست . عروس خانوم خنده اش گرفت و گفت دیوونه چیکار می کنی ؟/؟-امشب بهت نشون میدم دیوونه کیه . من یا تو ؟/؟هر کتکی که تا حالا بهم زدی جبرانش می کنم .-من که مرد نمی بینم -گر صبر کنی زغوره حلواسازی -قربون حلوای خودم برم . این که از اولش برام حلوا بود تو ازمن دریغش می کردی . هر غوره ای جای این غوره تو بود تا الان صد دفعه کیشمیش شده بود . نیما به چشمان زیبای نو شین نگریست .-چیه آدم ندیدی ؟/؟-چرا ولی باورم نمیشه که بالاخره مال من شدی .. عروس خانمو همون جا ول کرد . دو رکعت نماز شکرانه بجا آورد و برگشت . نوشین گفت بالاخره امشب بخت ما باز میشه یا نه ؟/؟-من خودم بازت می کنم .-تو هم از این کارا بلدی ؟/؟-آره میخوای نشونت بدم ؟/؟-زودتر زودتر میخوام زودباش نشون بده -اگه یک دفعه ببینی می ترسم سکته کنی . اون وقت به مرادم نرسیده تنها می مونم .-مواظب باش یه وقت خودت پس نیفتی بامزه ... شوق و ذوق هیجان اولین عشقبازی نیما را کمی بلبل زبون کرده بود . کمی دستپاچه نشان می داد . ولی خونسردی خود را حفظ می کرد . می خواست قدرت و مردانگی خود را به رخ همسرش بکشد . با همان لباس عروس بر تن نو شین و کت و شلوار دامادی و کراوات هردو یکدیگر را بغل زدند . این طور که پیش می رفتند ظاهرا 24ساعتی طول می کشید تا به مقصد یعنی سر منزل مقصود برسند . سر نوشینو به سمت خودش کشید ولباشو بوسید . لباس عروسو از تنش بیرون آورد . کت و شلوار و کراوات خودشم در آورد . راحت تر شده بودند . لحظاتی بعد نوشین لباس خوابی به رنگ آبی ملایم که از یک وجب زیر کوس به پایین و دستها و اطراف سینه اشو لخت نشون می داد به تن کرد و بر گشت و آقا داماد هم فقط با یک شورت در کنار همسرش قرار گرفته بود . آمپر سنج کامپیوتر از 24 ساعت به دوساعت رسیده بود . ظاهرا برای دانلود وپایان کار2ساعت وقت لازم بود . پیشرفت کرده بودند بوی عطر هوس انگیز مردونه و زنونه قاطی شده ودر حالی که تن گرمشونو به هم چسبونده بودند سخنان عاشقونه ای رد و بدل می کردند .-نوشین خیلی دوستت دارم  .میدونی که برای این لحظه رویایی چقدر ثانیه شماری می کردم ؟/؟گاهی برام رویا می شد گاهی واقعیت . حالا هم که فکر می کنم دارم خواب می بینم . -یعنی میخوای تو خواب منو بکنی ؟/؟-نه عزیزم به موقعش بهت نشون میدم . فقط الان دوست دارم از دیدن و بوییدنت لذت ببرم . چون این شب در خاطره هاباقی می مونه . مثل هر شب و روز دیگه ای که ما باهم داشته و خواهیم داشت . ولی کمی با شبای دیگه فرق داره . بغلش کرد . دستشو دور کمر نوشین حلقه زد . هردو به پهلو غلتیده بودند .ا ز پشت لباس خواب کمر همسرشو ماساژمی داد . سرعت دانلود کند شده بود . نیما دستشو از انتهای لباس خواب که کمی زیر باسن نوشین بود به بدن لخت اورساند . نوشین بی تاب در حالی که آه می کشید گفت ادامه بده واسه فکر کردن خیلی وقت داریم الان وقت عمله . دست نیما با کون نو شین که کمی بر جسته تر از قبل شده بود ور می رفت . آتیش گرفته بود . از انتهای باسن تا ابتدای گردنشو ماساژمی داد وانگشتاشو آروم آروم روی پوست تن عروسش حرکت می داد . سینه های سفت و ورم کرده اشو فشار می داد . با نوک تیز شده اش بازی می کرد و بیشتر حشریش می کرد . دستش دوباره به لای پای نو شین رسیده بود . تمامی سطح دستش خیس شده تا به سوراخ کوس همسرش برسه .-میدونی به اینجا چی میگن ؟/؟-همونی که امشب میخوام با کیرم بکنمش ؟/؟خوب معلومه دیگه میگن کوسسسسس..کوسسسسسس .......کوسسسسسسسس..-چشمم روشن تو هم بلدی از این حرفا بزنی ؟/؟دست بابام درد نکنه با این دوماد آوردنش .-چی خیال کردی ؟/؟فکر کردی فقط خودت می تونی ؟/؟منتها من از اوناش نیستم که سر ناهار و شام و صبحانه تکیه کلامم از این حرفا باشه . من فقط موقع سکس اونم با همسرم از این حرفا می زنم . میگن هر سخن جایی و هر نکنه مقامی دارد . می تونی هم بگی هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد -به دبیر انگلیسی مارو باش حالا داره فارسی یاد میده . نوشین هم بیکار ننشست . سرعت دانلود را بالا برد و دستشو توی شورت همسرش گذاشت . خودش که شورتشو موقع پوشیدن لباس خواب در آورده بود که نیما یه ساعت واسه در آوردنش وقت تلف نکنه . دست نوشین به علم مرادش رسیده بود .عجب سفت و کلفتی ؟/؟دوست نداشت خاطرات تلخ گذشته را به خاطر بیاورد . فقط همین را دریافت که نیمای او دارای بلند ترین و کلفت ترین علمی است که تا به حال دستش به آن رسیده . فتنه گری را شروع کرده بود نیازی هم به این کار نبود چون اتوماتیک وار به طور طبیعی صدای آه و ناله اش فضای اتاق خوابو پرکرده بر سرعت حرکت نیما اضافه می کرد . نوشین بوسه باران شده بود . اوهم سینه ها و همه قسمتهای لخت بدن شوهرشو غرق بوسه کرده بود . شورت نیما رو پایین کشید . نیما هم لباس خواب زیبای همسرشو از تنش در آورد . هردو لخت لخت شده بودند .-اینقدر لفتش نده بعدا کلی وقت داری تماشاش کنی . اصلا میخوای من دیگه روزا لباسی نپوشم همین جور پیشت لخت باشم . مامانتم که اون پایینه وبالا نمیاد تا صداش نکنی تازه بیشتر وقتا هم که میره خونه مامان من . -خیلی سربه سرم میذاری نوشین . نوبت منم میشه ها . برای اولین بار چشم نوشین به جمال کیر نیما روشن شد . چند دقیقه پیش فقط لمسش کرده بود . حالا داشت زیارتش می کرد . اگه از نظر قطر و کلفتی و طول مسابقه ای برگزار می کردند به کیر هرچی عرب و امریکایی و ایرانی بود می گفت زکی .-تا حالا هرچی از من قایمش کردی بسه دیگه . دیگه بهت اجازه نمیدم تا مدتی هم حق نداری کوپنیش کنی . کیرشو گذاشت تو دهنشو شروع کرد به ساک زدن . از انتهای بیضه تا سر کیرشو لیس می زد .-همچین بلایی به سرت بیارم که حسرت روزهای از دست رفته رو بخوری . نیما با همون آه و ناله اش گفت مگه از اول تا آخرش یکی دوماه بیشتر بود ؟/؟تو یکی ناز داشتی باهام ازدواج نمی کردی .-حالا که این طور شد جبران سه سال پیش تا حالا رو باید بکنم . کلفتی کیر نیما و سطح زیاد پوستش لذت شیرینی رو به تمام تنش منتقل کرده بود . تو حالت ساک زدن نیما دوتا دستاشو لای موهای نوشین گذاشت و نوازشش می کرد . -آههههههه بخوررررررششششش کیییییییرم داره می ترررررررکه . پوستش از لذت داره پاره میشه . وایییییییی منفجرررررررشدم  قربون دهنت -عزیزم خجالت نکش من تشنه آب توام تا اونجایی که داری و لذتشو می بری بریزشششش تو دهنم . هرچی بریززززی من سیراب نمیشم . من کیییییییییررررررتو می خوام . آب کیییییییییییییییییررررررررررررررتو می خوام . کوسسسسسسمم کیییییییررررررتو می خواد . تو بدون کیر هم به من زندگی دادی فکر می کنم هیچوقت مرگ به سراغم نیاد ...اگه اب کییییییررررررتتتتتو بدی فکر می کنم آب حیاتو دادی و براهمیشه روونه بهشتم کردی  .بریزش تو دهنم .. بالب و دهن و دندون و زبون حتی با دستش آنچنان شوری در نیما به وجود آورد که هر گونه فرصت تصمیم گیری رو ازش گرفته و آب حیات از پشت حیاط نیما اونم بی اجازه و مشورت با صاحبش حرکتشو آغاز کرد . دهن نوشین پر از آب شد . سرعت پرش و ریزش آب کیر نیما بیشتر از سرعت نوش نوشین بود . داماد پیش خود حساب و جذاب ما ریش و سبیلشو هم تیغ کرده تا با کوس صاف و براق همسرش اصطکاک نرمی داشته باشه . لب و چونه نیما روی کوس همسرش قرار داشت . نوشین باتمام وجود فکر و احساس می کرد که این اولین عشقبازی و آمیزش زندگی اوست . گذشته تلخشو به فراموشی سپزده بود . به خصوص این که دکتر پرویز هم ازدواج کرده و برای همیشه با همسرش به کانادا رفته بود . سینه های نوشین اسیر لبهای نیما شده بود .-جاااااااااااااااااااان بخخخخخخخخخخخخورررررشششششش همین جوررررری بخخخخخور . کوسسسسسمم التماس دعا داره ها . نیما دوباره ار سینه به کوس چسبید . صورت نرم و زبان گرم وچوچوله بی شرم کار خودشو کرد و پس از چند ماه کوس و کمر نوشینو موقتا سبک کرد و اونو به ارگاسم رسوند .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر