ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سکس حمیده با برادر زاده اش امیر

من حميده هستم 32 سالمه بعداز خوندن داستانهاي سكس خونوادگي توسایت امیر سکسی ديدم نسبت به بعضي از افراد فاميل عوض شده بود.يكيشون امیر پسر برادرم بود.ميدونستم يكم هم شيطونه و سر و گوشش ميجنبه.سعي كردم بيشتر بهش نزديكشم براهمين يه مدتي زياد خونه داداشم ميرفتم.يه روز كه اونجا بودم امیر همش تعارف ميكرد كه عمه جون چرا ميوه نميخوری؟؟ چرا چايی نميخوری؟؟ خلاصه اون روز گير داده بود حسابی.منم دنبال یه بهونه بودم بلند شدم رفتم جلوش لباسشو گرفتم به شوخي باهاش درگير شدم.آخرش منجر شد به يه كشتي درست و حسابي.بعدم حسابي كيررررررررش ماليده شده بود به پاهامو کووووووسم.وااااایییییییی خيلي خوشم اومده بود.بيشتر وسوسه ميشدم كه بكشمش سمت خودم.هرموقع با شوهرم سكس داشتم تو رويا امیرو بجاي اون ميذاشتم.اونروز تموم شد و فرداش به بهونه اينكه تلويزيون نميگيره زنگ زدم به امیر كه عمه جون بيا برو بالا پشت بوم يه دستي به اين آنتن تلويزيون بزن هيجارو نشون نميده لامسب.اونم از همه جا بي خبر گفت خوب بيا خونه ما هم تو تنها نيستي هم ما؟؟؟ گفتم نه تو بيا درستش كن بعد خونتونم ميام.قرار شد عصركه آفتاب كمتر ميشه بياد.رفتم پشت بوم حسابي آنتنو جا بجا كردم رفتم پائين چند ساعت وقت داشتم براهمين يكم استراحت كردم بعد رفتم حموم حسابي کوووووووس و کوووووووونمو صاف و تمیز کردم اومدم بيرون/ يه لباس خواب داشتم خيلي قشنگ بود پوشيدمش كلي هم آرايش كردم منتظر شدم تا امیر جونم بياد.نيم ساعت بعدش ديدم زنگ ميزنن از پشت آيفون گفتم كيه؟؟؟؟ ديدم امیر ميگه بازكن عمه جوون منم؟؟؟ گفتم بيا بالا بعداز چند ثانيه رسيد پشت درساختمون.تا در رو باز كردم و چشمش بمن افتاد جاخورد طفلی؟؟؟ يه قدم رفت عقب.گفتم چي شد؟؟؟؟ گفت هيچيیییییی؟؟؟ اومد تو براش يه شربت آوردم خورد.گفت من برم بالا آنتنو درست كنم؟؟؟ گفتم برو.خيلي بمن نگاه ميكرد البته يواشكي كه مثلا من نفهمم رفت بالا و نيم ساعت بعد اومد تلويزيونو چك كرد گفت درست شد.فقط برم بالا محكمش كنم.رفت بالا زود برگشت نشست و با من و من گفت عمه عجب لباس قشنگي تنت كردياااااا؟؟؟ گفتم قابل نداره ميخواي دربيارم ببريش؟؟ گفت مرسي به دردم نميخوره توی تن توقشنگه؟؟؟ گفتم اين لباس خوابو مادرم برام از مكه آورده با يه كم خرت و پرت ديگهكگفت مثلا چيااااااا؟؟ گفتم هيچي يه كم لباس زير و لوازم آرايش تو اتاق خوابه ميخواي بيا بريم نشونت بدم؟؟؟؟ بدون حرف بلند شدم رفتم سمت اتاق خواب. امیرم پشت سرم اومد.از توكشوي ميز آرايش چند تا شرت و سوتين كه خودم خريده بودم نشونش دادم.الكي گفتم اينها رو میگم؟؟؟ گفت خيلي قشنگه مباركت باشه؟؟؟ گفتم دست بزن جنسشون خيلي عاليه تا دستش رسيد به لباسم يه آه ه ه ه كشيد بزرگ شدن كيررررررررررش قشنگ معلوم بود.داشت با دقت اونا رو لمس ميكرد.يه شرت و سوتين ابي بود معلوم بود از اون بيشتر خوشش اومده.گفتم چيه اين زشته؟؟؟؟گفت نه اتفاقا اين ازهمشون قشنگتره چون سفيدي فكر كنم خيلي بهت بياد؟؟؟ گفتم ميخواي بپوشم ببينيش؟؟ گفت آخهههههههههه؟؟؟ گفتم چيه نكنه خجالت ميكشي؟؟؟ تو بمن محرميااااااااااا؟؟؟ بعد بدون اينكه منتظر جوابشم سريع لخت شدم.به امیر گفتم پشت سوتينم رو بازكن.دستش كه بهم خورد يخ كرده بود.باز كرد و منم اونا رو پوشيدم بهش گفتم قشنگه؟؟؟ گفت خیليييييييي عاليههههه عمههههههه جوووووووووون.گفتم چي لباسام يا زیر لباسهاممممممم؟؟؟؟ گفت همش هم لباسهات هم زير لباسهات؟؟ گفتم اي شيطون از عمت خوشت اومده؟؟؟ هيچي نگفت/ گفتم من نميدونم شما مردها چي هستين آشنا و غريبه نميدونيد چيه؟؟؟ با ديدن يه زن آب از همه جاتون راه ميفته؟؟ خوب بيا فكركن من الان غريبه هستم ببينم ميخواي چيكار كني باهام؟؟؟ گفت وليییییییی عمهههههه نميشههههههه؟؟ گفتم چراااااااا؟؟؟ گفت تو خواهر باباميییییی؟؟ گفتم خوب به توچه مربوطهههههه خواهر توكه نيستم کهههههههه؟؟؟ رفتم سمتش دستشو گرفتم گذاشتم روسینهاممممممم.ووووووااااااااایییییییی.چشماشو بست و شروع كرد اروم ماليدنشون.تاچشماش بسته بود پشت سوتينم و بازكردم فقط بدست امیر گير كرد و نيفتاد پائين ولي امیر فهميد تا چشمشو بازكرد گفت ووواااااااایییییییي عجب سینه هاييیییییییی دارییییییییي عمههههههه جوووووووووونم اوووووووووفففففف؟؟؟ گفتم اگه دوست داري بخورششششششش؟؟؟ با گفتن يه جوووووووووووون شروع كرد بخوردن سینه هاممممممممم.منم با موهاش باز ميكردم حسابي كه خورد سرشو به پائين فشار دادم.فهميد.روزانو نشست يه كم شكممو ليس زد آروم رفت سمت كووووووسم.آخخخخخخخخخخخ از روشورت يه بوسش كرد و شروع كرد ليس زدن.بهش گفتم بدت مياد از کووووووووووسم؟؟؟گفت نههههههه گفتم پس چرا از رو شورت داری ليس ميزن کووووووسسسسسسسممموووو؟؟؟ يه نگاه تو چشمام كرد و آروم شرتمو پائين كشيد.گفت: واااااااااايييييييي عجب كووووووووووووووووسي؟؟ شروع كرد بخوردن کووووووووووووییییییییییییمممممممممم.اوووووووووووووووووووفففففففففففففف چقدر وارد بود.معلوم بود بار اولش نیست زبونشو تو كوووووووسم فرو ميكرد خروسكمو ميك ميزد و ميكشيد تو دهنششششششششش ديگه حالم دست خودم نبود با نالهههههههههه و فريااااااااااد اورگاسم شدم.امیر فهميد ولم كرد نشست رو تخت شروع كرد به بازي كردن با كيرررررررررررش.به سنش نميخورد همچين كيرررررررررري داشته باشه كلللللللللللفت و بزرررررررررگ بود با نگاه التماسم ميكرد كه براش ساك بزنم گفتم ميخواي برات بخورمشششششششششششش؟؟؟؟؟ گفت ووواااااااايییییی عمه اگهههههه بخوريشششششش محشرهااااااااااااا؟؟؟؟ بدون حرف نشستم جلوش و كيررررررررررشو گرفتم دستم يه كم ماليدمشششششششش.امیر چشماش بسته بود تا کیررررررررشو كردم تودهنم با نالهههههههه گفت مرسيیییییییی عمهههههههههه جووووووووووون بیشتررررررررر بخورششششششششش جااااااااااااااااااان منم حسابي براش ساك زدم.گفتم آبتو تو دهنم نریزیاااااااااا ؟؟؟اونم موقع اومدنش گفت داره میااااااااااددددد عمه؟؟؟ بهد تموم آبشو تو دستمال كاغذي خالي كرد.بعد بحالت 69 خوابيديم اون كوس من رو ميخورد منم براش ساك ميزدم كيرش كه باز بزرگ شد.بلند شدم گفتم بيا منو بكنننننننننننننننننن دارم میمیرمممممممممممم زودباششششششش امیرررررررررر؟؟؟ گفت چششششششششمممممممم عمههههههه جوووووووون.بخواب برادرزادت ميخواد جرررررررررررت بدهههههههههههه.گفتم آخ خخخخخخخخخخ جووووون امیرررررررر فداتتتتتتت بشششم خوابيدم روتخت پاهامو دادم بالا امیر با يه حركت تموم كيررررررررررررررشو تو كووووووووووووسم فرو كرد.ووووووواااااااااااایییییییییییی جاااااااااااااانننننننننن نفسم بند اومد شروع كرد عقب جلو كردن همش ميگفت خوبههههههههههههههههههه عمهههههههههههههههه خوب ميكنمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت؟؟؟؟ منم ميگفتم آرههههههههههه بكننننننننن امییییییییییرررررررممممممممم.اونم تند تند كيرشو ميزد تو كوسم داشتم جرررررررررررررر ميخوردم.امیر گفت حالا من میرم زیر تو برو بالا؟؟؟؟ خوابيد روتخت منم نشستم روكيررررررررش اونم سینهامو ميماليد با چندتا تكون من براي بار دوم اورگاسم شدم ديگه كيررررررش راحت تو كوووووووسم جا بجا ميشد.ازم خواست تند تند تكون بخورم.منم همونكار رو كردم ديدم امیر داره نالهههههه ميکنه بلند شدم تا بلند شدم تموم آبش ريخت رو شكمش و يه كم هم ريخت روتخت.كنارهم خوابيديم چون قرار بود شوهرم شب نياد باهم تا صبح لخت خوابيديم صبح قبل از اومدن شوهرم امیر رفت.من  و امیر ديگه هرموقع جوربشه يه سكس درست و حسابي ميكنيم.جاااااااااان.پایان

1 نظرات:

ایرانی گفت...

هر چند کوتاه بود بااین حال داستان قشنگی بوده و مطالب زاید نداشت.سکس عمه و برادرزاده هم خیلی پرشور و باحال بود .از نظر نگارشی هم کشش کلمات هوس انگیز داستان را زیباتر و وسوسه انگیز تر کرده فقط یک مقدار جزیی میزان کشش زیاد بود .دستت درد نکنه امیر عزیز ..ایرانی .

 

ابزار وبمستر