ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تابو

این داستان چون قشنگ بود من کپی کردم و با کمی تصحیح لغات برای اونهاییکه
نخوندنش میزارم از نویسنده محترم داستان هم از طرف خودم همینجا تشکر
میکنم.نمیدانم باید از کجا شروع کنم نزدیک به 2 ساله که میخواهم این
موارد را بنویسم ولی هر بار که شروع به نوشتن میکنم پس از نوشتن چند سطر
منصرف میشوم بارها پیش خودم فکر کردم اگر کسی این متن را بخواند نسبت بمن
چه فکری خواهد کرد ولی باز که مینشینم و فکر میکنم میگویم مگر کسی مرا
میشناسد؟/؟ و از کجا معلوم که بین این همه آدم حتما هستند کسانیکه شرایط
منو تجربه کردند از اینرو تصمیم گرفتم که بالاخره هر چیزی توی سینم هست
بنویسم حالا هر کی هر قضاوتی میخواهد بکند خوشحال میشوم اگر واقعا زن یا
دختری این تجربه را داشتن نظرش رو بگوید البته فقط با کسایی چت میکنم که
ثابت کنند دختر یا زن هستند من یک زن 51 ساله به اسم مینو هستم که نزدیک
به 20 ساله همراه پسرم شروین 27 ساله و دخترم شیوا 22 ساله در کشور آلمان
و شهر هامبورگ زندگی میکنم در سن 22 سالگی با شوهرم در ایران ازدواج کردم
و یکسال بعد شروین پسرم بدنیا اومد از روز اول ازدواجم رابطه خوبی با
شوهرم نداشتم چون خونواده من بخاطر اینکه من همیشه دختر شیطونی بودم به
تنگ اومده بودن و به زور منو شوهر دادن من قبل ازدواجم 6-7 تا دوست پسر
عوض کرده بودم و با همشون هم سکس داشتم و کلا سکس قسمت عمده زندگی منو
تشکیل میداد به همین خاطر در سن 28 سالگی از شوهرم طلاق گرفتم و از اونجا
که پدرم فوت شده بود و ارثیه خوبی بمن رسیده بود از مهریه شوهرم چشم پوشی
کردم و با توافق شوهرم با پسرم به آلمان اومدم پس از 3 ماه در یک شرکت
مواد غذایی مشغول بکار شدم یک مدت بعد هم با یک مرد ایرانی آشنا شدم و پس
از 5 ماه ازدواج کردم از اون صاحب یک دختر بنام شیوا شدم ولی 3 سال بعد
بعلت بیکاری شوهرم و اینکه فقط چشم به پولهای من و سودی که از بانک ایران
میگرفتم و مامانم میفرستاد دوخته بود طلاق گرفتم و از شهر هامبورگ به
فرانکفورت رفتم و در اونجا یک خونه ویلایی دوبلکس که شامل 3 اتاق خواب و
یک حیاط بهمراه یک استخر کوچیک داشت خریدم حالا لازمه یکم از خودم بگم من
یک زن با قد 1.78 با وزن 72 با موهای بلند که گاهی مشکی و گاهی شرابی رنگ
میکنم سایز سینم 90 و سه سال پیش هم عمل زیبایی انجام دادم پاهای کشیده
تو پر و یک کون برجسته هم دارم بعد از طلاق از شوهر دومم با دو سه نفر
دوست شدم که اکثرا از من کوچیکتر بودن اگه بخوام از رابطه خودم و بچه هام
تعریف کنم باید بگم که همیشه با بچه هام راحت بودم و درباره کوچکترین
مسائل زندگی باهاشون مشورت میکردم پیششون لباس باز میپوشیدم و یا لباس
عوض میکردم با دوست پسرهای دخترم و دوست دخترهای پسرم مثل خودشون رفتار
میکردم و باهاشون توی استخر خونمون شنا میکردم حتی زمانیکه اونها کوچیکتر
بودن یعنی تا سن 17-18 سالگی من ازادانه دوست پسرهای خودم رو خونه
میاوردم ولی هیچوقت در منزل خودمون باهاشون سکس نمیکردم رابطه ام با شیوا
خیلی خیلی نزدیکتر بود و تقریبا در همه مسایل سکسی با هم حرف میزدیم حتی
بعضی وقتها به شوخی از دوست پسرها و سایز آلتشون و کارهایی که میکردیم با
هم صحبت میکردیم شیوا هم کوچیکترین مسائلش رو با من درمیون میذاشت و حتی
وقتیکه 17 سالش بود و با یک پسر دوست بود و پردش رو زده بود با من درمیون
گذاشت این رابطه بین پسرم شروین و دخترم شیوا هم تا حدی وجود داشت اونها
تا سن14-15 سالگی پیش هم لخت میشدن با هم شنا میکردن و حتی پیش اومده که
با هم حموم هم رفتن البته شیوا خیلی پر رو تر رفتار میکنه و بارها تا
همین اواخرم با شورت و یکی دو بارم اتفاقی بدون سوتین پیش شروین مانور
داده از اونجا که توی یک کشور اروپایی زندگی میکردیم و بچه های منم با
همون فرهنگ بزرگ میشدن زیاد سخت نمیگرفتم شروین و شیوا هم مثل خود
آلمانیها بزرگ میشدن شیوا دخترم تماما بمن رفته یک دختر قد بلند و سکسی
که میتونم به جرات بگم آرزوی هر مردی داشتن اونه با یک هیکل متوسط سینه
های سایز 75 سفت باسن متوسط و یک کس کوچیک که من بعضی وقتها تعجب میکنم
چطوری شیوا سکس میکنه؟؟/؟؟ موهایی به رنگ قهوه ای تیره و پسرم شروین که
اونم قد بلند با موهای مشکی و خوش هیکل که تا حالا 5-6 تا دوست دختر عوض
کرده و همچنان دل هر دختری رو میبره زندگی ما ادامه داشت تا اینکه شروین
به دانشگاه رفت و شیوا هم درسش رو تموم کرد و مشغول بکار شد منم در سن50
سالگی دست از کار کشیدم و بیشتر وقتم رو در خونه یا با دو تا دوست خانمی
که داشتم میگذروندم یک مدتی بود که هیچگونه رابطه سکسی هم با کسی نداشتم
و باعث شده بود که یک مقدار عصبی باشم تا اینکه یکروز اتفاقی افتاد و
جریان زندگی منو عوض کرد حس شهوت و سکس رو دوباره بمن برگردوند جریان از
این قرار بود که پسرم دانشگاه رو تموم کرده بود و مشغول بکار شده بود تا
اینکه یکی از روزهایی که دوست دخترش رو که یک دختر دانشجوی مراکشی فوق
العاده سکسی بنام ماها بود به خونه آورد و پس از یک مقدار صحبت و نوشیدن
قهوه رفتن استخر برای شنا منم که کاری نداشتم به اتاقم رفتم و روی تخت
دراز کشیدم و مشغول کتاب خوندن شدم یک یک ساعتی گذشت بلند شدم که برای
پسرم و دوست دخترش شربت ببرم وقتی از آشپزخونه بیرون اومدم تا به حیاط
برم یکدفعه چشمم افتاد کنار استخر که دیدم شروین کنار استخر نشسته و
پاهاشو انداخته توی آب و ماها توی آب ایستاده و داره برای شروین ساک
میزنه باورم نمیشد گیج شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم؟/؟ البته بارها
شده بود که شروین با دوست دخترهاش توی اتاقش سکس کنه ولی تا حالا همچین
صحنه ای ندیده بودم پس از چند ثانیه که مبهوت نگاه کردن بودم سینی شربتو
گذاشتم روی میز و رفتم طبقه بالا و از اتاق شیوا که دید خوبی به استخر
داشت از پشت پرده شروع به نگاه کردن کردم با اینکه فاصله یک مقدار زیاد
بود ولی کیر شروین کاملا مشخص بود باورم نمیشد این کیر پسرمه که میبینم
؟/؟ بقدری کلفت و بزرگ بود که از دور هم خودنمایی میکرد با خودم فکر کردم
چرا تا حالا با اینکه بارها شروین رو لخت دیده بودم به کیرش توجه
نکردم؟/؟ ناخودآَگاه دستمو بردم طرف کسم و از روی دامن شروع به مالیدن
کردم یک آن پشیمون شدم که چرا اینکارو میکنم و بهتره برگردم اتاقم و به
کارهام برسم ولی حس کنجکاوی مانع میشد و دوباره با دقت شروع کردم به نگاه
کردن هر از چند گاهی شروین یک نگاهی به خونه میکرد معلوم بود میترسید که
من یکدفعه بیرون نرم خلاصه این وضعیت تا 7-8 دقیقه ادامه داشت و دختره
ساک میزد و منم با کسم ور میرفتم تا اینکه احساس کردم آب شروین اومد بلند
شدن و رفتن زیر دوش حیاط منم سریع به طبقه پایین رفتم و وقتی مطمئن شدم
کارشون تموم شده سینی شربتو برداشتم و رفتم پیششون دیدم روی تخت کنار
استخر دراز کشیدن اونشب من تا صبح نخوابیدم و صحنه ساک زدن دختره و کیر
شروین رو مجسم میکردم نمیفهمیدم چرا؟/؟ ولی یک حس و یک کششی نسبت به پسرم
پیدا کرده بودم و ناخودآگاه انقدر کس و سینمو مالیدم که ارضا شدم از روز
بعد دوباره احساس سکس و سکسی بودن در من ایجاد شد روز بعد به آرایشگاه
رفتم و موهامو مشکی خرمایی رنگ کردم ناخنهام رو درست کردم و اپیلاسیون
کردم رفتم پیش صمیمی ترین دوستم سوزی که پس از مرگ شوهرش تنها زندگی
میکرد با من و من کردن بهش فهموندم هوس سکس کردم کسی رو سراغ نداری؟/؟
سوزی گفت چی شده دوباره شیطونیت گل کرده؟/؟ منم گفتم یک مدت سکس نداشتم
عصبی هستم سوزی گفت چرا یک پسره هست که باهاش رابطه داره زنگ میزنه بیاد
نزدیک به دو ساعت بعدش سر و کله پسره پیدا شد اونروز انقدر حشری بودم دو
بار سکس کردم و ناخودآگاه موقع سکس شروین و کیرش و صحنه ساک زدن ماها رو
مجسم میکردم خلاصه اونروز گذشت من روز به روز رفتارم توی خونه وقیح تر
میشد تاپهای نازک و توری میپوشیدم دامن کوتاه تنم میکردم و موقع لباس عوض
کردن در اتاقمو نمیبستم با شورت میگشتم و موقع شنا هم مایوهایی میپوشیدم
که تموم بدنم بیرون میزد البته چون اکثرا با بچه هام راحت بودم زیاد جلب
توجه نمیکردم روزها که شروین و شیوا سر کار بودن بیشتر از10 بار جلوی
آینه خودم رو برانداز میکردم شورتهای سکسی لامبادایی امتحان میکردم و با
چند تا فیلم سکسی که خریده بودم و اکثرا موضوع اونها سکس زنهای مسن و
پسرهای جوون بود با قرار دادن خودم بجای هنر پیشه های فیلم خود ارضایی
میکردم وقتی هم که شروین خونه بود چهار چشمی به شلوارک یا شورتش نگاه
میکردم و یا بعضی وقتها که شروین نبود و منو شیوا با هم استخر میرفتیم و
معمولا بالا تنه لخت بود به اندام شیوا نگاه میکردم خلاصه هر کاری میکردم
تا یکجوری نظر شروین رو نسبت به حرکاتم جلب کنم چند بارم کارهایی رو به
عمد انجام میدادم مثلا یکبار حموم رفتم و شروین رو صدا زدم که حولم رو
بیاره وقتی حولم رو آورد طوری ایستادم تا سینهام رو ببینه یا چند بار شب
وقتی شروین داشت تلویزیون نگاه میکرد با یک شورت و تاپ از جلوش رد میشدم
و به آشپزخونه یا توالت میرفتم و زیر چشمی شروین رو میپاییدم که اونم منو
نگاه میکنه؟/؟ یکروز منو شروین خونه تنها بودیم با هم رفتیم استخر من یک
مایو دو تیکه زرد رنگ پوشیده بودم که وقتی خیس شد سینه و کسم از زیرش
معلوم بود اونروز من توی استخر کلی با شروین شوخی کردم شروین هم چند بار
منو از پشت بغل کرد و منو توی آب پرت میکرد که هر وقت اینکارو میکرد
کیرشو روی کونم احساس میکردم و متوجه میشدم شروینم از عمد اینکارو میکنه
البته میگم چون همیشه با هم راحت بودیم و اینکارها رو میکردیم زیاد
مصنوعی نبود فقط فرقش با بقیه دفعات این بود که من خودم با حس خاصی این
کارها رو میکردم تا اینکه یکروز دیگه که منو شروین استخر بودیم اتفاق
مهمی رخ داد اونروز منو شروین طبق معمول شنا کردیم و بعد از یکساعت من از
آب خارج شدم و روی تخت دراز کشیدم شروین گفت میره دوش بگیره و بره بیرون
که منم گفتم عزیزم برو در حیاط رو ببیند میخوام آَفتاب بگیرم به این معنی
بود که میخواستم بالا تنه مایوم رو دربیارم شروین رفت توی خونه و منم
سوتین رو دراوردم و روی تخت دراز کشیدم یک حس خاصی بمن میگفت که شروین از
یک جایی حتما دید میزنه بخاطر همین عینک آفتابیم رو گذاشتم و زیر چشمی
پنجره های اتاق خوابها رو نگاه میکردم و از اینکه شروین احتمالا سینه هام
رو لخت میبینه خود بخود حشری میشدم و با دستم سینه هامو میمالیدم با دقت
پنجر های اتاق خواب شیوا و شروین رو نگاه میکردم ولی چیز خاصی دستگیرم
نشد نیم ساعتی گذشت و چون آفتاب غروب میکرد تصمیم گرفتم برم خونه از به
همین خاطر حوله و سوتین مایوم رو برداشتم و رفتم داخل و طبقه بالا تا برم
حموم نزدیک حموم که رسیدم دیدم در حموم بازه و شروین با یک شورت ایستاده
و صورتش رو اصلاح میکنه منکه یکمقدار جا خورده بودم و فکر میکردم شروین
بیرون رفته و یکم هم هول شده بودم گفتم شروین جان هنوز نرفتی؟/؟ شروین
نگاهی بمن و سینه های لختم کرد و گفت نه داشتم اصلاح میکردم بعد دوش
بگیرم برم منم که فرصت رو مناسب دیدم گفتم آخه میخواستم دوش بگیرم شروین
گفت باشه تو دوش بگیر بعدش من میرم دوش بگیرم منم رفتم پرده حموم رو
کشیدم گفتم اگه دوست داری بیا تو هم دوش بگیر؟/؟ شروین انگار از خدا
خواسته بود سریع گفت باشه من شیر آب رو باز کردم و با مایو ایستادم زیر
دوش شروین کارش تموم شد گفت مامان بیام؟/؟ گفتم بیا و پشتم رو کردم بهش
شروین پرده رو کنار زد و اومد پشتم ایستاد قلبم بشدت میزد نمیدونستم
چیکار کنم؟/؟ خودمو یک مقدار کشیدم کنار گفتم عزیزم بیا زیر دوش شروینم
اومد زیر دوش موهاشو خیس کرد و رفت عقب شامپو ریخت روی موهاش و چشمهاشو
بست و شروع به مالیدن سرش کرد منم داشتم نگاهش میکردم و چشم از کیرش که
زیر شورت سفیدش کاملا برجسته و معلوم بود برنمیداشتم شروین رفت زیر دوش و
موهاشو شست اومد کنار و من سرمو شامپو زدم و رفتم زیر دوش چون دیگه
خجالتم ریخته بود طوری زیر دوش ایستادم که شروین میتونست سینه هامو ببینه
توی همون حین که چشمهامو بسته بودم و زیر دوش بودم گفتم شروین جان اون
کیسه رو بردار کمرم رو کیسه بکش شروین هم یک چشمممممم گفت و شروع کرد
کمرم رو کیسه کشیدن بقدری حس خوبی داشتم میخواستم اون لحضه ها تموم نشه و
ناخودآگاه به شروین گفتم عزیزم خیلی واردی چرا تا حالا مامانتو کیسه
نمیکشیدی؟/؟ شروین گفت کی از من خواستی و من نکردم؟/؟ منم خندیدم گفتم از
این به بعد همیشه میگم بیای کیسه بکشی از اینکه این حرفها رو زده بودم
احساس خوب و پیروزی میکردم بعد که کیسه کشیدن شروین تموم شد رفتم کنار
گفتم بیا زیر دوش خودتو بشور‎ برو بیرون شروینم اومد زیر دوش خودشو آب
کشید گفتم شورتت رو دربیار من میشورم شروین پشتشو کرد بمن شورتشو دراورد
یکمقدار زیر آب موند و بعد پرده رو زد کنار و رفت که حولش رو برداره من
واسه چند لحظه کیرشو که نیمه شق و آویزون بود دیدم منم دیدم شروین داره
میره مایوم رو کندم مشغول دوش گرفتن شدم شروین حولش رو پیچید دور خودش
رفت طرف در که بره بیرون یکدفعه برگشت طرف من و مثل برق گرفته ها گفت
مامان مثل اینکه شیوا اومده؟/؟ من یکم هول شده بودم سرمو از پرده بیرون
آوردم گفتم چیییییییی؟/؟ گفت صدا میاد مثل اینکه شیوا اومده گفتم اشکالی
نداره من اول میرم بیرون میگم اومده بودم پشت تو رو کیسه بکشم و همونطور
لخت و هول هولکی از پشت پرده رفتم بیرون و جلوی شروین که ذل زده بود به
بدن لختم مایوم رو پوشیدم و آروم به شروین گفتم تو پنج دقیقه دیگه بیا
بیرون و حولم رو پیچیدم دورم رفتم بیرون دیدم شیوا توی آشپزخونه قهوه
درست میکنه گفتم کی اومدی؟/؟ شیوا گفت یک 5 دقیقه ای میشه منم واسه اینکه
ضایع نشه گفتم منو شروین هم استخر بودیم کمر شروین جوش زده بود رفتم کیسه
کشیدم دیدم شیوا هیچ عکس العملی نشون نداد و خیلی عادی برخورد کرد و فقط
گفت مامان همیشه شروین ارجعیت داره برای تو پس کمر منم کیسه میکشی؟/؟
گفتم عزیزم بزار شروین بیاد بیرون من باید برم حموم تو هم بیا مال تو رو
هم بکشم آفرین دختر خوب واسه منم یک قهوه درست کن نشستیم قهوه خوردیم که
شروین اومد پایین خداحافظی کرد و رفت منم به شیوا گفتم میرم حموم بیا و
رفتم حموم لخت شدم رفتم زیر دوش شیوا هم پشت سر من اومد و لخت شد منو
شیوا بارها با هم لخت حموم میرفتیم من کیسه رو صابونی کردم و شروع کردم
کیسه کشیدن و با شیوا حرف زدن و چند بار هم به شوخی سینه هاشو وشگون
میگرفتم شیوا هم که کلا پر رو تر از شروین بود همون کارها رو با من میکرد
و سینه هامو محکم میگرفت و میخندید گفتم شیوا آروم سینه هام درد
گرفت.شیوا: من قربون سینه های مامانم برم که انقدر سفت و خوشگلن.من:همچین
میگی انگار مال خودت سفت نیستن؟/؟ شیوا: مال تو کجا مال من کجا.دوباره
سینه هامو محکم چنگ انداخت که خیلی درد گرفت من بلند داد زدم بسهههههههه
شیوا درد گرفت شیوا: آخه مامان از وقتی عمل کردی خیلی ناز شده آدم دلش
میخواد چنگ بندازه شروین خودشو خب کنترل کرده(خنده).من: شیوا خیلی بی
حیایی من پیش شروین که لخت نمیشم؟/؟ شیوا خودشو لوس کرد گفت راستشو بگو
یعنی با هم حموم میایید لخت نمیشین؟/؟ من: شیوا من بعد از چند سال برای
اولین بار با شروین حموم اومدم.شیوا: مامان تو که امل نبودی.من: شیوا به
تو چه؟/؟ تازه اون پسرمه هر کاری بخوام میکنم حسودیت میشه؟/؟ شیوا منو
بغل کرد گفت مامان شوخی میکنم چرا ناراحت میشی هر کاری دلت میخواد بکن
مگه من و تو از این حرفها داریم تو مامان گل و ناز منی اصلا پسرت مال
خودت به من چه و منو بوسید.من: شیوا یک چیزی بگم قول میدی لو ندی؟/؟
شیوا: چی مامان؟؟/؟؟ من: شیوا اونروز یک چیزی دیدم.شیوا: چیییییی
مامان؟؟/؟؟ من: چند روز پیش شروین رو ماها توی استخر بودن من شروین رو
لخت دیدم.شیوا: مامان مگه لخت شنا میکردن؟/؟ من: نههههه شیوا ماها کنار
استخر داشت واسه شروین ساک میزد. شیوا: جدی میگی مامان پس تو کجا بودی
چطوری دیدی؟/؟ من: توی اتاقم خوابیده بودم بلند شدم خواستم براشون شربت
ببرم او صحنه رو دیدم.شیوا: وااااااااای مامان پس حسابی فیلم سکسی نگاه
کردی؟/؟ من: چه جورم باورت نمیشه لامصب کیرش رو ندیده بودم هیولا
بود.شیوا: مامان شروین از بچگی هم کیرش بزرگ بود یادت نیست؟/؟ تازه مایو
هم که میپوشه معلومه که باید بزرگ باشه.من: آره شیوا خیلی بزرگه.خلاصه با
هم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و هر کدوممون مشغول به کارهای خودمون شدیم
اونشب من خوابم نمیومد و با شیوا تا دیر وقت نشستیم و صحبت کردیم از همه
چیز و بیشتر صحبتمون درباره سکس و دوست پسرهای شیوا بود شیوا بمن گفت
مامان تو چرا دیگه دوست پسر نمیگیری؟/؟ گفتم شیوا چون اولا شما بزرگ شدین
و من خجالت میکشم دوما دوست پسر داشتن که فقط دردسره و من خجالت میکشم
کسی رو بیارم خونه شیوا گفت مامان خوشگلم تو دوست پسر رو پیدا کن منم
هواتو دارم گفتم شیوا چی میگی؟/؟ گفت مامان حالتو بکن این حرفها قدیمیه
چند روزی گذشت و من هر روز سکسی تر و پر رو تر میشدم روزی میشد که چند
بار با دیلدو (کیر مصنوعی) خود ارضایی میکردم تا اینکه شروین گفت از طرف
شرکتش میبایست برای دو روز به ماموریت بره از شنیدن اینکه شروین میره کمی
ناراحت شدم ولی از طرفی موقعیت رو مناسب دیدم برای یک سکس توپ بخاطر همین
یکم فکر کردم و بهترین کار رو از سوزی کمک گرفتن دیدم بهش زنگ زدم و
شماره اون پسره دنی رو گرفتم و برای شب باهاش قرار گذاشتم فقط میموند
شیوا رو در جریان بزارم ولی روم نمیشد بهش زنگ بزنم بالاخره یک اس ام اس
برای شیوا نوشتم و جریان شب رو بهش گفتم شیوا هم در جوابم نوشت ایول پس
امشب سکس داریم من تعجب کردم و براش نوشتم به تو چه؟/؟ شیوا نوشت مامان
مگه ما دل نداریم حالا غروب میام صحبت میکنیم من کارهامو کردم دوش گرفتم
و یک مینی ژوپ کوتاه با یک تاپ بدن نما پوشیدم شیوا از سر کار برگشت گفت
مامان چقدر خوشگل شدی این شاه دوماد خوشبخت کیه؟/؟ و رفت حموم و لباس
پوشید اومد طبقه پایین دیدم یک دامن کوتاه جین که لپهای کونش از هر طرف
بیرون زده بود با یک بولیز قرمز رنگ پوشیده نشستیم قهوه خوردیم که زنگ
خونه رو زدن و دنی که یک پسر30 ساله بود اومد بمن سلام گرمی کرد و شیوا
رو معرفی کردم نیم ساعتی نشستیم آبجو خوردیم و چرت و پرت گفتیم شیوا هم
مثل همیشه عشوه میریخت بمن به فارسی میگفت مامان اونجاش چند سانته و شوخی
میکرد به شیوا گفتم بسه دیگه بلند شو برو اتاقت شیوا گفت یعنی من نیام؟/؟
گفتم شیوا زشته گفت کجاش زشته اینکه از خداشه من دیدم شیوا ول کن نیست
دست دنی رو گرفتم و از پله ها رفتیم بالا و به شیوا گفتم بزار بریم بالا
اگه شد به تو هم میگم بیا شیوا حرفی نزد و ما وارد اتاق شدیم من در رو
باز گذاشتم و سر بسته به دنی گفتم شاید شیوا هم بیاد از چشمهای دنی
خوشحالی رو دیدم چون از وقتی وارد خونه شده بود چشم از شیوا برنمیداشت
خلاصه دنی لخت شد و دامنم رو داد بالا و افتاد به جون کسم و شروع به
لیسیدن کرد کم کم آخ خ خ و اوخ خ خ من دراومده بود که دیدم شیوا جلوی در
ایستاده و داره میخنده من به روی خودم نیاوردم تا خجالت نکشه و بیاد روی
تخت شیوا هم پس از چند ثانیه نگاه کردن اومد روی تخت و نشست دنی تا شیوا
رو دید گفت هیچی از مامانت کم نداری فرشته و بلند شد و بولیز شیوا رو
دراورد و سینه های خوشگلش رو توی دست گرفت و شروع به لب گرفتن کرد منم
لباسهامو کامل کندم به بغل خوابیدم و کیر دنی رو گذاشتم توی دهنم شیوا هم
ایستاد دامنشو دراورد و کسشو گذاشت جلوی دهن دنی دیگه خجالتها ریخته بود
و منو دخترم مثل دو تا غریبه مشغول سکس بودیم دنی دراز کشید و من با کسم
نشستم روی کیرش که البته زیاد بزرگ نبود حدود 16سانت و شیوا هم کونشو
گذاشت روی دهن دنی هر دو با صدای بلند آخ خ خ و اوخ خ خ میکردیم و لذتی
که نمیتونم وصفش کنم رو تجربه کردیم با اینکه بارها شیوا رو لخت دیده
بودم ولی اینبار هیکل و کسش چیز دیگه ای بود بقدری کسش کوچیک و تنگ بود
که پیش خودم فکر کردم اگه این کیر بره توی کسش لابد میمیره؟/؟ خلاصه نوبت
شیوا شد که بده من خودمو کنار کشیدم و دنی شیوا رو خوابوند و افتاد روش و
کیرشو کرد توی کسش که شیوا هوارش خونه رو گرفت من با سر و صدای شیوا
بیشتر حشری میشدم یکبار دیگه جاهامون رو عوض کردیم و نوبت من شد که کس
بدم شیوا اینبار نگاه میکرد تا اینکه دنی کیرشو دراورد و آبشو خالی کرد
روی سینه های شیوا یکمدت کنار هم دراز کشیدیم و حرف زدیم بعد دنی بلند شد
و لباس پوشید و رفت وقتی دنی رفت من برگشتم اتاق دیدم شیوا میخنده گفتم
چرا میخندی بی حیا؟/؟ گفت مامان اینجوریش رو نکرده بودم منم خندم گرفت و
با هم رفتیم حموم اونشب کلی درمورد اونروز و سکس و علایق سکسیمون صحبت
کردیم گفتم من: شیوا فکرشو کن اگه یکدفعه شروین میومد چی میشد ما رو با
هم میدید؟/؟ شیوا در کمال خونسردی و خنده گفت فکر میکنی چی میشد احتمالا
هر سه تامون رو میکرد.من کلی از این جوابش تعجب کردم گفتم یعنی میومد
حاضر بودی باهاش سکس کنی؟/؟ شیوا: اولا اگه میومد معلوم نبود چه بلایی سر
ما بیاره دوما وقتی منو تو با هم راحتیم با اونم حتما راحت میشیم تازه
منو شروین فقط از یک مادریم ها مامان جون من نخواستم خوشحالیم رو از این
حرف شیوا نشون بدم گفتم شیوا واقعا تو بیشرفی.شیوا: بابا شوخی میکنم
مامان من همیشه دوست داشتم سه نفری سکس داشته باشم ولی اصلا فکرشو نکرده
بودم یکروز با تو سکس کنم.من: منم اصلا فکرشو نکرده بودم ولی جالب
بود.شیوا: آره ولی دنی زود ارضا شد منکه ارضا نشدم تو شدی مامان؟/؟من: نه
شیوا من دیر ارضا میشم و خیلی وقتها از اینکه ارضا نمیشم عصابم بدتر خراب
میشه.شیوا: ولی خوبه که آدم تجربه های مختلف داشته باشه به نظرم یک دختر
یا پسر قبل ازدواج هر کاری دوست داره باید انجام بده من: شیوا من باهات
موافقم ولی زیادش هم میشه جنده بودن.شیوا: مامان منکه نگفتم هر روز با
یکنفر منظورم شیوه های مختلف بود اونشب گذشت و بعد از اونم یکبار دیگه که
شروین نبود منو شیوا با دنی سکس کردیم ولی کلا فکر و ذهنم سکس با شروین و
کیر شروین بود من به حرکاتم ادامه میدادم و پیش شروین هر کاری میتونستم
انجام میدادم شیوا هم از قبل بیشتر سکسی تر و راحت تر پیش شروین میگشت
حتی یکبار یادمه یکروز تعطیل که ماها برای شنا اومده بود شیوا یک مایوی
خیلی تنگ پوشیده بود که نصف سینه هاش بیرون بودند اونروز کلی هم با شروین
توی آب شوخی کرد و خودشو به بهونه های مختلف به شروین چسبوند یک هفته
گذشت یک شنبه شب تعطیل که ماها اومده بود خونه ما و شیوا هم با دوستهاش
دیسکو رفته بود به شروین پیشنهاد کردم اگه میخواد ماها شب خونمون بمونه
شروین هم با خوشحالی گفت باشه ماها هم که مشکلی بابت موندن نداشت پذیرفت
که بمونه اونشب تا ساعت 12 نشستیم مشروب خوردیم و ورق بازی کردیم منکه
مقداری کمرم درد میکرد شب بخیر گفتم و به اتاقم رفتم وقتی دراز کشیدم از
حس اینکه الان شروین با ماها توی اتاقشون چیکار میکنن حشری میشدم اروم
بلند شدم از اتاقم رفتم بیرون و گوشم رو نزدیک در اتاق شروین کردم ببینم
چه خبره که صدای خاصی نشنیدم به اتاقم برگشتم و از اینکه خبری نبود حالم
گرفته شد و خواب از سرم پرید بلند شدم تصمیم گرفتم برم وان حموم رو پر
کنم و توی آب گرم دراز بکشم رفتم شیر وان رو باز کردم برگشتم لخت شدم و
رفتم حموم چراغ رو کم نور کردم و دراز کشیدم چشمهام رو بسته بودم و توی
فکرهای خودم بودم که یکدفعه در حموم باز شد و شروین حوله به دست و با یک
شورت وارد شد منو که دید انگار جن دیده رنگش مثل گچ سفید شد گفت مامان
ترسیدم صدایی نبود فکر کردم کسی نیست نمیدونستم حمومی؟/؟ من: شروین جان
کمرم درد میکرد و خوابم نمیومد گفتم بیام توی وان آب گرم دراز
بکشم.شروین: پس میرم بیرون بعدا میام.من: نه شروین جان تو دوش بگیر من
کاری ندارم.شروین حرفی نزد و رفت پشت پرده و دوش رو باز کرد منم فقط
حواسم به این بود که میتونم یک چیزی ببینم یا نه شروین گفت: مامان کمرت
خیلی درد میکنه میخوای ماساژ بدم؟/؟ منم از خدا خواسته گفتم آره شروین
جان فقط در حموم رو ببند یکدفعه ماها نیاد بد میشه.شروین: اون خواب خوابه
اومد کنار وان منم یک مقداری برگشتم کمرم رو دادم طرفش و شروین نشست روی
لبه وان و شروع کرد کمرمو مالیدن یکم که گذشت گفتم بیا توب وان اینطوری
سخته کمرت درد میگیره شروینم که معلوم بود از خداشه از پشتم اومد توی آب
و نشست توی وان کمی خودمو دادم عقب و نشستم وسط پاهای شروین و به اندازه
10 سانت از شروین فاصله گرفتم شروین آروم کمرمو میمالید گفتم: شاه پسر
بهت خوش گذشت؟/؟ شروین: کجا مامان؟/؟ من: با ماها توی اتاقت.شروین خندید
جوابی نداد.من: از سر و صداتون که مشخص بود خوش گذشته.شروین: جدی میگی
مامان صدا میومد؟/؟ من: آره صداتون خونه رو برداشته بود.شروین: شوخی
میکنی مامان؟/؟ من: مگه عیبی داره خجالت کشیدی؟/؟ شروین: آخه خیلی آروم
بودیم.من: اشکالی نداره من عمدا گفتم ماها بمونه که با هم راحت باشین
منکه میدونم ماها توی خونه دانشجوایش معذبه.شروین حرفی نمیزد شروع کرد
کمرمو به آرومی ماساژ داد یک آن احساس کردم یک چیزی میخوره به کمرم؟/؟
اول فکر کردم دست شروینه ولی بار دوم فهمیدم کیرشه که از روی شورت میماله
باورم نمیشد اما همچین اتفاقی افتاده بود پس از روزها فکر کردن و آرزوی
کیرشو داشتن الان کیرررررررر بزرگش روی کمرم بود خواستم بیشتر شهوتیش کنم
پاهامو باز کردم کاملا چسبوندم به پاهاش و یکمی خودمو دادم عقب که احساس
کردم کیر کلفتش کاملا روی کمرمه بعد از یکم مالیدن کمرم گفتم شروین یکم
پایین تر رو ماساژ بده و یک مقدار نیم خیز شدم تا کونم بالاتر اومد شروین
دستشو گذاشت روی کمرم و آروم ماساژ میداد گفتم خوبه همینطوری ادامه بده و
با یک صدای شهوت مانندی آروم آه ه ه میکشیدم هر از چند گاهی پاهامو به
پاهاش میمالیدم اضطراب اولیم ریخته بود و حس خوبی داشتم کم کم شروین
دستشو آورد روی خط کونم و همزمان کوووووون و کمرمو میمالید احساس کردم
شروین هم خجالتش ریخته هم جرات پیدا کرده گفتم: میخوای شورتت رو دربیار
راحت باش.شروین: مامان اشکالی نداره؟/؟من: نه عزیزم از من خجالت نکش و
راحت باش.شروینم انگار منتظر همچین پیشنهادی بود گفت: باشه ولی مامان
یکدفعه شیوا نیاد؟/؟ من: مگه ساعت چنده؟/؟ شروین: فکر میکنم 12.5
باشه.من: شیوا زودتر از ساعت 2-3 نمیاد ولی بذار یک نگاهی کنم جلوی شروین
از وان اومدم بیرون و رفتم در حمام رو باز کردم یک نگاهی بیرون انداختم
یک سر به اتاق شیوا زدم و یک سری هم به اتاق شروین زدم که دیدم ماها لخت
روی تخت خوابیده خیالم راحت شد برگشتم حموم در رو از پشت بستم دیدم شروین
ذل زده به سینه و کسم منم به روی خودم نیاوردم و گفتم شیوا نیومده ماها
هم خوابیده و رفتم داخل وان شدم دیدم شروین شورتش رو دراورده و کیر نیمه
شقش توی آب ولو شده به روی خودم نیاوردم و نشستم توی آب و مثل دفعه قبل
پشت کردم به شروین نشستم وسط پاهاش شروین دستشو گذاشت روی کمرم و شروع به
مالیدن کرد ولی اینبار موقع مالیدن کمرم هر از چند گاهی کیرشو که به خط
کونم مالیده میشد احساس میکردم و شهوتی میشدم دوست داشتم چنگ بزنم بکنم
توی دهنم ولی نمیتونستم و ناخوداگاه عقب نشینی میکردم از طرفی وجود ماها
و یا اومدن شیوا مضطربم میکرد و از طرفی دوست داشتم این رابطه زود تموم
نشه و بازی رو که شروع کرده بودم ادامه داشته باشه به همین دلیل گفتم
شروین جان بسه بلند شو دوش بگیر برو شروین بلند شد و از وان بیرون رفت و
زیر دوش رفت و مشغول شد منم نگاهم از شروین و کیر شق شدش که عمدا گاهی
برمیگشت برنمیداشتم شروین کارش تموم شد و شیر آب رو بست حولش رو پیچید
دورش و خواست از حموم بره بیرون با خنده گفتم شروین جان میری اتاقت
ایندفعه آرومتر همه خوابن شروین هم خندش گرفت گفت چشم مامان هواسم هست
منم بلند شدم دوش گرفتم و از در دیگه حموم که به اتاقم باز میشد وارد
اتاق شدم یک آن صدای آخی شنیدم و ساکت شدم؟/؟ چراغ اتاقو خاموش کردم و
گوشمو گذاشتم روی در اما تحمل نکردم و در اتاق رو آروم باز کردم و وارد
راهرو شدم نگاهی به اتاق شیوا که درش باز بود انداختم دیدم هنوز نیومده
نزدیک اتاق شروین که ته راهرو بود شدم دیدم در اتاقش 5 سانتی بازه و صدای
اه ه ه کشیدن ماها میاد چند بار تصمیم گرفتم که در اتاق رو بیشتر باز کنم
ولی ترسیدم صدا کنه و متوجه بشن برای همین اروم پشت در ایستادم و گوش
میکردم ماها که معلوم بود خودش رو کنترل میکنه با صدای خفیف فقط آخ خ خ و
اوخ خ خ میکرد میگفت آروم آروم وحشییییییی من لخت ایستاده بودم و از فکر
اینکه شروین کیرشو توی کس ماها کرده حشری میشدم ولی کاری از دستم بر
نمیومد توی همون حین بودم که صدای ماشین شنیدم و فهمیدم شیوا اومده سریع
بطرف اتاقم برگشتم وقتی وارد اتاقم میشدم سایه شروین رو دیدم که پشت در
اتاقش یک مکثی کرد و در اتاق رو بست برگشتم توی تختم‎ ‎دراز کشیدم و فکر
اینکه آیا شروین فهمیده من اونجا بودم مشغولم کرد و پیش خودم فکر میکردم
حتما شروین عمدا در اتاقشو باز گذاشته نفهمیدم که کی خوابم برد روز بعد
که از خواب بیدار شدم شروین و ماها رفته بودن و شیوا توی هال نشسته بود و
تلویزیون نگاه میکرد رفتم آشپزخونه چایی ریختم و رفتم پیش شیوا نشستم و
از پارتی دیشبش پرسیدم شیوا هم یک مقدار تعریف کرد و بعد گفت: مامان دیشب
ماها اینجا بود؟/؟ من: آره شب اینجا بود ولی صبح مثل اینکه زودتر
رفتن.شیوا: آره من خواب آلود بودم که صداشون رو شنیدم دارن میرن مامان
دیشب که چیز هیولایی ندیدی؟/؟من:(خنده) شیوا یک چیز جالبتر اتفاق
افتاد.شیوا: چی مامان بگو؟/؟ من: دیشب کمرم درد میکرد رفتم وان رو آب گرم
ریختم دراز کشیده بودم که شروین سر زده اومد داخل تا دوش بگیره منو که
دید رنگش مثل گچ سفید شد.شیوا: خوب؟/؟ من: میخواست بره بیرون گفتم اشکالی
نداره دوش بگیر نگاهت نمیکنم.شیوا: مامان لخت بود؟/؟ من: آره دیگه.شیوا:
بعدش چی شد؟/؟ من: هیچی وقتی فهمید کمرم درد میکنه گفت میخوای ماساژ بدم
منم گفتم باشه نشستم لبه وان شروین هم کمرمو ماساژ داد کارش که تموم شد
اومدم از حموم بیام بیرون دیدم کیرش شقه شقه.شیوا: مامان تو هم لخت
بودی؟/؟ من: خوب آره دیگه.شیوا :خوب خودتو کنترل کردی.من: خوب چیکار
میکردم اون پسرم بود؟/؟شیوا: ای بابا از کی تا حالا پسرت شده یعنی من
دخترت نبودم پیش من سکس کردی؟/؟ من: بی شعور منکه با تو سکس
نکردم؟/؟شیوا: من اگه جای تو بودم نمیتونستم خودمو کنترل کنم.من: معلومه
تو بی حیایی.شیوا: مامان واقعا کیرش بزرگه؟/؟ من: آره بیشرف فکر کنم 22
سانتی میشه و کلفت.شیوا: کوفتت بشه ایکاش منم میدیدم.من: حالا منکه دیدم
چی از دیشب خوابم نمیبره (خنده).شیوا: تو که باهاش الان راحتی و همدیگه
رو لخت دیدید.من : خوب که چی؟/؟ شیوا :هیچی مامان.من: چی میخواستی بگی؟/؟
شیوا: مامان واقعا دوست داشتی باهاش سکس داشته باشی ؟/؟ من:
شیواااااااااا.شیوا: مامان شاید فکر کنی من افکارم پوچ و پسته ولی واقعا
بین دوستهام شنیدم بعضیها با مادر و خواهرشون رابطه دارن.من: جدی از کی
شنیدی؟/؟ شیوا: دوستم نیکول رو دیدی؟/؟ من: آره اون دختر بلونده؟/؟ شیوا:
آره میگفت مامانش با برادرش شبها با هم میخوابن.من: خوب که چی خیلی ها با
پسرشون میخوابن اینکه نشد دلیل؟/؟ شیوا: نه مامان میگفت بارها دیده
مامانش لخت بوده که خوابیده.من: نمیدونم والا؟/؟شیوا: مامان یک چیز بگم
واقعا ناراحت نمیشی؟/؟ من: نه بگو.شیوا: بگو مرگ شیوا.من: مرگ شیوا.شیوا
مامان اگه واقعا موقعیت باشه با شروین سکس میکنی؟/؟ من: نمیدونم.شیوا:
ولی فکر میکنم تو بدت نمیاد.من: چرا اینطور فکر میکنی ؟/؟ شیوا: آخه تو
این اواخر پیش شروین بیش از حد سکسی میگردی.من: مگه قبلا نبودم؟/؟شیوا:
نه مثل حال.من: نه که تو خیلی پوشیده میگردی؟/؟ شیوا: خوب منم همینطور
ولی واقعا اشکالی داره اینجور روابط؟/؟ منکه نظرم اینه آدم با هر کی لذت
میبره باید حالش رو کنه عمر کوتاهه یکروز میرسه که پشیمون میشیم.من: آره
حرفت درسته ولی سکس با محارم جا افتاده و مورد قبول خیلیها نیست.شیوا:
مامان مثلا بین قبیله های آفریقایی که همه لخت میگردن و با هم سکس میکنن
و حتی بچه دارم میشن چی؟/؟ یعنی همشون گناه کارن و همشون میرن جهنم؟/؟
شیوا این رو گفت و رفت اتاقش لباس پوشید گفت میره خونه دوستش که با هم
برن سینما شایدم دیر بیاد من موندم و نشستم به حرفهایی که شیوا زده بود
فکر کردم حرفهایی که درمورد قبایل آفریقایی و سکس با محارم رو تجزیه و
تحلیل کردم و یک آن پشیمون شدم که همچین رابطه ای رو شروع کردم ولی
دوباره وقتی شروین و کیرشو مجسم میکردم به کاری که میکردم رازی میشدم ولی
از طرفی نمیخواستم پای شیوا هم به ماجرا باز بشه به نوعی حسودیم میشد
میخواستم شروین فقط مال من باشه ولی از طرفی وجود شیوا باعث میشد من بدون
ترس و راحت تر با شروین رابطه داشته باشم خیلی فکر کردم چیکار کنم ولی
عقلم بجایی نرسید یک مقدار خوابیدم بلند شدم و خودمو مشغول کارهای خونه
کردم شب شد و شروین اومد سلام علیک کرد گفت چقدر هوا گرمه رفت اتاقش و با
یک شلوارک برگشت پایین ولو شد روی مبل گفتم شروین بیا همبرگر درست کردم
بخور شروین هم اومد آشپزخونه و نشست مشغول خوردن شد نگاهی به شروین
انداختم و دوباره هوس با شروین بودن رو کردم پشتمو کردم و مشغول ظرف شستن
شدم و نقشه میکشیدم چیکار کنم؟/؟ ظرف شستنم تموم شد برگشتم و یکدفعه فکری
به سرم زد گفتم: چرا موهای بدنت رو نمیزنی؟/؟ شروین: یکبار ماها زد ولی
دوباره دراومده.من: با تیغ زده؟/؟ شروین: آره مامان.من: باید مومک کنی
طاقت درد داری برات کنم؟/؟شروین: خیلی درد داره؟/؟ من: نه زیاد دفعه اول
شاید یکم درد بگیره.شروین: باشه مامان اگه اینطوریه راحت میشم چون فقط یک
مقدار روی سینم و کمرم مو داره.من: شامت رو خوردی برو حموم من برم مومک
رو گرم کنم بیام.از آشپزخونه اومدم بیرون رفتم دستگاه مومک رو گذاشتم
حموم تا گرم شه رفتم اتاقم و پیش خودم فکر کردم چی بپوشم تا شروین رو
حشری کنم؟/؟ یک شورت مشکی نازک توری با یک سوتین بدن نما توری پوشیدم و
رفتم حموم شروین هنوز نیومده بود مومک رو چک کردم دیدم شروینم با یک شورت
نازک آبی رنگ که کلفتی کیرش کاملا معلوم بود اومد گفتم شروین جان برو روی
سنگ وان و روی شکم دراز بکش منم پشتمو کردم به شروین و کوووووون لختم رو
نمایش دادم برگشتم و کارم رو شروع کردم برخلاف اون چیزیکه فکر میکردم
شروین تحملش نسبت به درد مومک زیاد بود کمرشو که تموم کردم گفتم برگرد
سینتو مومک کنم شروین برگشت و روی کمر خوابید من شروع کردم سینشو مومک
انداختن عمدا هر بار خم میشدم و سینه هامو نمایش میدادم نگاهی هم به شورت
شروین میکردم که کیرررررش معلوم بود شقه و به روش نمیاورد کارم داشت تموم
میشد شروین گفت مامان خودت بدنتو مومک میندازی؟/؟ گفتم آره بعضی وقتها هم
شیوا اینکارو میکنه ولی ایندفعه باید برم آرایشگاه چون بعضی جاهام رو
نمیبینم و نمیتونم شروین گفت کجا؟/؟ گفتم دیگه اینکار زنونست گفت خوب من
نمیتونم اینکار رو کنم؟/؟ منم که از خدام بود ولی نمیخواستم سریع قبول
کنم گفتم آخه کار تو نیست سخته شروین گفت من الان که میکردی دیدم فکر
نکنم زیاد سخت باشه؟/؟ گفتم آخه اونجایی که مو هست باید تیغ بزنم گفت خوب
بهتر تیغ که آسونتره گفتم منظورم لای کونمه چون اولین بار بود این کلمه
رو پیش شروین گفته بودم خجالت کشیدم شروین به روی خودش نیاورد و گفت در
هر صورت میخوای برات میکنم گفتم حالا بزار کار تو رو تموم کنم بعد مشغول
بکارم شدم در حین کار پیش خودم فکر میکردم که حالا که فرصت مناسبه بزارم
اینکار رو کنه و از اینکه میبایست شورتم رو درمیاوردم و جلوی شروین
میخوابیدم شهوتی میشدم بلاخره تصمیم گرفتم اینکار رو کنم در نتیجه وقتی
کار شروین تموم شد گفتم پس بیا مال منو هم بکن و یک تیغ برداشتم دادم به
شروین منم شورتمو دراوردم و یک زانومو گذاشتم روی لبه وان پاهامو باز
کردم و کونمو دادم عقب سرمو برگردوندم دیدم شروین کونمو نگاه میکنه گفتم
چیه خجالت میکشی؟/؟ گفت نه مامان و نزدیک شد گفتم اول یکم صابون بمال بعد
تیغ بزن شروین صابون رو برداشت و با دستش شروع کرد لای کپل های کون و
کسمو صابونی کردن بعدش تیغ رو بدست گرفت و خیلی آروم به بدنم میکشید
انقدری حس خوب و جالبی داشتم که دوست داشتم فریاد بزنم و از اینکه شروین
هم کم کم روش با من باز شده بود خوشحال بودم و میتونستم دیگه خیلی راحت
هر چیزیکه میخواستم رو باهاش درمیون بذارم پس بهش گفتم شروین تو هم دوست
داری زن اینجاش پشم داشته باشه؟/؟ شروین خندید گفت آره بدم نمیاد گفتم
مثل مال من؟/؟ من بالای کسم یک مقدار پشم داشتم گفت آره مامان بعدش شروین
گفت مامان اینورش تموم شد باید برگردی بقیه اش رو از اونور بزنم منم
برگشتم روی سکو نشستم و پاهامو باز کردم شروین تیغو برداشت دستشو گذاشت
روی رونم و با دست دیگش بغلهای کسمو تیغ انداخت من چشم از شورت و کیر شق
شده شروین که روبروی کسم ایستاده بود برنمیداشتم شروین گفت مامان تو هم
پشم دوست داری؟/؟ گفتم اگه دوست نداشتم که میزدم گفت نه منظورم مال
مردهاست؟/؟ گفتم خوب آره یک مقدارش خوبه ولی جنگلی دوست ندارم و اضافه
کردم مال تو چطوریه؟/؟ گفت مال من کمه یک آن از دهنم پرید گفتم میتونم
ببینم؟/؟ شروین یک نگاه به شورت و کیرش انداخت و گفت آخه گفتم چیه راست
شده خجالت میکشی؟/؟ گفت آره گفتم از من چرا؟/؟ منکه پیشت انقدر راحتم؟/؟
گفت آخه گفتم خجالت نکش درش بیار شروین تیغو گذاشت پایین و دستهاشو گذاشت
روی شورتش و کشید پایین باورم نمیشد یک کیر کلفت با سر بزرگ افتاد بیرون
من ناخوداگاه خندم گرفت نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم شروین گفت مامان چرا
میخندی؟/؟ گفتم آخه فکر نمیکردم انقدر بزرگ باشه گفت مگه بده؟/؟ گفتم نه
عزیزم کی گفته بده آرزوی هر زنیه همچین چیزی داشته باشه شروین کمی قرمز
شد من ادامه دادم این چه جوری اونجای ماها جا میشه؟/؟ شروین خندید من یکم
جلو اومدم شروین رو کشیدم طرفم طوریکه کیرش افتاد روی پاهام و بغلش کردم
گفتم پس بگو چرا دخترها انقدر ناز پسرمو میکشن و قربون صدقش رفتم شهوتی
شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم توی همون حال که شروین رو بغل کرده بودم
دستمو بردم طرف رونهام و کیر شروین رو گرفتم و دوباره خندم گرفت کیرشو
گرفته بودم و هی میگفتم باورم نمیشه شروینم میخندید و از اینکه کیرش توی
دستم بود حال میکرد یکدفعه حس بدی از این حالت بهم دست داد کیرشو ول کردم
سرمو روی سینش گذاشتم با یک حالت لوس مانند گفتم عزیزم منو ببخش من نباید
اینکار رو میکردم چند مدت بود با هیچ مردی تماس نداشتم نتونستم خودمو
کنترل کنم شروین کمی مکث کرد گفت مامان ناراحت نشو میفهمم تو چرا دیگه با
کسی ارتباط نداری هنوز جون و خوش هیکلی خوب اذیت میشی؟/؟ منم چند تا دلیل
براش آوردم و گفتم نه دیگه حوصله ندارم شروین گفت پس چیکار میکنی؟/؟ با
خجالت فراوان گفتم همون کاری که همه میکنن گفت خود ارضایی؟/؟ گفتم آره
بعد احساس کردم حالم بده گفتم شروین جان میترسم یکبار شیوا بیاد بد میشه
من میرم بیرون بعدا اگه شد با هم حرف میزنیم و سریع دوش گرفتم و رفتم
اتاقم دو سه روز اعصابم بهم ریخته بود زود عصبانی میشدم و شبها با
آرامبخش میخوابیدم کاراهایی که کرده بودم عذابم میداد و از اینکه انقدر
به راحتی جلوی پسرم لخت شده بودم و کیرشو بدست گرفته بودم احساس پشیمونی
میکردم شروین هم زیاد پیش من آفتابی نمیشد و شبها دیر خونه میومد و سریع
میرفت اتاقش و میخوابید دوباره که شب میشد و دراز میکشیدم اون صحنه ها
جلوی چشمام رژه میرفتند و با تجسم کیر شروین دوباره حشری میشدم چند روزی
گذشت شیوا بمن گفت که تعطیلات آخر هفته با دوستهاش میخواد بره بیرون شهر
ویلای یکی از دوستهاش جمعه بعد از ظهر شد و شیوا رفت دوباره همون افکار
اومد سراغم جلوی تلویزیون نشسته بودم و غرق در افکارم بودم که شروین
نزدیکهای ساعت 11 اومد گفتم گرسنته میخوای غذا گرم کنم؟/؟ گفت نه بیرون
خوردم بعد ازم پرسید گفت مامان چرا یک مدته ناراحتی؟/؟ گفتم چیزی نیست
شروین گفت چرا یک چیزیت هست و رفت طبقه بالا منم تلویزیون رو خاموش کردم
رفتم طبقه بالا از کنار اتاق شروین گذشتم دیدم با یک شورت نشسته پشت
کامپیوتر قبلا که شروین رو با شورت میدیدم هیچ حسی نداشتم ولی بعد از این
جریانات خود بخود حشری میشدم رفتم اتاقم لباسهامو دراوردم و یک لباس خواب
کوتاه توری زرد رنگ پوشیدم در اتاقو باز کردم گفتم شروین جان میای پیشم
میخوام باهات حرف بزنم؟/؟ شروین هم گفت چشم الان میام من دراز کشیدم که
دیدم شروین اومد گفت چیه؟/؟ گفتم بیا پیشم دراز بکش شروینم دراز کشید
گفتم: شروین جان من از بابت اونروز خیلی ناراحتم نباید اون کار رو میکردم
شروین: اه مامان واسه این ناراحتی آخه کاری نکردی.من: چرا من نباید پیشت
لخت میشدم تو هم جونی حس داری تحریک میشی اونروز تحریک نشدی؟/؟
شروین:(خنده) مامان خوب چرا.من: دیدی بعد از اینکه تحریک شدی چیکار
کردی؟/؟ شروین:( خنده) مامان همون کاریکه گفتی وقتی همه تحریک میشن
میکنن.من: خود ارضایی کردی ؟؟/؟؟ شروین: خوب آره دیگه.من: حالا دیدی من
چرا ناراحتم چون باعث میشم تو واسه من.... شروین: مامان خواهش میکنم
ناراحت نباش.من: ااااااای شیطون پس تو واسه مامانت جلق میزنی.شروین سرشو
انداخت پایین خجالت میکشید.من: خجالت نکش بگو چرا؟/؟ شروین: مامان شاید
باور نکنی من خیلی وقته اینکارو میکنم.من: چراااااا مگه دوست دختر نداری
باهاش سکس نمیکنی؟/؟شروین: چرا ولی من خیلی شهوتی میشم.من: یعنی من انقدر
سکسی هستم؟/؟ شروین: خیلیییییییی.من: شروین امیدوارم کردی فکر میکردم
دیگه پیر شدم.شروین: نه مامان.من: حالا بیشتر چه چیز من تو رو شهوتی
میکنه؟/؟شروین: باور میکنی بگم شورتهایی که میپوشی؟/؟ من: قربون این پسر
سکسیم برم شروین جان منم خیلی شهوتی هستم و بعضی وقتها نمیتونم خودمو
کنترل کنم و خود ارضایی میکنم.شروین: با چی؟/؟ من: از ماهواره کانال سکسی
نگاه میکنم و با دیلدو (کیر مصنوعی) خود ارضایی میکنم.شروین: میشه
ببینم؟/؟ من خم شدم از کشوی بغلم یک دیلدوی 15 سانتی رو برداشتم و دادم
به شروین شروین خندید گفت مامان این کوچیک نیست؟/؟ گفتم چرا در مقابل مال
تو خیلی کوچیکه شروین: یعنی مامان تو تا حالا مثل مال منو ندیده بودی؟/؟
من: از16سالگی که دوست پسر داشتم تا حالا بجز توی فیلمها ندیده بودم
شروین: ماها هم همین رو میگه.من: اون بیچاره که فکر میکنم خیلی تنگ باشه
عذاب میکشه؟/؟ شروین: آره مامان همیشه میگه درد میکشم.ملافه رو از روم
کشیدم و لباس خوابم رو دادم بالا و شورت توری زرد رنگم رو نشون دادم
گفتم: حالا این شورتم قشنگه؟/؟ شروین: خیلییییی من: زیر شرتم چی اونم
قشنگه؟/؟ شروین انگشتشو گذاشت روی لبه شورتم و کنار زد گفت حرف نداره من:
دوست داشتی چیکار کنی؟/؟ شروین: خوب خوب دوست داشتم گازش بگیرم.من: اگه
قول بدی زیاده روی نکنی میزارم گازش بگیری شروین دهنشو باز کرد و گذاشت
روی کسم و مثل یک لقمه بلعید من بدنم بشدت لرزید و چنگ انداختم ملافه رو
گرفتم و یک آه ه ه کشیدم شروین هنوز دهنش روی کسم بود گفتم نهههه شروین
نمیتونم نکنننننن شروین بلند شد گفت چی شد مامان؟/؟ گفتم عزیزم نمیتونم
خودمو راضی کنم شروین گفت هر چی تو بخوای من یکم ساکت شدم گفتم میخوای
برات بمالم راحت شی؟/؟ شروین گفت اگه دوست داری باشه گفتم شورتت رو
دربیار شروین شورتشو دراورد و اومد کنارم روی زانوهاش نشست من کیرشو نگاه
کردم گفتم میذاری منم گازش بگیرم؟/؟ شروین گفت مامان فقط آروم منم کیرشو
گرفتم دستم و دهنمو بردم جلو و تا جاییکه جا شد کردم توی دهنم و یک گاز
کوچیک زدم و کیرشو دراوردم گفتم لامصب جا نمیشه و خندیدم با دستم شروع
بمالیدن کردم گفت مامان لخت نمیشی؟/؟ گفتم دوست داری لخت شم؟/؟ گفت آره
مامان منم شورتمو دراوردم و بند لباس خوابمو دادم پایین و سینه هامو
انداختم بیرون شروین دستشو گذاشت روی سینه هام و آروم شروع به مالیدن کرد
منم کیرشو میمالیدم و شروین سینه شکم و کم کم کسمو مالید بعد شروین دیلدو
رو گرفت دستش و کشید روی کسم من دیگه مقاومتی نکردم و میذاشتم هر کاری
میخواد کنه شروین اروم اروم دیلدو رو میکرد توی کسم و منم کیرشو میمالیدم
دیگه شهوتی شده بودم و با صدای اروم نفس نفس میزدم و ا ه ه ه میکردم و
کیر شروین رو محکمتر میمالیدم شورتمو گرفتم دستم و گذاشتم روی کیرش شروین
هم چشمهاشو بسته بود و اه ه ه میکشید یک آن احساس کردم دارم ارضا میشم
دیلدو رو از دست شروین گرفتم تند تند کردم توی کسم و با یک صدای بلند
آخخخخخخخخ گفتم و ارضا شدم شروین شورتمو میکشید به کیرش و جلق میزد من
سینه هامو توی دستهام گرفته بودم و میمالیدم شروین جلق زدنش رو سریعتر
کرد و یکدفعه آبش رو با شدت ریخت روی سینه هام من کیرشو گرفتم و تا آخرین
قطرشو خالی کردم هر دو افتادیم روی تخت من برگشتم رفتم روی شروین خوابیدم
و برای اولین بار لبهامو گذاشتم روی لبهاش و تا جاییکه میتونستم ازش لب
گرفتم اونشب تا دیر وقت توی بغل هم از علایق سکسیمون و حتی از کس و کون
شیوا هم حرف زدیم من سر بسته جریانمو با شیوا به شروین گفتم روز بعدش تا
بعد از ظهر منو شروین توی خونه با یک شورت میگشتیم با هم استخر رفتیم کلی
شوخی کردیم چون من خونه یکی از دوستهام دعوت داشتم لباس پوشیدم و رفتم شب
ساعت 1.5 بود که برگشتم شروین خواب بود و چون منم شب قبل تقریبا تا صبح
بیدار بودم زود خوابیدم روز بعد شروین صبح زود با دوستهاش رفته بودن
دوچرخه سواری منم به کارهای خونه رسیدم و منتظر موندم تا شب شروین بیاد
شروین ساعت 9.5 برگشت شام خورد دوش گرفت و طبق معمول با یک شورت اومد
اتاقم و بغلم دراز کشید و شروع کرد خودشو بمن مالیدن و به اصطلاح خودشو
لوس کردن یک نگاه به شورت و کیر شق شدش انداختم و بغلش کردم گفتم عزیزم
بازم دوست داری با مامانت شیطونی کنی و لبمو گذاشتم روی لبش شروین لبهامو
لیس میزد و منم خودمو توی بغلش ولو کرده بودم گفتم: دوست داری با مامانت
چیکار کنی؟/؟ شروین: دوست دارم همه جاتو لیس بزنم.من: آره ه ه دیگه چی
دوست داری؟/؟ شروین: هر چی تو دوست داشته باشی.من: اگه گفتی چی دوست
دارم؟/؟ شروین: چی؟/؟ من: دوست دارم ساعتها با کیرت بازی کنم به همه بدنم
بمالم.شروین: یک چیز بپرسم راستشو میگی؟/؟ من: آره عزیزم شروین: مامان تا
حالا دوست پسرهایی که داشتی بهشون از پشتم دادی؟/؟ من: خوب خوب چند باری
آره دادم.شروین: پس کلی حال کردن ؟/؟ من: خوب کی بدش میاد شیطون دوست
داری مامانتو ازپشت بکنی؟/؟ شروین: کی بدش میاد و خندید.من: بگو میخوای
با این کیرت کونمو پاره کنی نهههه شروین: یعنی انقدر تنگه؟/؟ من: اینو
دیگه خودت باید تشخیص بدی ولی اول کس مامانتو باید بکنی حالا دراز بکش
حرفم نزن شروین روی کمر خوابید منم ایستادم روی تخت پامو گذاشتم روی کیرش
و مالیدم با یک دستم کسمو انگشت میکردم کیر شروین کم کم شق شد و با دستش
کیرشو به پاهام میمالید رفتم بالای سرش ایستادم و پامو گذاشتم روی دهنش
شروین با یک مهارت خاص انگشتها و ساق پامو لیسید نشستم سینه هامو گذاشتم
روی کیرش و مالیدم بعدش کیرشو به شکمم گردنم به رونهام میمالیدم و لذت
میبردم بعد بلند شدم یک پامو گذاشتم روی لبه تخت و کونم رو دادم عقب گفتم
بلیس شروین چهار زانو نشست و دهنشو گذاشت روی سوراخ کونم و همزمان کون و
کوسمو لیسید بعدش بلند شد منو برگردوند سینه هام رو با دو تا دستش گرفت و
با لبو زبونش افتاد بجونشون من توی اوج لذت بودم و با دستم کیر سفت و شق
شروین رو به کسم میمالیدم با اینکه توی عمرم خیلی سکس داشتم ولی تا حالا
همچین لذتی رو تجربه نکرده بودم هر بار شروین زبونشو به سینه هام میزد
بدنم میلرزید دوست داشتم داد بزنم تا همه بفهمن دارم کوس و کون میدم
شروین دوباره نشست روی تخت از کسم شروع به لیسیدن کرد پاهامو لیسید با
زبونش لای کسمو لیسید لرزه به بدنم افتاد با صدای شهوتی گفتم آ ه ه ه
عزیزمممم قربونت برم مردمممممم بعد بلند شدم و کیرشو گرفتم دستم محکم
فشار دادم شروین هم بلند بلند نفس میکشید لبمو بردم جلو و کشیدم به نوک
کیرش شروین هم لرزید گفت مامان جووووووون بعدش کیرشو اروم کردم توی دهنم
تا نصفه بیشتر نمیرفت کیرشو دراوردم گفتم بیشرف تا حالا چرا اینو قایم
کرده بودی؟/؟ چرا نمیدادیش بمن؟/؟ شروین نفس نفس زنان گفت مال خودت فقط
مال خودته منم ساک زدنم رو سریعتر کردم دوباره بلند شدم و با دهن خیسم که
با ترشحات کیر شروین مخلوط شده بود لبهای شروین رو بوسیدم دستشو گرفتم
خوابوندمش روی زمین و با کسم اروم نشستم روی کیرش شروین چشمهاشو بست یک
فشار دادم و بهترین لحظه عمرمو تجربه کردم حالا کیر پسرم توی کسم بود
نصفش که رفت از روی شهوت یک جیغ کشیدم و دیگه دست خودم نبود که کنترل کنم
روی کیرش بالا پایین میکردم و مثل جنده های فیلمهای سکسی آخ خ خ و اوخ خ
خ میکردم بلند بلند میگفتم جووووووون کسم م م م م بگا ا ا ا ا میخوا م م
م جوووووون و محکمتر با کسم به کیرش فشار میاوردم شروین با دستش زد به
سینم برگردوندم و مثل وحشی ها کیرشو کرد توی کسم پاهامو قفل کردم دور
کمرش و شروین محکم تلمبه میزد و میگفت جوووووون و سینه هامو میلیسید
بیشتر شهوتی شدم و صدای آخ خ خ و اوخم رو بیشتر کردم شروین پس از دو سه
بار تلمبه زدن کیرشو درمیاورد و با فشار میکرد توی کسم منم داد میزدم فقط
میگفتم بکننننننن بکنننننن مردمممممم گاییدی منو بکننننن کیررررررتو در
نیارررررر بکننننن در نیاررررر آبت رو بریز توششششش بریز توشششش و یک آن
آه ه ه بلندی کشیدم و صدام قطع شد ارضا شده بودم ناخودآگاه و از لذتی که
هیچوقت توی عمرم نچشیده بودم چشمهام پر از اشک شد شروین تلمبه هاشو بیشتر
کرد و احساس کردم کسم گرم و خیس شد شروین یک آهی کشید و افتاد روی من
کیرش هنوز توی کسم بود و آخرین قطره های آبش رو خالی میکرد پس از چند
دقیقه توی همون حالت موندن از روم کنار رفت و افتاد روی تخت چشمهاشو بست
منم انگشتمو کردم توی کسم و آب کیر شروین رو درمیاوردم و به لبها و سینه
هام میکشیدم بعد شورتمو برداشتم و کسمو تمیز کردم ملافه رو کشیدم روی
جفتمون من و شروین خوابیدم نمیدنم ساعت چند بود چشمهامو باز کردم و نگاه
به اطرافم کردم صبح شده بود چشمم افتاد به در اتاقم دیدم بسته است؟/؟ تا
جاییکه یادم میومد دیشب در باز بود؟/؟ لرزه به بدنم افتاد یکدفعه یاد
شیوا افتادم آره شیواااااااا حتما برگشته بود بلند شدم ملافه رو پیچیدم
دورم از اتاق رفتم بیرون و در اتاق شیوا رو باز کردم دیدم شیوا خوابیده
پس حتما شیوا یا دیشب نصفه شب یا صبح زود برگشته و ما رو توی بغل هم دیده
و در رو بسته خوابیده؟/؟ یک لحظه دنیا دور سرم چرخید بخودم لعنت فرستادم
اومدم برگردم شیوا چشمهاشو باز کرد منو صدا زد مامان.من: شیوا کی
برگشتی؟/؟شیوا: ساعت 4 بود.من: چرا من نفهمیدم؟/؟ شیوا: خندید گفت خوب
خواب بودی.من: شیواااااا.شیوا: مامان به آرزوت رسیدی؟/؟ من: شیوا من همه
چیز رو خراب کردم.شیوا: نه مامان ناراحت نباش.من بغضم گرفت رفتم روی تخت
شیوا نشستم سرمو گذاشتم توی سینش و گریه کردم.شیوا: مامان بخدا ناراحت
نباش من ناراحت نیستم خودم بهت گفتم راحت باش هر کاری میخوای کن.من: شیوا
من نباید اینکارو میکردم.شیوا: بیا ببوسمت ناراحت نباش منم بودم اینکار
رو میکردم.من: شیوا واقعا از من نفرت نداری؟/؟ شیوا: نه مامان گلم اصلا
ناراحت هم نیستم حالا راستشو بگو چطور بود؟/؟ من: شیوا چی بگم بهترین سکس
عمرم بود.شیوا: پس خوب میکرد بیشرف ؟/؟ من: نمیتونم وصفش کنم واقعا
بهترین سکس عمرم بود.شیوا: پس کلاه رفت سرم نبودم منم میخوام.من: شیوا
خودتو لوس نکن.شیوا: جدی میگم مامان منم میخواااااااام.من: آخه چطوری
میخوای اینکار رو کنی؟/؟ شیوا: تو میری الان پیشش بیدارش میکنی شهوتیش
میکنی یک جوری میفهمونی بهش من جریانو میدونم منم سر زده میام من: نه
شیوا تو رو خدا نهههههه.شیوا: پس میخوای من برم سر وقتش؟/؟ من: نه نه
بزار خودم میرم.برگشتم اتاقم و رفتم بغل شروین که تازه بیدار شده بود گفت
کجا بودی؟/؟ گفتم رفته بودم پیش شیوا گفت کی اومده لخت رفتی ما رو
دیده؟/؟ خندیدم گفتم همه چیز رو میدونه شروین همه چی؟/؟ مامان من چطوری
الان به روش نگاه کنم؟/؟ گفتم لازم نیست اون پر رو تر از این حرفهاست گفت
یعنی چیییییی؟/؟ گفتم یعنی الان باید شیوا رو جرررررر بدی شروین دهنش باز
مونده بود من سرمو خم کردم و کیرشو گذاشتم توی دهنم شروین گفت مامان
نهههه زشته گفتم بدت میاد؟/؟ گفت نه ولی خجالت میکشم گفتم شیوا باید
خجالت بکشه توی همون لحظه شیوا لخت مادر زاد وارد اتاق شد و با کمال پر
رویی گفت دو روز نبودم سرم کلاه رفت و بلند خندید شروین نگاه نمیکرد شیوا
اومد روی تخت من کیر شروین رو ول کردم و شیوا سینه هاشو با دست گرفت گفت
کوس خول یعنی اینها رو نمیخوری؟/؟ شروین گفت برو گمشو شیوا گفت
کجاااااااا؟/؟ شروین گفت جهنم شیوا چنگ انداخت کیر شروین رو گرفت گفت خفش
کنم و محکم فشارش داد بعد مثل جنده ها و انگار نه انگار که بار اولشه کیر
شروین رو کرد توی دهنش من واقعا گیج شده بودم لخت نشستم نگاه میکردم شیوا
با حرص و ولع کیرشو ساک میزد شروین هم چشمهاشو بسته بود و هیچ حرکتی
نمیکرد پس از چند دقیقه شروین بلند شد شیوا رو محکم بلند کرد به کمر
خوابوند و با دهنش افتاد به جون کسش شیوا فقط داد میزد شروین محکم پاهاشو
گرفته بود و کسشو میلیسید بعد بلند شد و پاهای شیوا رو باز کرد و کیرشو
محکم کرد توی کسش دیگه شیوا تا جاییکه میتونست داد میزد و شروین هم که
انگار دشمنش رو میکنه میگفت خوبه حالا بازم بهم میگی کوس خول بزار حالا
وقتی گذاشتم توی کونت میفهمی و محکمتر شیوا رو میکرد بعدش خواست شیوا رو
برگردونه و کونشو بکنه که شیوا التماس میکرد نهههههه کلفته کونم تنگه
نکنننننن منم که با دیدن اون صحنه ها شهوتی شده بودم دست شروین رو گرفتم
و با اشاره بهش فهموندم منو بکن و کونمو قمبل کردم طرفش شروین مقداری
کونمو انگشت کرد و سر کیرشو گذاشت روی سوراخم و فشار داد دفعه اول توش
نرفت کمرمو داد پایین تر و دوباره فشار داد سرش که توش رفت من تموم بدنم
لرزید جیغ کشیدم شروین هم یک فشار دیگه داد و نصف کیرش رفت توی کونم
شروین تلمبه میزد و من جیغ و شیوا هم کسشو میمالید فقط درد میکشیدم شروین
تلمبه هاشو بیشتر کرد و کیرشو دراورد و دوباره کرد توی کس شیوا و 7-8 بار
که محکم تلمبه زد کیرشو دراورد بلند آه ه ه کشید و آبشو روی کس شیوا خالی
کرد هر سه بدون اینکه حرفی بزنیم تا یک ساعت دراز کشیدیم و بعد بلند شدیم
شروین به اتاقش و شیوا هم با من حمام اومد تا چندین روز منو شیوا با
شروین کمتر حرف میزدیم و شروین هم کمتر خونه آفتابی میشد بعد از اون
دوباره سکس شروع شد روزهایی میشد که دو مرتبه سکس داشتیم و بعضی روزها
شروین فقط شیوا رو میکرد و یا فقط منو بعدها منو شروین کارهای دیگه ای
کردیم که میتونم به ماجرای کردن سوزی توسط شروین اشاره کنم بعد از مدتی
یکی از دوستهای خانمم منو به مهمونیش که بمناسبت کریسمس بود دعوت کرد
اونشب از شروین خواستم با من بیاد چون اکثرا زوج بودن یا زنهایی بودند که
با دوست پسرشون میومدن اونشب من یک لباس کوتاه پوشیدم و با شروین رفتیم
اوایل مجلس مشروب خوردیم یک مقدار رقصیدیم و از اونجا که سوزی هم مجرد
بود چند بار با شروین رقصید سرمون گرم بود که شروین گفت مامان سوزی چقدر
کونش قشنگه گفتم میخوای بکنیش؟/؟ شروین گفت بدم نمیاد منم چون با سوزی سر
اینجور مسائل تعارف نداشتم وقتی اومد بغلم نشست گفتم سوزی پسرم میگه چقدر
کونت قشنگه شروین فکر نمیکرد بگم گفت مامان چی میگی؟/؟ سوزی هم که مست
بود گفت شروین هم سکسیه و برگشت به شروین گفت از کجا میدونستی کونم
میخواره؟/؟ شروین که خجالت میکشید فقط خندید سوزی هم که واقعا حشری بود
گفت یکجا پیدا کن حال کنیم بعد گفت پاشید بریم گفتم کجاااااا؟/؟ گفت یکجا
پیدا میشه دیگه و ما رو دنبال خودش برد رفتیم پشت خونه که یک حیاط کوچیک
به عرض 3 متر وجود داشت سوزی بمن گفت تو جلوی در وایستا اگه کسی اومد خبر
کن و خودش و شروین چند متری جلوتر رفتن منم سیگار روشن کردم یک چشمم به
در و یک چشمم به شروین و سوزی بود سوزی دامنشو داد بالا گفت این واسه
کردن خوبه و برگشت زیپ شروین رو کشید پایین با دیدن کیر شروین یک آهی
کشید و کیرشو کرد توی دهنش و ساک زد بعدش دستهاشو گذاشت روی دیوار و
کونشو داد عقب و به شروین گفت بکننننننن شروینم کیرشو گذاشت روی سوراخ
کونش و فشار داد سوزی که نمیخواست صداشو کسی بشنوه به زور خودشو کنترل
میکرد و اروم اخ خ خ میگفت شروین هم تا جاییکه میتونست کون سوزی رو با بی
رحمی میکرد تا اینکه آبشو توی کونش خالی کرد لباسهاشون رو مرتب کردن و
اومدن طرف من سوزی گفت مینو همچین کیری دم دست داشتی از من سراغ کیر
میگرفتی؟/؟ من از این جملش پیش شروین خیلی خجالت کشیدم و بعدا ماجرای دنی
رو برای شروین تعریف کردم الان که این ماجرا رو نوشتم از اونشب 6 ماه
میگذره شیوا با یک پسر در واقع نامزد شده و با هم زندگی میکنن منو شروین
هم با هم زندگی میکنیم این اواخر رابطه سکسی ما کمتر شده و من با یک
آقایی همسن خودم دوست شدم شایدم ازدواج کنم شروین هم با ماها دوستیش رو
ادامه میده ولی باز هر از چند گاهی منو شروین با هم سکس داریم و هنوزم از
همدیگه لذت میبریم چون من دیگه به نوعی معتاد کون دادن شدم و از
اونجاییکه شروین خیلی دیر ارضا میشه لذت میبرم.پایان

3 نظرات:

matin گفت...

امیر جان ردیف بود مرسی

ایرانی گفت...

این داستان هم خیلی جالب بود.کمی غلظت خیالی بودن آن زیاد بودامااز جذابیت آن نکاست .بسیار تحریک کننده بود.مسائل خیلی راحت مطرح می شد.پسرومادر وخواهر خیلی راحت یکدیگررا پذیرفتند.البته درعمل افتتاح رابطه سکسی بین پسر ومادر کمی کش دارشدوبه نظر من بهتربودکه درسکانس قبل از اولین سکس یعنی هنگامی که در حمام ودر امر اصلاح به یکدیگر کمک می کردندباهم سکس داشته باشند .امیر عزیز ازداستان زیبایت ممنونم.خرم وخندان باشی...ایرانی.

ناشناس گفت...

داستانه خوبی بود اما یکمی بیشتر کشش دادی که در این مورد با اقای ایرانی موافقم.

 

ابزار وبمستر