ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پري قسمت هشتم


بعد از چند دقیقه رضا رفت سراغ ندا و دهن ندا رو از روی کوس سونیا کنار کشید و یک لب از ندا گرفت درحالیکه کیرررررر پیمان توی کووووون سونیا بود کیر خودش رو به کوووووس سونیا رسوند و به سونیا گفت عزیزم اجازه هست ؟/؟ سونیا هم گفت آره آرهههههههه زود بااااااااش رضا با احتیاط و آروم کیرشو توی کوس سونیا جا کرد و آروم و هماهنگ با پیمان با ریتم خاصی کوس و کون سونیا رو جرررررر میدادن توی همین حال امید اومد سراغ من و منو بصورت دمر روی تخت خوابوند گفت اجازه هست منم تو رو از پشت بکنم ؟/؟ منم گفتم اگه آروم بکنی اشکالی نداره امیدم لبخندی زد گفت نگران نباش من توی کارم واردم خدا کیرمو سایز کون و برای کون کردن آفریده سرشو برد پائین و شروع کرد به لیسیدن و تحریک کردن سوراخ کونم و با تبحر و حوصله زیاد و بصورت حرفه ای زبونشو روی کوس و کونم میکشید و گاهی با زبون تلاش میکرد که حلقه کونمو باز کنه گاهی هم با بلند کردن سرش و جایگزین کردن انگشت شستش بجای زبون اونو یکم به داخل کونم فشار میداد و راه کونمو باز میکرد در این میون فریادهای شهوانی سونیا هم من و امید رو بیشتر تحریک میکرد امید بلند شد و توفی روی کیرش که با پیش آب کاملا خیس شده بود انداخت و کیرشو حسابی خیس کرد و آروم روی سوراخ کونم قرار داد و با یک فشار نه چندان زیاد کلاهک کیرشو توی کونم جا داد بعدم با احتیاط زیاد و حرکتهای خیلی آروم و منظم توی چند مرحله کیررررررشو تا ته توی کووووونم جا کرد ندا هم اومد کنار من امید قرار گرفت یک دستشو از زیر به سینه ام رسوند و با دست دیگه آروم کوسم رو میمالید امیدم که تحریک شده بود وحشی تر و با سرعت بیشتری کیرشو به ته کونم میکوبید بعد از دقایقی در حالیکه من فریاد میزدم دست ندا همراه با کیر امید کوس و کون منو به اوج تحریک رسونده بودن دوباره آب دادم در همون حال رضا با دیدن این صحنه کیرشو از کوس سونیا خارج کرد و آبشو روی صورت و لبم خالی کرد برای اولین بار چند قطره از آب کیرش توی دهنم رفت اما من انقدر ضعف کرده بودم که حتی جون نداشتم آب کیر رضا رو از دهنم خارج کنم و قورتش دادم برای اولین بار مزه آب رضا رو چشیدم تقریبا بیحال روی تخت افتادم و گوشه ای چمباتمه زدم ولی اونها هنوز در حالا تکون خوردن بودن و صداشون توی گوشم می پیچید از صدای آخ خ خ و اوخ اونها با چشمهایی بسته و تنی خسته لذت میبردم تا اینکه به مرور همه آروم شدن بعد از نزدیک نیم ساعت آرامش امید همه رو به صرف میوه دعوت کرد همه بلند شدیم و سر میز رفتیم بعد هم دوباره شنا کردیم بعد از ظهر بعد از روبوسی و تشکر از هم بطرف تهران راه افتادیم و به این شکل یکروز زیبا و پر خاطره و یک تجربه جدید رو من و رضا پشت سر گذاشتیم هنگامیکه از باغ خارج شدیم و در مسیر تهران قرار گرفتیم رضا رو بمن گفت پری ازت خیلی ممنونم واقعا روز خوب و زیبائی بود بهت افتخار میکنم تو از همه لحاظ همسر نمونه ای هستی لبخندی زدم و گفتم رضا جون مهم اینه که ما بهم علاقمندیم و همدیگه رو دوست داریم تا چند روز قبل وقتی حتی فکرشو میکردم که تو با کسی رابطه داشته باشی اعصابم بهم میریخت و حسابی حسودیم میشد حتی ازت متنفرم میشدم اما امروز با اینکه به چشم خودم سکستو با یک زن دیگه دیدم چنین احساسی ندارم چون در کنارت احساس امنیت و آرامش میکنم و مطمئنم که این رابطه نمیتونه به روابط زناشوئی ما لطمه بزنه با اینکه یقین دارم که تو فهم و شعورشو داری میخوام دوباره ازت خواهش کنم هیچموقع اجازه ندی که چیزی به عشقمون لطمه بزنه رضا لبخندی زد و گفت پری جون من به یک چیز یقین دارم اون اینه که اگه یک جو عقل توی سر کسی باشه حاضر نمیشه حتی یک تار موی همسری مثل تو رو با تموم دنیا عوض کنه مگه آدم قراره چند سال زندگی کنه ؟/؟ توی این چند سال چند نفر رو میتونه گیر بیاره که توی همه شرایط باهاش همراه باشه ؟/؟ من مطمئنم خیلی خوشبختم که همسر دوست رفیق و همراهی مثل تو دارم به جرات میگم که نود درصد مردها در طول زندگیشون توی حسرت این آرزو میمونن تا بتونن با همسرشون علاوه بر رابطه زناشوئی رفاقت و همدلی داشته باشن من وقتی زنها و شوهرهائی رو میبینم که حتی بعد از سالیان سال زندگی مشترک بهم بد بین و کم مهر و علاقه هستن و حتی در اکثر تصمیم گیریهای زندگی کوچکترین تفاهمی ندارن و نمیتونن با هم کنار بیان قدر زندگی با تو و داشتن همسری مثل تو را میفهمم معتقدم من و امید و پیمان جزو معدود مردهای خوشبخت روی زمینم وقتی خوب فکر میکنم باورم نمیشه که توی بیداری دارم میبینم سه خونواده خوشبخت با یک دیدگاه متفاوت در اثر یک اتفاق توی یک مملکتی که اکثر زنها و شوهرها حتی در تاریکی سکس میکنن تا از هم خجالت نکشن و توی سکس هم سعی میکنن زود تمومش کنن حتی خیلیهاشون فکر میکنن اگه زیاد لذت ببرن مرتکب گناه شدن و خدا اونها رو نمی بخشه به پست هم بخوریم و با هم بتونیم ایجاد یک دوستی مشترک کنیم رضا سکوتی کرد و بعد از چند ثانیه ادامه داد پری امروز واقعا لذت بردم لذتی فراموش نشدنی وقتی اوج لذت رو توی چشمهات میدیدم وقتیکه اون همه ولع و شهوت رو در پیمان و امید نسبت به تو دیدم احساس کردم که تا بحال از هیچ سکسی انقدر لذت نبرده بودم باور کن اگه ترس اینو نداشتم که تو خجالت بکشی و دست از سکس برداری امروز اصلا دلم نمیخواست با کسی سکس کنم فقط دلم میخواست شاهد سکس شماها باشم لبخندی زدم و گفتم خوشحالم که باعث لذت و خوشحالی تو شدم ولی حقیقتش من اولش در حد تو طاقتشو نداشتم برای همین سعی میکردم که به سکس تو با ندا و سونیا زیاد دقت نکنم ولی بعد برام عادی شد برای جلسه بعدی سعی میکنم که از دیدن سکس تو با سونیا و ندا لذت بیشتری ببرم رضا لبخندی زد و گفت آخ خ خ جووووووون پس میتونم روی جلسه دیگه هم حساب کنم ؟/؟ خندیدم و گفتم انگار به هیچکدوممون کم خوش نگذشته برای همین هنوز به تهران نرسیده ظاهرا فیلمون یاد هندوستان کرده و داریم به جلسه بعدی فکر میکنیم ؟/؟ هر دو خندیدیم رضا در بین خنده گفت آره حق با توئه ولی باور کن امروز برام یک تجربه جدید و یک آزمایش بزرگ بود نمیدونم دنیای ما خیلی کوچیکه یا خیلی بزرگ ولی تا چند ماه قبل منم مثل تو که گفتی نه تنها نمیتونستم به سکس کردنت با یک مرد دیگه فکر کنم بلکه شاید اگه با چنین صحنه ای مواجه میشدم دست به کارهائی میزدم که معلوم نیست به کجا ختم میشد ولی آنچه که مسلمه حداقل زندگیمون و عشق علاقمون رو از بین میبرد اما حالا به فاصله چند ماه احساس میکنم با اینکه من شخصا فرق شخصیتی نکردم و کتاب یا مقاله جدیدی در این مورد نخوندم از دیدن چنین صحنه ای نه تنها آشفته نمیشم بلکه احساس میکنم هم به میزان و شدت علاقم به تو افزوده شده و هم میتونم از دیدن چنین صحنه ای به اوج شهوت و لذت برسم برای همین یا دنیا خیلی کوچکه یا اینکه دنیا بزرگه و ما کوچکیم و یا هم ما و هم دنیا خیلی قابل انعطاف و تغییریم و قادریم حجم خودمون و روحمون رو خیلی سریع کوچیک و بزرگ کنیم وااااااای که انسانها چقدر تغییر پذیرن واااااای که فاصله بین عشق و نفرت در عین دوری چقدر نزدیکه واااااای که فاصله بغض و کینه و حسد در عین دوری چقدر به عشق و سخاوت و صداقت نزدیکه فقط کافیه یکم چشم باز کنی و با استفاده از همون مطالبی که تو رو از انجام عملی نهی میکنن به این نتیجه برسی که منعیات هم قابل تغییرن امروز ما هر دو گوشه ای از بهشت رو دیدیم همون بهشتی که خدا وعده داده که انسان میتونه با حوری و قلمان در ادامه زندگی و در دنیای آخرت لذت ببره ما امروز این بهشت رو تجربه کردیم... ادامه دارد

11 نظرات:

ایرانی گفت...

عالی بود .این دیگه از سکس ضربدری هم یک خط بیشتر داره.وای که چقدر صحبتهای بین پری ورضا باحال بود .در عین این که در متن داستان جدی جدی صحبت می کردند ولی این شور و نشاط در خواننده (یعنی حداقل درمن )به وجود آمده که عجب طنزی را به صورت جدی بازی می کنند .از عشق به هم می گویند درحالیکه یکدیگر را در اغوش دیگری می بینند واین از صنعت و لطافتهای داستانهای جذاب خیالیست .ونوعی طنز در قرن بیست و یکم .چیکارکنیم اگه به همین داستانهای جذاب دلخوش نباشیم؟! مگه این چیزایی که خوندیم ومی خونیم و خواهیم خوندقراره همه پیاده بشه ؟.اگه این چیزارو نخونیم که باید از گرونی قیمت نون و بنزین و ...ارزونی جون آدمیزاد دق کنیم .دستت درد نکنه امیر جون..ایرانی .

matin گفت...

امیر جان حرف نداشت دستت درد نکنه واقعن یه داستان ضربدری ردیف هست

ناشناس گفت...

امیر جان عالی بود
امیر دنباله داستانهای "سکس خونوادگی آرزو" و "من و مامانم و مستاجرمون " و"خانوم مهندس" چی شد؟؟

muhammad گفت...

امیر جان خسته نباشی داداش
این یکی از بهترین ها بود ...

ناشناس گفت...

داستان، داستان خوبو سکسی هستش
با وجود مقدمه خوب جریان سکس ضربدری پری شتابزده پیش رفته ...
من نتونستم ادامه داستان پری (قسمتهای نه به بعدو ) پیدا کنم لطفا در همین جا یعنی بخش نظرات لینک قسمتهای بعدی داستان و قرار بدید...
هرچند 51 درصد مطمئنم که این داستان نیمه کاره رها شده و ادامه ای براش نوشته نشده (فقط 8 قسمت آن نوشته شده.)

ایرانی گفت...

با درود به آشنای نازنین . راستش این داستانو من ایرانی ننوشتم و در جریانش نیستم . احتمالا خود امیر مدیریت سایت اونو منتشر کرده در جریانه که فعلا هم در دسترس نیست تا در این مورد ازش بپرسم . اگه برگرده ازش می پرسم .. با تشکر از همراهی و تماس شما .. ایرانی

ناشناس گفت...

لطف ادامه داستانو بنویسید.

ناشناس گفت...

لطف ادامه داستانو بنویسید.

ایرانی گفت...

با درود به آشنای عزیز .. راستش من نمی دونم نویسنده این داستان کیه و صحیح اینه که هر کی این داستانو نوشته ادامه بده .. منم همون سه سال پیش یه بار خوندم و الان هم از جزئیات داستان چیزی رو به خاطر ندارم و فرصت نوشتن داستانهای خودمو هم ندارم و احتمال داره امشب هر کی به هر کی رو هم نذارم اگه نتونستم برسم ..ولی اگه تونستم با مدیر سایت که مدتیه ازش خبری ندارم تماس بگیرم حتما در مورد این داستان باهاش حرف می زنم که آیا ادامه شو داره یا نه و اصلا نویسنده این داستان کیه ؟ خود من هم از نیمه کاره موندن داستان خوشم نمیاد . اون وقتا امیر نازنین که مدتیه سر نمی زنه خودش مستقیما داستانها رو منتشر می کردو من تازه می خواستم عهده دار مسئولیت کلی بشم . ممنونم از توجه و همراهی شما در خصوص پیگیری این داستان . دست گلت درد نکنه ...ایرانی

صادق گفت...

سلام داستان فوق العاده جذابی هست فقط حیف میشه اگه ادامه نداشته باشه خواهش میکنم اگه ادامه اش رو گذاشتین لینکش رو در نظرات برام بذارین مرسی از شما.

ایرانی گفت...

با درود به صادق خان عزیز ..همان طوری که در پاسخ قبلی گفتم من در جریان این دستان نیستم و الان یک سال و نیمه که نویسندگی داستانهای سکسی رو ول کردم و این داستان رو هم خود مدیر سایت امیر عزیز منتر می کرد که الان سالهاست از خبری ندارم ..موفق باشید .. ایرانی

 

ابزار وبمستر