ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آموزش ماساژ

زن برادر خانمم اسمش غزاله و ازم حدود 14 سالی کوچکتره هیکل تو پر و یه جفت سینه بزرگ و صورتی زیبا داره از زمانیکه با برادر زنم ازدواج کرده فکر میکنه که اهل خونه رفتار غریبی باهاش دارن که البته همینطور هم بود.من بخاطر بهتر شدن وضعییتش میخواستم کمکش کنم با او در مورد اوضاع خونه گفتم که چیکار کنه تا دل اهل خونه رو بدست بیاره و موفق بود یکروز ازش پرسیدم رابطش با حسن شوهرش چطوره؟/؟ گفت خیلی خوب نیست رابطه جنسیتون چطور؟/؟ البته ببخشید که بی پرده گفتم.خواهش میکنم اشکالی نداره.میلی بهت نداره؟؟/؟؟ نه زیاد.میخوای بهتر بشه؟/؟ آره کمکم میکنی؟/؟ آره.وقتی از سر کار میاد خونه براش چیکار میکنی؟/؟ غذا میذارم بعد چایی بعد میره میخوابه.وقتی پیشش میخوابی خسته گیشو در میاری؟؟/؟؟ چطوری؟/؟ یادم میدی؟/؟ چرا که نه حتما یادت میدم.بعد از تمامی اون حرفها قرار شد یکروز که کسی خونه نیست برم و یه چیزهایی یادش بدم.شانس من مادر زنم و بقیه به مسافرت رفتن و کسی خونه نبود منم طبق قولی که داده بودم برای یاد دادن پاره ای از کارها پیش غزاله رفتم.ساعت 9 صبح بود در زدم. در رو که باز کرد تعجب کرد و گفت مگه سر کار نرفتی؟/؟ نه.رفتم تو یه دامن مشکی بلند پوشیده بود با یه بلوز قرمز که سینه هاش ازش زده بود بیرون.توی فکر چیزی جز یاد دادن نبودم گفتم خیلی خستم ماساژم میدی؟/؟ دراز کشیدم.گفت نه زشته.گفتم بابا کسی که نیست درثانی مگه میخوام به کسی بگم؟/؟ به هر بدبختی بود راضیش کردم بشینه روی کمرمو ماساژم بده.دستهای پر زوری داشت باسن نرمی داشت ولی بلد نبود چیکار کنه گفتم معلومه حسن رقبتی نشون نمیده بلد نیستی باهاش ور بری.زمانیکه خواست بخوابه باید انقدر لطیف ماساژش بدی که نفهمه کی خوابش برده بیا دراز بکش تا یادت بدم.برای اولین بار بود که دستهام پشتش رو لمس میکرد.واااااااای چقدر نرم و لطیف بود.شروع به ماساژ دادن کردم از بالا تا پایین خیلی بهش خوش میگذشت.گفت خوب ماساژ میدی.منم از بالا تا پایین پاهاشو هم مالیدم.یکدفعه فکری اومد توی سرم که یکم پامو از گلیمم درازتر کنم.شروع کردم به مالیدن این بار به یک شکل دیگه.از نوک انگشتهای پا شروع کردم امدم روی ساق پاهاش با ترس دستمو بردم زیر دامنش تا پشت رونشو مالیدم.دیدم چیزی نگفت اما من بخاطر اینکه ناراحت نشه دستمو بیرون آوردم رفتم سراغ کمرش.شروع کردم به مالیدن از کنار پهلوهاش سینه های بزرگش به چشم میخورد که بخاطر خوابیدن و فشار توی اون لحظه پهن شده بودن.کم کم نزدیک سینه هاش شدم و دستی بهشون کشیدم اوووووووف چقدر سفت بودن دوباره تکرار کردم ایندفعه با فشار بیشتر خودشم مثل اینکه بدش نمیومد دستم به سینه هاش بخوره چون تا حس میکرد دستهام نزدیک سینه هاش میشه از زمین فاصله میگرفت تا دستم پیشروی بیشتری داشته باشه.یکدفعه از جاش بلند شد گفت دیگه بسه و رفت نشست روی مبل.یادم اومد برای آموزش فیلم سوپر آوردم رفتم و فیلم رو گذاشتم توی کامپیوتر گفتم اینم آموزش تصویری.با ذوق و شوق خاصی نگاه میکرد خوشش میومد شهوت کم کم از چشمهاش زد بیرون همانطوریکه کامپیوتر فیلم پخش میکرد منم رفتم پشت سرش روی مبل نشستم و شونه هاشو ماساژ میدادم.شل شل شده بود کم کم دستمو زیر کتفش بردم و از پایین پهلوهاش به بالا میمالیدم با هر دو دست گاهی سینه های سفتشو از بغل فشار میدادم تا جاییکه فقط سینه هاش توی دستم بود.نمیتونستم هر کدومش رو توی دستم جا بدم فقط محکم میمالیدم.اینطوری دیگه حال نمیداد دستمو بردم زیر لباسش و کمی زدمش بالا یک سوتین مشکی بسته بود.آروم بازش کردم و از پشت دستمو یواش یواش بردم زیر سینه هاش.سنگینی سینه هاش رو که توی دستم احساس کردم دیگه همه چیز رو فراموش کردم.حالا نوک سینه هاش توی دستم بود باهاشون بازی میکردم خیلی دوست داشتم رنگشون رو میدیدم.گفتم فرض کن من حسن شوهرتم؟/؟ گفت ای کاش حسن هم مثل تو بلد بود ماساژ بده؟؟/؟؟ رفتم جلوی پاهاش روی زمین نشستم گقتم پس پاهاتو از هم باز کن تا رونهاتو برات بمالم.دستمو بردم زیر دامنش و شروع به مالیدن کردم ولی بخاطر تنگی دامنش نمیتونستم زیاد پیشروی کنم.دامنشو تا بالای زانوهاش دادم بالا گفت نذاری فیلمو ببینماااااااا.گفتم تو نگاه کن منم ماساژت میدم.پاهاشو که از هم باز کردم این بار بیشتر باز شد بخاطر بالا رفتن دامنش شورتش سفیدش رو میدیدم.داخل رونهاش رو میمالیدم خیلی حال میداد کم کم انگشتم رو به کوووووووسش زدم چیزی نگفت انگشت اشاره ام روی کووووووسش بود دو تای دیگه روی رونش.دلمو زدم به دریا دیگه تموم انگشتهام جز شستم روی کوسش بود حالا فقط یک شورت بین من و کوسش بود.کم کم اونم زدم کنار و چوچولش رو مالیدم انگشتش توی دهنش بود نفس نفس میزد.شورتش خیس خیس شده بود گفت کسی نیاااااااااد؟؟/؟؟ گفتم نه نترس.پاهاشو روی مبل گذاشت طوریکه زانوهاش توی بغلش بود با صدایی لرزون گفت دیگه بسهههههه گفتم تازه اولشه.دامنش زیر باسنش رفته بود.شورتش رو زدم کنار کووووووووس سفید و بادکرده و صافش رو دیدم.گفتم اوه ه ه ه چقدر صافه؟//؟ یک نگاهی بهم انداخت و لبخندی زد گفت حموم بودم منم با دستم براش میمالیدم دستم خیس شده بود انگشتمو کردم داخل کوووووسش دستمو گرفت نکنم.کیررررررررم شق شده بود بلند شدم شلوارمو دراوردم گفتم الان که ناراحت بشه؟؟/؟؟ ولی حرکتی ازش ندیدم فقط یک نگاه کوچیک کرد و روش رو کرد به مانیتور.شلوار و شورتم رو همزمان دراوردم رفتم بین پاهاش دستهامو از زیر زانوهاش رد کردم و روی رونش رو گرفتم و کشیدمش جلوتر.ظاهرا خودش رو زده بود به بیخیالی.سر کیرررررررررم توف زدم گذاشتم جلوی کوووووووسش یکمی لای درز کوسش بالا پایین کردم بعد گذاشتم روی سوراخش کوووووسش و کردم توششششششششش یک اه ه ه ه ه کشید که نزدیک بود آبم بیاد وقی خوب همشو جا کردم شروع کردم جلو و عقب کردن کیرم.جووووووون عجب کووووووووس خوش تراش تپلی داشت لباسش رو کامل از تنش دراوردم اووووووف چه سینه های درشت خوش فرمی داشت از خوشگلی کوووووووس و سینه هاش نفهمیدم کی آبم اومد و تا قطره آخر توی کووووووسش ریختم بعد کیرمو از کوسش بیرون کشیدم شروع کردم به مالیدن کوسش همینطور آبم از کوسش بیرون میزد یکدفعه حس کردم رفتارش شکلی دیگه شد بللللللله داشت آبش میومد دستمو محکم فشار میداد و جیغی کشید از حرکت ایستاد آبش امده بود.بوسیدمش و غزاله هم ازم بابت ماساژ خوبم تشکر کرد گفت تا الان حسن هم اینطوری حال بهم نداده بود.ازم خواست که در این مورد با کسی حرفی نزنم و هروقت فرصتی پیش اومد همدیگه رو ماساژ بدیم.منم گفتم چشششششششم.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر