ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خاطرات دکتر آرش

این داستان قدیمیه و من کاملش رو براتون میذارم چون قشنگه دوستان......من آرش هستم یه پزشک عمومی با کلی دوندگی تونستم یه مطب شیک تو میرداماد تهیه کردم ولی از شانسم که بدش به تورمن میخوره منشی ایده آلمو نتونستم پیدا کنم یه دو هفته ای همه کاری کردم از آگهی روزنامه بگیرتا رو زدن به فا میل و آشنا ولی یه منشی خوب به تورم نخورد تا اینکه یه روز تو مطبم مشغول بودم که یه خانوم خوشگل هراسان با مادرش اومدن تو مطب دیدم خانوم فشارش بالاست یه آمپول افت فشار بهش تزریق کردم و گذاشتم رو تخت مطب استراحت کنه خانوم همراهش اومد پیشم گفت اگه امکان داره من پیش مادرم بمونم گفتم اشکالی نداره من هم گهگاهی بهش سر کشی میکنم ضمنا با این حالش نباید تنهاش بذارین دختره که بعد خودشو زیبا معرفی کردگفت من بیکارم و روزا به دنبال کار میگردم برا همین پیشش نیستم منم که دیدم اوضاع همونجوریه که انگار داره همه چی رو به راه میشه گفتم چه خوب تو چه زمینه ای مهارت داری گفت حقیقتش تا یک ماه پیش تو یه نیرو گاه منشی بودم ولی قراردادم تموم شد و اونا از خدا خواسته منو تو لیست تعدیل نیرو قرار دادن واخراج کردن گفتم اتفاقا منم دنبال یه منشی با مهارت میگردم چند روز بیا اگه کارت مورد پسندم باشه استخدامت میکنم الان هم ویزیت مادرت رایگانه فردا ساعت سه بعدازظهر بیا مطب کار آزمایشیتو شروع کن دیدم زیبا گریش در اومد آقای دکتر شما لطف بزرگی رو در حق من کردین تو اون لحظه اصلا تو مایه سکس نبودم ولی نمیدونم صحبت با اون حالت خاصی بهم داد فکر نمیکردم یه خانوم خوشگل اینجوری منو تحت تاثیر قرار بده خلاصه شبو تا صبح تو اوهام خودم گذروندم فکر زیبا از سرم بیرون نمیرفت خیلی خوشگل و درز عین حال شیطون به نظر میرسید خلاصه ساعت سه رفتم مطب دیدم زود تر از من رسیده مطب منم درو براش باز کردم و فرستادمش تو خلاصه همه ریزه کاریها رو بهش گفتم و پسوورد کامپیوتر هم بهش گفتمو رفتم تو اتاقم دیدم اولین بیمار هم اومد تو یه خانوم نسبتا جوون که از جوش روی رون پاش شاکی بود منم بردمش رو تخت مطب درازش کردم دست کشمو دستم کردم و آرروم شلوارشو کشیدم پایین دیگه نمیشد شورتشو بکشم چون جوش از بیرون شورت معلوم بود آروم لمسش کردم خانوم یه تکونی به خودش داد دیدم از اوناییه که میخارن خیلی هم میخارید جوش بهانش بود گفت آقای دکتر یکی هم بالا تره گوشه شورتو زدم بالا معلوم نبود دیدم خودش شورتو پایین کشید همه کوس و کونش بیرون افتاد دیدم میبخشید اقای دکتر بی ادبی میشه ولی بالای اینجامه دیدم بالای کوسش یه جوش بد فرم زده وارسیش که کردم دیدم خانم موهاشو که زده مو از زیر پوت بیرون نزده و همونجا رشد کرده و تبدیل به جوش شده یه سوزن سرنگ برداشتم جوشو سر کردم و آرزوم جوشو باز کردم و مورو بیرون کشیدم در حین بیرون کشیدن از دهنم در رفت گفتم ای شیطون اونجا چه کار میکنی که خانومه گفت اگه بخوای بازم از ای شیطونا پیدا کنم دیدم که خیلی حالش خرابه گفتم خانوم مپل اینکه شو هرت کم ماساژت میده کفت شوهرم عمرشو داد به دکتر برا همین میتونم بگم شوهرم الان دکتره از این حاضر جوابیش خندم گرفت گفتم لباستو بپوش گفت چه دکتر خوبی از حق ویزیتشم گذشت گفتم الان که نمیتونم حق ویزیت ازت بگیرم گفت تو راستش کن من قبلا ارضا شدم گفتم به این زودی گفت نه من خونمون رو به روی مطبته داشتم ماهواره میدیدم و با خودم ور میرفتم که ارضا شدم بعد که حالم جا اومد اومدم کنار پنجره دیدم که با خانم منشیت رفتین تو مطب گفتم تا مشغول حال کردن با منشیت نشدی من پیش دستی کنم رفتم سمت ایفون به زیبا گفتم مراجعه کننده دارم زیبا گفت نه منم رفتم سمت همسایه و دیدم آرش کو چیکه حالش خرابه منم آوردمش بیرون وکردم تو کوس خانم نیک منش یه آهی کشید و تند تند تلمبه زدم خلاصه اورژانسی همسایه مطبمو گاییدم و بیرونش کردم وقتی که رفت بهزیبا گفتم مراجعه کننده دارم گفت نه همه رو رد کردم گفتم چرا؟ کفت آخه اینقدر سر و صدای کردین که دیدم بهتره کسی تو مطب نباشه دیدم خیلی ضایع شده به زیبا گفتم مگه خبری بود گفت آقا آرش هرچی باشه من پنج سال منشی بودم هم با مسائل روسا آشنام هم اینکه آبرو چیز کمی نیست گفتم پس تو هم آره گفت آره من تا سه ماه پیش وضعیتم خوب بود تا اینکه رییس جدید که اومد دیدم از اون حزبیای دو آتیشه ست منو هم به خاطر حرف دیگران اخراج کرد گفتم عجب گفت حالا که میدونی چه خبره منم میتونم راز داز خوبی باشم به شرطی که یه راز هم از من داشته باشی یخ کرده بودم نه از شب قبل که تو رویای کردن زیبا بودم نه الان که خودش آماده بود گفتم باشه من که الان یکی رو کردم حال ندارم که زیبا گفت من درستش میکنم منم گفتم مطب چی گفت خانوم که رفت درو بستم امروز مطب تعطیله هر چی باشه من هم سه ماهه کیر ندیدم خلاصه بردمش تو اتاق گفت عجله نکن اون خانم هم اورژانسی بود اصلا حال نکرد ولی من باید حال کنم رفت کنار تخت گفت این اسپره بی حسیه گفتم اره گفت لبا ساتو در بیار کیرمو در آوردم یه ساکی به کیرم زد که تمام خایه هامو کلیه هام از نوک کیرم بیرون زد بعد اسپری رو زد به کیرم گفت حالا شوهر عزیزم چیزی میل داری من احمق هم گفتم چی زیبای خوشگلم گفت همش که نمیتونم زنت باشم یه خورده هم باید مامانت باشم گرفتم چی گفت پستوناشو از تو مانتو و تیشرتش آزاد کرد و عین یه بچه شروع کردم به خوردن که تلفون زنگ زد گوشی رو برداشتم خانم نیک منش بود گفت آقاتی دکتر مطب تعطیله گفتم چطور مگه گفت هیچی انگار منشیت خیلی خوشحاله که مطب تعطیله گفتم شیطون گفت دکتر جون از من میشنوی کاسبیتو خراب نکن هرذ شب با منشیت بیا خونه من حالتونو بکنین و برین لالا دیدم عجب بشرین این زنا خلاصه رفتم سراغ زیبا شروع کردم هلو هاشو خوردن خیلی با مزه بود خوشمزه مثل عسل دیکه زیبا تو حال خودش نبود کامل لختش کردم رفتم پایین و کوسشو محکم لیسیدم آروم جیغ میزدو نال میکر منم همچین کوسشو لیس میزدم که انگار عسل رو کوسش ریختن تمام صورتم آب کوسی شده بود زیبا التماس میکرد بکنمش ولی خوب م رییسش بودم باید دلم میخواست دیدم زیبا داره میلرزه فهمیدم ارضا شده آرش کو چولو اشاره کرد که میخوام برم زیبا کوچولو رو ببوسم منم اطاعت کردم و فرستادمش تو کوس زیبا زیبا یه جیغ بلند زد منم تند تند تلمبه میزدم اسپری کار خودسو کرده بود بیست دقیقه تلمبه زدم تا اینکه زیبا دوباره ارضا شد زیبا گفت بکن تو کونم گفتم دردت نمیاد گفت تو چیکار داری بکن تو کونم منم یه کم وازلین برداشتم مالیدم در کونشو هل دادم تو زیبا یه آخ بلند کشید گفت نگه دار تا عادت کنم جون چه کیری, دارم میمیرم منو جر بده منم آروم شروع کردم به گاییدن زیبا اونم هی قربون صدقه خودمو کیرم میرفت تا اینکه آبم اومد و همشو تو کون زیبا ریختم زیبا رفت یه خورده که تو بغل هم خوابیدیم زیبارفت یه آبی به صورتش بزنه منم که حالم جا اومد از رو مزاحم یاب با خانوم نیک منش تماس گرفتم سلام کردم خانوم نیک منش گفت سلام شیطون خوش گذشت گفتم جای تو خالی گفت زیبا دختر خوبیه قدرشو بدون جا خوردم گفتم مگه اونو میشناسی گفت آره اون دختر خالمه با توجه به اینکه وضعیتشو که برات گفته میدونستم و شما هم به منشی نیاز داشتین گفتم بذار این دو کبوترو به هم برسونم الان هم که انگار از هم راضی هستین الان که خسته ای از فردا شب به جای اینکه اعتبار مطبت خراب بشه بیا خونه من هم من حال میکنم هم شما دو کبوتر عاشق اگر هم خواستی مریضاتو مثل من بگایی به زیبا جون نخ بده خودش تو کارش استاده الان پنج ساله من مطبمو دارم همه منو به عنوان یه پزشک معتبر میشناسن منو زیبا مثل زنو شو هر شدیم البته خانوم نیک منش هم هووی زیباس ولی این دو تا هوو خیلی با هم سازگارند.بازم سلام همونطور که تو داستان قبلی قول دادم از این به بعد کلیه وقایع بعد از آشنایی خودم با عزیز دلم زیبا خانوم و خانوم نیک منش که اسم کوچیکش رویا خانومه داستانای بیشتری تعریف میکنم این داستان مال دومین شب آشنایی من با رویا خانومه اگه یا دتون باشه بعد از سکس سنگینی که با زیبا داشتم عین خرس تا صبح خوابیدم صبح با عجله راهی بیمارستان شدم بعد از اتمام تایم کاری اومدم مطب دیدم زیباجون دم مطب منتظره اول درو باز کردم بعد کلید مطبو بهش دادم تا یه یدکی برای خودش درست کنه وقتی رفتم تو دیدم تلفون زنگ میزنه دیدم شماره رویا جونه زنگ زده بود قراره امشبو یاد آوری کنه یک ربع بعد زیبا اومد پیشم یه لب ازم گرفت بعدگفت آقای دکتر میتونی تزریقاتو یادم بدین کفتم دلشو داری گفت بالاخره من منشی دکترم باید یاد بگیرم گفتم اشکالی نداره چند تا تزریق که بکنم خودت یاد میگیری خلاصه ریزه کاریا رو بهش گفتم حدود ساعت نه بود که به زیبا گفتم جمع کنه که بریم خونه رویا اونم سریع وسایلشو جمع کردو رفتیم خونه رویا جون وقتی درو باز کرد دیدم بوی شدید زغال میاد فهمیدم آره رویا یه کم شیطونی کرده که به خاطر قوانین سایت نمیگم چیکار کرده خلاصه چون خودم مخالف بودم یه کم غر غر کردم زیبا منو بوسید گفت آرش جون بی خیال بذار به سبک حودش حال کنه شما حال خودتو بکن وگفتم فقط به خاطر زیبا جون چیزی نمیگم رویا گفت شرمنده آرش جون فکر نمیکردم اهلش نباشی بغلش کردم گفتم عیب نداره تو هم به اخلاق من آشنا نبودی بی خیال بریم تو که خیلی گرمه رفتیم تو پذیرایی رویا یه اهنگ خلی ناز گذاشته بود خودشم موقع پذیرایی قر میداد زیبا هم دست کمی نداشت و حس گرفته بود بساط ویسکی رو میز پهن شد و هر کدوم یه پک زدیم رویا گفت آرش بیا سه تایی برقصیم هنوز حرفش تموم نشده بود که موافقت منو شنید زیبا جون هم که از خداش بود بلند شدیم سه تایی رقصیدن کم کم در حین رقص لباسا هم دیگه رو در آوردیم که یهو رویا یه جیغ کوچولو کشید گفت دیروز اونقدر هول هولکی منو کردی که متوجه بزرگیش نشده بودم خلاصه سه تایی لخت لخت شدیم اون دو تا با دو تا پستون آویزون منم با کیر آویزون که باید یه شبه دوتا تشنه رو سیر میکردرویا که نئشه بود از خود بیخود شد زیبا گفت بیا بریم تو اتاق خواب رفتیم تو اتاق خواب رو تخت دراز کشیدیم با وجود خنکی که کولر گازی ایجاد کرده بود اثر مشروب و رقصمون حسابی عرق کرده بودیم و سردمون شدپتو رو رو خودمون کشیدیم و هر سه تایی لخت به هم چسبیدیم چه لذت و تجربه نازی خیلی حال میداد یه خورده که گرم شدیم زیبا جون رفت پایین سراغ کیرم رویا جون هم پستوناشو گذاشت دم دهنم وقتی سینه هاشو میخوردم محکم نفس میکشد انگار داره جون میکنه زیبا تقریبا 69 شد کوسشو دم دهنم گذاشت رویا هم دید سرش بی کلاه مونده رفت پایین و شروع کرد به خوردن خایه هام دیگه فریادم بالا رفته بود از یه طرف کوس زیبا هم تو دهنم بود تمام صورتم لیز شده بود رویا او مد بالا و از دهن آب کوسی من یه لب گرفت بعد زیبا رو زد کنارو با یه نفس عمیق نشست رو كيرم زیبا هنوزکوسش تو دهنم بود از شهوت ديگه داشتم داد ميزدم و پوزيشنو عوض كردم بلند شدم زيبارو سگي خوابوندم و كيرمو با فشار زيادي تو كوسش كردم تند تند تلمبه ميزدم زيبا جونم فرياد ميزد همين منو تحريك ميكرد با فشار بيشتري تلمبه بزنم رويا هم كه كوسشو گذاشته بود دم دهن زيبا وزيبا داشت براش ليس ميزد كه ديدم زيبا به طرز وحشتناكي داره ميلرزه فهميدم ارضا’ شده رفتم سراغ رويا كيرمو كردم تو كوسش و تا تونستم تلمبه زدن رويا داد ميزد جوووووون تا ته بكننننننننن تو منو جرررررر بده همه بدنم عرق كرده بود اسپري رويا كار خودشو كرده بود همچين كيرمو سر كرده بود كه حالا حالا ارضا نميشدم برا رويا خيلي ستم كشيدم بي وجدان نئشه بود نيم ساعت بيشتر كار برد هر چي بود كه خيلي به ياد موندني بود خلاصه نيم ساعت بعد رويا ارضا شد و من هنوز ارضا نشده بود كه زيبا گفت كون من مزه كيرتو چشيده نوبت روياست خلاصه رويا قمبل كرد منم جو گير حرف زيبا شدموكير ليزمو گذاشتم دم كون رويا و با يه هل كردم تو كون رويا رويا جيغ زد كوس كش چه خبره كونمو پاره كردي ترسيدم كيرمو بيرون كشيدمو براي دل خوشي رويا كونشو ماساژ دادم رويا كفت كونمو بيس كه بد جوري جرش دادي ناچار زبونمو گذاشتم دم كوننش يه بند انگشت كونش زده بود بيرون شروع كردم به ليسيدن اولين تجربه كون ليسي رو هم به دست آوردم از اون به بعد كون ليسي هم به كوس ليسي من اضافه شد خلاصه خوب كه ليسيدم رويا گفت حالا آروم بكن گفتم ولي دردت چي گفت بي خيال آرومتر بكن تا منمكيف كنم اين دفعه ژل برداشتم و كونشو حسابي ليز كردم بعد با يه كم ژل كيرمو كردم تو كون رويا رويا با يه كم اوخخخخخخخخ اوخخخخخخخخخ كردن كيرمو قبول كرد بعد كم كم كيرمو تو كونش بازي دادم رويا ناله هاش با درد كشيدن فرق ميكرد منم سرعتمو كم كم تند تر كردم كه ديدم رويا جون دوباره ارضا شد با ارضا شدن رويا حس كردم كونش يه كم تنگ تر شد همين باعث شد منم ارضا’ بشم ديگه سه تاييمون خسته شده بوديم گرفتيم تا صبح خوابيديم صبح هم زنگ زدم بيمارستان عذر آوردمو نرفتم بيمارستان ديدم رويا و زيبا نيستن يه كم گشتم ديدم از تو حموم صداي شر شر آب مياد رفتم ديدم جيگرام تو حمومن در زدم گفتم بد نگذره روياي شيطون گفت اتفاقا بد ميگذره چون دو تا كوسامون با آب سيراب نميشن كير ميخوان گفتم ژس اجازه بدين بيام تو كيرم تا فهميده بود چه خبره سكس سخت ديشبو فراموش كردو از جاش بلند شد خانوما هم كه هيچوقت از كير سير نميشن خلاصه لخت شدمو رفتم تو حموم ديدم خانوم خوشگلا به جاي حموم دارن با هم ور ميرن ديگه منتظرشون نذاشتمو كير نازنينم رو تو دهن زيبا جون كردم چقدر اين خانوم با حال ساك ميزنه تند تند دهن ليزشو رو كيرم مانور داد رويا هم كه حال خودشو از دست داده بود التماس ميكرد ساك بزنه زيبا سخاوتمندانه كير منو در اختيار رويا گذاش تا اونم به ارزوش برسه كه رسيد رويا جونم محكمتر از زيبا كيرم ميك ميزد ديگه داشتم از حال ميرفتم جفتشونو سگي خوا بوندم قنبلاشونو دادم بالا و تند تند نوبتي تو كوسشون تلمبه زدم ولي به خاطر سكس ديشب آبم سخت ميومد جفتشون تو حموم جيغ ميزدن اين منو بيشتر تحريك ميكرد تا تونستم تلمبه زدم كه ديدم رويا به ارگانسم رسيد داره بي هوا جيغ ميزنه زيبا هنوز يه خورده بود تا ارضا بشه منم سر عتمو رو زيبا جون بيشتر كردم رويا هم با پستوناي زيبا بازي ميكرد تا اينكه زيبا هم ارضا شد منم كيرمو با شامپو ليز كردمو شروع كردم آروم به گاييدن كون زيبا جون ورويا جون اونقدر تو كونشون تلمبه زدم تا ارضا شدم بعد يه حموم اساسي كرديمو زديم بيرون يه صبحونه توپ هم زديم تو رگ.پـایـان

1 نظرات:

ایرانی گفت...

ماجراهای جالب و متنوعی داشت .عشقبازی وسکس آن عالی بود .سوژه آن هم نسبت به دیگرداستانها تازگی خاصی داشت ..ایرانی

 

ابزار وبمستر