ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

جبران اشتباه

چند روز به سالگرد ازدواجمون مونده بود دو سال بود با هم زندگي ميکرديم
هيچ تنوعي توی زندگيم وجود نداشت هر شب ساعت 11 ميومد خونه و شام نخورده
ميگرفت ميخوابيد من فقط برای اين بودم که خونه رو جمع و جور کنم يادمه از
سال دوم دبيرستان با يکي از دوستهام به اسم ميترا درمورد سکس حرف ميزديم
ميترا برام درمورد کير حرف ميزد و من توی ذهنم يک کيرررررررر قشنگو مجسم
ميکردم يکروز با ميترا قرار گذاشتيم وقتي ازدواج کرديم بازم درمورد کير و
سکس با هم حرف بزنيم ولي اينبار درمورد کير و سکسهائي که با شوهرامون
داريم حرف بزنيم شوهرم هيچي درمورد دوستم و مخصوصا صحبتهائي که با هم
ميکنيم نميدونست ولي ميترا با شوهرش که يک آَدم مايه داري بود هيچ مشکلي
نداشت و اينطوري که خودش ميگفت درمورد صحبتهائي که با من ميکنه به شوهرشم
ميگه ميگفت شوهرش تقريبا هر شب باهاش سکس ميکنه و اونو خوب ارضا ميکنه از
ماجراهاي شبش بمن ميگفت ولي وقتيکه نوبت من ميشد نميدونستم چي بگم؟؟/؟؟
يک مشت چرت و پرت سر هم ميکردم تحويلش ميدادم ولي مشخص بود دارم کوس شعر
ميگم روز سالگرد ازدواجمون به سینا شوهرم گفتم شام بيا خونه و با هم شام
بخوريم اميدوار بودم لااقل اونشب بتونم يک سکس حسابي داشته باشم و بتونم
براي ميترا تعريف کنم و خودم هم حال کنم شام خوبي درست کردم همه چيز رو
آماده کردم و يک کيف پول قشنگ بعنوان هدیه براش خريدم ديگه همه چيز آماده
بود تا سر شام آرزوم رو بهش بگم ساعت 10 بود دل شوره عجيبي داشتم
ميترسيدم يکوقت نياد يا يادش رفته باشه مرتب اينجور فکرها از سرم میگذشت
ديگه مطمئن شده بودم نمياد شمعهاي سر ميز رو خاموش کردم اشک توی چشمهام
جمع شده بود نفسم سنگين بالا ميومد احساس ميکردم همه دارن توی سرم ميزنن
که تو يک آدم اضافه هستي احساس خستگي ميکردم انگار تموم خستگي اين دو سال
رو گذاشتن روی دوشم رفتم حموم تا بعدش بگيرم بخوابم دوست داشتم ديگه از
خواب بلند نشم لباسمو دراوردم نشستم توی وان و آب سرد رو باز کردم آب کم
کم رسيد به کوسم سردي آبو توی کوسم احساس کردم فکر ميکردم دارم ارضا ميشم
مسخرست نه؟/؟ آدم معني درست ارضا شدن رو هم ندونه؟/؟ دستم رو بردم طرف
کووووووسم آروم روی کوسم دست کشيدم يک لحظه آرزو کردم کاش شوهرم از اون
مردهائي بود که فقط ادم رو براي سکس ميخواد يک نفر که هر شب بتونه با
کررررررررير بزرگش منو به اوج برسونه برای من توی اون لحظه همون قطره هاي
آب سردم زياد بود گريم گرفت چشمهامو بستم و همينطور اشک ميريختم آه ه ه
خداااااااااا ديگه چشمهام داشت میسوخت انقدر اشک ريخته بودم که براي
چشمهام رمقي باقي نمونده بود داشت خوابم ميبرد يک نفر لبهامو بوسيد
ترسيدممممممممم؟/؟ چشمهامو به زحمت باز کردم وااااااییییییی باورم نميشد
سينا بود داشت لبهامو بوس ميکرد يک شاخه گل گذشت بين پام زد زیر گريه و
خودشو که لختم بود روم انداخت؟؟/؟؟ ميگفت منو ببخش من انقدر بفکر کار
بودم که حتي تو رو هم فراموش کردم سرشو گذاشت روی سينم منم سرشو توی بغل
گرفتم و بوسش کردم يکم که گذشت گفتم سينا جون دوست داري جبران کني؟/؟ گفت
آره عزیزم هر کاری بتونم برات میکنم يکم ساکت شدم و گفتم منو بکن با تعجب
پرسيد چيیییییی ؟/؟ دوباره گفتم منو بکنننننننننننننن يکم ساکت موند بعد
شورتشو دراورد بنظر ميرسيد ميخواست تموم بي توجهي که توی اين چند سال بمن
کرده بود رو يک شبه توی همون وان حموم جبران کنه سرشو برد پائين يک لحظه
بي حرکت بود بعد احساس کردم داره چشمهام بسته ميشه به زور چشمهامو که
تازه اشکهاش خشک شده بود رو باز کردم ديدم سينا داره با زبونش با کوسم
بازي ميکنه زبونش رو داخل کوسم ميکرد و ميچرخوند واااااااااییییییی
نميدونستم اينکار رو از کجا ياد گرفته بود؟/؟ دقيقا مثل کارهایي بود که
ميترا برام تعريف ميکرد با يک دستش داشت با چوچولم بازي ميکرد و با زبونش
کووووووووسم رو ليس ميزد و با يک دستش سعي ميکرد سينمو بگيره بدنم بي حس
شده بود و کنترلي نداشتم مثل يک مرده شده بودم که سينا هر کاری که
ميخواست ميتونست با من انجام بده يکدفعه يادم اومد ميترا تعريف ميکرد که
مردها از ساک زدن خيلي خوششون مياد و لذت ميبرن به سينا گفتم بسه نوبت
منه ميخوام برات بخورمشششششش و خودمو به زحمت از زير دستهاش کشيدم بيرون
و اونو خوابونم زير آروم يک دست به سينهاي قشنگش کشيدم و سرمو رسوندم به
کيررررررررش پشمهاشو زده بود و خيليم تميز بود خيلي تعجب کردم؟/؟ انگار
خودشو از قبل براي سکس با من آماده کرده بود؟/؟ خيلي روی اين موضوع وسواس
نشون ندادم و مشغول کار خودم شدم و کيرش رو گرفتم توی دستم ميخواستم خوب
لمسش کنم ميخواستم کمبود اين چند سال رو جبران کنم داشتم خوب نگاهش
ميکردم که صداي سينا دراومد گفت پس منتظر چي هستي اينم کيرررررررر بخورش
ديگهههههههه منم صبر نکردم و کردم توی دهنم آخ خ خ دهنم داغ شد
واااااااااایییییییییي چه طعمي داشت داشتم غش ميکردم از صداهائيکه سينا
از خودش در مياورد فهميدم داره لذت ميبره با دستم کيرش رو ميمالیدم کيرشو
از دهنم در مياوردم و دوباره ميکردم توش کيرشو به تموم صورتم و سینه هام
ميمالیدم صداي آه ه ه ه کردن سينا بلندتر شده بود کيرش مثل سنگ سفت و مثل
چوب دراز شده بود منتظر بودم کیرررررررررشو بفرسته توی کوووووووووسم ول
کن نبودم سير نميشدم تا سينا از جاش بلند شد بمن اشاره کرد که روی
زانوهام برم طوريکه کونم بياد بالا کوسم خيسسسسسس شده بود و خيلي داغ بود
تموم آب کوسم دورش برق ميزد ديدم سينا داره مياد نزديک کيرش رو توی دستش
گرفته بود و اومد نزديک با دستش کونم رو باز کرد و با يک انگشت کرد تو
کوسم و شروع کرد به انگشت کردنم اوووووووووووف بعد يک انگشت ديگش رو آورد
داخل و حرکت دستهاشو سريعتر کرد يکم اين کار رو ادامه داد کيرش يکم
خوابيده بود من دوباره براش خوردم تا شق شه اومد پشتم و يکم کيرش رو دور
کوسم چرخوند و سعي کرد که بکنه توشششششش چون کوسم خيلي تنگ بود به اين
راحتي نميرفتت توش خودم کمکش کردم تا بلاخره رفت توشششششش جوووووووووووون
واقعا کووووووووسم تنگ بود و وقتي ميخواست بکنه خيلي دردم ميگرفت و از
درد جيغم ميرفت هوا ديگه انقدر درد داشتم که تموم لذت اولش رو فراموش
کردم سينا که درد کشيدن منو ديد کيرش رو آروم دراورد و بازم با انگشت
داخل کوسم کرد و کیرشو توف زد دوباره سعي کرد دردش خيلي کمتر شده بود چند
بار دراورد و کرد توش تا درد تبديل به لذت شد سينا هم تندتر تلمبه ميزد
يکم به اين حالت کرد و بعد خودش خوابيد و منو نشوند روی کيرش منم کيرش رو
هل دادم با دست توی کوسم و روش تلمبه زدم اين کار رو حتي ميترا هم برام
تعريف نکرده بود يکم که من تلمبه زدم خسته شدم و به همون حالت سينا زیرم
شروع کرد به تلمبه زدن جيغم رفت هوا تنم لرزيد عرق کردم سردم شد از روی
سينا افتادم کنار به ارگاسم رسيده بودم سينا فهميد کيرشو کشيد بيرون و
تند جلق زد و آبش رو ريخت روم منم بيحال بودم بلند شد اومد طرفم لبهامو
دوباره بوسيد و با هم دوش گرفتيم اومدیم بیرون موقغ خواب ازش پرسيدم چه
جوري انقدر عوض شدی؟؟/؟؟ گفت شوهر ميترا با من صحبت کرد و فهمیدم چقدر در
اشتباه بودم و برات کم گذاشتم توی این مدت و یک بوسم کرد.پایان

3 نظرات:

matin گفت...

این داستان هم مثل داستانهای دیگت ردیف بود داداش مرسی از اینکه زحمت میکشی

ناشناس گفت...

kheyli az dastanato khondam amir jon. hamchenin dastanaye iranio
daste jofteton dard nakone babate i hame talasheton
kheyli doseton daram
.
in vaghean dastani bod ke eshgho tu ghalbe adam zende mikard
ye nevisande kheyli bas tabahor dashte bashe ke ehsase be in bozorgio tu dele khanande be vojod biare
. ghablan nazar dadam ke ghalebe webei ke in hame mohtavaye ghashang dareo taghir bedi
motshakeram ke b in mozoam tavajo kardi
.
mersi doste nazaninam
.
kash harfam zarei jobrane mohebate in zahmateto kone
.

ایرانی گفت...

عزیز آشنا و نازنین من ! ممنونم به خاطر پیام زیبا و پر احساسی که برامون فرستادی . پیامی که با تمام وجودت و احساس لطیفت نوشتی . هرچند که به خاطر یک داستان سکسی بود . اما سکسی همراه با عشق و احساس و عاطفه ..عشقی که زیر بنای زندگیه ..عشقی که به سکس جذابیت می بخشه . فاصله ها رو از بین می بره .این داستان جالبو من ننوشتم اما آن چه بیشتر از این داستان زیبا و احساس نویسنده اش زیباتره درک و احساس زیبای تو عزیزه .احساسی برگرفته از یک واقعیت زندگی و احساسی که به من نویسنده انگیزه ای خاص میده تا در آسمان دوستیها و نیاز ها به سوی اندیشه هایی در پرواز باشم که نگهدار خانه عشق و دوستیهای ما باشه . عید سعید فطر بر مسلمین مبارک دلهای همه تان شاد باد ..ایرانی

 

ابزار وبمستر