ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گناه درمانی قسمت هفتم

مینا گفت چرا بچه رو امل بار میاری بذار اجتماعی بشه.پری که از این دخالت
و خود شیرینیهای عمه جواد خسته شده بود برای اینکه لالش کند گفت چیه
اجتماعی بشه بره کوس عمه اشو بکنه؟/؟ مینا زیر لب گفت باشه طلبت و پری هم
که زمزمه اش را شنیده بود با خود گفت کجاش رو دیدی صبر کن برسیم مشهد
برات دارم خیال کردی صبر من زیاده.جواد به خانه برگشت و اون سه به مجلس
عروسی رفتند.با آنکه دهها زن نیمه پوشیده و پر و پاچه بیرون ریخته در آن
مجلس وجود داشت اما تمام نگاهها متوجه پری بود.زنی نا آشنا که انگار کون
خود را تبلیغ میکردعروس تنها فرزن صاحب خانه دختری 23 ساله و کارمند یکی
از بانکها بود دختری زیبا و قلمی که به زحمت وزنش به 50 کیلو میرسید اسمش
شیرین بود درست مثل خودش.پدرش شهرام هم کارمند بازنشسته شهرداری بود و از
بس تو خرید و فروش ملک و املاک افتاده بود وضعش توپ شده بود.هیکل دخترش
به او رفته بود درعوض همسرش شادی خانم خانه دار که او هم زنی زیبا بود
کمی از اونها چاقتر بود و داماد خوشت تیپ و چارشونه شون داریوش خان 25
ساله یک شرکت محصولات غذایی داشت که مسئول اصلی و رئیس و صاحب اختیار اون
شرکت بود بنظر نمیرسید که پدر و مادرعروس خیلی هم بیشتر از چهل سال سن
داشته باشند.از شروع مجلس او و داریوش چشم از هم برنمیداشتند منتهی چون
شاه دوماد نقل مجلس بود و رفتارش زیر ذره بین بقیه قرار داشت مجبور بود
هر چند ثانیه یک بار چشاشو بگردونه تا بقیه نفهمن که روی پری خانم زوم
کرده البته شادی خانم در بدو ورود اونها رو بهم معرفی کرده بود فضای مجلس
مثل روز روشن بود صدای امواج دریا در میان صدای ساز و آواز گم شده
بود.جاز و ارگ و ارکستر نوازندگان و خوانندگان مشغول بودند همه شاد و
سرمست بودند و هر کی راه میرفت منظور بیشتر زنها و دخترهاست داشت واسه
خودش میرقصید دخترها همه لباسهای بیا منو بکن پوشیده بودند.حتی دایی جان
مومن عروس هم شیک و پیک کرده بود یک کراوات قرمز فرانسوی عهد بوق ولی
خیلی شیک بسته بود.آهنگهای شاد ایرانی و رقص میهمانان مجلس را داغ کرده
بود پری و منوچهر و مینا هم به جمع رقاصان پیوستند و داماد هم بمحض دیدن
پری دست عروس را گرفت و به میان جمعیت رفت پری و داریوش چشم از هم
برنمیداشتند اما شاه داماد سیاست را رعایت میکرد اگه ده ثانیه به پری
نگاه میکرد سعی میکرد بقیه رو یه دو ثانیه ای هم که شده دید بزنه پری حتی
روسری اش را هم برداشته بود.پری و داریوش راز مشترکی را در نگاه هم
یافتند.داماد حسابی شق کرده بود.اصلا به این فکر نمیکرد اونیکه مثل فرشته
ها با لباس سپید عروسی با دنیایی از امید و آرزو پیشش وایستاده تا چند
ساعت دیگه میتونه همه مدل نیازشو برطرف کنه پری نگاه کوس دزدانه داریوش
را خوب شناخته بود در یکی از صحنه ها که جمعیت بهم فشرده شده بود داریوش
کیرش را از پشت شلوارش به کون باد کرده پری که اونم تو یه قفس چرمی همرنگ
خودش بود چسباند پری آهی کشید که تمنای داریوش را چند برابر کرد.کار
بجایی رسید که دیگر داریوش چشم از کون پری برنمیداشت در همین لحظات بود
که داریوش با گوشه چشم و تکان دادن سر و اشاره مختصر دست و انگشت قصد
داشت یه چیزایی به پری بگه و پری هم داشت فکر میکرد که خدایا این داره چی
میگه؟؟/؟؟ که با راه افتادن داریوش بسمت دستشویی مردانه موضوع را فهمید
جالب اینجا بود که بخاطرعروسیهای زیادی که فک و فامیل اینجا میگرفتند ته
حیاط سه تا دستشویی دیگه هم اضافه کرده بودن و دو تا دو تا اونها رو با
یه دیوار از هم جدا کرده زنونه مردونش کرده بودن یک دقیقه بعد پری
بدنبالش راه افتاد داریوش را در کنار دستشویی مردانه دید.هر یک
نمیدانستند سر صحبت را چگونه باز کنند.پری سکوت را شکست و با خنده گفت
شادوماد ما خسته نشد از بس اینور و اونو رو نگاه کرد یخورده عروس یاس
سفید خودتو دید بزن.- هر گلی یه بویی داره و خواستنی ترین گلها گلایی
هستند که هم زیبا باشن هم خوشبو.- فکر نمیکنی اون گلها صاحاب داشته
باشن.- خدا زیباییها و نعمت را برای این آفرید که همه از اون استفاده
کنن.پری حاضر جواب در جواب میخواست بگه اگه گل تو رو یکی دیگه بو کنه
یعنی همسر تو رو یکی دیگه بکنه ناراحت نمیشی که فوری پشیمون شد.احساس کرد
که شاید با بیان این جمله کار خراب بشه شما مردها همتون هیز و چشم چرونین
ناراحت نشی ها داریوش که از این جملات پری کیف کرده بود گفت اگه ما مردها
از شما تعریف نکنیم ناراحت نمیشین؟/؟ آخه اینقدر برجسته و خوشگل اومدی
بیرون دل همه رو بردی فقط میخواستی 4 تا زن تو رو ببینن؟/؟ منکه باورم
نمیشه.- تو که امشب بمرادت میرسی چرا آتیشت تنده؟؟/؟؟ داریوش سرش را از
گوشه دیوار دستشویی بیرون آورد تا دور دستها کسی را ندید لحظه ای کوتاه
لبان پری را بوسید و دستش را به کون باد کرده اش چسباند.- نکن یکی میاد
آبرومون میره تو که تا چند ساعت دیگه بخواسته ات میرسی داریوش که حشری
شده بود با همان نگاه و کلام التماس آمیزش میگفت مرادم تویی خواسته ام
تویی تا لذتی مثل تو وجود داره بقیه لذتها بدردم نمیخوره.پری حالی بحالی
شده بود و داریوش بخوبی متوجه این مسئله شده بود قسمت سخت و دشوار راه طی
شده بود مشکل جا هم نداشت مشکل این بود که چطوری برای یکساعتی هم که شده
خودشو از دست زن و جمعیت خلاص کنه.از فاصله حدودا 20 متری دید که یک نفر
بسمت دستشویی میاید و از بد شانسی مرد هم بود.به پری گفت موبایل داری؟/؟
- اره زود باش بده چون وقت سیو کردن نداشتند موبایلها را با هم عوض کردند
و داریوش سریع پری را بطرف یکی از دستشویی های مردانه هل داد و گفت وقتی
بغلی رفت داخل تو بیا بیرون و سریع رفت قرار بود با هماهنگی هم و برنامه
ریزی داریوش جیم بشن.دقایقی بعد پری منتظر بر روی صندلی نشسته بود که
گوشی موبایل بصدا درامد شانس آورد که منوچهر و مینا بغل دستش نبودند.-
ببین پری خانم از در میری بیرون صد متر بطرف راست که رفتی سمت چپش یه
کوچه داره اول کوچه یه پرشیا سفید پارک شده پشت رل هم یکی از دوستام
نشسته سوارش میشی تا من بیام ببین 5 دقیقه صبر کن بعدا حرکت کن من یخورده
زود بهت زنگ زدم اصلا وقتی بیای ما هر دو نفر اونجاییم دوستم ما رو به یه
جای امن میرسونه.داریوش و افشین که کارمند شرکت خودش بود از بچگی با هم
دوست بودند و در هر کاری یکرنگ و رفیق افشین که جایی سرش گرم بود با
اجازه داریوش قصد داشت که دیرتر بیاید که داریوش به او زنگ زد و از او
کمک خواست افشین به او گفت بشرطی شریک حقه بازیت میشم که منم بنوایی
برسم.- آخه پسر تو که کوس دور و ورت پره تازه اینم به هرکی بده نیست مردم
تا قاپشو دزدیدم شوهرش دکتره فکر کنم از بس سرش گرمه وقت نمیکنه به زنش
برسه - من این چیزها حالیم نمیشه- بهت قول نمیدم ولی اگه خودش نخواست
چی؟/؟ شاید نخواد بتو بده- اونو من یه کاریش میکنم تو از من دفاع کن بقیه
رو کاریت نباشه میدونم چه جوری بمالمش که بقیه آبشم بیاد- عجله نکن اول
من تنها میکنمش بعد هم اگه بتونیم سکس سه نفره هم داشته باشیم خوبه- تو
تنهایی بخوری و من؟/؟ باشه هر طوری جور شد قبول میکنم رضایت اونم خیلی
شرطه باید خیلی کار درست باشه که وسط مجلس عروسی مخت رو کار گرفته.داریوش
به او یاد داد که چکار کند از آنطرف پری چند دقیقه زودتر خارج شد تا مینا
و منوچهر موی دماغش نشوند افشین هم با عجله به میان مدعوین رفت و با رنگی
پریده و نفس نفس زنان در گوش داریوش چیزی گفت عروس خانم با ناراحتی گفت
چی شده؟/؟ هیچی عزیزم خودتو ناراحت نکن یه اتفاقی افتاده برای یه نیم
ساعتی باید برم شرکت فقط به هیشکی حتی به مامان بابا چیزی نگو ناراحت
میشن شرکت آتیش گرفته انبار بزرگ غذایی هم اونجاست من بیچاره میشم باید
زودتر برم ببینم چه خبره این نیم ساعته رو یه جوری سرشو هم بیار نذار کسی
بویی ببره و افشین و داریوش تلنگه رو بستند و زدند بچاک.کنار ماشین پری
منتظرشون بود پری و داریوش پشت نشسته بودند و افشین خان هم رانندگی میکرد
بدون آنکه کلمه ای بین آنان رد و بدل شود بمقصد رسیدن خانه ای ویلایی که
تا محل عروس دو سه دقیقه ای با ماشین راه بود.خانه مجردی به افشین تعلق
داشت به بزرگی خانه پدر زن داریوش نبود ولی بزرگ بود و ساحلش اختصاصی تر
موقع شنا هم کسی نبود و نمیتونست که تو رو دید بزنه البته از غریبه
ها.قبل از اینکه وارد خانه شوند افشین داریوش را به کناری کشید و گفت پسر
اینو از کجا پیداش کردی اگه منو به نوایی نرسونی رفاقت بیست ساله منو تو
هیچی میشه.- چی داری میگی دست منکه نیست شاید راضی نباشه شاید فقط کیر
منو میخواد.- چی داری میگی اونکه شوهرداره وقتی که کیر تو رو قبول کنه
کیر منو هم قبول میکنه براش چه فرقی میکنه منم مثل تو خوش تیپ و سر و
سینه دارم.پری متوجه حرفهایشان نمیشد ولی فهمیده بود که افشین برایش له
له میزند خوشش میامد که آنان بر سر او بحث میکنند- حالا برو دیگه من این
پایین توی ماشین میشینم و منتظر زنگت میمونم یادت نره چی گفتم.- یعنی
واسه یه کوس رفاقتمونو میفروشی؟/؟ نه بابا شوخی کردم فقط میخواستم بدونی
برام چقدر ارزش داره که حرفشو میزنم داریوش به او قول داد که هر کاری که
از دستش بربیاید برایش انجام دهد لحظاتی بعد پری و داریوش در کنار هم و
بر روی مبل نشسته بودند- به چی فکر میکنید پری خانم؟/؟ پری خنده اش گرفت
و در جواب گفت زن مردمو آوردی اینجا که این چیزها رو ازش بپرسی؟/؟ تازه
اینقدر هم رسمی و کتابی؟/؟ داریوش هم که داشت میخندید گفت آخه باید از
یجایی شروع میکردم.- تو که نیم ساعت پیش کنار دستشویی شروع کرده بودی
تعجب میکنم تو الان باید هیجان زنت اون دختر بیچاره رو داشته باشی .-
خیلی دلت واسش میسوزه خانم خوشگله؟/؟ اینو بدون درسته که دو سه سالی از
من بزرگتر نشون میدی ولی باور کن همین الانم حاضرم تو رو از چنگ شوهرت
دربیارم.- تو که درش آوردی پس واسه چی من اینجام؟/؟- نه منظورم این بود
با وجود دو سه سال اختلاف سنی و اینکه دختر نیستی حاضر بوده و هستم عقدت
کنم.- پری از شنیدن این حرفها بی اندازه لذت میبرد راستی راستی داریوش
فکر میکرد که اون ده سال از سن واقعی خودش کوچیکتره؟/؟ لحظاتی بعد پری را
که دیگر از خود بیخود شده بود بر روی دستان خود بلند کرد و او را طوری بر
روی تخت انداخت که بتواند کون قشنگش را ببیند یعنی بر روی شکم بر روی تخت
گذاشت بلوز سکسی و سوتین همرنگش را از تن درآورد او را از کمر به بالا
لخت کرده بود خود را هم لخت مادرزاد کرد.کیرش را که از مرز20 سانت هم
گذشته بود محکم به کون ورم کرده پری فشار داد البته از پشت شلوار پری
چشمانش را بسته بود و لذت میبرد فعلا خود را به داریوش سپرده بود که هر
کاری میخواهد با او انجام دهد.چند لحظه بعد داریوش شلوار و شورت نازکی را
که شبیه نخ بود را از پای پری درآورد.حالا هر دو لخت لخت بودند کون پری
اسیر چنگ و دندان و لب و زبان داریوش شده بود سرش را بر روی کونش گذاشت
دوست داشت با سر وارد کون پری شود مثل یک زن ناله میکرد بیشتر از صد تا
کوس و کون مختلف کرده بود ولی اینجور صدای ناله ها و اشکاش در نیومده بود
با کوسش ور رفت انگشتش را به داخل فرستاد و حشری ترش کرد.او را 180 درجه
برگرداند دیگر طاقباز شده بود.پری مست و بیهوش منتظر کیر بود خدایا من
این لقمه چرب و نرمو چطوری تحویل افشین بدم هنوز کارش تمام نشده حسودی
میکرد دوست داشت پری فقط از کیر او کیف کند حالا به بعدا کاری نداشت ولی
دوست داشت آنشب فقط متعلق بخودش باشد پاهای پری را از دو طرف باز
کرد.زبانش را بر روی کوس چرب و خیسش گذاشت.- خشکش کن عزیزم.داریوش با
دستمال کاغذی کوس چرب پری را خشک کرد طرز خشک کردنش هم طوری بود که پری
آه بلندی کشید و دوباره شروع کرد به لیسیدن پری به دو طرف کناره های تخت
و تشک چنگ می انداخت جیغ و دادهای زن گوش فلک را کر کرده بود.داریوش چند
دستمال کاغذی را تا کرد و بر روی دندانهای سفید و مروارید گونه پری قرار
داد تا هم احساس و شور و هیجان خود را تخلیه کند و هم جیغ و دادش را
بخواباند در حالیکه کیرش را تا انتها وارد کوس پری کرده بود بسرعت عقب و
جلو میکرد.تمام جاهای بدن زن را که در معرض دید قرار داشتند می
بوسید.پیشونی گونه ها لب سرسینه ها شکم ناف حتی چشمهاشم رو می بوسید.زیر
گردنش را که پر شده بود از بوی ادکلن خوشبو و ملایم سکسی و تحریک کننده
خیس خیس کرده بود.پری یه بار ابش اومده بود اما خیلی بخودش فشار آورد که
کاری کنه تا داریوش نفهمه و بکارش ادامه بده آخه دسته جمعی باید به مجلس
برمیگشتند اینکار براش خیلی سخت بود ولی در لحظه ای که داشت راضی میشد و
آبش میومد دو تا دستاشو مشت کرده بود و بخودش فشار میآورد.داریوش او را
دوباره بحالت اول برگرداند شکم پری بر روی تخت بود و او خود را بر روی زن
انداخت تمام ناحیه جلو و روی بدن پری کل ناحیه پشت بدن پری را پرس کرده
بود شبیه دو خط موازی که نه دو خط منطبق شده بودند دستهایش را دور کمر
پری حلقه زد او را بصورت سگی و دو زانو بالا آورد و به گاییدن کوسش ادامه
داد.اینبار پری نخواست و نتوانست که اشتیاقش را کنترل و پنهان کند در
حالیکه به تشک چنگ انداخته و بالش را محکم با دندانهایش گاز میگرفت و
فشار میداد با همان صدای خفه فریاد زد اووووووووومد قربون کیرررررررررت
برم اوووووووومد جووووووووون چه کیررررررررر کلفتی داری وااااااااای یک
ربع نشد که دو بار آبمو آوردی.- کوس تو هم خیلی کوچیک و تنگه.نزدیک بود
بگه من کوس به این تنگی و کوچولویی و خوشمزگی و لقمه ای تا حالا ندیده
بودم که فوری زبونشو پس کشید و بحرفش ادامه نداد.- من آب کیر کلفت و
سفتتو میخوااااااااااام همه رو خالی کن توی شکمم بریز توکووووووووسم نترس
من حامله نمیشم قرص میخورم و داریوش که مثل ریاضت کشیدها و مرتاضان هندی
خیلی بخودش فشار آورده بود و جلوگیری داشت هلاکش میکرد با تمام قوا و لذت
و هوس آبشو بشدت فواره ای که یهو شروع به جهش میکنه توی کوووووووووس پری
ریخت.پری خود را از او جدا کرد و کیرش را که پس مانده های منی به تنش
چسبیده بودند میک میزد با نوک زبانش نوک کیرش را می لیسید تمام وجود
داریوش سست شده بود.همچین سکسی را تا بحال نداشته بود و طعم شیرین چنین
لذتی را نچشیده بود کیرش دوباره به حداکثر شقیت خود رسیده بود و پری
همچنان برایش ساک میزد.هیچ ساک زنی تا کنون اینگونه برایش ساک نزده بود
پری با تمام وجود آنچنان کیر داریوش را میخورد و با تمام نقاط حساسش بازی
بازی میکرد که پس از چند بار اخ خ خ اخ خ خ کردن این بار با فشار شدید آب
کیرش را به دهان غنچه ای کوس مانند پری ریخت طوری هم نسبت بهم قرار گرفته
بودند که حتی یک قطره از آب داریوش هم حروم نشد و گوشت جان پری شد.چند
لحظه را با سکوت در کنار هم ارام گرفتند و داریوش با ملا یمت موهای پری
را نوازش میداد تازه به یادش افتاد که یکی هم اون پایین منتظر اوست.-
ببین این آقا افشین خیلی ازت تعریف میکنه خیلی ازت خوشش اومده.- خب که
چی؟/؟ فکر کردی من یه زن هر جایی ام شوهرم اگه بمن خیانت نمیکرد من....-
منظورت چیه؟/؟ فقط بخاطر تلافی بود که بمن کوس دادی؟/؟- نه عزیزم کدوم
زنیه که تو رو ببینه و عاشقت نشه.داشت زبون بازی رو از منوچهر یاد میگرفت
و یخورده هم ناز میکرد نمیخواست به این راحتیها خود را در اختیار آنان و
خواسته هایشان قرار دهد اولین و تنها دفعه ای که سکس دسته جمعی داشت به
زور و آن در خواجه ربیع و یک اتاق دخمه مانند ترسناک بود تازه اونروز
بخودش خیلی فشار آورده بود که اصلا به سکس فکر نکنه بدجوری هوس سکس سه
نفره و اینکه دو نفر با هم از وجودش لذت ببرند بسرش افتاده بود کوسش
بدجوری میخارید...ادامه دارد

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر