ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یک تیر و دو نشان 3(قسمت آخر)

-کاوه جون نمیدونی چقدر تشنه بودم و هستم . بازم میخوام . ساعت هنوز 6نشده . خیلی وقت داریم . بدنش را به طرف من گرفت .رودر روی من قرار داشت .-محاله من دست از سر این کیر بردارم . فکر می کنم بیست سال جوون شدم . دیگه هیچ غصه ای ندارم . نیمی از بدن سوسن یعنی از کوس به بالا بر روی تخت قرار داشت و بقیه اش یعنی پاهایش بیرون تخت قرار گرفته بود . من هم از بیرون خود را به رویش ولو کرده نیمتنه ام را به روی نیمتنه اش قرار دادم . در این سیستم کیرم یک ضرب وارد کوسش شد سینه هام با سینه هاش مماس شد و لبام روی لباش قرار گرفت . با دستهام نیز دو طرف صورتش رو نوازش می کردم .ا ین بار صدای ناله و فریادی نمی شنیدم . گویی هیپنو تیزم شده در این عالم نبود . ترس برم داشته بود که یک وقت نکند فشارش بالا رفته یا قلبش مشکلی پیدا کرده باشد .-سوسن جون بیداری ؟/؟ناله خفیفی کرد و هوس آلوده گفت بذار تو حال خودم باشم .خاطرم جمع شد .من هم با ملایمت کیرم را وارد کرده در می آوردم . درست مثل حرکت آهسته مسابقه فوتبال تا حالت شاعرانه سوسن خانوم تکمیل بشه ...با ملایمت و صدایی آرام گفت که حالا سینه هامو بخور. من که نمی خواستم حالت عوض شه کمی سر و گردنم را به طرف پایین متمایل کرده ومکیدن ملایم را شروع کردم . از فرماندهی دستور رسید که محکمتر و سریعتر سینه خوری کنم . ظاهرا خانم از حالت خلسه خارج شده بودند . من هم فرصت را غنیمت شمرده سرعت گاییدن و سینه خوردن را زیاد کردم . حدسم درست بود از حالت خماری خارج شده وناله و فریاد کردنش شروع شده بود .ا ز هوس زیاد با دستش بالای کوسش را می مالید و هوسش را پخش می کرد . ناله  هایش مرا به یاد استارت زدن ماشین می انداخت با تفاوت در ناله و حرکت آخر. وقتی که ناله های صاف و ممتدش در نهایت به ناله موجدار و سکوت تبدیل شد فهمیدم که یک بار دیگر به اوج آرامش و تمتع رسیده است . من هم یه خورده از آبمو واسه سوراخ کونش ذخیره کرده بودم . دیگه برای سومین بار کوسشو آب پاشی نکردم .-عزیزم کاوه قشنگم تو به اندازه بیست سال سر حالم آوردی .ا ین من و این تن من هر جور دوست داری ازش استفاده کن پاره ام کن کبودم کن گاززززم بگیر برای هر چیزی یه بهونه دارم تازه این اکبر آقا تازگیها خواجه شده . ن دیگه در بست مال توام .-خوشگل نازم من فقط اون سوراخ کون قشنگتو بکنم از یه دنیا برام بیشتر می ارزه .-قربون تو و اون کیرت بشم عزیزم -منم قربون دنیای خودت برم . در همان نقطه سوسن را بر گردانده و از او خواستم که قمبل کنه . بعد با نوک انگشتام سوراخ کون سوسنو لمس کرده و انگشت میانی ام رو تا ته/وارد مقعدش کردم . تحملش خوب بود . ظاهرا کار کرده بود . حالا کی کار کرده بود خدا میدونه .یعنی اکبر آقا هم کون دوست بود ؟با این حال ریسک نکرده کمی روغن مالیش کرده وکیر تیزمو وارد کون تمیزش کردم . ا ین یکی رو دیگه گذاشتم به اختیار خودم .چه حالی می کردم من و چه حالی می داد این سوسن خانوم !از بچگی عاشق منظره کون بودم . خیلی هوسمو زیاد می کرد . وقتی کیرم می رفت تو و بر می گشت هم از تماس با اون لذت می بردم و هم از دیدن صحنه . اگه فیلمی از این کون کونی من بر می داشتند برای جلق زدن خیلی مناسب بود . پدر و مادر عزیزم بنازم به کیر و کوستان که عجب کیری برای من درست کردید . !ساعت از 7شب هم گذشته چه زود این سه ساعت گذشت !چند ضربه محکم بر کون و سوراخ کون سوسن جونم وارد کرده ووقتی که داغ کردم کیرمو همون داخل متوقف کرده دوطرف بالای رونشو گرفته محکم به وسط تنم چسبوندم . در اثر تماس قاچای کونش با زیر نافم کیرم دیگه تحمل نکرده وعلاوه بر خوش آمد گویی خشک و خالی یه خوش آمد گویی آبکی هم با کون سوسن جون نموده وآب جوونی رو توش ریخت . همچین کونشو چسبیده بودم که وقتی ولش کردم اثر ده تا انگشتم روش مونده بود . حیف که دیگه وقت نداشتیم وگرنه تا صبح مشغول بودیم . بهترین موقعیت بود تا ببینم می تونم قلقشو بگیرم یا نه . البته واقعا لذت برده بودم و می دونستم که اونم خیلی حال کرده بود .-سوسن خانوم به من که خیلی خوش گذشت . باور کنین اصلا نشون نمیدین یه دختر بزرگ داشته باشین . من که سارا خانمو ندیدم ولی شما از سپیده هم خوشگل ترین و جوون ترنشون میدین . حیف که نمی تونیم زیاد با هم باشیم .چند وقت دیگه کنکور بر گزار میشه و من هم دیگه پام به اینجا بسته میشه .با این شرایطی هم که شما گذاشتین بهتره که خیر ازدواج با سپیده رو بخورم .-اگه من از خیر خونه و ماشین بگذرم چی ؟./؟.خیلی از شنیدن این حرف خوشحال شده بودم .-فقط کاوه جان یک شرط داره و اونم اینه که اگه تو با سپیده من ازدواج کنی هفته ای یکی دو بار باید دستی به سرو گوش من بکشی ..با دمم گردو می شکستم تا حالا امتحان نکرده بودم یا بهانه ای پیش نیامده بود ولی می خواستم وقتی که به خونه رسیدم آزمایش کنم ببینم می تونم کله کیر خودمو ببوسم یا نه ؟/؟نمی دونم از خوشحالی زیاد بود یا بی فکری یا شایدم خود شیرینی که نسنجیده گفتم با این تزی که شما داشتید نکنه بقیه از این رفتارتون متعجب یا مشکوک بشن ؟/؟کمی با خود فکر کرد و در حالی که من بر خود لعنت می فرستادم گفت آره راست میگی ها ..دلم هری ریخت پایین و به خود گفتم لعنت بر زبانی که بی موقع باز شود -عزیزم این که غصه نداره همه دارو ندارم فدای یک ضربه کیر تو . به کسی نگی ها من یه مقداری پس انداز دارم واکبر آقا هم زیاد تو باغ نیست چند تا ملک خرید و فروش کردم و..بگذریم چون تو جوان خوب و قابل اعتمادی هستی اینارو بهت میگم . یه آپارتمان شیک 180متری در طبقه سوم همین ساختمون یعنی یه طبقه پایین تر از اینجا درست عین ساختمون ما خالی شده و صاحبش میخواد بفروشه . یک ماشین صفر و شیک هم برات می گیرم ببینم ماکسیما چطوره ؟..در عالم خودم بوده و فکر می کردم داره شوخی می کنه ..نخیر جدی می گفت . گیج بازی و هاج و واج موندن من باعث شد که اون فکر کنه که ماکسیما سلیقه ام نمی گیره و تصویب کرد که یک تو یو تا کامری برام بگیره . داشتم شاخ در می آوردم خدایا نکنه این یه چیزی کشیده باشه لول شده باشه ؟/؟-چیه فکر می کنی باهات شوخی دارم ؟/؟درسته  که من یک زنم ولی حرفی که می زنم از دهنم در میاد نه از جای دیگه و قولی هم که میدم از قول صدتا مردهم بالاتره . بعد کیرم را بوسید و گفت ارزش این خیلی بیشتر از اینهاست . فقط تو هم باید به من قول بدی که فراموشم نکنی .-سوسن باور کن من تو رو همین جوریش هم قبول دارم . برای پول نمی خوامت واقعا دوستت دارم . یکدیگر را بوسیدیم و خداحافظی کرده و با پیکان بی کلاس خود به طرف خانه به راه افتادم و دیگر واجب شده بود که هر جوری شده کیرم را ببوسم .آن شب تا صبح از خوشحالی خوابم نبرد .من دست خالی که نه با یک کیر تو پر صاحب چهار چیز می شدم .دو تا زن خوشگل و یک آپارتمان شیک و یک ماشین خیلی با کلاس که همیشه حسرتشو می خوردم .البته یکی از این زنا رو اسما شریک بودم ولی رسما مال خودم بود .چه تنوعی میشه !..چند روز گذشت .سوسن به تمام قول هایی که داده بود عمل کرد . مراسم خواستگاری با موفقیت هر چه تمامتر بر گزار شد . خانواده ام حسابی سور پرایز شده بودند و همان طور که قرار بود آن را به حساب خرید و فروش ملک و این جور چیزا گذاشتم که نزدیک بود گندش در بیاد چون مادرم گفت حالا که این طوره پس این چندر غاز بازنشستگی رو که به من و پدرت رسیده بنداز توی خرید و فروش شاید چند برابر بشه که من فوری گفتم مادر جان الان چند ماهه که من این کارو ول کردم بازار راکده همه سر همدیگه رو کلاه میذارن وضع خیلی خطرناک شده یه وقتی خجالتی واسه آدم میمونه اگه تازه اصل پول شما هم بر گشت نکرد چی میشه ؟/؟ اگه سر پیری به همین سود سپرده ای که می گیرین قانع باشین و ریسک نکنین خیلی بهتره .پدرم که مرد محافظه کاروبی دردسری بود حرف مرا تایید کردو جانم را خرید . عروسی مفصلی در یکی از تالار های بزرگ شهرگرفتیم که بسشتر هزینه های آن را سوسن جانم متقبل شد . هیشکی مثل اون واسه عروسی عجله نداشت . تو مجلس عروسی بد جوری اشکاشو در آورده بودم .ا ز بس خوشگل کرده بود وسکسی و ناز شده بودبیشتر حواسم پیش اون بود و لجم می گرفت از این که می دیدم با مردای دیگه سلام و علیک گرمی می کنه و اونا هم با چشای خریداری بهش نگاه می کنن . یک بار در میان جمع به او اشاره ای زده و به بهانه ای در گوشه ای خلوت تر به او گفتم می بینم بهت بد نمی گذره . خیلی لختی پختی و خوشگل کردی هوس انگیز که بودی خواستنی تر شدی . این جمله را با لحنی به او گفتم که متوجه ناراحتی و متلک من شد -خب چیکار می کردم با مانتو می اومدم ؟/؟ شندر مندر میومدم ؟/؟ نا سلامتی من مادر عروسم .آ رزو دارم . عروسی دخترمه .-من اگه فقط بفهمم تو با کس دیگه ای هم را بطه بر قرار کردی نه من نه تو خودت می دونی ..چشمانش پر اشک شد -عجب غلطی کردیم ها . تو رو خدا یه امشبو لااقل واسه همچه مراسمایی حسود نباش .از این که می بینم این قدر برای داماد و معشوق خوشگلم خوشگل شدم که حسودی می کنه به خودم امیدوار میشم ولی نمی تونم رنج و عذاب  تو رو ببینم . دوستت دارم کاوه دلم می خواد زودتر این مراسم تموم شه ببینم تکلیفم چی میشه .آ یا به قولی که دادی عمل می کنی ؟/؟-مرده و قولش .-توهم نگران نباش من مرد جذاب و فهمیده و با کلاس و فرهنگی مثل تو رو که ول نمی کنم برم یک معشوقه دیگه بگیرم . من اهل خیانت نیستم .ا صلا تو مرامم همچه چیزی نیست .-پس خیانت به اکبر آقا چی ؟/؟-به اون نمیشه گفت مرد . کسی که در سن 36 سالگی میاد یک دختر 15 ساله رو با پول از خونواده اش می خره که دیگه بهش مرد نمیگن . یک زن هم اگه سکسش تکمیل باشه و کمبود عشق و محبت نداشته باشه مگه مرض داره خیانت کنه ؟/؟وکاوه قشنگم می دونم همه این چیزاروبه من میدی قربون شکل ماهت برم ..به میان میهمانان برگشتیم و سوسن خانوم کمی// بیشتر رعایت می کرد حتی برای رقصیدن هم بلند نشد . می دانستم از من حساب می برد. دلم سوخت کمی دموکرات تر شده بودم . به او مجوز رقص داده و او هم مشغول شد . سپیده خوشگل من خیلی ناز شده بود . از او خواسته بودم که امشب را هم بر روی کوسش تیغ نیندازد تا همه چیز آک آک باشد . شب زفاف خوب و با حالی داشتیم . وقتی پرده سپیده را پاره کردم خون زیادی از او رفت به دیدن آن سرش گیج رفت و بیحال شد . حالش را سر جایش آورده وتکنیکی نبود که تا صبح رویش پیاده نکرده باشم . چه لذتی داشت وقتی برای اولین بار کوسش را گاییدم . تنگ و چسبناک کوچولو و پر حرارت . همون احساسی را داشتم که انگار کون مامانش را می کنم .ا ول صبح بود هنوز آفتاب در نیومده که هردو خوابیدیم . سه ساعت بعدش با صدای زنگ موبایلم از خواب بیدارشدم . سوسن بود -ببین اکبر رفته سرکار . سارا هم رفته اصفهان . وضع تو چطوره ؟/؟-توپ توپ فقط دروازه تو رو کم داره .-اگه راست میگی بیا تا تقدیمت کنم که چند تا گل از راه دور و نزدیک بزنی . فقط اگه میخوای بیای یه بهونه ای واسه سپیده بتراش .-نه بهونه لازم نیست فکر نمی کنم تا لنگ ظهر هم بیدار شه .یواش یواش لباسامو پوشیدم و از آپارتمتن خودمون خارج شده رفتم یک طبقه بالاتر . شب زفاف که تمام شده بود حالا باید مراسم روز زفاف را هم انجام می دادم . کمی خسته بودم ولی هیکل رعنای سوسن درست با همون لباسا و ترکیبی که دیشب داشت کیر خوابیده ام را بیدار کرد . میدونم دوباره تلاش کرده بود خودشو مثل شب عروسی دخترش در بیاره . متوجه شد که چقدر دلمو برده . ا مون ندادم .لباشوبه لبای خودم چسبوندم و این بار روی تخت درازش کردم و طوری رفتار می کردم که انگار اولین کوس و کونیست که در دوران زندگیم نصیبم شده و این هم اولین لحظه زفافم می باشد ..فیلم بازی نمی کردم راستی راستی تحریک شده بودم .ا ز پهلو از پشت از جلو از بغل از کون از دهن هر جوری که دوست داشتم کردمش ..-بززززززن بززززن کاوه جوووون من و تو با هم عروسسسسی کردیم مگه نه ؟/؟آرررررره سوسسسسسن خوشگلم .راستی چند روز دیگه که درس سارا تموم شه و برگرده تکلیف ما چی میشه ؟کیر مرا در دست گرفت و گفت قربون این کییییرررر کلفت و با مرامت برم که نمیدونی تا حالا چه خیرایی رسونده دست چه کسایی رو گرفته وگره از چه مشکلاتی باز کرده !این کیر من سرکشو آرام و رام کرده . موجب شده خیلی جاها کوتاه بیام . در مورد تو درمورد سپیده و خیلی چیزارو بفهمم که زندگی فقط پول نیست . راستش سارا یک خواستگار اصفهانی داره . دانشجو و همکلاسشه پدرشم از بازاریهای پولداره . من تا حالا مخالفت می کردم چون سارا باید اصفهان میموند و همونجا زندگی می کرد اما حالا که فکرشو می کنم نباید دو تا جوونو از هم جدا کرد .-ناقلا منظورت من و توییم ؟/؟خندید و گفت نه منظورم هردو جفت ماییم .-با این حساب اوضاع جور جوره وبا شنیدن این خبر خوش کیر من هم در این خوشحالی سهیم شده و با سرعت و شدت بیشتری سوسن جان را به ار گاسم رساند و ته مانده آبی راهم که از دیشب باقی مانده بود به کوس مادر زن جان ریخت . پس از یک ماه با خبر شدم که سوسن و سپیده هر دو حامله هستند . اصلا دوست نداشتم سوسن پس از بله گفتن و هماغوشی با من خود را در اختیار شوهرش بگذارد و یا در این مورد چیزی بشنوم ولی برای یک بار هم که شده مجبور بود این کار را بکند تا بچه را به گردن شوهرش بیندازد .دایی زودتر از خواهر زاده به دنیا آمد ه هردو پسر بودند . اکبر آقا چون فردی با اعتقاد بود اسم پسرشو یعنی پسر من و سوسنو اسماعیل گذاشت و من هم اسم کوروشو برای محصول مشترک خودمو سپیده انتخاب کردم ...چند ماه پس از ازدواج من و سپیده سا را هم با دانشجوی همکلاسش ازدواج کرد و در همان اصفهان ماند . من و سوسن جان هم حداقل هفته ای سه بار با هم سکس داریم .ا لبته بیشتر از اینها می تونیم با هم باشیم ولی باید فکر این کمر صاحاب مرده و ذخیره آب خودمم بکنم که اگه تموم بشه یعنی منم تموم شدم . هنوز بچه هام یک سالشون نشده بود که متوجه شدم سپیده برای دومین بار بار دار شده وقتی این خبر به گوش سوسن رسید کمی ناراحت شده حسودیش شد .من هم از دلش در اورده و پس از ان که مدتی قرص نخورد او هم بار دار شد . این بار نوبت خواهر زاده بود که زود تر به دنیا بیاید .بله خواهر زاده زودتر از خاله اش به دنیا امد .اسم دختری را که محصول من و سپیده بود کتایون گذاشتیم و اکبر آقا هم که سر پیری حسابی مغرور شده و به کیر و آب کیرش می نازید اسم دختر منو سوسنو که فکر می کرد دختر خودشه گذاشت اکرم . ای بابا !اکبر جون پدر زن عزیزم که دارم مدام زنتو می کنم و بچه هامو به اسم بچه های تو تحویل جامعه میدم .قرن قرن بیست و یکمه یه خورده اسمهای فانتزی تر و تو دل برو تر انتخاب کن دیگه .البته در انتخاب اسم ,سوسن به اکبر آقا سختگیری نمی کرد و گرنه یک اشاره اش کافی بود . هردوی ما حساب می کردیم که ممکن است باز هم از این دسته گلها به آب دهیم در این مورد سخت نمی گرفتیم بگذار اکبر جان دلش خوش باشد . چون تنها جایی که اکبر آقا مثلا کمی سیاست می کرد سر بچه آوردن سوسن بود . البته از چهارمی به بعد . چون وقتی که پسر دار شدند می گفت بسه دیگه منم خرش کرده می گفتم پدر سرمایه که داری بچه نگه دار هم که داری کمرت هم که مثل کمر یک جوان 20 ساله داره کار می کنه نطفه هایت هم که با همون یک بار هدف گیری به خال می زنه .این قدر سخت نگیر هر وقت زنت بچه خواست نه نگو .منتها تو خودت پیش قدم نشو ..بالاخره امید و آرزو داره جوونه شوق داره دلشو نشکن . فقط به فکر خودت نباش .با این چرندیات ذهنش را برای حوادث آحتمالی آینده آماده می کردم .ا ین سپیده همسر ناز و دو ست داشتنی  من که یک تار موی سرش را با دنیا هم عوض نمی کنم خیلی از مامانش تعریف می کنه برام از داستانهای تمثیلی میگه واین که مادر ها خیلی هوای دختراشونو دارن .مثال یک بومو دو هوارو که خودم قبلا داستانشو خونده بودم برام شرح داد که یک زنی بود که یک شب پسر و عروس و دختر و دامادش برای خوابیدن میان خونه شون . هوا گرم بود و میرن پشت بوم بخوابن .مادره شب که میره سرکشی به پسر و عرو سش سفارش می کنه که از هم فاصله بگیرن هوا گرمه و میره طرف دختر و دامادش و میگه به هم نزدیک بشن و بچسبن که هوا سرده از همین جا این مثال پیدا ش شده که قربون برم خدا رو یک بوم و دو هوا رو .باخودم گفتم ای سپیده جان خبر نداری که این سوسن جان برات شده مثل یک هوو.ا ین منم که باید کیرمو دست بگیرم و این شعر من در آوردی را بخونم که قربون برم جهان را یک کیر و ...ببخشید ..یک تیر و دو نشان را ....پایان ..نویسنده ..ایرانی 

3 نظرات:

matin گفت...

به این میگن یه داستان توپ خیلی توپ بود مرسی دستتون درد نکنه

ناشناس گفت...

مرسی دستتون درد نکنه

ناشناس گفت...

مرسی دستتون درد نکنه

 

ابزار وبمستر