ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

داستان سکسی قدیمی آویزون بانام من و زن عمو معصومه

روزگار خیلی سختی داشتم . بابام تو کارش ورشکسته شده بود و عموهای بی ناموس من باعث تمامی این سختیها شده بودن.3 تاعمو داشتم و به تبع 3 تا زن عمو. از دوران کوچکی همون اوایل که معنی کوس و کون رو فهمیدم به یاد کون خوش قوس زن عموی بزرگم صدیق که چاق و و تپلی بود آبم مییومد. شبهایی که خونشون بودم یواشکی سر کمد لباساش می رفتم و آبم رو با شورتاش می یاوردم. چند باری هم شورت هاش رو کش می رفتم تا تو خونه خودمون ازشون استفاده کنم. یادم میاد یکی از دامن های مشکی رنگش رو اینقدر آب مالی کردم که رنگش عوض شده بود. خلا صه بگم کونش برام یه اسطوره شده بود. چند سالی گذشت تا یه زن عموی جدید لاغر اندام و کوتاه به نام معصومه دومین زن عموی ما شدو من 16 سالم بود. اوایل ازش خوشم نمی یومد تا یه روز که تازه چند ماهی بود بچه دار شده بود با یه دامن تنگ جلوی من دراز کشبده بود و فیلم هندی نگاه میکرد تازه متوچه شدم که از قافله عقبم. کون کوچیکش مثل یه باد کنک کوچیک زیر دامن کوتاه مشکی کیرم رو مثل الم راست کرده بود. ازش پرسیدم کی عمو بر میگرده خونه. گفتش: نمی دونم 2 تا 3 ساعت دیگه شاید هم دیرتر. خودم رو نمی تونستم کنترل کنم برای همین هم یکسره رفتم داخل توالت و شروع کردم به جق زدن. شاید 10 ثانیه نشد که آبم آمد و برگشتم داخل اتاق ,هنوز هم حشری بودم و فکر کردن معصومه یک لحظه هم از یادم نمی رفت. گفتم :زن عمو جون من باید برم خونمون تا درس بخونم ,یه روزه دیگه مییام تا عمو باشه با هم فیلم ببینیم. رفتم خونه یکسره سر آلبوم تا عکسهای زن عموهام رو در بیارم و یه حالی بکنم. تمام شب رو توی تخت خواب با دیدن عکسهای صدیق و معصومه بیش از 10 بار آبم اومد. بعد از دو سال وقتی که من 18ساله بودم زن عموی سوم من که زنی بلند قد حدود 195 با پستانهای بزرگ با نام اکرم وارد خانواده ما شد. من هرگز به سکس با اون فکر نمی کردم تا اون روز صبح که من شبش رو مهمان اونا بودم وقتی عموم رفت سرکار بدن اکرم رو لخت از سوراخ کلید در دیدم . وای چه سینه سفیدی داشت با یه شکم شل که تازه بچه ش رو به دنیا آورده بود اما کون خوش قوسی نداشت. برگشتم به تخت خواب خودم رو زدم به خواب باور کنین همونجا آبم اومد بعد ار 2 ساعتی در اتاق رو آهسته وا کردم و ناگهان دیدم زن عمو جون کنار تلوزیون روی زمین دراز کشیده و دو تا پاهاشم وا کرده. حالت حشری عجیبی به من دست داده بود حتی رفتم تا 20 سانتی گوشت اما نمی دونم چرا عقب نشینی کردم. رفتم رو راه پله ها نشتم تا بتونم خواج سینه اون رو از بالا آسونتر ببینم. کیرم شده بود مثل یه ستون که آهسته باهاش ور میرفتم که اکرم از خواب بلند شد و از من عذر خواهی کرد که خوابش برده. رن عموی جون من رفت که صبحانه رو آماده کنه من فقط از بالا تا پایین اونو ورانداز میکردم. چند سالی گذشت که من این سالها رو حداقل هفته ای یکبار به خونه عموهام می رفتم. زن عموهام من رو خیلی دوست داشتن بخاطر اینکه همیشه تو کار خونه بهشون کمک میکردم. عکسها و شورتهای زیادی رو ازشون کش میرفتم. ولی هنوز یه نفر رو بیشتر از بقیه دوست داشتم بکنم و اون کسی نبود غیر از زن عمو صدیق با اون کونش. از 10 یار خودارضایی حداقل 6 بارش با عکسها و شورت های زن عمو صدیق بود . وقتی 22 ساله شدم متوجه شدم عموهای من فقط در مورد زنهای مردم حرف میزنن و بس. همیشه فکر میکردم که چه خاک برسر هایی لیاقت کوس های خودشون رو ندارن. روزها میگذشت و من به زن عموهام که هر روز پخته تر میشدن علا قه بیشتری پیدا میکردم. اما ماجرای سکس من با زن عمو از اونجا شروع شد که .......!! اکرم شخصیت بسیار حسودی داشت و بین تما می خانواده به عنوان زن حسودی شهرت داشت. عموی من که برای پدرم کاز میکرد شروع به دزدی کردن از مغازه ما و ختی اموال کارگاه کرد. داستان طولانی داره ... اما با دسیسه اکرم و همکاری عموهام ما همه چیز رو از دست دادیم.خونه وماشین و حتی مغازه. حالا 24 ساله بودم . تنفر عجیبی تمام وجودم رو نسبت به عموهام و زن عموهام  مخصوصا اکرم گرفته بود. کار من از اینجا شروع شد که یه شب به خودم گفتم می رم هر 3 نفرشون رو با هم تو یه روز بکنم تا درسی بشه برای همشون. اما روز بعد تصمیم شیطانی تازه ای به فکرم رسیدووو نقشه ام رو شروع کردم. با تمامی تنفری که داشتم روابط خودمو با تمامی اونا علازقم خواست خانواده ادامه دادم. هر روز به اونا نزدیکتر شدم تا اعتمادشون رو جلب کنم .وقتی دانشگاهم تموم میشد برای خرید کردن با زن عموهام بیرون میرفتم.  پدر و مادرم به شدت مخالف رفت و آمد من بودن .اما فکر کردن زن عموهام توئم با تنفر مثل خوره به جونم افتاده بود . یه روز یه آنوی تاپ از عمو وسطی یعنی مرد معصومه گرفتم. چند روزی بود که با هم حرف نمی زدن. من که میدونستم عموم به خواهر زن معصومه که زن زشت مطلقه ولی با اندام دبش و سکسی بود و هست ,چشم داشت . منم اونا رو با هم چند شب قبل دیده بودم. که سوار تاکسی تلفنی شدن. تمام شب رو خواب سکس با معصومه و انکه چطور شروع کنم این بازی رو ببرم تمام وجودم و گرفاه بود تا اینکه دو روز بعد ساعت 2 یا 3 بعد از ظهر بود که رفتم خونه عمو. زنگ در رو زدم .احساس می کردم قلبم ضربانش دو برابر شده بود,اما مطمآ بودم عموم خونه نیست. معصومه از پای آیفون جواب داد و در رو وا کرد. با شنیدن صداش کیرم مثل الم راست شده بود. از راه پله ها رفتم بالا و وارد خونه شدم. دیدم زن عموم داره ظرفهایی رو که از نهار مونده بود رو میشوره , منم مثل همیشه شروع کردم بهش کمک کردن. آخ تیشرت نارنجی با اون دامن شلواری نرم مشکی که جنس برقی بود آب کیرم رو آورده بود بیرون. منم مثل کوس ندیده ها تمام حواسم به اون کون کوچیک معصومه رفته بود که نتونستم خودم رو کنترل کنم و شروع کردم به ایفای نقش . گفتم : زن عمو جون باور کن عمو لیاقت تو رو نداره . معصومه ازم پرسید : چی چی گفتی منظورت چیه!!.. گفتم: هیچ چی فقط چند وقتیه که طاهره و عمو با هم میرن بیرون. نمی دونم کجا ولی دو روز پیش با هم دیدمشون که شوار تاکسی شدن. معصومه رنگ صورتش زرد شده بود. بیچاره شک دستش داده بود .منم دستش رو گرفتم و به طرف میز آشپزخونه بردم که بشینه . منم پهلوش نشستم و بهش گفتم: اگه من زنی مثل تو داشتم دیگه به کسی نگاه نمی کردم اما عمو همش چشمش تو کون و کوس زنهاست. آهسته دستم رو بردم به طرف کمرش که یه دفعه ای از صندلی پرید و می خواست فرار کنه. فهمید که می خوام بکنمش منم سریع بلند شدم و توی راه پله گرفتمش و محکم کبوندمش رو پله ها .می دونستم اگه در بره معلوم نیست چه بلایی سرم می یاد باید کار رو تموم می کردم دستم رو گذاشتم رو دهنش و به پشت خوابوندمش. با یه دستم دامن شلواریش رو تا نصفه در آوردم که یه دفعه ای دستم رو گاز گرفت از شدت درد موهاش رو محکم کشیدم, دیکه هیچ چی حالیم نبود که بهش گفتم : معصومه می کشمت اما همین حالا باید بکنمت .آب از سرم گذشته زن. معصومه شروع کرد به گریه منم کشوندمش اونو تو اتاق پذیرایی روی مبل نشوندمش. معصومه گفت: تو یه کثافتی همه این داستان رو سر هم کردی که به من تجاوز کنی من تو رو میندازم زندان ....گفتم: زن عمو جون میتونی از خودش بپرسی هر کاری بکنم دورغ گو نیستم.  اون هیکل کوچیکش با اون شورت آبی راه راه آخ که نمی دونستم دارم چی کار میکنم. سیع لباسم و کندم و معصومه نگاهی به کیرم کرد و گفت: چی کار میخواهی بکنی. برگشتن بهش گفتم :معصومه میبینی که ... دو باره خواست فرار کته که محکم زدم زیر پاش افتاد زمین و جیغی زد.منم خودم رو انداختم روش و محکم شورتش رو با یه دست آوردم پایین و کیرم رو کردم لای کونش . با دست دیگه محکم سینه سمت چپش رو خیلی محکم فشار دادم که به من گفت: باشه باشه فقط این دفعه ولی زود گورت رو گم میکنی. منم بهش گفتم : حالا شد معصومه دوباره برگشتیم روی مبل و معصومه لنگاش و وارکرد. منم که کوش ندیده بو دم کیرم و یه دفعه ای کردم توش . آه معصومه در اومد و گفت : کثافت آهسته / منم گفتم میخوام کی تیشرت تو در بیاری. برای اولین بار یه سینه کوچیک که انگار یه انار له شده بود رو میدیدم و حالا فهمیدم که چرا معصومه کرست نمی بنده. شروع کردم به خوردن سیته هاش و مثل کس ندیده ها آبم رو کمتر از 3 دقیقه آوردم . نمی دونم چی شد که وقتی آبم رو کردم تو کوسش بهش گفتم که : کوس تو از اکرم خیلی تنگ تره. معصومه گفت : تو با اکرم هم خوابیدی؟؟؟ منم گفتم: فقظ چند باری. معصومه گفت: حالا که تموم ش برو هم پشت سرت رو هم نگاه نکن.منم که روبروش وایستاده بودم رفتم روی و معصومه رو برگردوندم به سمت دیوار و از پشت شروع کردم به کردن کوسش.داد معصومه در اومده بود. ایندفعه بیشتر از 10 دقیقه تلمبه زدم. گردن نازکش رو بیشتر از 20 بار بوسیدم. چه احساس خوبی داشتم تازه متوجه شدم که معصومه هم داره لذت می بره. معصومه دوباره برگشت رو به جلو و به من گفت : سریع تمومش کن.چشمهامون برای یه لحظه به هم زل زدن که یه دفعه ایی معصومه بدنش رو سفت کرد و محکم پشت کمر من رو فشار داد به سمت خودش شروع کرد به  آه آه کردن ... منم بعد از چند ثانیه آبم رو کردم تو کوسش. وقتی کیرم و کشیدم بیرون دیدم آبم از کوسش آومد بیرون و روی مبمعصومهل ریخت. معصومه رو سرم داد زد و گفت احمق برو دستمال کاغذی بردار بیار و مبل و تمیز کن. معصومه از جاش بلند شدو در رو واکرد و بهم گفت : سریع از اینجا برو و دیگه هم اینجا نیا. منم لباسم رو پوشیدم و از یه بوسه به گونش دادم و اونم من رو حل داد به سمت در. خیلی خوشحال بودم. که تونستم معصومه رو بکونم. ولی همش فکر میکردم مباد که اکرم به خانوادم چیزی بگه برای همین هم اونشب رو رفتم خونه دوستم یرای خواب.تمام شب خواب معصومه رو می دیدم . اولین سکس من با یه زن 37 ساله. اونم سکس با انتقام . اونشب هر وقت به دست گاز گرفته خودم نگاه می کردم دوست داشتم یه بار دیگه معصومه رو بکنم.

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر