ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پری قسمت چهارم

ندا گفته بود رضا جون همونطورکه گفتم امید و پیمان بخواست ما امروز من و
سونیا و تو رو تنها گذاشتن چون من و سونیا با تو حرف داشتیم حقیقتش ما
چهار نفر مشکلی با سکس گروهی نداریم و چند ساله سکس ضربدری میکنیم و به
زندگی زناشوییمون هم نه تنها آسیبی نخورده برعکس علاقمونم بهم بیشتر شده
و از اختلافات اولیه زندگی هم که داشتیم دیگه چیزی جز صفا و صمیمیت باقی
نمونده از این حالت همگی احساس لذت و یک رنگی بیشتری میکنیم اما قرارمون
این بود که فقط سکسمون چهار نفره و بین خودمون باشه اما این چند روزه من
و سونیا به این نتیجه رسیدیم که حتی اگه یکبارم که شده این عهد رو بشکنیم
و تو و همسرت هم به جمع ما بپیوندین اونها بما گفتن که رضا اهل این حرفها
نیست و بی خیال بشین اما ما گفتیم اگه شما اجازه بدین ما با خود رضا
درمیون بذاریم اونهام گفتن از نظر ما هیچ اشکالی نداره ولی فقط دوستی ما
با رضا رو به هم نزنین اما ما با توجه با شناختی که از تو داشتیم
میدونستیم که تو منطقی هستی و چه تمایل به این نوع سکس با ما داشته باشی
و چه نداشته باشی این در روابط کاریتون تاثیر نداره و ضمنا شخصیتت جوری
نیست که این اسرار جایی درز کنه رضا گفته بود یقینا همینطوره و این
صحبتها میون ما سه نفر میمونه حتی اگه شما بخواین پیمان و امیدم مطلع
نمیشن که چی بینمون گفته شده ولی من نمیتونم چنین چیزی رو به همسرم بگم
چون تقریبا مطمئنم اون قبول نمیکنه ندا گفته بود اگه تو اجازه بدی بعد از
اینکه به ایران برگشتیم من و سونیا با پری صحبت میکنیم و راضیش میکنیم
رضا هم در جواب گفته بود من خودم مشکلی با سکس ضربدری ندارم ولی حاضر
نیستم درمورد پری ریسک کنم و اصلا فکر مطرح کردن چنین چیزی رو با پری
باید از سرتون خارج کنین چون اون قبول نمیکنه و زندگیم از هم میپاشه ضمنا
به پیمان و امیدم نمیتونم خیانت کنم از لطف شما ممنونم اما من امید و
پیمانو دوست دارم و نمیتونم به همسرشون چشم داشته باشم ندا گفته بود حالا
اگه امید و پیمان خودشون مایل باشن چی ؟/؟ رضا فکری کرده بود و گفته بود
اگرم اونها مایل باشن به سکس ضربدری مایل هستن نه سکس من با شما ندا در
جواب گفته بود ما هم به سکس خودمون با تو فکر نمیکنیم بلکه منظورمون سکس
گروهی با حضور شوهرهامونه و در آینده نزدیک با تو و پری ولی الان چون پری
اینجا نیست بعنوان بیعانه تصمیم داریم تو هم در بین ما باشی اما رضا گفته
بود من یقین دارم که پری راضی نمیشه و توی اینجور معامله هم بیعانه دادن
و گرفتنش غلطه ندا گفته بود آقا تو یک فرصت بمن و سونیا بده ما پری رو
راضی میکنیم ما زنیم و حرف همدیگه رو میفهمیم اما رضا بازم گفته بود که
نه اصلا فکر پری رو هم نکنین من هیچوقت راضی به ریسکشم نیستم ندا گفته
بود باشه پس فقط این چند روز توی جمع ما یک مهمون افتخاری باش تا وقتیکه
رفتیم ایران بیشتر روش فکر کنی شایدم راهی برای آوردن پری در جمع خودمون
پیدا کردی ما که از تو تعهد نمیخوایم اگه راهی برای آوردن پری پیدا کردی
که چه بهتر اگرم راهی پیدا نکردی که چیزی رو از دست ندادی ؟/؟ رضا گفته
بود آخه من از پیمان و امید خجالت میکشم و دیگه نمیتونم توی چشمشون نگاه
کنم شما هم از خر شیطون پایین بیاین و از زندگیتون لذت ببرین خلاصه بعد
از بحثهای طولانی رضا قبول کرده بود که فقط یکبار اونم با اطلاع امید و
پیمان ولی بدون حضورشون باهم سکس داشته باشن اونشب ندا و سونیا و رضا تا
صبح توی اتاق رضا با هم سکس کرده بودن و هر سه تا بی نهایت از این سکس
لذت برده بودن از اون روز به بعد سکسشون با اصرار پیمان و امید گروهی شده
بود و رسما رضا عضو دائم این سکس گروهی در اومده بود البته فقط تا
زمانیکه اونجا بودن و بعد از برگشت از سفر دیگه رضا با اونها سکس نکرده
بود و فقط توی مجالس و مهمونی هاشون شرکت میکرد همشون قسم میخوردن که توی
ایران با هم سکس گروهی نکردن و فقط در حد ادامه دوستی و شرکت در مهمونی و
شوخی و گپ زدن و رقصیدن با هم ارتباط داشتن تا کار به اینجا رسیده بود
حالا رضا از من هم دعوت میکرد به این گروه بپیوندم رضا گفت پری جون این
کل ماجرا بود حالا روی این حرفها فکر کن اگه تو مایل باشی ما سه تا زوج
میشیم و میتونیم از این دوستی لذت ببریم و اگرم مایل نباشی زوجی که تو
پیشنهاد بدی انتخاب میکنیم و منم قول میدم ارتباطم رو با اینها از نظر
رفت و امد قطع کنم خوب فکرهاتو کن و تصمیم بگیر و نتیجه شو بمن بگو من
نمیدونستم چی بگم هم میترسیدم هم به نوعی به ندا و سونیا حسادت میکردم هم
ازشون احساس تنفر میکردم نیاز به فکر کردن داشتم پس به رضا گفتم بذار چند
روز روش فکر کنم ولی به اونها نگو که ماجرا رو برام تعریف کردی رضا هم
قبول کرد که اونها از صحبتهای ما مطلع نشن من دوباره به فکر فرو رفتم فکر
اینکه کنار زنی بشینم که قبلا دور از چشم من با شوهرم ارتباط داشته
دیوونم میکرد به همین دلیل یکی یکی دوستهای خودم و شوهرهاشون رو توی ذهنم
مرور کردم نگین شیوا سارا فرشته مهرناز... وااااااای دیوونه کننده بود
اگه با یکیشون جریانو مطرح میکردم و اون فردا به همه میگفت این جنده خانم
یک همچین پیشنهادی بمن داده چی میشد ؟؟/؟؟ آبروریزی میشد و همه دوستهام
تنهام میذاشتن و یا اگه کسی قبولم میکرد و بعد خودش به رضا علاقمند میشد
و زیر آب منو میزد چی ؟/؟ بازم کابوس و چه کنم چه کنم به جونم افتاده بود
اگه کسی از دوستهام قبول میکرد و بعد با توجه به شناختی که از من و رضا
داشت تصمیم میگرفت به این وسیله ازمون اخاذی کنه چی ؟/؟ دیگه واقعا عصبی
و بی حوصله شده بودم شب که رضا اومد خونه بعد از اینکه پسرم خوابید گفت
موافقی بریم بیرون یک دوری بزنیم ؟/؟ گفتم آره خیلی بی حوصلم با هم رفتیم
بام تهران اونجا رضا گفت نتیجه ای گرفتی ؟/؟گفتم نه رضا دارم دیوونه میشم
تو رو خدا بی خیال شیم من از عاقبتش میترسم هااااااا میترسم زندگیمون رو
از هم بپاشن میترسم از این رابطه سو استفاده کنن میترسم آبروریزی کنن ما
که بچه نیستیم رضا جون بی خیال شو بذار زندگیمونو کنیم اونها که دور از
چشم من با تو سکس کردن وقتی با اطلاع من باشه چیکار میخوان کنن ؟/؟ رضا
گفت بابا به چی قسم بخورم که اونها تموم هدفشون ایجاد ارتباط با هر دوی
ما بود نه من به تنهایی و از جهتی اونها به خودشون شک نداشتن که فکر کنن
قصد از هم پاشی زندگی ما یا به چنگ آوردن من و از دست تو رو دارن باور کن
اونها نیت شون رقابت با تو نبود و نیست اونها بارها ازم اجازه خواستن که
با تو حرف بزنن باور کن مسئله اونها عشق و عاشقی نیست اونها فقط و فقط
خواهان فانتزی توی سکس اونم با حضور همسرهاشون هستن تو رو خدا انقدر کینه
ای نباش و اصلا فقط اجازه بده من پیمان وامید و زنهاشونو برای نهار به یک
رستوران دعوت کنم تو با اونا آشنا شو و شخصیت و رفتارشونو ببین بعد تصمیم
بگیر گفتم آخه من چطوری با دو تا جنده که قبلا و بدون اطلاع من با شوهرم
سکس کردن سر یک میز بشینم ؟/؟ رضا گفت والا برعکس چیزیکه فکر میکنی اونها
جنده نیستن همیشه نسبت به تو خیلیم اظهار تمایل میکردن که تو هم با ما
باشی و حتی بارها ازم اجازه خواسته بودن با تو تماس بگیرن و کم کم ذهن تو
رو برای سکس گروهی آماده کنن ولی من از ترسم جرات چنین ریسکی رو نمیکردم
و میترسیدم ادامه زندگیم با تو به خطر بیفته ولی اونها همیشه هم حسرت تو
رو میخوردن و هم بهت احترام میذاشتن و هم خیلی از حضور تو در بین خودشون
استقبال میکردن اونها خونوادهای لاشی و کثافتی نیستن و از نظر شخصیتی نه
تنها عوضی و بی کلاس نیستن بلکه برعکس خیلی با کلاس و با فهم و شعورن فقط
فرقشون با بقیه اینه که از نوع دیگه ای از سکس لذت میبرن و من فکر میکنم
اکثر مردم همینطورن یعنی کنار سکس زناشویی از سکس با دیگرون هم لذت میبرن
ولی بشکل مخفی و خیانت کارانه باز اینها مزیتشون اینه که خیانت و مخفی
کاری ندارن و برعکس حتی به سکسشون بجای خیانت جنبه صداقت دادن ولی با این
حال تو در این مورد صاحب اختیاری و اصلا انتخاب گزینه با خودته فقط تو رو
جون من روش فکر کن ولی بدون بغض و کینه و صبح جوابشو بمن بده بعد از تموم
شدن صحبتها برگشتیم خونه تا صبح من فکر میکردم که اینها اگه قرار بود
کاری علیه من کنن میتونستن بگن کون لق زنت ما خودمون باهات هستیم اصلا
ولش کن زنت لزومی نداره بدونه تو با ما ارتباط داری و هزار تا حرف دیگه
ولی از کلام و بیان رضا مشخص بود که اونها روی افکارش نسبت بمن تاثیر
منفی نذاشتن اما بازم نمیتونستم خودمو قانع کنم که با اونها ملاقات کنم
ولی نهایتا خوب که فکر کردم گفتم میرم میبینمشون و یک بهونه ای پیدا
میکنم تا رضا دورشون خط بکشه بالاخره نزدیک صبح بعد از بررسی مجدد روی
دوستان و آشنایان به این نتیجه رسیدم که بهتره اولین ملاقاتم در این
رابطه با همین دو زوج باشه و یک کاری کنم که برای همیشه رضا فکر اونها رو
از سرش بیرون کنه صبح فرداش وقتی رضا رو از خواب بیدار کردم و آماده رفتن
به شرکت شد گفتم رضا حالا کجا میخوای دعوتشون کنی ؟/؟ رضا لبخندی زد منو
بوسید و گفت تو کجا رو پیشنهاد میکنی ؟/؟ گفتم جای خاصی رو در نظر ندارم
گفت صبر کن الان میگم و شماره منزل پیمانو گرفت و گوشی رو بین گوش من و
خودش گذاشت ندا گوشی رو برداشت و بعد از سلام و احوالپرسی رضا گفت ندا من
و پری تصمیم گرفتیم از شما و پیمان و امید و سونیا برای نهار یا شام دعوت
کنیم برای همین گفتم تلفن بزنم تا درمورد زمان و رستورانش تصمیم بگیریم
ندا گفت خیلی لطف دارین از پری جون هم تشکر کن ولی اصلا فکر رستوران رو
از سرت بیرون کن پنجشنبه همتون خونه ما هستین رضا گفت نمیشه ما میخوایم
دعوت کنیم ندا هم گفت بخدا اگه بزارم توی رستوران مهمونی بگیری پری جون
اول باید بیاد خونه من پذیرایی شه رستوران هم خیلی رسمیه و هم نمیشه
مشروب خورد و هم من و سونیا دلمون میخواد با پری آشنا شیم و کلی بگیم و
بخندیم و بزنیم و برقصیم ضمن اینکه من از دو سه ماه پیش به تو گفته بودم
میخوام با پری آشنا شم و رابطمون نزدیکتر شه ولی تو اجازه نداده بودی پس
از این نظرم من زودتر دعوت کردم اول شما میایین اینجا از دفعه دیگه هرجا
شما دعوت کنین ما میاییم رضا گفت آخه من... ندا پرید توی حرفش و گفت آخه
نداره اول جواب دعوت منو که از سه ماه پیش گفتم بده بعد دعوت کن رضا
نگاهی بمن کرد منم با حرکت سر گفتم موردی نداره ولی رضا گفت باشه پس من
با پری صحبت میکنم بعد باهات تماس میگیرم ندا خندید و گفت دیوونه اینکه
مشورت نداره در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست بهش بگو من قول دادم و یک
کاری کن بیاد جای پری بین ما خیلی خالیه یکروزم یک روزه بیخودم فکر
رستوران نکن راضیش کن بیاد پنجشنبه منتظرم و تصمیم دارم بهترین غذا و
مشروب هایی که دارمو به سلامتی و افتخار پری جون رو کنم و خداحافظی کرد
نمیدونم چرا حرفهای ندا به دلم نشست و ازش خوشم اومد و احساس کردم از شدت
کینه ام کم شد رضا گفت پری جون موافقی ؟/؟ آروم سرشو کشیدم طرف خودم و
لبشو بوسیدم و گفتم من همیشه به رضای رضا جونم راضیم هر دو خندیدیم و رضا
رفت شرکت پنجشنبه ها شرکت رضا زود تعطیل میشه... ادامه دارد

5 نظرات:

jason گفت...

salam bar amir jane gole golab,kheily mokhlesim,kheily bahal bood,faghat ye khahesh dashtam:age mishe ba formate java vase gooshi ham bishtar bezari bad
nist
mamnoon
khaste nabashid

jason گفت...

ali bood amir joon,faghat age mitooni ba formate java vase gooshi ham bezari kheily khoobe,damet garm
har vaght gozashti ye etela behem bedi az tarighe hamin email kheily mamnoon misham
mamnoom

matin گفت...

خیلی ردیف داداش این داستان هم خوبه توادامه معلوم میشه بهتر از گناه درمانی هست یا نه

ایرانی گفت...

خوب بود .سوژه آن و این که عدم ذکر بعضی نکات موجب نقص داستان نگرددموجب شده که این ماجرا راهی طولانی تا سکس داشته باشد و مطمئنا خواهنده را در انتظار عشقبازی در انتظار قسمتهای بعدی این داستان زیبا خواهد گذاشت .امیرجان ممنونم از داستانهای زیبایت ..ایرانی .

arash گفت...

salam amirjooon rastesh dar morede nazare ghablim o javabe u mikham begam ke manzoore man faghat harfzadanhaye tekrarie , vagar na asle mozooe dastan ro kheili ali tarif mikoni ...rasti chera chat roomet baz nemishe? dar in mored man ye nazar daram va inke yeki ya chandta az chat roomaye yahoo ro entekhab koni ta bacheha betoonand ba ham chat konand

 

ابزار وبمستر