ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سکس با عمه زهرا

من الان 24 سالمه و عمه زهرا هم 25 سالشه یک هیکل درشت و یک کون قلمبه که وقتی شلوار پاشه خیلی جذابه و دل هر بیننده ای رو بخودش جلب میکرد سینه های درشت رنگ پوست سفید و خلاصه هیکل و قیافه جذابی داره داستانم برمیگرده به 6 سال قبل من خیلی به عمه زهرا علاقه داشتم طوریکه همیشه آرزو داشتم محرم نبودیم تا بتونم باهاش ازدواج کنم ولی چون این آرزو غیر ممکن بود همیشه دنبال راهی بودم تا بتونم خودمو بهش نزدیک کنم و از یک راهی حالی باهاش کنم به همین دلیل از همون موقع بیشتر از یک عمه باهاش رابطه صمیمی داشتم خونوادمون خیلی مذهبی هستن و خیلی هم روی این قضایا حساس من دیگه درسو بقیه چیزها رو فراموش کردم و دنبال رابطه با عمه جون بودم کم کم علاقمو به عمه جون ابراز میکردم البته بعنوان برادر زاده چون زهرا جون اهل هیچکاری نبود بهش میگفتم از همه خونواده و بقیه فقط او رو دوستدارم برای جلب اعتمادش دروغهایی سر هم میکردم و بعنوان راز دلم بهش میگفتم اون بیچاره هم باور میکرد و بیشتر بهم اعتماد میکرد بهم میگفت که تو اولین کسی هستی که من بهش اعتماد کردم و میخوام تا آخر عمر ازت جدا نشم و تموم راز دلش رو برام میگفت یواش یواش بهش نزدیک میشدم و موقع تعریف کردن دستهاشو توی دستام میگرفتم و فشار میدادم طوری شد که هر شب اون دیگه خونه ما میموند و با هم تا نزدیکهای صبح میشستیم و حرف میزدیم کم کم حرفهامو به سکسی کشیدم براش میگفتم که مردها چطوری ارضا میشن با چی بیشتر حال میکنن و... اونم اوایل خجالت میکشید و میگفت از اینجور حرفها نزن منم میگفتم دونستن اینجور چیزها برای هر کسی لازمه بهش قول دادم که سر فرصت یک فیلم سوپر بهش نشون بدم کم کم کنار هم دراز میکشیدیم البته بدون هیچ کار اضافه ای تا اینکه یکشب نزدیکهای 1شب بود کنار هم دراز کشیده بودیم و حرف میزدیم همه توی خونه خواب بودن و در اتاقم بسته بودیم من یواش یواش خودم رو بهش نزدیک کردم و دستمو انداختم دور گردنش که یکدفعه ترسید و دستمو گرفت توی دستش و یواش طوریکه من ناراحت نشم کنار زد من از رو نرفتم و دوباره روی پهلو روم بطرف زهرا جون خوابیدم و دستمو دور گردنش انداختم اینبار اصلا به روی خودش نیاورد واسه اینکه منو ناراحت نکنه همچنین شبهای بعد که همینطور ادامه پیدا کرد و منو اون رو بهم دراز کشیده و دستامونم دور گردن همدیگه حلقه شده بود یواش یواش دستامو به سینه هاش میچسبوندم احساس میکردم زهرا جون هم خیلی توی کفه خیلی احساس خوبی بهم دست میداد کم کم که رومون بهم بازتر شد صحبت سینه هاش رو هم پیش میکشیدم آشکارا دست روی سینه هاش میکشیدم اونم معلوم بود که بدش نمیومد ولی خیلی اظهار نا رضایتی میکرد و میگفت که زشته و از لحاظ شرعی مشکل داره منم با زبون چربی که داشتم خامش میکردم میگفتم هیچ مشکلی نداره اونم حرفمو باور میکرد و ادامه میدادیم یواش یواش خودمو بهش میچسبوندم تا کیرمو که سیخ میشد به بدنش بخوره و لمسش کنه یکشب بهش گفتم دوست دارم سینه هاتو ببینم خیلی ناراحت شد گفت که این کارو نکن اما هرطوری بود راضیش کردم تا در بیاره دکمه پیرهنشو که باز کرد دیدم سوتین مشکی تنش بود با کلی خجالت سوتین رو باز کردم وااااااااااایییییی دیدم یک چیزی به سفیدی برف از زیرش اومد بیرون نزدیک بود از خوشحالی غش کنم اولین بار بود تونسته بودم یک مخ بزنم دو تا سینه سفید برفی خشگل یک خانمو ببینم سینه هاشو توی دستهام گرفتم و با دستهام میمالیدمش متوجه یک اووووووووف شدم بلللللللللله عمه زهرا خوشش اومده بود ولی به ظاهر اظهار نارضایتی میکرد یک شب دیگه هم که رفته بود خونه یک عمه دیگم بهم زنگ زد و گفت اونها رفتن مسافرت و خودش تنها خونست و من برم پیشش تا نترسه منم یک فیلم سوپر برداشتم فورا رفتم اونجا وقتی شامو خوردیم بهش گفتم دوست داری فیلم سوپر برات بذارم توی کامپیوتر ببینی؟؟/؟/ جواب داد دوست دارم ولی روم نمیشه و میخوام تنها باشم منم قبول کردم فیلمو براش گذاشتم رفتم توی یک اتاق دیگه متاسفانه نشد ببینم چه عکس العملی نشون میده موقع دیدن فیلم وقتیکه فیلم تموم شد رفتم پیشش دیدم رنگش سرخ شده ولی بروم نیاوردم گفتم چطور بود؟/؟ گفت کثافتها چه چیزهایی میسازن گفتم آره خیلی کثافتن موقع خواب شد گفتم امشب میخوام کنار هم بخوابیم میدونستم خیلی حشری شده چیزی نگفت منتظر شدم تا اون رفت خوابید منم بلافاصله رفتم کنارش خوابیدم بغلش کردم و شروع کردم به صحبت و مخزنی همیشگی بهش گفتم من خیلی حالم بده پرسید چته؟/؟ بهش فهموندم جلق نیاز دارم تا خالی شم گفت خوب بلند شو برو توی دسشویی و کارت رو بکن بیا بخواب بهش گیر دادم گفتم اینجوری دردی دوا نمیشه و آبم نمیاد میخوام تو کیرم رو دستمالی کنی تا آبم بیاد با دیدن فیلم سوپر حشریم بود ولی باز خودداری میکرد هر طوری بود راضیش کردم آروم دستشو آورد طرف شلوارم و از روی شلوار کیررررررمو مالید گفتم نمیشه باید از داخل شورت بمالیش یواش دستش رو برد توی شورتم کیرم از بس باد کرده بود داشت میترکید خایه هام رو گرفت و میمالید گفتم عمه اصل کاری رو بگیر؟/؟ گفت خجالت میکشم آخرم راضی شد کیرمو گرفت و شروع کرد به مالیدن و جلق زدن برای برادر زادش منکه اینگار توی بهشت بودم درجا آبم اومد و همه آبم ریخت توی شورتم و یکم ریخت توی دست عمه زهرا.یکدفعه متوجه شدم به به عمه زهرا شلوار و شورت پاش نیست و فقط یک دامن خالی پاشه منم یواش دستمو بردم روی پاهاش و مالیدمش اونم چیزی نگفت و ساکت مونده بود ببینه من چیکار میکنم؟؟/؟؟ رونهاشو میمالیدم تا اینکه رسیم نزدیکهای کوسش آروم دستمو بردم بالا تا اینکه رسیدم بجای حساس که دستمو گرفت گفتم فقط میخوام مثل خودت جلق برات بزنم تا تو هم بی بهره نمونی اولش من و من کرد ولی آخر گفت کارتو بکن دستمو گذاشتم روی چوچولش و شروع به مالیدن کردم با آه ه ه و اووووووف خونه رو گذاشت روی سرش منم بیشتر میمالیدم کوووووووووووس عمه جونم رو تا اینکه تموم بدنش لرزید و یک جیغ آروم کشید ولی من دست بردار نبودم و محکمتر میمالیدم کیرررررررررم رو درآوردم و توی دستش گذاشتم گفتم بازم بمالش کم کم کل وزنم رو انداختم روی بدنش و همینجور که روش بودم با پاهام پاهاشو باز کردم و کیرمو گذاشتم جلوی کووووووووووسش که یکدفعه جا خورد گفت این دیگه نهههههههههههه گفتم کاری نمیخوام کنم فقط یکم میمالم روش گفت میترسم آبرومون میرهاااااااااااا گفتم نترس خودم مواظبم یکم کیرک رو روی کوسش مالیدم صداش بلندتر شد و برای بار دوم ارضا شد گفتم روی شکم بخواب تا از کوووون بهت حال بدم براش توضیح دادم که از کون هیچ مشکلی پیش نمیاد و دردی هم نداره با اصرار من قبول کرد و روی شکم خوابید و کونش رو بالا داد یکم توف زدم به سر کیرم و اون رو گذاشتم دم سوراخ کونش آروم فشار دادم توششششششششش تا سر کیرم رفت توش داد زد وااااااااااایییییی پاره شدمممممممم درش بیارررررر مردمممممممممم من به زور گرفتمش گفتم همین اولش یکذره درد داره بعدش درد نداره و درجا همش رو تا ته فرستادم توی کونش وای بدبخت بیهوش شد یکم آب که کنارم بود رو بصورتش زدم تا سرحال شد شروع کرد به داد و بیداد و گریه کردن کردن اعتنا نکردم و آروم شروع به تلمبه زدن کردم کم کم دردش کمتر شد و از این سکس لذت میبرد و برای بار سوم ارضا شد همون لحظه منم تموم آب کیرم رو ریختم توی کونش بعد از یکم استراحت یکبار دیگه به درخواست خودش از کون کردمش بعد از اون تا پارسال که 6 سال از اونموقع میگذره تقریبا هفته ای یکبار از کون میکردمش تا اینکه پارسال ازدواج کرد بعد از ازدواجم هر وقت فرصت میشه میاد خونمون توی یک فرصت هم از کون و هم از کوس میکنمش.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر